روزنامه صبا

روزنامه صبا

محمود نوری:

ایده «روزمات» از درگیری ذهنی ام با مسئله زبان شکل گرفت


  ایده اولیه این فیلم بیشتر از درگیری ذهنی خودم با مسئله زبان و اینکه ما صرفاً با کلمات سر و کار نداریم و در واقع با ذهنیت و تاثیر زبان بر آن نیز روبرو هستیم شکل گرفت.

«روز مات» به کارگردانی محمود نوری و تهیه‌کنندگی محسن علی‌اکبری این روزها در سینماهای هنر و تجربه اکران می‌شود و با فرم متفاوتی که برای طرح مسئله دارد توجه مخاطبان را جلب می‌کند. در این فیلم شاهد یک روز از زندگی یک زوج و کشاکشی میان بقا و گریز هستیم. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با کارگردان این فیلم را می‌خوانید.

محمود نوری در رشته سینما تحصیل کرده و دکتری تاریخ هنر اسلامی را دارد او به عنوان  مدرس برخی واحدهای سینمایی در دانشگاه هنر تهران یعنی همان دانشکده‌ای که در آن تحصیل کرده نیز فعالیت می‌کند. «روز مات» اولین فیلم بلند محمد نوری به عنوان کارگردان است و پیش از این فیلمهای کوتاه بازیگر، روز شک، پشیز، خودپرداز و فصل را با بازیگری پرویز پور حسینی ساخته است.

گرایش به فیلمسازی چگونه شکل گرفت؟

من در یک خانواده هنرمند رشد کردم یعنی پدرم آقای حسین نوری هنرمند جانباز ۷۰ درصد انقلاب و به ویژگی نقاشی با دهان مشهور هستند. متاسفانه دست‌ و پای ایشان به خاطر شکنجه‌هایی که در دوران قبل از انقلاب متحمل شده‌اند از کار افتاده است ایشان علاوه بر نقاشی با دهان به نویسندگی و کارگردانی تئاتر هم پرداختند و اینکه شکنجه شدند نیز به خاطر نمایشنامه‌ای بود که پیش از انقلاب نوشته بودند. آثار شاخصی مثل خرقه ارغوانی و نمایشنامه شهود  که هر دو مورد تقدیر جشنواره فجر قرار گرفت را نوشتند. بدین شکل فضای هنری در خانه و افکار من غالب بود. علاوه بر این پدرم در زمینه فیلمسازی هم به ساخت مستند می‌پرداختند و هم برخی از تئاترهای خودشان را به شکل تله تئاتر درآوردند و حتی فیلم پرواز دست‌های من که یک فیلم بلند است را نیز در کارنامه دارند. به هر حال در این فضا برای من از سنین کودکی یک تصمیم بسیار مشخص بود که به فیلمسازی علاقه دارم.

 ایده «روز مات» و انگلیسی صحبت کردن کاراکترهای آن  چگونه شکل گرفت؟

ایده اولیه این فیلم بیشتر از درگیری ذهنی خودم با مسئله زبان و اینکه ما صرفاً با کلمات سر و کار نداریم و در واقع با ذهنیت و تاثیر زبان بر آن نیز روبرو هستیم شکل گرفت. اینکه زبان می‌تواند سمبل خوبی باشد برای آنکه اختلافات فکری که در جامعه وجود دارد را به شکل نمادین در یک داستان خانوادگی نشان دهیم. در تجربه‌ای که به تماشا می‌نشینید زبان تبدیل به المانی می‌شود برای اینکه سعی کنیم بخشی از ماجرایی که در جامعه‌مان می‌گذرد را درک کنیم. در واقع مسئله زبان آنقدر برای من از نظر ذهنی درگیر کننده بود که به ایده‌های مختلفی فکر می‌کردم. اینکه چگونه می‌شود ایده دراماتیکی را در فضای ایران پیش برد در حالی که زبان فیلم انگلیسی باشد و خود این مسئله پیشتر از «روز مات» برایم مطرح بود و اتفاقی که در آن افتاد انتخاب از میان آن ایده‌ها برای ساخت یک کار جمع و جور بود. یعنی اثر کم کاراکتر باشد و از نظر پروداکشن پیچیده نشود. حین نگارش و ایده پردازی حس کردم که تلفیق این ایده با ماجرای شیر خشک نتیجه خوبی می‌دهد یعنی فضایی که هم بحث مهاجرت و صحبت کردن به زبان انگلیسی در آن هست و هم مسئله‌ شیر خشک که موتور حرکت داستان می‌شود و بر پایه احساس ترس از اینکه شیر خشک نخواهد بود و تلاش برای بقای فرزندشان پیش می‌رود.

