شنبههای چالشی روزنامه صبا؛
حلقههای مفقوده حوزه نشر در شهرستانها
در گزارش چالشی این هفته به سراغ ناشران رفته و به ریشهیابی معضلات و چالشهای موجود بر سر راه نویسندگان درشهرستانها پرداخته ایم.
درسالهای اخیر؛ حوزه نشر بیش از پیش در گردابی از مشکلات مختلف گرفتار آمده است. نبود زیرساختهای لازم برای بهبود یافتن آلام این حوزه از یک سو و غلبه فضای مجازی و به دنبال آن، کاهش دوستداران کتاب هم مزید برعلت شده تا بخش قابلتوجهی از آثار تولید شده در حوزه ادبیات داستانی در انزوا قرار بگیرد. اگر چه دراین وانفسا، روز به روز برخیل مشتاقان علاقهمند به حوزههای نویسندگی و ترجمه اضافه میشود که اگر درقدم اول، ماحصل کارهایشان توفیق انتشار هم مییابند، اما غایب بودن حلقههای مهمی چون توزیع و تبلیغات، در همان قدم اول به فراموشی سپرده میشوند. دراین بین، سهم نویسندگان و مترجمانی که در استانهای مختلف کشور فعالیت دارند کمتر است. نبود ناشران کارآمد، فقدان انجمنهای ادبی و مهیا نبودن شرایط نقد و بررسی کتاب و جای خالی توزیع کنندگان مناسب باعث شده تا مسیر فعالیت این گروه از اهالی فرهنگ دشوارتر شود و برای آن که تلاشهایشان به ثمر بنشیند برای چاپ آثار خود به پایتخت بیایند. خبرنگار روزنامه صبا به بهانه برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در گزارش چالشی این هفته به سراغ تنی چند از نویسندگان، مترجمان و ناشران رفته و به ریشهیابی معضلات و چالشهای موجود بر سر راه نویسندگان و مترجمان درشهرستانها پرداخته است که در ادامه میخوانید.
نسیبا عظیمی نویسنده اصفهانی: پخش کتاب در شهرستانها ضعیف عمل میکند
نسیبا عظیمی نویسندهای از شهر اصفهان است که درپاسخ به این سوال که اصلیترین معضلی که امروز بر سرراه نویسندگان شهرستانی وجود دارد چیست میگوید: اولین مشکلی که سد راه یک نویسنده شهرستانی است این است که دیده نمیشود، گرچه او تلاش خود را میکند و مدتهای طولانی از عمرش صرف نگارش یک کتاب میشود اما درنهایت دیده نمیشود. با وجود آن که نویسندگی در رویارویی با مخاطب معنا مییابد، اما نویسندهای که در شهرستان زندگی میکند به دلیل فراهم نبودن شرایط نمیتواند ارتباط خوبی با مخاطب اثر خود برقرار کند.
این نویسنده با اشاره به نبود ناشران مناسب و فقدان انجمنهای ادبی در شهرستانها به عنوان مهمترین معضلات دراین زمینه ادامه داد: متاسفانه بخش عمدهای از امکانات نشر در پایتخت است و نویسندگان ترجیح میدهند برای آن که دسترسی بیشتری به این امکانات داشته باشند به پایتخت کوچ کنند و همچنان شهرستان محروم از این امکانات باقی میماند. درعین حال، مخاطب کتابخوان در سالهای اخیر کاهش یافته است و میتوان گفت به داستان ایرانی اجحاف شده و ناشران ترجیح میدهند به جای چاپ آثار تالیفی به سمت کارهای ترجمه بروند. شاید یک دلیل این مسئله این باشد که نویسندگان ایرانی به آن شکلی که باید نتوانستهاند آثار عمیقی تولید کنند. البته این هم به نداشتن دانش کافی و مطالعات وسیع در بین نویسندگان ایرانی برمیگردد که باعث میشود آثارشان از عمق چندانی برخوردار نباشد و نتوانند آثاری همپای نویسندگان کشورهای دیگر ارائه کنند. به بیان سادهتر، داستان ایرانی مخاطب حرفهای خود را از دست داده است.
