نشست روزنامه صبا با عوامل نمایش «سنتز»؛
سه گانهای درباره خشونت و مرگ
با علیرضا اخوان به عنوان نویسنده و کارگردان و نادر، یسنا و حسنا فلاح به عنوان بازیگران درباره فضا، مناسبات و ساختار نمایش گفتوگویی انجام دادهایم.
یک مرد و دو دختر در فضایی وهم آور و سرشار از دلهره به تبین روابط پدر – فرزندی در چالشیترین نوعش میپردازند. «سنتز» نمایشی تاثیرگذار در باب ارائه برشی از از روابط اجتماعی که شاید در نزدیکی ما وجود دارد است و ما بی تفاوت نسبت به آن و تبعاتش در جامعه از آن عبور میکنیم. نمایش «سنتز» فروردین و اردیبهشت در سالن شهرزاد میزبان علاقهمندان است. در نشست این نمایش با علیرضا اخوان به عنوان نویسنده و کارگردان و نادر، یسنا و حسنا فلاح به عنوان بازیگران درباره فضا، مناسبات و ساختار نمایش گفتوگویی انجام دادهایم.
نمایش سنتز موضوعی تکان دهنده و تاثیرگذار در باب طرح مسائل اجتماعی است. حضور دخترانتان به عنوان پارتنرهای بازیگری در این نمایش برای شما چه ویژگیهایی دارد؟
نادر فلاح: مسئله طرح شده در «سنتز» بحث خشونت خانگی علیه زنان، دختران، کودکان و به طور کلی مسئلهای بغرنج و جهانی است. چند روز قبل تماشاگری از ایتالیا به دیدن نمایش آمد و این مخاطب اذعان داشت خشنونت خانگی در ایتالیا فراگیر و تکرار شونده است. این خشونت در جهان تبدیل به یک اپیدمی شده است و پرداختن به آن در تئاتر جزو ضروریات است. در ایران هم در صفحات اجتماعی هر چند روز یکبار خبری منتشر می شود که پدری به واسطه مسئلهای خیلی کوچک و کم اهمیت در فلان جا دخترش را کشته و یا مورد آزار جسمانی قرار داده است. نکته مهم در این نمایش بازی من در کنار دو دخترم بود و این امکان را به من داد که بتوانم تماس فیزیکی با آنها داشته باشم وگرنه این نمایش را به گونه دیگری که تماس فیزیکی بین بازیگران وجود نداشته باشد قابل اجرا نبود .
یعنی به مدل دیگری فکر نشده بود؟
نادر فلاح: از دو پسر بچه باید استفاده می شد که با توجه به مضمون نمایش این حضور بی معنی بود.
آیا دختران شما تجربه بازیگری هم داشتند؟
نادر فلاح: در سنین کودکی دخترانم در نمایش قصه ظهر جمعه بازی داشتند. دختر بزرگم (یسنا) دانشجوی بازیگری و دختر کوچکم ( حسنا) هم قصد ادامه تحصیل در یکی از رشتههای هنری دارد. همواره علاقه داشتهاند تا تجربه جدیدی را روی صحنه تئاتر انجام بدهند.
چقدر برای شما به عنوان یک دختر این خشونت خانگی علیه دختران به عنوان دغدغه مطرح بود؟
حسنا فلاح: اولین تجربه بازی با پدرم را در ۵ سالگی انجام دادم و این اولین تجربه جدی ام در بازیگری با پدرم محسوب می شود. این مسئله برای هر دختری مهم و به عنوان یک دغدغه فکری مطرح است خشونتی که دیده و شنیده می شود .
یسنا فلاح : برای من هم این مسئله دغدغه مهمی بود واخباری که بابت خشنونت علیه زنان و دختران می شنویم ناراحت کننده است. این همکاری با پدرم و علیرضا اخوان تجربه خوبی بود و خیلی از نکات بازیگری را آموختم. تلاش کردیم رنجی را که ممکن است همه دختران ایران و دنیا از این بابت متحمل می شوند را نشان بدهیم.
آیا «سنتز» دومین نمایش از یک کار سه گانه شما محسوب میشود؟
اخوان: فکر نکنم که بتوانم پارت سوم ( اجرای نوشتی در باره مرگ خود) این نمایش را روی صحنه بیاورم. «سنتز» سه گانهای درباره خشونت و مرگ است. مرگ در سه نمایش عنصر محوری است و در همین اجرا هم مرگ قامت شوخی دارد. اینکه مرگ پدر را در صحنه ای ببینیم و در صحنه بعدش مشغول خوردن پیتزا با دخترش باشد. تئاتر این امکان را به ما می دهد که با مرگ شوخی داشته باشیم.
