روزنامه صبا

روزنامه صبا

«فریبا کریمی» نویسنده‌ «باغ کج»:

مسائل اجتماعی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های نویسندگان است


مسائل اجتماعی بخصوص در شرایط کنونی جامعه، یکی از دغدغه‌های بزرگ نویسنده‌هاست.

همین چند روز پیش بود که نخستین رمان «فریبا کریمی»، نویسنده‌ی جوان اهل تایباد با نام «باغ کج» توسط نشر «نفیر» چاپ شد. این رمان جذاب ایرانی که با فضایی رئالیستی به یکی از مهم‌ترین مسائل خانوادگی و اجتماعی در زندگی ایرانیان می‌پردازد، ماجرای مردی به نام بهمن است که پس از ازدواج مجدد، خانه و همسر اولش را ترک می‌کند و این اتفاق، حوادث و تغییرات تازه‌ای را در زندگی شخصی و خانوادگی همسرش «حریرا» رقم می‌زند. کریمی در این رمان، موفق به شخصیت‌پردازی و فضاسازی عالی و کم‌نظیری شده که داستانش را به اثری ملموس، خواندنی و تاثیرگذار تبدیل کرده است. این نویسنده که هشتم اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۱ در تایباد به دنیا آمده، مدرک کارشناسی هنر در رشته‌ی طراحی فرش دارد. او نوشتن را از هفت سال پیش با انجمن روایت در مشهد آغاز کرد و تا امروز با انجمن میعاد در شهرستان تایباد ادامه داده است. رمان «باغ کج» در ۱۷۲ صفحه با تیراژ ۵۰۰ نسخه در انتشارات «نفیر» با مدیریت سمانه رزاقی چاپ شده و برای علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی با محوریت زنان و مسائل و مصائب زندگی‌شان، جذاب و لذت‌بخش است. خبرنگار صبا به بهانه انتشار این رمان، با فریبا کریمی گپ‌وگفت کوتاهی داشته است.

اولین‌بار چه زمانی متوجه شدید به داستان‌نویسی علاقه‌مندید؟ آیا پیش از ورود به این عرصه، در کودکی و نوجوانی کتابخوان بودید؟

بله، من همیشه در دوران کودکی و نوجوانی به قصه‌ها و داستان‌ها علاقه‌مند بودم و خیلی کتاب می‌خواندم. شاید بیش‌ترین علاقه‌ام با خواندن داستان‌های آقای هوشنگ مرادی‌کرمانی نمود پیدا کرد اما بعدها این علاقه رها شد! حتی در دوران تحصیل و دانشجویی خیلی کم‌تر شد و فقط به خواندن کتاب در اوقات فراغت ختم شد.

شما که به کتاب‌خواندن علاقه داشتید، چرا برای تحصیل در رشته ادبیات اقدام نکردید و در رشته هنر و طراحی فرش درس خواندید؟

هنر برای من همیشه در اولویت بوده و هست. البته ورودم به عرصه ادبیات داستانی پس از دوران تحصیلم بود.

چطور با انجمن روایت در مشهد آشنا شدید؟ انجمن میعاد در شهرستان تایباد، از کیفیت و ویژگی‌های لازم برای آموزش و رفع عطش شما در عرصه نویسندگی برخوردار است؟

کلاس نویسندگی را در حوزه هنری مشهد با آقای عباس‌زاده شروع کردم و بعد از پایان دوران آموزشی، توسط آقای عباس‌زاده (دبیر انجمن روایت) وارد این انجمن شدم. بعد از آن در تایباد ساکن شدم و با انجمن داستانی میعاد فعالیتم را ادامه دادم. به نظرم حضور در انجمن‌های مختلف و ارتباط با سایر انجمن‌ها، کمک زیادی به رشد یک نویسنده می‌کند. انجمن‌هایی که در شهرستان‌های کوچیک دایر می‌شود، حال‌وهوای خاص خودش را دارد. آدم‌هایی در آنها حضور دارند که برای به دست‌آوردن کوچک‌ترین اطلاعات داستانی، راه‌های زیادی را رفته‌اند و تلاش‌های چند برابری کرده‌اند و این برای من، ویژه و منحصر به فرد بود.