با این نویسنده این نکته را مطرح میکنم که باتوجه به این که درسالهای اخیر تولید آثار آپارتمانی که عمدتا هم به دست نویسندگان زن صورت میگیرد و منجر به نگارش رمانهای اصطلاحا عامهپسند و بیرمق میشود میتواند یکی از دلایل پس زدن ناشران نسبت به آثار نویسندگان زن باشد؟ عظیمی در این باره گفت: من درطول این سالها با ناشران فرهنگی کار کردهام که خوشبختانه نگاه جنسیتی نداشتهاند. اما با شما همعقیده هستم که بعضی از ناشران به دلیل داشتن این پیشزمینه از آثار زنان، قبل ازآن که کتاب را بخوانند تصورشان براین است که نویسندگان مرد بهتر از زنان مینویسند و همین پیش فرض باعث میشود تا کتاب یک نویسنده خانم را بی آنکه مطالعه کنند نپذیرند. درصورتی که اگر کار را بخوانند متوجه میشوند که تفاوتی دراین بین وجود ندارد.
این نویسنده افزود: طبعا رویدادهایی مثل برگزاری نمایشگاه کتاب میتواند در دیده شدن آثار نویسندگانی که در شهرهایی غیر از تهران هستند نقش داشته باشد. همانطور که نمایشگاه کتاب در این سالها دراین زمینه عملکرد موفقیتآمیزی داشته است. درایام نمایشگاه کتاب، نویسندگان از اقصی نقاط کشور به پایتخت میآیند و با مخاطبان خود دیدار میکنند. درواقع در نمایشگاه کتاب پیوندی میان نویسنده، ناشر و مخاطب به وجود میآید و به تبادل نظر میانجامد. البته امیدوارم برگزاری چنین نمایشگاههایی فقط معطوف به پایخت نباشد و در شهرستانها هم شاهد برگزاری نمایشگاههای کتاب باشیم.
اینکه اساسا توزیع چقدر میتواند در دیده شدن یک اثر نقش داشته باشد سوالی است که با این نویسنده مطرح میکنم که او در پاسخ گفت: ۹۹ درصد موفقیت یک کتاب به پخش آن بستگی دارد، درواقع آنچه مطرح میکنید مهمترین مسئلهای است که در چرخه نشر وجود دارد. درحالیکه این مقوله در بین ناشران شهرستان خیلی ضعیف است و تکوتوک ناشران معتبر و دولتی و جا افتاده از پخش قوی برخوردارند و ناشران دیگر در این زمینه ضعیف عمل میکنند. ضمن اینکه تعداد پخش کتاب در شهری مثل اصفهان معدود است. به همین خاطر است که مراکزی چون شهر کتاب در اصفهان یا کتابفروشیها فقط با همان یکی دو پخشکننده کار میکنند و ناشران دیگر از این مسئله بیبهرهاند. بعضی از ناشران تمایل دارند فقط با یک عده از نویسندگانی که میشناسند کار کنند، درنتیجه وقتی کتابی از سوی نویسنده جدیدی به آنها پیشنهاد داده میشود نمیپذیرند و گاه حتی بدون این که کار را بخوانند آن را رد میکنند یا درمواقعی دایره فعالیتشان آنقدر محدود است که فقط با چند نویسنده همکاری دارند.