جنس خشونت در هر سه اجرا تفاوت دارد؟
اخوان: قطعا همینطور است. بخش اول و دوم نمایش فاصله زیادی با هم دارند. به واسطه مفهوم فلسفه هگلی نام هر سه نمایشها «سنتز» است.
مخاطبی که به دیدن نمایش «سنتز» می آید آیا باید با یک پشتوانه قابل قبول مطالعاتی درباره فلسفه شرق و غرب چنین کاری را انجام بدهد؟
اخوان: اجرا در چند ساحت مختلف ارجاع می دهد. ساحت اولش هم بعد اجتماعی آن است و مخاطب نمایشی اجتماعی می بیند که شاید در پس گوشش رخ بدهد. طی تحقیقاتی که در آن زمان در گروه داشتیم دهها اتفاق و قتل و اذیت و آزار دختران توسط پدرانشان رخ میداد. در ساحت اللهیات ماجرا هم قابل تعممیم است. از بعد فلسفی هم می شود با نمایش مواجهه داشت. به قول یکی از تماشاگران «سنتز» شبیه منشوری است که از هر سمت نوری به آن بتابانید نوری دریافت می کنید. تلاش داشتیم یک اجرای قابل مطالعه روی صحنه ببریم.
نادر فلاح: درباره تماشاگر عادی که سوال پرسیدید. «سنتز» چون قصه گو است و کاملا خط روایی روشن و مشخصی دارد تماشاگر عادی حداقل با روند روایت قصه جلو می رود. شاید مخاطب عادی با بازگشت مجدد پدر به صحنه بعد از کشته شدنش کمی گیج بشود و تماشاگر خاصتر هم یقینا تاویل و تفاسیر خاص خودش را از کلیت فضای اجرا دارد. تماشاگر کودک هفت سالهای داشتیم که در تایم اجرای نمایش با دقت آن را دنبال کرد و با فضای قصه ارتباط برقرار کرد. چون در نمایش کنش هایی که رخ می دهد قابل باور است مخاطب درگیر اجرا می شود. در تمام اجراها تا به امروز تماشاگران در سکوت کامل به دیدن نمایش پرداختهاند.
مخاطب ایرانی علاقه زیادی به شنیدن گفتار در فیلم و تئاتر دارد. کاری که در نمایش شما وجود ندارد. با این چالش چگونه برخورد داشتید؟
اخوان: سکوت امکان این اجرا است. نمایش تجربه آلترناتیوی است در دراماتورژی سکوت. اصلا چیزی با عنوان تنبیه سکوت داریم.
همان قهری که متداول است؟
اخوان : قهری که به سکوت منتهی می شود و بسیار پر معنا و وحشتناکتر از هر دیالوگی است.
از تنبیه بدنی هم اثر گذارتر است؟
اخوان: نمی توانیم وارد چنین معانیای بشویم چرا که تنبیه بدنی در ساحت خودش قابل معنا است. سکوت راز آلودگی ایجاد می کند. در ضمن جایی از درام قرار داریم که وقت حرف زدن نیست. نمایش از جایی شروع می شود که کلمات تمام شده است. اگر بخواهیم «سنتز» را بازخوانی از آگاممنون و کشتن گوزن مقدس بدانیم در آن نوع روایت و در ساحت دیگرش ابراهیم و اسماعیل و کشتن گوسفندی که می آید کلمات در اینها هم تمام شده است. ابراهیم و اسماعیل به روایت کتاب فلسفی ترس و لرز با هم حرفی نمی زنند. سه روز در سکوت راه می روند و به نقطهای رسیده اند که کلمات تمام شده است. برای ما در فرم و تجربه گرایی و آلترناتیو بودن قطعا سکوت اتفاق مهمتر و ضد جریان تری نسبت به تئاتر دیالوگ گوی مرسوم است. نادر فلاح هم بازیگر تجربه گرایی است. تجربه های گذشته اش در نمایش «سیاها» و همکاریهایش با رضا ثروتی و میل همکاری او با خانوادهاش در این نمایش فوقالعاده است.
در سالهای قبلتر در فیلم چند متر «مکعب عشق» نقش پدری با خصوصیات نزدیک به پدر «سنتز» بازی کردید. چقدر در ایفای این نقش از تجربیات گذشته بازیگریتان استفاده کردید؟
نادر فلاح: بله، در فیلم سینمایی «چند متر مکعب عشق» نقش پدری کم حرف و درون گرا را بازی کردم که دخترش دغدغه اصلی زندگیاش بود. آلان که اشاره کردید شباهتهای میان دو نقش را متوجه شدم. البته برای ایفای نقش پدر «سنتز» به این نقش فکر نکرده بودم. هر باری که به ملاقات نقشی می روم در درون خود نقش دنیای جدیدی را کشف می کنم. تمام نقش هایی که تا به امروز بازی کردهام در کنارم حضورم دارند .
