روزنامه صبا

روزنامه صبا

حسن اکلیلی:

اصفهان چهارراه هنر ایران است


به عنوان یک هنرمند رسالتی دارم که باید به مردم جامعه و گرفتاران کمک کنم.

کافه خاطره صبا، بخش جدیدی در روزنامه صبا است که قرار است ماهانه در نشست‌های صمیمی با اهالی فرهنگ و هنر و با گفت‌وگوهای خارج از عرف ژورنالیستی، فضایی نوستالژیک و خاطره انگیز برای مخاطبان همیشه ‌همراه مجموعه رسانه‌ای صبا به وجود بیاورد. در گام دوم خبرنگار ما به سراغ حسن اکلیلی بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر و تلویزیون رفته است.

در دهه شصت و هفتاد که شبکه‌های تلویزیونی محدود بودند. بعد از راه اندازی شبکه ۵  این شبکه تلویزیونی به سراغ تجربه‌های تازه رفت و یکی از آن تجربه‌های موفق و پر مخاطب ضبط و پخش نمایش‌های کمدی – انتقادی حسن اکلیلی بود که یک برند نام آشنا در تئاتر و تلویزیون اصفهان بود. مردی قد بلند و با صلابت که شخصیت‌ آدم‌های کوچه و بازار مثل کارگر، کاسب، لبو فروش و مدیر و پلیس را به شایستگی و درست ایفا می‌کرد. اغلب مخاطبان اکلیلی را با مجموعه آقای گرفتار می‌شناسند و این هنرمند در دوران کاری‌اش با بزرگانی چون امرالله احمدجو، مجتبی راعی و اکبر خواجویی همکاری داشته است. هشت بهشت به کارگردانی اکبر خواجوی، رمال باشی، مرده خور، هفت سین، خاتون، قهرمان عوضی، دل خوش سیری چند، تفنگ سرپر، آقای گرفتار، جنگجوی پیروز و یکی بود یکی نبود، از جمله کارهای موفق کارنامه کاری اکلیلی محسوب می‌شوند. حسن اکلیلی این ماه، مهمان ویژه کافه خاطره روزنامه صبا شده تا مروری به دوران پر بار کاری‌اش در این پنج دهه داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.

رشد هنر نمایش و سینما همسان با تهران در اصفهان در سال‌های دور روند جریان سازی در تاریخ هنر ایران داشته است. ریشه شکل گیری این جریان چگونه انجام شد؟

نام اصفهان و پیشینه درخشان و غنی فرهنگی‌اش اعتباری است که به هنر نمایش الصاق شده است. لهجه شیرین اصفهانی هم نمکین و ویژگی‌های طنازانه دارد و به عنوان یکی از بازوهای هنر بازیگری به بازیگران اصفهانی کمک کرده تا در عرصه کاری‌شان موفق باشند. شهر اصفهان با وجود جوش و خروش و روان بودن زاینده رود الهام بخش جوشش هنر در بین آدم‌های مستعد می‌شد و آنها در فضایی متفاوت رشد می‌کردند. از میان ۲۰۰ هنر صنایع دستی تقریبا بیش از ۱۴۰ تای آنها پیشینه شکل گیری‌اش در شهر اصفهان بوده است. هنرهایی که این روزها متاسفانه برخی از آنها رو به منسوخ شدن می‌روند. اصفهان در مرکز و قلب ایران قرار گرفته و به چهار راه هنر ایران مبدل شده است.

خاستگاه مکتب تئاتر اصفهان به دهه چهل و فعالیت‌های استاد ارحام صدر برمی‌گردد و یا ریشه کهن‌تری دارد؟

قبل از استاد ارحام صدر آقای ناصر فرهمند تئاتر اصفهان را جریان دهی کرد که جزو اعجوبه‌های نمایشی ایران است و ایشان در حوزه تئاترهای خارجی و اقتباسی از آثار شکسپیر و سایرین سرآمد بوده و نقش اتللو را آنچنان درخشان بازی کرده که تحسین همه را برانگیخته بود. استاد فرهمند اولین هنرمند تئاتری است که جایزه جهانی یونسکوی هنری را برای ایران کسب کرد.

