روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفت‌وگوی صبا با عبدالحسین مختاباد؛

موسیقی جدی در محاق به سر می‌برد


این اتفاق که هنر جدی در حال‌ حاضر در محاق قرار گرفته است فقط به موسیقی محدود نمی‌شود، بلکه در شاخه‌های دیگری هم شاهد چنین وضعیتی هستیم.

عبدالحسین مختاباد یکی از خوانندگان پیشکسوت موسیقی معاصر است. او از سال‌های گذشته تا امروز به انتشار آلبوم‌های متعددی پرداخته و کنسرت‌های زیادی را برگزار کرده است. بعد از پنج سال دوری از صحنه، این هنرمند طی روزهای گذشته با کنسرت «در رهگذارت» به همراه ارکستر ملی و به رهبری همایون رحیمیان درتالار وحدت روی صحنه رفت و قطعات مختلفی از جمله برخی از آثار خاطره‌انگیزی که در دهه‌های پیش خوانده بود را برای مردم اجرا کرد.  خبرنگار صبا به همین بهانه با این هنرمند درباره شرایط فعلی موسیقی اصیل ایرانی به گفت‌وگو نشسته‌ است که در ادامه می‌خوانید.

در ابتدای بحث، به فعالیت ارکسترها اشاره‌ای داشته باشیم و این‌ که اساسا فعالیت ارکسترها دراین سال‌ها به یمن برگزاری کنسرت‌های متعدد چقدر توانسته جوابگوی خلاء‌های موجود در موسیقی فعلی باشد؟

سوالی که مطرح می‌کنید بحث طولانی و گسترده‌ای را می‌طلبد و پاسخ آن در مقال این گفت‌وگو نمی‌گنجد. ارکسترها به‌خصوص ارکستر ملی که از آن به ‌عنوان ارکستر فیلارمونیک در کشورهای دیگر یاد می‌شود می‌بایست هرماه اجراهای تازه‌ای داشته باشد. ولی درکشور ما اصولا فعالیت ارکسترها اساسا در محاق بوده و کمتر مجالی برای فعالیت مستمر آنها فراهم شده است. ارکستر ملی هم در این سال‌ها افت و خیزهای زیادی را پشت سر گذرانده است، بعد از کناره‌گیری استاد فرهاد‌ فخرالدینی از رهبری ارکستر، فعالیت این ارکستر تا مدتی با چالش رو به رو شد و با آمدن استاد فریدون شهبازی دوباره این ارکستر فعالیت خود را از سر گرفت و کنسرت‌های خوبی هم اجرا شد. به ‌طور کلی در سال‌های اخیر با حرکت‌های مستمر بیشتری از سوی ارکسترها به ‌ویژه ارکستر ملی مواجه بوده‌ایم. ولی روند منطقی در یک ارکستر این طور است که باید در تمام طول سال برنامه داشته باشد. در واقع عملکرد ارکستر ملی هم باید مانند تیم ملی باشد، درست است که بازیکن در باشگاه‌های مختلف کار می‌کند، ولی موظف است درطول هفته تمرینات خود را با مربی داشته باشد. درباره ارکسترها هم به همین شکل است. در کشور ما به دلایل مختلف، ارکسترها نتوانسته‌اند حرکت دائمی و یکسان داشته باشند وگرنه ارکستری مثل ارکستر ملی هم مثل سایر کشورها باید اجرای آثار آهنگسازان پیشکسوت و معاصر را در برنامه‌های خود بگنجاند و نه ‌تنها در پایتخت که در شهرهای اقصی نقاط کشور هم به اجرای برنامه بپردازد. اگر امروز هر کدام از این امور که نام بردم در ارکستر ملی به آن شکلی که باید اتفاق نیفتاده، به این خاطر است که موسیقی درکشور ما همواره با پستی و بلندی زیادی توام بوده و طبعا این شرایط بر روی فعالیت ارکسترها هم تاثیر زیادی گذاشته است. البته معتقدم، امروز به‌رغم تمام مشکلات پیش رو، شاهد فعالیت‌های درخشانی از ارکستر ملی هستیم که امیدوارم تداوم داشته باشد.