این نویسنده آثار خود را دارای تم اجتماعی معرفی و در توضیح بیشتر کارهایش اذعان داشت: محور تمام داستانهای من زنان هستند و سعی کردهام درآثارم از اجحافی که به زنان در جامعه میشود صحبت کنم. هرچند تمام این آثار مانند «در چند ثانیه»، «نبض زندگی»، «آغوش امن» و رمان آخرم یعنی «برمیگردم» به مسائل اجتماعی اشاره دارند که زنان درآن نقشآفرین هستند. آنچه مسلم است نویسندگان شهرستانی دلشان میخواهد کارهایشان دیده شود و این مسئله هم جز از طریق حمایت ناشران و رونق گرفتن محافل ادبی میسر نخواهد شد. درحالی که در شهرستانهای مختلف نویسندگانی هستند که به دلیل فراهم نبودن این زیرساختها، شناخته که نشدهاند هیچ بلکه نادیده هم گرفته میشوند.
پری اشتری مترجمی از شهر تبریز: از ناحیه عدم کپی رایت ضربه خوردهایم
پری اشتری مترجمی از شهر تبریز است که در این سالها برخی از آثار خود را با همکاری ناشرانی در تهران به چاپ رسانده است، گفت: همین مسئله که مترجم ناچار است برای چاپ کتاب خود به ناشری در تهران مراجعه کند یک معضل به شمار میرود. متاسفانه ناشران در شهرستانها خوب کار نمیکنند. بهعنوان مثال، در تبریز عدهای از ناشران تمایل دارند که کتابهایی با زبان آذری چاپ کنند. ولی درمجموع، کتابهایی که در شهرستانها منتشر میشود به لحاظ طرح جلد و صفحهآرایی از کیفیت پایینی برخوردارند و اصلا قابل مقایسه با کتابهایی که ناشران در تهران چاپ میکنند نیست.
این مترجم ادامه داد: من زاده تهران هستم و پدر و مادرم اهل ارومیه هستند و از آنجایی که مشغول ادامه تحصیلم در تبریز ساکن شدهام، بنابراین بی آنکه تعصبی داشته باشم باید بگویم دلم میخواهد کتابهایم در تبریز چاپ شوند اما امکاناتی ازاین نظر وجود ندارد. بهخصوص این که دلم میخواست همانطور که بعضی از کتابهایم توسط ناشران تهرانی منتشر شدند، تعداد دیگری از کارهایم هم از سوی ناشران تبریز چاپ شوند تا این توازن حفظ شود. اما تجربه همکاری با ناشران تبریز باعث شد تا کتابهای من بهرغم محتوای خوبی که داشتند دیده نشوند. بهعنوان مثال، من کتاب «بیسایگان» را از یک نویسنده کشور ترکیه به نام حسنعلی توپتاش کار کردم که منتقدین ترکیه به او لقب کافکای ترکیه را دادهاند، اما این کتاب دیده نشد، درحالیکه حق این کتاب بیشتر از اینها بود. نکته دیگر این که ما با کمبود ویراستار خوب مواجه هستیم، خود من با یکی از ویراستاران کتابهایم به مشکل برخوردم و او بدون اطلاع من بخشهایی از ترجمه من را درباره یک کتاب تغییر داده بود. تمام این مسائل باعث میشود تا مترجم ساکن شهرستان به سمت ناشری برود که در تهران فعالیت دارد. البته درتهران هم با مشکلات زیادی مواجه هستیم، بهخصوص در برخورد اول باید ارتباط ما با ناشر از طریق یک آشنا یا واسطه صورت بگیرد تا بتوانیم خود را ثابت کنیم و ناشر با دیدن رزومه ما بپذیرد که کتاب بعدیمان را چاپ کند. دراین زمینه، لطف خدا و شانس همراه من بوده که توانستهام بعضی از آثارم را با کمک ناشران تهرانی به چاپ برسانم.
این مترجم درباره دیگر معضلات حوزه ترجمه گفت: من درسالهای ابتدایی کارم، به ترجمه نمایشنامه میپرداختم، درحالی که ناشران تمایلی به چاپ نمایشنامه از نویسندگان ترک نداشتند. درواقع پنج سال تمام طول کشید تا بتوانم آثارم دراین زمینه را به چاپ برسانم. اولین نمایشنامهای که ترجمه کردم از واصف اونگورن بود که یکی از نویسندگان جریانساز ترکیه است و با همسر برشت در آلمان هم همکاری داشته است.