آیا استاد فرهمند هم دوره عبدالحسین نوشین و اصغر تفکری و سایرین بود؟

تقریبا هم دوره بودند و ارحام صدر و نصرالله وحدت از شاگردان ایشان بودند و تقریبا اغلب چهره‌های سرشناس هنری برای دیدن کارهای استاد به اصفهان می‌آمدند.

مثلا چه کسانی ؟

غلامحسین نقشینه، تفکری و خیلی از بزرگان دیگر هنر می‌آمدند. استاد فرهمند سوای نمایش‌های خارجی آثار ایرانی مثل «تخت جمشید در آتش» را روی صحنه بردند. کمدی‌ای که ارائه می‌کردند بسیار معروف بود و در قالب شخصیت عبدالغفار پیرمردی سدهی (یکی از لهجه‌های ایرانی که مردم سده اصفهان بدان تکلم می‌کنند) با لهجه‌ای شیرین بین مردم شناخته شده و محبوب بود و حاوی سبک تئاتر اصفهانی بود و در این سبک اغلب شخصیتها با دانش، نقاد و بذله‌گو هستند و قهرمان قصه هم حتی اگر نقش خاکستری داشت حرف‌های مهم و اساسی مطرح می‌کرد. خوشبختانه این سبک حتی بعد از درگذشت استاد ارحام صدر همچنان به کارش ادامه می‌دهد و به نظرم باید مورد بازخوانی مجددی قرار بگیرد. در آن زمان هنرمند نامی دیگری در تئاتر اصفهان به نام آقاجون رفیعی بود که محبوبیت زیادی داشت و تئاترهایی نیز در میدان نقش جهان روی صحنه می‌برد.

آیا در آن دوران مراودات تئاتری با سایر شهرها وجود داشت؟

بله، از تهران و سایر شهرستان‌ها گروه‌هایی می‌آمدند.

آیا فعالیت جدی خودتان را از اواخر دهه چهل آغاز کردید؟

اوایل دهه چهل در تهران درس می‌خواندم و در محل هاشمی و سلسبیل زندگی می‌کردیم و پدرم در این محله مغازه‌ای داشتند. دوران ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراندم و در خلال این سالها به اصفهان می‌آمدم و تئاتر می‌دیدم و با پشت صحنه تئاتر آشنا شدم و روزگار خوبی را تجربه کردم. در تهران هم چند نمایش به واسطه حضورم در کاخ جوانان در دبیرستان اجرا کردم. در زمان خدمت سربازی هم بخش تئاتری را در پادگان ارتش راه اندازی کردم و در این خلال به اصفهان بازگشتیم و به صورت حرفه‌ای تئاتر و بازیگری را دنبال کردم و سالنی در آن دوران در چهار باغ اجاره کردم و  سالها برای مردم تئاتر روی صحنه بردم.

آیا با رضا ارحام صدر تجربه همکاری داشتید؟

بله، نمایشی را با حمایت ایشان اجرا و بازی کردم و در اصفهان و حتی تهران هم روی صحنه رفت. نمایشی که بسیار پر مخاطب بود و بخشی از  درآمدهایش صرف کارهای خیریه شد. حضور ایشان برای من مایه برکت بود. در این دوران گروه تئاتری فرهنگی و هنری اصفهان را راه اندازی کردم و تا به امروز بیش از صد نمایش را اجرا کرده‌ایم.

سوژه اغلب نمایش‌های شما درباره زندگی مردم و کوچه بازار است. آیا در نوشتن متن‌ها از زندگی مردم الهام می‌گرفتید؟

متن‌های زیادی نوشته‌ام و اغلب آنها هم به مسائل اجتماعی توجه دارد. مسائلی مثل جنگ، کار جوان‌ها در ژاپن و یا احتکار و غیره. نمایشی مثل «عزیز فرنگی» هم نقد حضور ایرانی‌ها در خارج از کشور و توجه‌شان به کارهای خلاف بود. نمایشی هم درباره سالمندان اجرا کردم.

به همه نوع سلیقه‌ای توجه داشتید؟

بله، نمایش‌های من همه نوع مشتری داشت و کارهایم چون تحت تاثیر مکتب اصفهانی و وجود نگاه انتقادی – اجتماعی بود خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. خیلی وقت‌ها که در خیابان قدم می‌زنم مردم اکثر دیالوگ نمایش‌های من را حفظ هستند و بیان‌شان می‌کنند و این نشان می‌دهد کارهایم در حافظه مردم کوچه و خیابان باقی مانده است.

