روزنامه صبا

روزنامه صبا

علی فراهانی‌صدر:

مستند «قوی‌دل» یک داکیودرام پرتره است


 عده‌ای مستند «قوی‌دل» را داکیودرام می‌نامند و عده دیگری به خاطر نوع بازسازی‌ها، داستانی می‌دانند.

اکران فیلم های مستند در گروه هنر و تجربه در سال جدید با اثری متفاوت و موفق به نام «قوی‌دل» ادامه دارد. «قوی‌دل» به کارگردانی علی فراهانی صدر و تهیه کنندگی سعید الهی به زندگی احمد قویدل مدیر عامل کانون هموفیلی ایران و نقش وی در پرونده موسوم به خونهای آلوده می‌پردازد. در ادامه گپ‌وگفت خبرنگار صبا با علی فراهانی‌صدر کارگردان این مستند را می‌خوانید.

علی فراهانی‌صدر کارگردان فعال در حوزه مستند، برنامه تلویزیونی و داستانی است و کارگردانی مستند را با «عشقت رسد به فریاد» آغاز کرده و با آثاری مانند «آسوده بخواب کوروش»، «یک ملت»، «چه سفرها»، «جان و تن» و در انتها مستند «قوی دل» ادامه داده است.

 

علت انتخاب این سوژه چه بود؟

سال ۹۸ وقتی با آقای رستم آبادی نویسنده اثر در مورد اتفاقات آن سال یعنی چه بحث هواپیمای اوکراینی و چه ورود کرونا به ایران صحبت می‌کردیم این مسئله ما را به یک درون مایه و تمی رساند. اینکه سرپوش گذاشتن روی اتفاقات کوچک منجر به بحران‌های بزرگ می‌شود. معتقد بودیم که جای خالی مستند داروهای آلوده در ایران به شدت حس می‌شود خب در آن زمان وقتی داروهای آلوده وارد ایران شدند یک عده روی آن سرپوش گذاشتند، حقیقت را نگفتند و منجر به بحران ‌شد. پژوهشگر کار آقای آرش خلیلی در روند پژوهش ‌گفتند که هر جای پرونده دست می‌گذارم به اسم آقای احمد قویدل بر می‌خورم. ما آقای قویدل را به دفتر دعوت کردیم، چند جلسه با هم گفت‌وگو داشتیم و در این بین به زندگی شخصی ایشان رسیدیم، آنجا بود که درون مایه کار را عوض کردیم. درست است که بحران در هر کشوری وجود دارد ولی اساساً واکنش انسان‌ها به این بحران‌ها برای ما مهم است اینکه در مواجهه با این بحران‌ها حرکت می‌کنند یا راکد می‌مانند آنجا بود که تصمیم گرفتیم سناریو را عوض کنیم و به سمت پرتره آقای قویدل برویم.

درباره سبک مستند «قوی‌دل» نظرات متفاوتی وجود دارد، خود شما اثرتان را در چه سبکی تعریف می‌کنید؟

عده‌ای مستند «قوی‌دل» را داکیودرام می‌نامند و عده دیگری به خاطر نوع بازسازی‌ها، داستانی می‌دانند. من هم نمونه کاملاً مشابهی در مستندهایی که چه در عرصه جهانی و یا ایران دیدم نیافتم اما از نظر من  این مستند یک داکیودرام پرتره است.

 در مورد بعد کمدی و چاشنی طنز اثر برای‌مان بگویید.

من جواب این سوال را با سوالی از خود شما آغاز می‌کنم. مسلماً شما هم در زندگی‌تان روزهای بحرانی داشته‌اید آیا در آن روزهای بحرانی اصلاً نخندیده‌اید؟

چرا حتی در اوج بحران ممکن است یک مسئله پیش و پا افتاده مرا به خنده بیاندازد.

