روزنامه صبا

روزنامه صبا

روز پاسداشت مقام معلم گرامی باد

روزگار آموزگار ماست…


به بهانه‌ روز معلم خبرنگار صبا به سراغ هنرمندان کشورمان رفته تا از آنان جویا شود که هنر خود را از چه کسی آموخته‌اند.

امروز ۱۲ اردیبهشت ماه سالروز بزرگداشت فداکارترین معلم، شهید مطهری یکی از روزهای حماسه آفرین در کشورمان به شمار می‌رود. بارها شنیده‎ایم و به خود بالیده‌ایم که هنر نزد ایرانیان است و بس و امروز که در تقویم رسمی کشورمان به نام روز معلم ثبت شده است بهانه‌ای شد تا خبرنگار صبا به سراغ هنرمندان کشورمان رفته تا از آنان جویا شود که هنر خود را از چه کسی آموخته‌اند.

 

فاطمه گودرزی: تک‌تک افرادی که در سینما کار کرده‌اند، معلم من هستند

فاطمه گودرزی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در پاسخ به این سوال که چه فردی را در سینما معلم خود می‌داند؛ اظهار داشت: معلم من تک‌تک افرادی هستند که در سینما کار کرده‌اند. شاید گاهی‌اوقات یک بازیگر جوان و نوکار باشد که تازه وارد این عرصه شده است ولی لحظه‌ای را مقابل دوربین آفریده که من آن لحظه را در ذهنم ثبت کرده‌ام و در آن زمان او هم معلم من می‎‌شود. به نظرم آدم همیشه باید درحال آموختن باشد؛ فرقی نمی‌کند. سن و سال و تجربه خیلی‌زیاد نمی‌شناسد، همه‌چیز برای آموختن دست به دست هم می‌دهد. آدم گاهی‌اوقات می‌تواند از تجربیات و دانش یک فرد بیاموزد، گاهی‌اوقات نیز از استعداد و آن لحظه نابی که یک نفر می‌تواند بیافریند، استفاده ‌کند. به‌همین‌دلیل است که از شخص خاص نمی‌توانم نام ببرم.

بابک نوری: برای قدردانی از معلمم «امیر تئاتر ایران»؛ یک دوربین تهیه کردم

بابک نوری کارگردان و بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر در ابتدای بیان کرد: من همیشه شاگردم. همیشه دوست دارم معلم داشته باشم، کسی که راهنمایی‌ام کند و این خیلی ارزشمند است چرا که از حضور معلم‌هایم چیزی به من اضافه شده و توانسته‌ام بهتر باشم، انرژی بهتری داشته باشم و کار بهتری انجام دهم.

وی افزود: اگر بخواهم از بین همه عزیزانی که برایم بزرگتری کردند و معلم بودند سه نفر را نام ببرم باید بگویم کسی که اولین بار دستم را گرفت، کتاب دستم داد و راهنماییم کرد، اولین معلم و مشوقم قطعا پدرم بوده است. کسی که از دست دادنش هم در همین راه اتفاق افتاد و دقیقا در روز تولدش در سال ۱۳۷۵، درحالی‌که می‌آمد تا تئاتر من را ببیند و تشویقم کند که ادامه دهم، فوت کرد. دومین نفری که تاثیر بیشتری در زندگی من گذاشت و معلم بهتری برایم بود، امین تارخ بود که متاسفانه او را هم از دست دادیم. همچنین یکی از بزرگان تئاتر ایران که من شاگردش بودم و هنوز هم شاگردی‌اش را می‌کنم امیر دژآکام است که امیدوارم خدا حفظش کند.

او در ادامه اذعان داشت: این مطلب را می‌خواهم برای اولین‌بار بگویم. ممکن است این صحبتم بی‌ربط باشد ولی شاید یک نوع قدردانی از یک معلم باشد. من نزدیک به ده‌سال است بدون این‌که جایی بازگو کرده باشم، دارم فیلمی می‌سازم به نام «امیر تئاتر ایران». این شاید نوعی قدردانی از معلمی باشد که من سال‌های ‎سال در فکرش بودم و برای آن رفتم و دوربین خریدم. درواقع درطول این سال‌ها یک دوربین تهیه کرده‌ام و به هر مراسم و هر جایی که امیر دژآکام حضور دارد، می‌روم، فیلم می‌گیرم و برایش آرشیو درست می‌کنم. از مراسم‌هایش، جاهایی که رفته و شاگردانی که داشته ثبت می‌کنم که در نهایت می‌خواهم این فیلم را به‌عنوان «امیر تئاتر ایران» به اتمام برسانم. می‌خواهم از این طریق و با این فیلم طولانی از او قدردانی کنم.