در نیمه اول دهه شصت با اجراهایی مثل رمال باشی، مرده خور و… بسیار شهرت پیدا کردید و سپس آمدید تهران در فیلم «هوای تازه» تورج منصوری بازی کردید. این تجربه برایتان چه ویژگی هایی داشت؟

شرکت فیلمسازی و هنری به نام اصفهان فیلم تاسیس کردم و دلم می‌خواست در سینما هم جایگاهی پیدا کنم. یواش یواش متوجه شدم فضای سینما بعد از انقلاب با دوران قبل از انقلاب تفاوت زیادی پیدا نکرده است و یک سری ارتباطات تعیین کننده است و کلی از این بابت اذیت شدم. «هوای تازه» را در این شرکتم به کارگردانی تورج منصوری تهیه کردم.

به چه دلیل اکران موفقی نداشت؟

نگاه این بود که فیلمسازی توسط شهرستانی‌ها نتواند رشد کند. بهترین گروه تولید را برای ساخت «هوای تازه» کنار هم آوردم. تیرداد سخایی نویسنده، تورج منصوری کارگردان و فیلمبردار، رجب محمدین طراح صحنه و خیلی‌های دیگر از نامداران سینما در این فیلم حضور داشتند. البته فیلم مقداری خشک و بی روح بود و چون شرینی و لطافت اصفهانی در آن کمرنگ شده بود درکنار اکران بد باعث عدم فروش فیلم شد.

سریال «آقای گرفتار» و پخش آن از شبکه سراسری تلویزیون نام و شهرت شما را در تمام ایران بسیار گسترش داد. «آقای گرفتار» چگونه شکل گرفت؟

سریال‌های زیادی برای کارگردانان بزرگی مثل امرالله احمد جو، اکر خواجویی و سایرین بازی کرده‌ام. «آقای گرفتار» زمانی تولید شد که فقط دو شبکه در تلویزیون فعالیت می‌کرد و باید سریع برای پخش آماده می‌کردیم و با بودجه محدودی تولید سریال آغاز و تمام شد و  حس و حال سبک کاری‌ام در شخصیت پردازی و فضا سازی در سریال موج می‌زد و هنوز کار کمدی هم به طور جدی در تلویزیون ساخته نمی‌شد و «آقای گرفتار» جزو اولین کارهای کمدی در تلویزیون بود. ایده اصلی این کار درباره خبری بود که در بیمارستان امین اتفاق افتاده بود. در خبرآمده بود خانم بارداری قصد داشته هشت  قلوهایش را سقط کند. در ادامه خسرو ثقفیان فیلمنامه را نوشت و کار دوستانه با هزینه کمی ساخته شد و بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. یادم می آید در زمان پخش «آقای گرفتار» درپشت برخی از کامیون‌ها نوشته شده بود «وای به حال آقای گرفتار»، حتی عروسک «آقای گرفتار» هم به بازار آمد. هنوز هم خیلی ها من را با نام آقای گرفتار می شناسند.

ایده جذابی در سریال مورد استفاده قرار گرفته بود؟

بله، چالش‌های مردی با نه فرزند هم خیلی جذاب است و هم روان و درست ساخته شد.

 با امرالله احمد جو چگونه همکاری کردید ؟

افتتاحیه مراسم رونمایی از سریال «روزی روزگاری» را من بر عهده داشتم و با امرالله احمد جو از قدیم دوست بودم و برای تولید فیلم «شاخه‌های بید» کمک زیادی به او کردم و هنرمندی ارزنده و فرهیخته در حوزه ادبیات و سریال سازی هستند. در «تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» تجربه‌های خوبی با ایشان داشتم.

چرا در روزی روزگاری بازی نکردید؟

در زمان تولید «روزی روزگاری» دوران اوج و پر کاری‌ام در تئاتر بود و نمی‌توانستم چند ماه کارم را تعطیل کنم و علی رغم پیشنهاد بازی در این سریال متاسفانه نتواستم حضور داشته باشم.