خواهر بزرگتر به چه دلیل جسارت و قدرت اعتراض خواهر کوچکترش را ندارد؟
یسنا فلاح: به نظر می رسد این دختر بیشتر با پدرش زندگی کرده و تجربه زیست زیادی با او دارد و احساس می کنم دختر کوچکتر از این فضا دورتر بوده و به عنوان یک معجزه فرستاده می شود. این دختر به خوبی خلقیات پدرش را می شناسد و متوجه است که چگونه باید با پدر رفتار کند و متوجه شده باید مقداری تسلیم باشد و موقعی که رفتارهای خواهرش را می بیند گیج می شود و نمی تواند تمیز دهد که کدام کار درست و کدام کار غلط را انجام میدهند. رفتارهای پدر برایش قابل درک نیست و از رفتارهایش میترسد و دل خوشی ندارد و در ضمن با خواهرش که مثل پدر رفتار می کند هم عقیده و هم رای نیست و تلاش می کند شرایط را به سامان کند تا صلح و آرامشی ایجاد شود اما شرایط اینگونه نمی شود.
به چه دلیل این دختر از خواهرش کنشمندتر است؟
حسنا فلاح: فکر می کنم جزو خصوصیات ذاتیش باشد.
استفاده از فضای سیاه و خفقان آور زیر زمین یک رختشورخانه قدیمی و نمور آیا برای تاثیر گذاری بیشتر بیان خشونت روی مخاطب است؟
اخوان: در چنین اجرایی که دیالوگ ندارد وجود چنین فضایی می تواند اتمسفر مورد نظر را ایجاد کند و رخ دادن این داستان را در جای دیگری نمیتوانیم متصور باشیم. خیلی ناخودآگاه به این جمع بندی رسیدیم که لوکیشن نمایش باید یک رختشور خانه باشد. با صحبت هایی که با نادر فلاح داشتیم این نظر تایید شد و البته پیشنهاد اولیه را نیز ایشان دادند . در تمرینات به سالنی که قرار است نمایش را در آنجا اجرا کنیم رفتیم و سالن ۳ شهرزاد را به دلیل دیواره های آجری رنگ قدیمش انتخاب کردیم. جایی دخمه مانند که همزمان ویژگی قربانگاه بودن را داشته باشد.
در ابتدای نمایش نوع بازیتان و حالت چشمان شما تاکیدی بر یک آدم روان پریش دارد. چقدر روی این مسئله کار کردید؟
نادر فلاح: سر قضیه این با کارگردان صحبتهای زیادی انجام دادیم. به هر حال این آدم مقداری روان پریشی در منشش دیده می شود و آدم شش دانگ سالمی نیست. چون کنشی که از او سر می زند کنش آدم هایی سالم و روی روال نیست. البته کارگردان خیلی موافق نبود که جنون این آدم خیلی دیده شود. برای من باید منطق حرکاتم مشخص باشد. بهر حال این مرد از جنس آدم هایی است که ممکن است تحت فشارهای بیرونی این نوع کارها را انجام داده و مرد در موقعیتی قرار می گیرد که ناگریز به انجام چنین کاری است. فرض دیگر این است که مرد احساس می کند به شعور و درکی رسیده که باید دخترش را قربانی کند. در بحث قربانی کردن فرزند توسط حضرت ابراهیم ایمانش سر منشا چنین تصمیمی است. این مرد یک کارگر ساده و معمولی است.
اخوان: چیزی که راجع به آن با نادر فلاح صحبت می کردیم بحث روان کاوی است. موقعی که بیمار در مطب دکتر روانکاو نشسته می گویند در هر جلسه درمان دو بیمار وجود دارد و شانس بیاوریم درمانگر بیماری کمتری داشته باشد. مسئله این است که همه ماها بیمار هستیم و قاتلین در بین ما مثل یک آدم عادی زندگی می کنند و می توانند یک مهندس و یا یک کارگر باشند. به طور حتم روی چهره قاتل ردی از پنجه خرس وجود ندارد و شبیه من و شما است. این روی حقیقی ماجرا است.