بابک نوری با تاسف بیان کرد: معلم معلم معلم… واقعا اگر کسی کنارمان باشد، معلمی کند، بزرگمان باشد، خیلی از اتفاقات دیگر نمی‌افتد. کاش این مطلب را بنویسید و به گوش مسئولین برسانید که این موضوع که ما مدام می‌گوییم، بارها تکرار شده و شنیده‌اید و دیگر دارد شو می‌شود، الکی نیست. من درمورد هنر و حیطه‌ای که خودم فعالیت می‌کنم، می‌گویم. افرادی مانند قطب‌الدین صادقی، امیر دژآکام معلم‌های بزرگی هستند که مجبورند برای این‌که شاگرد تربیت کنند بروند و یک موسسه کوچکی را با قیمت‌های بالا و گران پیدا کنند و به ‌همین‌ دلیل از شاگردان خود شهریه بالا بگیرند. اگر دولت و مسئولین ما یک مرکزی را از بین این همه خانه اوقافی، مکان‌های بزرگ، سالن‌های عجیب و ‌غریب که خالی افتاده بگیرند و هزینه یک استاد و معلم را  به افرادی که درطی این سال‌ها هنرمند پرورش داده‌اند، بدهند شرایط تغییر می‌کند.

او در ادامه صحبت‌هایش گفت: مثلا نوید محمدزاده که الان هنرمند بزرگی شده است، هنوز می‌گوید من شاگرد امیر دژآکام هستم. خب او توانسته بیاید و در کلاس‌های امیر دژآکام شرکت کند. هزاران نفر هستند که پول شهریه این کلاس‌ها را ندارند، بچه‌هایی که عاشق بازیگری هستند اما نمی‌دانند چه‌کار باید کنند و چه‎کار می‌خواهند کنند. من درطول روز با افراد زیادی برخورد می‌کنم که می‌گویند ما می‌خواهیم بازیگر شویم اما هزینه دانشگاه یا کلاس‌های آموزشگاه‌ها را نداریم. خیلی از آن افرادی که نتوانستند به عشق و آرزو و چیزی که می‌خواستند برسند، در زندگی سرخورده شدند و به یک راه دیگری کشیده شدند.

بابک نوری از سر تاسف صحبت خود را نیمه‌تمام گذاشته، لحظاتی بعد در ادامه می‌گوید: حرفی برای گفتن ندارم جز این‌که من حداقل وسع و توانی که دارم بابت هنری که یاد گرفته‌ام انجام می‌دهم. با بچه‌های مدرسه‌ای در محله شوش کار می‌کنم.

وی در پایان گفت: باور کنید چیزی که می‎گویم شو نیست. می‌شود با این بچه‌ها کار کرد. ما آماده‌ایم که کاری انجام دهیم، چیزی اضافه کنیم درحالی‌که متاسفانه تبدیل شده‌ایم به افرادی که اغلب کارهای سطح پایین می‌سازیم و از همه چیز گِله داریم و مدام می‌گوییم این نمی‎شود، آن می‌شود، دولت این‌طور است، ملت آن‌طور است…

 

محمد حاتمی: روزگار آموزگار ماست

از کسانی که بی‌ادعا کارشان را می‌کنند می‌آموزم

محمد حاتمی مدرس بازیگری و بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر درخصوص آموختن هنر بیان کرد: آن‌چه که به‌شدت در این سال‌های اخیر نیاز داریم، معلم خوب است. معلمی که به همه امور آموزش خود اشراف داشته باشد و فقط سخنران نباشد. درحال‌حاضر بیشتر از آن چیزی که قرار است بازدهی داشته باشند، عناوین هستند که خودشان را نشان می‌دهند. متاسفانه الان دیگر از واژه معلم و آموزگار کمتر استفاده می‌شود و همه راغب هستند که لقب استاد را بگیرند که به‌نظرم تعداد اساتیدی که ما داشتیم و واقعا هم به‌لحاظ حضورشان، هم به‌لحاظ نوع کار و هم به‌لحاظ پرورش شاگرد موثر بودند اگر نخواهم اغراق کنم به اندازه تعداد انگشتان یک دست است. مابقی دارند از این عنوان سوءاستفاده می‌کنند.