در سریال «هشت بهشت» با اکبر خواجویی همکاری متفاوتی داشتید؟

این سریال متعلق به اواخر دهه هفتاد است که در قالبی تاریخی مضامین اخلاقی مطرح می‌کرد و به دفعات از شبکه های مختلف بازپخش شده است. هادی اسلامی، حسین پناهی، خسرو شجاع زاده و… جزو تیم بازیگری این مجموعه بودند که بازی‌های خوبی ارائه کردند و از مجموعه بازیگران این سریال فقط من و اردلان شجاع کاوه زنده هستیم.

آیا قبل از «هشت بهشت» در کار تاریخی دیگری هم بازی کرده بودید؟

یکی دو باری بازی کرده بودم اما چندان دیده نشد. «هشت بهشت» سریال مقبول و درستی بود. البته همکاری‌های دیگری با اکبر خواجویی از جمله در بحث تهیه‌کنندگی سریال «پیک راستان» بود که در این کار هم بازی داشتم. سریال همسایه را قرار بود با ایشان کار کنم که با مرگشان کار به مرحله تولید نرسید. ایشان انسان متواضع و محجوبی بودند.

در سریال «هشت بهشت» برای اولین بار صدای دوبله ( ژرژ پطروسی) برای شما استفاده شد. این مسئله چگونه بود؟

کل صدای بازیگران سریال دوبله شد و تجربه جذابی بود.

در دهه هفتاد شبکه ۵ با ارائه نمایش‌های ضبط شده شما توانست مخاطبان زیادی را جلب کند. آیا پخش این نمایش‌ها برایتان آورده مالی هم داشت؟

در دهه هفتاد و در اوج دوران کاری‌ام نمایش‌هایم چون تحت تاثیر مکتب اصفهانی و وجود نگاه انتقادی – اجتماعی بود خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت و به همین دلیل به رسانه ملی راه یافت و آن سال‌ها تمام نمایش‌هایم بارها باز تولید هم شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت و اغلبشان در شهرهای مختلف هم روی صحنه رفت. یادم می‌آید در آن سالها  که شبکه ۵ در حال تاسیس بود مدیران تلویزیون به فکر چنین طرحی بودند و دوست داشتند شبکه پرمخاطبی آغاز به کار کند. آن زمان در تهران و پیش رسول توکلی بودم و به من گفت قرار است شبکه‌ای به نام تهران راه اندازی شود و دنبال کارهای جذاب و خوب هستند و تو هم بیا این شبکه و کار کن. باتفاق توکلی رفتیم شبکه ۵ و مسئولین عنوان کردند می‌خواهند شروع کار شبکه پرقوت باشد و مخاطب جذب دیدن برنامه‌های این شبکه بشود و برنامه‌های نمایشی در اولویت است. قراری گذاشتیم و چند قسمتی از تئاترهایم را برای پخش در باکس عید شبکه ۵ آماده کردم و البته چون فاصله زمانی کم بود فشرده و ضربتی کار کردیم و تئاترها بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت.

آیا با یکی – دو دوربین از تئاترها تصویر برداری می کردید؟

با دو دوربین نمی‌شد کل لحظات نمایش را شکار کرد و نشان تماشاگر داد. تصویربردار و کارگردان فنی البته می توانند با دیدن چند باره نمایش با دو دوربین هم کار کنند اما وقت نداشتیم و مجبور بودیم ۱۶ قسمت را در شب ضبط کنیم و برای پخش به آنتن برسانیم. الان در آرشیوم در حدود ۵۰ قسمت از نمایش‌هایم را دارم و فقط بخشی از آنها از تلویزیون پخش شد و نشد که بقیه را برای مردم نشان بدهم.

نکته جالب این نمایش‌ها ری اکشن تماشاگران و خنده‌شان با دیدن صحنه‌های کمدی بود؟

بله، همیشه تماشاگر روی صحنه داشتم و شش ماه برخی از کارهایم به دلیل استقبال روی صحنه بودند و مردم پای کار بودند. الان جای خالی چنین برنامه هایی در تلویزیون احساس می‌شود.

در دهه هفتاد و هشتاد در اصفهان تنها رقیب جدی شما در بحث محبوبیت قدرت الله ایزدی با تیپ مشهورش آقا رشید بود؟

نه ، ایزدی سالها بعد از من کارش را شروع کرد. من دو سال پیاپی برای شبکه ۵ تئاتر تلویزیونی تولید کردم. بعد از من حسن شاه پسندی هم ۵ نمایش برای پخش در تلویزیون آمده کرد که اجل مهلتش نداد و بعد از شاه پسندی، ایزدی وارد این بحث شد.