 آیا بر اساس نحوه حرکت دوربین، رنگ تصویر و لوکیشن‌هایی که انتخاب کرده‌اید می‌توانیم در این اثر بدنبال یک نگاه مستعد گونه باشیم؟

فکر می‌کنم اگر بوده باشد نیز به شکل خودآگاه نبوده. ممکن است نتیجه آنچه که شما می‌گویید را تداعی کند اما تلاش من این بود که یک فضای داستانی خوب از کار در بیاورم اما حدی از نئورئالیسم را ما در این کار می‌بینیم. نئورئالیسم از این جهت با مستند عجین است که دوربین را به فضای شهری می‌آورد. مثلاً نمونه شاخص معروفش همان فیلم «دزدان دوچرخه» دسیکا است و «روز مات» هم از این جهت که ما در فضای شهری می‌چرخیم می‌تواند تداعی کننده آن حدی از واقع‌گرایی که در نئورئالیسم داریم باشد و از طرفی همین تنازع بقا رفرنسی است که باز در نئورالیسم هست و در «دزد دوچرخ»ه با آن روبرو هستیم چرا که بچه این زوج از شیر مادر محروم و به شیر خشک وابسته است و اینگونه یک نوع دغدغه بقا برای آنها شکل گرفته است. اجازه بدهید به چند نکته اشاره کنم یکی بحث نمادین بودن شیر در مجموعه «ده فرمان» کیشلوفسکی است. شیر عنصری است که دلالت بر موارد متعددی می‌کند و فکر می‌کنم در فیلم «روز مات» نیز خوب جواب داده است. دیگری در مورد آنچه که نمی‌بینیم است یعنی در طول این فیلم هرگز آنچه در داروخانه می‌گذرد را نمی‌بینیم و صرفا با روایت کاراکترها متوجه آن می‌شویم. ما در طول اثر با این ندیدن‌ها سر و کار داریم و در این زمینه یعنی بحث صرفه‌جویی در نشان دادن بد نیست که یادی کنیم از مرحوم کیارستمی، فکر می‌کنم همه این‌ها نکاتی است که از نظر تحلیلی به خوانش و تحلیل بهتر فیلم کمک می‌کند.

در انتخاب بازیگران فیلم به چه مولفه‌هایی توجه کردید؟

من تا حدی زبان بلد بودم و می‌توانستم در بحث لهجه و ادای کلمات به یک بازیگر خوب کمک کنم در نتیجه رایزنی‌هایی با دوستان بازیگرم داشتم که برخی از آنها نیز تا حدی چهره بودند ولی در مرحله دیالوگ خوانی دیدم که میان شخصی که خودش لهجه درستی دارد با بازیگری که من تلاش در اصلاح لهجه‌اش دارم فاصله زیادی هست پس تصمیم گرفتم برای صرفه‌جویی در وقت سراغ افرادی بروم که انگلیسی‌شان خوب است و استعداد بازیگری را در آنها بسنجم. اینجا بود که به ذهنم رسید سراغ افرادی بروم که در فضای مجازی به آموزش زبان می‌پردازند چرا که آنها پذیرفته بودند که چهره‌شان جلوی دوربین برود و نکته مثبتش این بود که نمونه کاری آنها به راحتی در اختیارم بود و با دیدن ویدیوهای کاری آنها لهجه مورد نظر خودم را پیدا کردم و از بین آن دوستان با تست تصویری که به عمل آمد به گزینه‌های مد نظر رسیدیم به خصوص که در همان جلسه اول مشخص بود که دو بازیگر کار به صورت ذاتی استعداد بازیگری دارند. یکی از قرارهایی که من با این دو بازیگر گذاشتم این بود که فیلمنامه را منهای فینالش به آنها بدهم بدین شکل می‌خواستم اتفاقی که در فینال اثر رخ می‌دهد روی فضای ذهنی آنها حین بازی باقی فیلم تاثیر نگذارد. این مسئله برای بازیگرانم بسیار سوال برانگیز و حتی نگران کننده بود ولی خوشبختانه همراهی و همکاری کردند.

سخن پایانی

از حمایت آقای علی اکبری برای اینکه کار فرایند لازم برای دیده ‌شدن را طی کند تشکر می‌کنم. فکرم مدام درگیر بود که احتمالاً در جایی در فرایند تکمیل کار یا فرایند پخش با اصلاحاتی مواجه شوم و امروز برایم بسیار خوشایند است که یک کلمه، صحنه و یا شات خارج از آنچه میل خودم بود تغییری نکرد و در واقع همان چیزی که خیلی شخصی و به نوعی خام در ذهنم بود را نوشتم و تبدیل به تصویر شد و در حال حاضر اکران می‌شود.

 

مریم عظیمی

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است