وی افزود: یک فرمول همیشگی هست که می‌گوید: روزگار آموزگار ماست. اما اگر در مورد حرفه بخواهم بگویم به‌نظرم یک‌خرده باید روی این واژه‌ها تامل کنیم و از حمل این واژه‌ها پرهیز کنیم. بله من از خیلی عزیزان آموختم ولی متاسفانه در مکتبشان ننشسته‌ام. این درواقع بداقبالی من بوده که نتوانسته‌ام حضور پیدا کنم. مثلا هیچ‌وقت سعادتش را نداشتم که در محضر حمید سمندریان حاضر باشم ولی از آثارش بسیار آموختم. هرگاه آثارش روی صحنه آمده، نه یک‌بار بلکه چندین بار نشسته‌ام و نگاه کرده‌ام. همچنین درمورد آثار دکتر رفیعی که بسیار آموزنده است. علاوه براین‌که تئاتر واقعی را در ایران اجرا کرده و می‌کند و آثارش برای کسانی‌که طالب این قضیه باشند؛ مانند کلاس درس می‌ماند و به‌نظرمن از این وجه می‌توانیم نگاهش کنیم.

او اظهار داشت: به‌هرحال من هم بسیار آموختم. هم از کسانی‌که در محضرشان حضور داشتم و هم از کسانی‌که در غیابشان و بهتر است بگویم در غیاب خودم که نتوانستم در محضرشان باشم، ولی سعی کرده‌ام آن‌قدر زرنگ باشم که آثارشان را ببینم و درواقع بتوانم آن گستره زیبایی‌شناسی، معنایی که در کارهایشان وجود دارد و آن تاثیری که در درازمدت روی کارهای دیگر می‌گذارد را از آن‎ها بیاموزم و واقعا هم از همه‌ آنها ممنونم و همواره سعی می‌کنم از کسانی که بی‌ادعا کارشان را می‌کنند و آموزششان را بدون این‌که فریاد بزنند، می‎دهند؛ یاد بگیرم.

محمد حاتمی در پایان گفت: در خاتمه این نکته را یاد کنم که نسل جدید هیچ‌وقت نباید فراموش کند که ما چه کسانی را داشتیم که برای تئاتر ما زحمت کشیدند و در واقع یک پایه محکمی را گذاشتند. نوآوری خیلی‌خوب است ولی باید همیشه یادمان باشد آثار دکتر رفیعی، پری صابری، حمید سمندریان، بهرام بیضایی که الآن حضور ندارد اما آثارش همیشه تاثیرگذار بوده را نباید فراموش کنیم. همچنین به‌شدت از رفتن به سراغ عناوین پرهیز کنیم، مگر این‌که جایگاهمان آن‎قدر جایگاه محکمی باشد که دیگران به ما بگویند، نه این‌که خودمان عنوان کنیم.

رزیتا غفاری: بهترین معلمان سینمای ایران را داشتم

رزیتا غفاری بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون بیان کرد: یکی از بهترین استادان سینما، بزرگمهر رفیعا است که امیدوارم سلامت باشد. من همیشه احساس می‌کنم که او معلم اصلی من است چرا که سال‌هایی که ما درس می‌خواندیم، شاگردی استادانی را می‌کردیم که بهترین اساتید سینما بودند و بزرگمهر رفیعا، آن‌ها را گردهم آورده بود. افرادی مثل ناصر تقوایی، احمد ضابطی جهرمی، محمود کلاری، تورج منصوری، بهرام دهقان و… درواقع می‌توانم بگویم بهترین اساتید سینمای ایران، استادان من و هم‌دوره‌ای‌های من بودند که این به‌خاطر لطف و زحمات بزرگمهر رفیعا بود.

بهروز نشان: در حسرت فیلم نساختن ناصر تقوایی هستم

بهروز نشان کارگردان و تهیه‌کننده سینما اظهار داشت: بدون شک معلم من در سینما ناصر تقوایی است. به ‌نظرم او معلم خوبی نه تنها برای من، بلکه برای همه هم‌نسل‌های من و همه علاقه‌مندان سینمای ایران می‌تواند باشد، چراکه وقتی ما فیلم «ایران»، «کاغذبی‌خط» و مابقی آثارش را می‌بینیم، متوجه می‌شویم که او در تمام ژانرهای سینمایی قابلیت این را دارد که فیلمسازی کند و این خودش توانمندی ویژه‌ای است. وقتی برمی‌گردیم به سریال «دایی‌جان‌ناپلئون»، می‌بینیم که بعد از این‌همه سال و بعد از گذشت این‌همه زمان، این سریال همچنان درحال فروش رفتن است و مخاطبان و علاقه‌مندان به سینما در ایران و در خارج‎ از کشور همچنان این سریال را می‌بینند و از آن به خوبی یاد می‌کنند.