او در پاسخ به این سوال که با وجود تنوع و تکثر آثار ترجمه در شرایط فعلی ناشران چطور میتوانند به گزینش یک اثر خوب برای چاپ بپردازند تا برآیند آن اثر به نفع ناشر و مترجم باشد؟ اظهار داشت: انتخاب اثر در حالحاضر برای ناشر دشوار شده است و باید دراین زمینه به ناشر تاحدودی حق داد. نکته دیگر تبلیغات است که البته در تهران هم تبلیغ و اطلاعرسانی برروی یک کتاب، بستگی به اسم آن مترجم و نویسنده دارد. خود من در این سالها کتاب «حلبی» را از یاشارکمال کار کردم که ناشر تنها به گذاشتن یک یا دو استوری در اینستاگرام بسنده کرد و بعد از آن عملا تبلیغ دیگری روی این کتاب صورت نگرفت. مسئله این است که ما از ناحیه نداشتن کپیرایت ضربه خوردهایم. کمااین که خود من چندین کتاب کار کردهام و بعد از انتشار، همان کتاب با ترجمه مترجمان دیگر هم وارد بازار کتاب شده است! طبعا این مسائل ناشر و مترجم را دلسرد میکند. بهخصوص این که مترجم اطلاعی ندارد که مترجم دیگر هم دارد به ترجمه همان کتاب میپردازد. البته دراین بین، من سعی کردم با نویسندگانی که میخواستم اثرشان را ترجمه کنم وارد مذاکره شوم، نمونه آن زولفو لیوانلی بود که من کتاب «بیقراری» او را ترجمه کردم و وقتی موضوع را با او درمیان گذاشتم، حاضر شد برای کتاب با ترجمه فارسی یک مقدمه هم بنویسد. یا همچنین، نویسنده جوان دیگری از ترکیه که وقتی میخواستم کاری از او را ترجمه کنم از او اجازه گرفتم و توضیح دادم که در ایران کپیرایت وجود ندارد و او هم پذیرفت. بهطورکلی، مترجمی هستم که وقتی میبینم یک مترجم مجموعه آثار یک نویسنده را ترجمه میکند، از ترجمه آثار آن نویسنده کنار میکشم، چون معتقدم حتما آن مترجم درباره آثار آن نویسنده به اشراف و تخصص رسیده که میخواهد مجموعه آثار او را ترجمه کند. بعضی از بزرگان حوزه ترجمه براین باورند ترجمه کردن دوباره یک اثر در صورتی ضرورت دارد که چیزی به ترجمه جدید اضافه شود، وگرنه چه لزومی دارد اثری که پیش تر توسط یک مترجم به خوبی ترجمه شده دوباره ترجمه شود.
اشتری اضافه کرد: درست است که درحوزه نشر با نقصانهای زیادی مواجه هستیم اما این را هم بگویم که اخیرا کتابی را با همکاری ناشر خوبی در شهر اهواز کار کردهام که از این همکاری رضایت دارم. چون به نسبت دیگر ناشرانی که میشناختهام سطح کارش به لحاظ کیفیت چاپ، تبلیغات و پخش مطلوب بوده است. البته جا دارد که از نشر «نیماژ» و آقای شمس هم تشکر کنم که در چاپ نمایشنامههایم با من همکاری کردند و این همکاری همچنان ادامه دارد.