پیش از نگارش رمان «باغ کج»، داستان کوتاه را تجربه کرده بودید؟ آیا داستان‌های‌تان جایی چاپ شده بودند؟

بله، من نوشتن را با داستان کوتاه شروع کردم. ابتدا فقط داستان کوتاه می‌نوشتم اما هیچ‌وقت در هیچ‌کجا آنها را چاپ نکردم اما دوست داشتم نوشتن داستان‌های بلند و رمان را هم تجربه بکنم که شروع کردم به نوشتن داستان‌های بلند و در همین حین تصمیم جدی برای چاپ رمان گرفتم.

ایده‌ی اولیه «باغ کج» چگونه به ذهن‌تان رسید و نوشتن آن چه‌قدر طول کشید؟ آیا نمونه‌ای مثل شخصیت‌های حریرا و بهمن را اطراف‌تان دیده بودید یا می‌شناختید؟

ایده «باغ کج» از لابه‌لای یکی از داستان‌های کوتاهم جرقه خورد. از زمانی که شروع به نوشتن آن کردم تا پایان کار، حدوداً چهار سال طول کشید! چند بار کار را با شخصیت‌ها و فضاهای مختلف شروع کردم و حتی نیمه‌کاره رها کردم و از نو نوشتم. داستان در زمان گذشته روایت شده. شاید نوع دغدغه‌ها در زندگی امروز متفاوت باشد اما اگر کمی به اطرافمان دقت بکنیم، همه ما افرادی با خصوصیات رفتاری دو شخصیت حریرا و بهمن و سایر شخصیت‌های «باغ کج» را می‌بینیم.

آیا واقعاً محلی به نام «باغ کج» وجود دارد؟

باغ کج، نام یک مصلی در تایباد است که نام رمان، وجه تسمیه‌ای از آن است.

با توجه به این‌که محور اصلی داستان شما بر سرنوشت حریرا متمرکز است، چرا نام او یا عنوانی مرتبط با زندگی این زن برای کتاب انتخاب نکردید؟

من حوادث و شخصیت‌های گوناگونی را در داستانم دارم. با این ‌که تمرکز داستان بر حریرا و زندگی اوست اما قصه‌ها و داستان‌های آدم‌های دیگر هم روایت می‌شوند که هر کدام از آنها، به نوعی در رمان سهیم هستند و هر کدام از آنها به باغی که در این آبادی وجود دارد، متصل می‌شوند.

در طول روایت، حس می‌شود نگاهی تلخ و سرشار از ناامیدی و بی‌اعتمادی به زندگی حریرا و حتی سایر شخصیت‌ها دارید. چرا اهالی «باغ کج» این‌همه درمانده و قانع به سرنوشت خویش‌اند؟

شرایط، فرهنگ، جغرافیا و بازه زمانی تاثیر زیادی بر زندگی انسان‌ها دارد. نمونه آن فقر مالی که تعدادی از شخصیت‌های داستان با آن روبه‌رو هستند، از جمله کودکی خود بهمن. این موارد، زمینه‌ساز آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی در زندگی آنهاست. حرص و طمع ثروت، بهمن را به سمت حوادث پایان داستان می‌کشاند یا همین‌طور تصمیمات «پَپور» برای دخترش و حیدر و کنیز که درمانده از آسیب‌ها، تسلیم سرنوشتند.

آیا قرار است در آثار بعدی‌تان هم به سراغ مسائل اجتماعی بروید؟

بله، امکان این‌که باز هم در آثار بعدی‌ام به مسائل اجتماعی بپردازم، زیاد است. مسائل اجتماعی بخصوص در شرایط کنونی جامعه، یکی از دغدغه‌های بزرگ نویسنده‌هاست.

با این‌که در استان خراسان، ناشران متعددی در دسترس نویسندگان بومی هستند، چرا برای چاپ رمان «باغ کج» با یک ناشر تهرانی (نشر نفیر) وارد مذاکره و همکاری شدید؟

نویسنده‌های داستان معمولاً به سمت ناشری می‌روند که از اثر آنها حمایت بکند. من با ناشرهای مختلفی در مشهد و تهران گفت‌وگو کردم و در نهایت با نشر نفیر برای چاپ این اثر به توافق رسیدم.

 

احمدرضا حجارزاده

There are no comments yet