او خاطرنشان کرد: البته ناصر تقوایی نه تنها در سینما بلکه در دیگر شاخه‌های هنری همواره فرد سرشناس و برجسته‌ای بوده است. مثلا زمانی‌که به تاریخچه ادبیات‎داستانی ایران نگاه می‌کنیم و به ادبیات‌داستانی‌جنوب می‌رسیم، باز هم می‌بینیم که ناصر تقوایی در کنار نجف دریابندری و صفدر تقی‌زاده همواره فرد تاثیرگذاری در شکل‌گیری داستان‌جنوب بوده است که نمونه بارزش «تابستان‌ همان‌سال»، مجموعه‌ای از داستان‌های بسیار جذاب اوست. همچنین وقتی در حوزه هنرهای‌تجسمی به آثار ناصر تقوایی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که او عکاس درجه‌یکی هم هست. نمایشگاه عکسی که در طی سال‌های اخیر با عکس‌هایی که از جنوب ایران گرفت و برگزار کرد؛ نمایشگاه  بی‌نظیری از عکس‌های اوست که خیلی جای تاسف دارد که این عکس‌ها کمتر دیده شده است. یا وقتی «آخرین پیام‌رسان»، آخرین اثر ناصر تقوایی را تماشا می‌کنیم که مستندی در مورد تعزیه است و برای ثبت تعزیه در یونسکو ساخته شده، متوجه اشراف کامل او روی این آیین سنتی ایران زمین می‌شویم.

بهروز نشان در پایان گفت: بسیار جای تاسف دارد که ناصر تقوایی در سال‌های اخیر کلاس‌های آموزشی خود را تعطیل کرد و دیگر فیلم نساخت. به‎نظرم جای او همیشه در تاریخ سینمای ایران دیده می‌شود و ما تا همیشه باید در حسرت فیلم نساختن او باشیم که ای کاش او در این سال‌ها فیلم می‌ساخت و ما می‌توانستیم اثر تازه‌ای از او ببینیم.

سیروس همتی: بهرام بیضایی سرآمد معلم‌هایم در سینما و تئاتر است

سیروس همتی نویسنده، طراح‌صحنه، کارگردان و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اظهار داشت: در سینما و تئاتر معلم من بهرام بیضایی است. ازهمان ابتدا وقتی دو نمایشنامه از او خواندم یا دو فیلم او را نگاه کردم این احساس به من دست داد که چه‌قدر این فرد که به‌نظرمن در قله نمایشنامه‌نویسی ایران قرار دارد؛ به‌شدت آدم محترمی است. کلام او، کلام یک نویسنده ایرانی است و کلمات، به‌شدت کلمات فاخری است. یا تحقیقاتی که او در تعزیه، تئاتر ژاپن، تئاتر چین و… کرده است. اصلا به ‌نظر من با احترام به چند استاد انگشت‌شمار مثل غلامحسین ساعدی، عباس نعلبندیان، اکبر رادی و دوستان هم‌عصر خودم محمد چرم‌شیر، محمد یعقوبی و خیلی از عزیزان هم‌عصری که الان حضورذهن ندارم، بهرام بیضایی به‌عنوان ستاره پرنور و پرفروغ سینما و تئاتر است.

سیروس همتی در پایان گفت: مشخصا در تئاتر و در سینما با همان فیلم کوتاه «عمو سبیلو» که من از او دیده بودم متوجه این نکته شدم که او هم مانند ناصر تقوایی، بهمن فرمان‌آرا، داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی به‌شدت صاحب سبک است اما چون بنده رگه‌های تئاتری دارم یا بهتر بگویم بچه یا زاده تئاترم به‌خاطر ویژگی‌ها نمایشی بهرام بیضایی، او را به‌عنوان سرآمد معلم‌هایم در سینما و تئاتر اعلام می‌کنم.

مریم کاظمی: مصطفی و مهین اوسکویی به من درس زندگی دادند

مریم کاظمی نویسنده، بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر بیان کرد: مصطفی اوسکویی و مهین اوسکویی معلم‌های من در تئاتر بودند. آن‎ها جزو معلم‌هایی بودند که به هنرجوها غیر از کار تخصصی، درس زندگی هم می‌دادند.