اساساً زیست یک انسان همین است یعنی بدین شکل نیست که ما بگوییم امروزم کاملاً تلخ و یا روز دیگر کاملا کمدی گذشت. زیست ما تلفیقی از تجربه این احساسات گاها متناقض است و زمانی که ما می‌خواهیم زندگی یک قهرمان را نمایش دهیم می‌توانیم از کمدی سیاه استفاده کنیم. مخصوصاً اینکه از اتفاقات آن سال‌ها زمان زیادی گذشته است. اساساً کمدی پس از تراژدی می‌آید یعنی اینکه غم آنقدر زیاد می‌شود که از آن فاصله می‌گیری و شروع می‌کنی به غمت خندیدن چرا که آن غم همچنان باقیست اما شما انسان بزرگ‌تری شده‌ای. برای کاراکتر فیلم ما هم چنین اتفاقی می‌افتد یعنی بعید می‌دانم آن روز که نمایشگاه عکسش را در سکانس اول بهم می‌ریزند و خراب می‌کنند او توانسته باشد به آن مسئله بخندد اما ما امروز می‌توانیم به آن اتفاق بخندیم چون از روی آن زمان زیادی گذشته است اما در سکانس داروهای آلوده ما تلاش می‌کنیم تا این اتفاق نیفتد. آن هم به خاطر بعد رسانه‌ای اثر است اینکه خانواده‌های داغ دیده وقتی این سکانس را می‌بینند نباید فکر کنند که فیلمساز شیطنت کرده و آن مسائل را به سخره گرفته است. در کنارش اما امروز به رشوه گرفتن قاضی در اثر می‌خندیم چرا که برای ما عادی شده است، این همان کمدی سیاه است و درون خودش یک بلوغی دارد. این نوع فیلمسازی برای کاراکتر و قهرمانی است که به یک بلوغی رسیده و از آن بحران‌ها گذر کرده است.

در بعد  کارگردانی آنچه که مرا به عنوان مخاطب به گذشته تصویری سینمای صامت ارجاع داده چیست؟

این مستند ارجاعات زیادی به فیلمهای وس اندرسون و آثار ژان پیر ژونه دارد. اینکه شباهت‌هایی به سینمای صامت پیدا کرده یک مقداری به خاطر جزئیاتی است که در حرکات کاراکتر وجود دارد و یک مقدار هم به خاطر ثابت بودن دوربین است و من این سبک را به خاطر کمدی آن انتخاب کردم. از سوی دیگر دیالوگ گفتن سوژه در بازسازی مقداری ریسک به همراه دارد. اساساً زمانی که می‌خواهند یک فیلم را بازسازی کنند تلاش می‌کنند سمت دوربین روی دست بروند یا یک فورگراندی جلوی دوربین قرار بدهند انگار که یک شخص سومی دارد از زاویه دیگری نگاه می‌کند و اینکه دوربین وارد دایره دراماتیک می‌شود و لنز واید بسته و از نزدیک به سوژه نگاه می‌کند مخاطب را یاد سینمای صامت می‌اندازد که بخشی از بعد کمدی کار است.

به نظر شما حضور در جشنواره‌ها و دریافت جایزه در ایجاد انگیزه خالق اثر چه تاثیری می‌تواند بگذارد؟ 

به نظر من مهم‌ترین و بهترین جشنواره‌ای که در ایران در زمینه مستند وجود دارد جشنواره سینما حقیقت است چرا که درست و آرتیستیک برگزار می‌شود و بسیار حرفه‌ای است. در جشنواره حقیقت مستند «قوی‌دل» در چندین بخش مثل کارگردانی، تدوین بهترین فیلم و بخش تماشاگران کاندید شد و توانست جایزه تماشاچیان، جایزه هیئت داوران، جایزه آوینی و جایزه دبیر جشنواره به شخصیت فیلم را دریافت کند. خب به ندرت اتفاق می‌افتند که فیلمی این سه جایزه بخش تماشاگران، هیئت داوران و آوینی را با هم دریافت کند جوایزی که نشان می‌دهد اثر توانسته مورد قبول مردم، حکومت و جامعه هنری و تخصصی باشد و این اتفاق بسیار مثبتی برای مستند «قوی‌دل» بود. شخصاً از ابتدا فکر می‌کردم این فیلم به جشنواره راه پیدا نمی‌کند و خیلی خوشحال شدم از اینکه این احتمال پررنگ شد که برای کار تجربی و سینمای تجربی که مقداری فرم‌های بازیگوشانه دارد و به آن علاقه دارم ممکن است این اتفاق بیفتد و بسترش آماده است که ما دوباره به سمت چنین فیلم‌هایی برویم و این یک انگیزه‌ای برای خود من بود.

 

There are no comments yet