در سال‌های اخیر حضورهای گاه و بی‌گاه در فیلم‌های تلویزیونی هم دارید و با بازیگرانی مثل امیر حسین صدیق در یک کار پلیسی همبازی بودید. این همکاری‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در ده – بیست تله فیلم بازی کرده‌ام که برخی از آنها موفق بودند. در فیلمی هم نقش پیرمردی را بازی کردم که در خانه سالنمدان بود.

 در حوزه تیپ سازی هم بازیگر موفقی هستید؟

بله، بهر حال در باره تله فیلم‌ها هم باید اضافه کنم که از مقطعی ذائقه مخاطب تغییر پیدا کرد و تله فیلمها مورد استقبال قرار نگرفت.

فرضیه توطئه‌ای که برخی عنوان می‌کنند افرادی نمی‌خواهند بازیگران شهرستانی زیاد به تهران بیایند و در بازی کارهای سینمایی و تلویزیونی موفق باشند چقدر حقیقت دارد؟

نه، قبول ندارم. برای من چنین اتفاقی نیفتاده و هر موقع تهران می‌آیم دوستان لطف دارند و پیشنهاد بازی می‌دهند.

به نظر شما چقدر ظرافت و شیرینی لهجه اصفهانی در موفقیت بازیگران اصفهانی تاثیر داشته است؟

بحث استفاده از لهجه باید درست و اصولی باشد و به نقش و بازیگر وجهه می‌دهد. اما اگر رویکرد تخصصی و بدون هدف باشد باعث تنزل شخصیت و قدرت بازیگری یک بازیگر می شود. برخی از دوستان کارگردان می آیند اصفهان و از لهجه اصفهانی بدون شناخت برای بازیگران استفاده می کنند که هم به کارشان لطمه می زند و هم به اعتبار این لهجه و گویش خدشه وارد می‌شود و در ضمن باعث اعتراض مردم هم می شود. مخاطب امروز باهوش است و می‌داند کدام هنرمند و یا کارگردان از لهجه استفاده ابزاری می‌کند و کدام هنرمند استفاده درست انجام می‌دهد.

به نظر شما چرا برگزاری جشنواره‌های موفقی مثل جشنواره کودک و نوجوان در اصفهان از سوی برخی اهالی و مقامات محلی استان با مخالفت روبه رو می‌شود؟

برگزاری جشنواره بسیار سودمند است و باید برگزاری‌اش هدفمند و با برنامه باشد. نکته ای که برخی دوستان به آن اعتراض دارند این است وقتی جشنواره‌ای در اصفهان برگزار می‌شود از نیروهای این شهر هم استفاده شود و فقط به چشم مکانی دارای امکانات استاندارد برای برگزاری به اصفهان نگاه نشود. هیچ کسی با ذات برگزاری جشنواره در شهر اصفهان مخالف نیست و اصفهانی‌ها دوست دارند در برگزاری جشنواره آنها را نیز به حساب بیاورند.

سوای کارهای هنری چه فعالیت‌های دیگری انجام می‌دهید؟

به عنوان یک هنرمند رسالتی دارم که باید به مردم جامعه و گرفتاران کمک کنم. خیلی‌ها را از پای چوبه دار با گرفتن رضایت از خانواده مقتولین نجات داده‌ام. در بخش تهیه جهزیه هم فعالیت‌های زیادی انجام داده‌ام. رهایی زندانی‌های بخش مالی را هم با افتخار در قالب راه اندازی مرکزی انجام داده‌ام. چند وقت پیش برای کار خیر از دوستان مشارکت خواستم و در حدود ۹۵ میلیارد پول جمع شد. الان بیشتر دوست دارم در این قالب فعالیت کنم و کمکی به مردم نیازمند و گرفتار کشورم بکنم. مردم هم من را در این قالب جدید قبول کرده‌اند. دیگر این که قرار است به زودی خاطرات نیم قرن دوران کاری‌ام در قالب کتابی چاپ شود.

احمد محمد اسماعیلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است