او افزود: من در نوجوانی به آکادمی‌شان رفتم و در هنرکده آناهیتا مشغول هنرآموزی شدم. البته اگر بشود اسمش را گذاشت هنرآموزی و هنر آموختنی باشد. در آن‌جا غیر از این‎که دروس تخصصی داشتیم؛ دوستی، تعهد، احساس‌مسئولیت، میثاق هنری، آرمان حرفه‌ای تمام چیزهایی که افراد این حرفه باید بدانند و به آن احترام بگذارند را آن‌جا آموختم و پایه‌هایش، پایه‌ریزی شد. نکاتی که بعدا آدم می‌تواند مابه‌ازایش را در کار حرفه‌ای ببیند که چه‌قدر رعایت این نکات در کارهای گروهی اهمیت دارد. چون سینما و تئاتر تنها کاری است که شما با گروهی در ارتباط هستید که بهترین تعامل را هم باید تا پایان کار با آن گروه داشته باشید.

رضا گوران: نسل امروز هم‌چنان میتواند از تقوایی‌ها، بیضایی‌ها و سمندریان‌ها بیاموزد

رضا گوران طراح‌صحنه، نویسنده و کارگردان تئاتر بیان کرد: در تئاتر حمید سمندریان مهم‌ترین استاد من بود. در سینما نیز همیشه نسبت به ناصر تقوایی و عباس کیارستمی ارادت داشتم و یک الگوی ذهنی از آن‌ها برای خودم ساختم. هیچ‌وقت با آن‌ها کلاسی نداشتم ولی همیشه سعی می‌کردم که نگاهشان به زندگی و درواقع خلق کردن آثارشان را دنبال کنم و از آن‌ها بیاموزم. به‌نظرمن جای عباس کیارستمی در هنر ایران خالی است، جای ناصر تقوایی هم که در میان ما حضور دارد ولی کار نمی‌کند، بسیار خالی است. امیدوارم که زمان، شرایط یا هر چیز دیگری که لازم است، فراهم شود تا ناصر تقوایی بتواند برای نسل نو آن‌چه را که در توان دارد، ارائه دهد. چون معتقدم که نسل امروز ما همچنان می‎تواند از تقوایی‌ها، بیضایی‌ها و سمندریان‌ها بیاموزد، همین‌طور از کیارستمی‎ها. حداقل ما این شانس را داشتیم که با آن‌ها زندگی کنیم و آثارشان را دنبال کنیم.

او در پایان خاطرنشان کرد: ‌در نوشتن هم من خودم را وام‌دار و مدیون هوشنگ گلشیری می‌دانم چون حقیقتا آن‌چه یاد گرفته‌ام از نوشتن، از هوشنگ گلشیری بود که برای من یگانه بود در قلم، در فضاسازی، زبان و هر آن‌چه که مربوط به به‌دست گرفتن قلم می‌شود.

نادر فلاح: اگرچه در محضر حمید سمندریان نبودم ولی از او آموختم

نادر فلاح بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون گفت: اولین معلم من در کرمان مهدی ثانی و بعد از آن یدالله عباسی بود. در دانشگاه نیز در خدمت اساتید مختلفی بودم و افتخار این را داشتم که از استاد رکن‌الدین خسروی، امیر دژآکام و همچنین افراد دیگری مانند اکبر زنجان‌پور، آموختم. در دوره فوق لیسانیس نیز در خدمت دکترخاکی، فرهاد مهندس‌پور بودم. البته هنرمندان بسیاری بودند که به این شکل در مکتب آن‎ها نبودم ولی خیلی از آن‌ها یاد گرفتم و آموختم؛ در حوزه سینما عباس کیارستمی و هنرمندان دیگری مانند پرویز کیمیاوی و امیر نادری که فیلم‌ها و آثارشان را دیدم و یاد گرفتم. در حوزه تئاتر نیز بهرام بیضایی و هنرمندان دیگری چون جلال تهرانی و حمید سمندریان که من افتخار نداشتم که در محضر او یاد بگیرم ولی از آثارش بسیار آموختم.

 

لیلا شوقی: این سه نفر…

لیلا شوقی بازیگر سینما و تلویزیون گفت: من از دوران کودکی بسیار تحت‎تاثیر بازی سوسن تسلیمی مخصوصا در فیلم «شاید وقتی دیگر» بودم. بعد از آن نیز خانم هما روستا و خانم رویا تیموریان. این سه نفر در زندگی هنری من نقش بسیاری داشتند.

ندا روزبه

There are no comments yet