این مترجم درباره یکی دیگر از معضلات حوزه نشر اذعان داشت: بعضی از ناشران فقط به اسم مترجم نگاه میکنند و گاه بی آنکه حتی مطالعهای نسبت به اثر او داشته باشند آن کار را به چاپ میرسانند. نمونه این مسئله کتابی بود که توسط یک ناشر بنام منتشر شد، درحالی که من هم آن کتاب را با نشردیگری کار کردم، ولی وقتی به مقابله متن کتاب آن مترجم و کتاب خودم پرداختم متوجه شدم که مترجم موضوع کتاب را اشتباه درک کرده و ترجمه غلطی هم ارائه داده است. نکته جالب این که آن کتاب ۱۵۵ صفحه دارد، ولی مترجم آن را در ۲۷۵ صفحه ترجمه کرده است و چیزهایی را در دیالوگ به کاراکتر اصلی اضافه کرده که شخصیت او را جور دیگری نشان داده است. دراین کتاب کاراکتر از شخصیتی عبوس برخورداراست، اما در ترجمه آن مترجم، این کاراکتر با اطرافیانش به شوخی میپردازد. بنابراین، این اثر علاوه براین که ترجمه نادرستی دارد که مترجم هم به دلخواه خود به دخل و تصرف محتوایی در کتاب پرداخته است، اما چون از نام و شهرت برخوردار است ناشر کتاب را چاپ کرده است.
المیرا یادمند نویسنده اهل تبریز: صنعت نشر در شهرستانها رشد نکرده است
المیرا یادمند اهل تبریز از دیگر نویسندگانی است که با او به گفتوگو مینشینم، او هم مانند سایر نویسندگان مهمترین دستانداز بر سرراه نویسندگان ساکن شهرستان را نبود ناشر مناسب عنوان کرد و گفت: باوجود آن که یک کتاب خود را در تبریز و دو کتاب دیگرم را در تهران و کرج به چاپ رساندهام اما همواره با مشکلاتی برای چاپ آثارم مواجه بودهام. بهخصوص این که در تبریز کمتر ناشری را پیدا میکنیم که حاضر شود با سرمایه خود به چاپ کتاب بپردازد و اغلب ناشران تمایل دارند نویسنده با هزینه شخصی کتاب را منتشر کند. البته این مسئله اگر درباره یک نویسنده کار اولی باشد اشکالی ندارد، ولی گاه ناشر باآن که میداند فلان نویسنده چندین کتاب چاپ کرده است باز هم حاضر به سرمایهگذاری بر روی کتاب تازه او نیست. این نشان میدهد که صنعت نشر به آن شکلی که باید در شهرستانها رشد نکرده است. هرچند دراین زمینه، تهران و دیگر شهرها با یکدیگر تفاوتی ندارند و در تهران هم بعضی از ناشران از انتشار کتاب با سرمایه خود شانه خالی میکنند. البته دراین زمینه باید به ناشر حق داد که به دلیل نبود شرایط مساعد نشر، کمتر ریسک کند و کتابی را با هزینه خود به چاپ برساند. در واقع میتوان گفت، معضلات حوزه نشر مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر پیوسته هستند و دراین بین، نمیشود از ناشر هم ایراد گرفت.
یادمند ادامه داد: آثار داستانی قدرتمندی داشتهایم که چون نویسنده مطرح نبوده از سوی ناشر مورد توجه قرارنگرفته است. درحالی که شاید آن کتاب به لحاظ مضمون از کتابی که نویسنده آن از شهرت بیشتری برخوردار بوده قویتر هم باشد ولی چون از سوی ناشر دیده نمیشود، مجالی برای چاپ هم پیدا نمیکند. با این اوصاف، من تلاش کردم تا برای چاپ رمان اخیر خود هزینهای پرداخت نکنم و موفق هم شدم، بهخصوص که زحمت انتظار و بازنویسی چند باره این کتاب را به جان خریدم تا توانستم ناشری برای آن پیدا کنم که با هزینه خود کتاب را به چاپ برساند. از سوی دیگر، متاسفانه مجموعه داستان در شرایط فعلی نزد ناشر با استقبال مواجه نمیشود و او تمایل دارد بیشتر به چاپ رمان بپردازد که به نظرم این هم یک معضل درحوزه نشر به شمارمیرود.