اغلب هنرمندان حیطه موسیقی اصیل ایرانی معتقدند این حیطه امروز بیش از هر دوره دیگری در سایه قرارگرفته است، این شرایط چقدر هنرمند پرسابقه‌ای مثل شما را آزرده می‌کند؟

این اتفاق که هنر جدی در حال‌ حاضر در محاق قرار گرفته است فقط به موسیقی محدود نمی‌شود، بلکه در شاخه‌های دیگری چون سینما، تئاتر و… هم شاهد چنین وضعیتی هستیم و می‌بینیم که آثاری که می‌توانند حرفی برای آیندگان و دوره فعلی داشته باشند و نماینده ملی فرهنگ و هنر کشور خود به شمار بروند، مجالی برای فعالیت نداشته باشند. به قول معروف، اهالی این عرصه‌ها خون خور و خاموشند. درباره موسیقی هم همین ‌طور است؛ کما این ‌که در گفت‌وگوهایی که درسال‌های اخیر در این ‌باره داشتم بارها به این نکته اشاره کرده‌ام که ما در وضعیت آنارشیست هنری به سر می‌بریم و در این فضا، آنچه بیش از هر چیز دیگری دارد از دست می‌رود کیفیت آثار هنری  به ویژه در موسیقی است. همین امروز که شاهد تولیدات انبوه آثاری در موسیقی پاپ و جاز هستیم به ‌خوبی می‌توان به این آنارشیست هنری پی برد. اکنون آثاری در زمینه موسیقی پاپ تولید می‌شود که اگر اهل فن به واکاوی و نقد و بررسی این آثار بپردازند در می‌یابند که  ۹۸ درصد این آثار اصلا قابل ‌بررسی نیست چه برسد به این که درمعرض دید مردم قرار بگیرد. جای تعجب است که اغلب این آثار عمدتا در زمینه‌های ملودی، شعر، خوانندگی و سایر عناصر موسیقی دچار ضعف هستند و حتی می‌توان نام فاجعه را به برخی از این آثار اطلاق کرد. اما این ‌که چطور چنین موسیقی نازل و بی کیفیتی در حال ‌حاضر فضای موسیقی کشور را تحت سیطره خود درآورده جای تعجب و سوال دارد و منتقدین زمانه ما هستند که باید پاسخی برای چرایی بروز این مشکل پیدا کنند. موسیقی اصیل ایرانی دارای پیشینه طولانی و درخشانی است ولی امروز رسما به حاشیه رانده شده و اگر دلسوزی و عشق اهالی این حوزه نباشد این موسیقی به فراموشی سپرده می‌شود. ضمن این که ما در دهه‌های گذشته، آثار فاخری در زمینه موسیقی پاپ داشتیم، چون آهنگسازان چیره دستی چون واروژان، ناصرچشم آذر، صادق نجوکی و… دراین عرصه فعالیت می‌کردند که باوجود آن ‌که جوان بودند و میانگین سنی آنها زیر ۳۰ سال بود توانستند آهنگ‌هایی بسازند که هنوز با گذشت سال‌ها برای شنونده تازگی  و زیبایی دارند و قابل ‌شنیدن باشند. در حالی‌ که اغلب آثاری که درموسیقی پاپ امروز تولید می‌شوند نه‌ تنها از این ویژگی‌ها بی ‌بهره هستند که شاید فقط بتوان یک بار آنها را گوش داد و حالت یک بار مصرف دارند. آنهایی که سلیقه موسیقایی جامعه را تغییر دادند و در زمانی که می‌توانستند مقابل این جریان سخیف بایستند نسبت به این مسئله سهل انگاری کردند، حالا امروز خودشان دارند خسارت‌های ناشی از این بی ‌توجهی را پرداخت می‌کنند. وضعیت موسیقی امروز مانند این است که والدینی به فرزند خود غذای فست‌فود بدهند، فقط به خاطر این که ارزان است در حالی که بچه را از غذای سالم محروم می‌کند که در آینده او دچار بیماری‌های جسمی و روحی زیادی خواهد شد. امروز سلیقه شنیداری مردم متاثر از جریان غالب موسیقی پاپ به شدت نازل شده است و نمی‌شود تمام تقصیرات را به گردن مخاطب انداخت، چرا که وقتی موسیقی کیفی زمینه‌ای برای فعالیت نداشته باشد، طبیعی است که موسیقی یکبار مصرف جایگزین آن می‌شود و مخاطب چون در این زمینه انتخابی ندارد ناچارا به سمت این نوع از موسیقی می‌رود. جای افسوس این جاست است که موسیقی اصیل ایرانی از ظرفیت گسترده‌ای برخوردار است و به واسطه این ظرفیت می‌تواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد. اما وقتی موسیقی ایرانی در این میدان به بازی گرفته نمی‌شود و تعداد کنسر‌ت‌های موسیقی پاپ در قیاس با موسیقی ایرانی به تعداد انگشتان یک دست است، چطور می‌توان انتظار داشت که سطح سلیقه مردم نسبت به موسیقی ارتقاء یابد؟!