بروز کنش دختر تابع چه شرایطی بود؟
یسنا فلاح: این دختر تلاش می کند جنگ و خشونت تمام شود و شرایط درست و روال بشود و نمیخواهد کسی قربانی بشود. در آن لحظه هم تنها گزینهای که به ذهنش می رسد نجات خواهرش از مرگ است. کاری که خواهر هم در قبال او انجام داده است و درست عین یک معجزه در حین قربانی شدن خواهر به محل رختشورخانه می آید. دختر هم معتقد است خواهرش بی گناه است و نباید قربانی بشود. البته به مرگ پدرش هم راضی نیست.
در هر صورت میان مرگ پدر و خواهرش باید انتخابی داشته باشد؟
یسنا فلاح : بله، انتخابش را می کند و بعد از کشتن پدر احساس پشیمانی شدیدی دارد و نمی تواند با جای خالی پدر کنار بیاید.
به چه دلیل دختر کوچک رختشورخانه را ترک می کند؟
حسنا فلاح: دختر کوچک تلاش می کند دختر بزرگتر را با خودش همراه کند زیرا تصور می کند که کار منطقی این است که از آن جایی که آنقدر تحت فشار روحی و جسمانی بوده اند فاصله بگیرد. حالا که شرایط تفاوت کرده ماندن در اینجا را کار درستی نمی داند و می رود. موقعی که تلاش می کند خواهرش را با خودش ببرد و او نمیآید در تصمیمش تجدید نظری نمیکند.
نمایش «سنتز» فرزند زمانه خویش است و با مرگ پدر توسط فرزند روی این حاکمیت فرزندان در خانوادههای امروزی تاکید می شود؟
اخوان: اگر بخواهیم به مسئله فرزند کشی و پدر کشی برگردیم و مرور جهانی داشته باشیم. در شرق (رستم و سهراب) همواره شاهد فرزند کشی بودهایم. در غرب ( ادیپ) قضیه برعکس است و پدر کشی مرسوم بوده است. یکی از گلوگاههای تفاوتی بین غرب و شرق در مدرنیته و سنت همین مسئله است. در غرب (حتی در درامهایشان) بلد هستند که چگونه از نسل قبلیشان عبور کنند. اما در شرق ماها همچنان به سنتی پایبند هستیم. مرور کنید روایت رستم و سهراب را که سهراب به سادگی می تواند رستم را بکشد و با یک تحلیل فردوسی جای قاتل و مقتول عوض می شود. این خیلی می تواند بسط پیدا کند و ساحت های مختلفی را از منظر روانشناسی و شناخت از یک اجتماع را در خودش دارد. فکر می کنم جامعه ایرانی در مسیری قرار دارد که این تابع به واسطه رشد تکنولوژی به روز رسانی می شود و اتفاقات جدیدی درونش رخ می دهد. راستش را بخواهید تا یک نسلی ماها شبیه هم زندگی میکردیم. اما چهار نسل معاصر تفاوت های فاحشی با هم دارند . آلان یک کودک ۵ ساله را با یک کودک ۱۰ ساله نمی توانید قیاس کنید. نقش زنان در دهه های قبل منحصر به خانه و وظائف محوله بود. اما آلان زنان دچار پرسشگری شده اند.
چقدر از تجربه حضور در«سنتز» راضی هستید؟
نادر فلاح: در دوره تمرین و بعدش یعنی زمان اجرا برایم تجربه منحصر به فردی بود.
آیا با دخترانتان در تمرینات دچار چالش هم می شدید؟
نادر فلاح: خیلی زیاد این چالش وجود داشت. همین آلان یسنا می گفت که ایکاش در این نمایش بازی نمی کردیم. دلیلش را می پرسم می گوید نمیتوانم هر شب به روی پدرم چاقو بکشم و برایم عذاب آور است و خود من هم در صحنه فشردن گلوی دخترهایم دچار آزار می شوم و در نا خود آگاهم خیلی اذیت می شوم. به هر حال تئاتر است و همواره امید داریم تئاتر بتواند در روشنگری چالش های اجتماعی همچنان موثر باشد و بتواند این خشونت و تاریکی که وجود دارد را حداقل کم رنگ تر کند و تاثیرات سازندهای با طرح موضوع کردن بر جای بگذارد .
حرف پایانی ؟
نادر فلاح: از کل مجموعه شهرزاد و آقای جعفری به واسطه همکاریشان با نمایش قبلیام «کابوسها» و همین نمایش «سنتز» تشکر میکنم.
اخوان: من هم از برخورد خوب و حرفه ای مجموعه و مدیریت تئاتر شهرزاد برای ایجاد امکان روی صحنه بردن «سنتز» تشکر می کنم.
احمد محمد اسماعیلی –
There are no comments yet