فریبا کریمی نویسندهای از تایباد مشهد: تعداد انجمنهای ادبی در شهرستانها انگشت شماراست
فریبا کریمی از تایباد مشهد هم نویسندهای است که در باره معضلات نویسندگان در شهرستان گفت: چالشهای نشر امروز فقط مختص نویسندگان شهرستان نیست و در حال حاضر نویسندگان سراسر کشور با معضلاتی مشابه دست بهگریبان هستند و کمتر مورد توجه و حمایت واقع میشوند. اما نویسنده در شهرستان به غیر از مشکلات کلی، با مسائل دیگری هم مواجه است. نبود انجمنها و کانونهای فرهنگی، دسترسی نداشتن نویسندگان تازه کار به فضای آموزش و این که ناچارند از راه دور و به شکل مجازی از کلاسهای نویسندگی بهرهمند شوند از جمله این مشکلات است. نمونه آن شهر تایباد است که تعداد انجمنهای ادبی درآن اندک است. این درحالی است که نباید نقش انجمنها و نشستهای ادبی را در رونق گرفتن و معرفی آثار نویسندگان بیتاثیر دانست.
او اضافه کرد: مضامین آثار من موضوعات اجتماعی و خانوادگی هستند که از زبان زنان روایت میشوند. ولی در مجموع، مسائل اقتصادی و اجتماعی درسالهای اخیر، به ویژه از دوره کرونا به بعد، تاثیرات زیادی بر روی حوزه نشر گذاشته است. بهطوری که انجمنهایی که از اعضای بالایی برخوردار بودند بعد از کرونا با کاهش اعضا مواجه شدند. علاوه براین، انگیزه برای نوشتن دربین علاقهمندان ادبیات داستانی کم شده و رده سنی ۱۸تا ۲۵ سال ترجیح میدهند به جای آن که وقت خود را درفضای ادبیات و فرهنگ بگذرانند به دنبال معیشت باشند و علاقهمندی به رمان و داستان برایشان در حد مطالعه باقی بماند.
سمانه رزاقی مدیر انتشارات نفیر: ناشران با احتیاط قدم برمیدارند
سمانه رزاقی مدیر انتشارات «نفیر» آخرین مصاحبهشونده این گزارش است که درحالیکه در تدارک آمادهسازی غرفه خود درنمایشگاه کتاب است در پاسخ به این سوال که چرا اغلب ناشران تمایلی به انتشار کتاب نویسندگان داخلی ندارند گفت: به دلیل فروش ضعیف و نابسامانیهای اقتصادی که در این سالها در حوزه نشر وجود داشته است، بعضی از ناشران با احتیاط قدم برمیدارند و سختگیرانه به انتخاب یک اثر برای چاپ میپردازند. ضمن اینکه توزیع کتاب مهمترین قسمت فعالیت یک ناشر است که در اغلب مواقع، نسبت به این مسئله توجهی نمیشود. ما به عنوان ناشری که در تهران فعالیت داریم با معضل پخش مواجه هستیم و میبینیم آن طور که باید پخشیهای کتاب، از آثار ایرانی و تالیفی حمایت نمیکنند. این مسئله باعث میشود تا چنین آثاری در سایه قرار بگیرند و دیده نشوند. از سوی دیگر، مخاطبان کتابخوان هم ترجیح میدهند بیش از آن که کتاب تالیفی بخوانند به سمت کتابهای ترجمه بروند. به دلیل مشکلات مختلف حوزه نشر که به برخی از آنها به شکل گذرا اشاره کردم، اغلب نویسندگان در شهرستانهای مختلف سعی میکنند تا با ناشران تهران ارتباط بگیرند و کتابهایشان را با کمک این گروه از ناشران به چاپ برسانند.
آزاده صالحی
There are no comments yet