به باور اهالی موسیقی اصیل ایرانی، امروز عمده توجه اسپانسرها به سمت ‌و سوی موسیقی پاپ است و این تلقی در بین آنها جا افتاده که کنسرت‌های موسیقی پاپ زود بازده هستند و سرمایه‌گذار می‌تواند در بازه زمانی کوتاهی به سرمایه خود برسد. بعضی از منتقدین نیز بر این باورند که اگر موسیقی پاپ حرفی برای گفتن ندارد امروز در عرصه موسیقی ایرانی هم به آن شکلی که باید با تولیدات فاخر رو به ‌رو نیستیم، نظر شما در این‌ باره چیست؟

باید به این مسئله توجه کرد که تولیدات فاخر هنرمند فاخر می‌خواهد. هنرمندی که برای خلق یک اثر ماندگار، مطالعه داشته باشد اندیشه‌ای در ورای اثری که خلق می‌کند، ارائه می‌دهد. امروز بعضی از آهنگسازان درگیر جوزدگی زندگی روزمره هستند و کار می‌سازند تا صرفا به امرار معاش بپردازند. البته نمی‌شود به آنها خرده هم گرفت، شرایط اقتصادی در سال‌های اخیر به قدری دشوار شده است که مسلما هنرمند هم از این قاعده مستثنی نیست و باید به امرار معاش بپردازد. درنتیجه، اغلب آثاری که آهنگسازان امروز ارائه می‌کنند متاثر از فضای سیاسی اجتماعی و اقتصادی وقت است و در این آثار خبری از تلفیق، ارکستراسیون، شعر و ملودی وجود ندارد. ممکن است این آثار بعد از انتشار، همان لحظه مورد توجه هم قرار بگیرند اما ماندگار نیستند، چون تحلیل و اندیشه‌ای در ورای این آثار نیست و همان‌طور که اشاره کردم، تولید می‌شوند تا بهانه‌ای برای گذران معاش هنرمند باشند. در عین حال، امروز ما به ندرت با آهنگساز مولف مواجه می‌شویم، دلیل این مسئله هم به نبود مطالعه کافی آهنگسازان در این حیطه برمی‌گردد و البته شرایط اقتصادی که نقش تعیین کننده زیادی دراین زمینه دارد و باعث می‌شود آثار به شکل شتابزده در کوتاه‌ترین زمان ممکن شکل بگیرند و ساخته شوند.

شما هنرمندی گزیده ‌کار هستید، کما این‌که در این سال‌ها دوره‌هایی بود که ترجیح دادید فعالیتی نداشته باشید، با این‌حال چطور شد که تصمیم گرفتید چنین کنسرتی را با ارکستر ملی برگزار کنید؟

برگزاری این کنسرت پیشنهاد بنیاد رودکی بود، ضمن این‌ که من و ‌همایون رحیمیان دردهه ۷۰ همکاری‌های نزدیکی با یکدیگر داشتیم و کارهایی که درآن زمان با آهنگسازی من ساخته شد، ایشان این آثار را تنظیم کرد و می‌توانم بگویم او یکی از موزیسین‌های قابل ستایش و چهره‌های شاخص موسیقی معاصر ما است. وقتی با پیشنهاد بنیاد رودکی مواجه شدم تصمیم گرفتم بعد از وقفه چند ساله دوباره روی صحنه بیایم. در این کنسرت، چندان که ملاحظه کردید، چند قطعه از آثار زنده یاد روح الله خالقی اجرا شد و همین‌طور چند  قطعه بی‌کلام از اعضای ارکستر و باز هم از استاد خالقی و همین طور آثاری که من درسال‌های گذشته آن را خوانده بودم به وسیله هنرمند گرامی فرهنگ‌مهر برای ارکستر ملی تنظیم شد و من از سلیقه ایشان برای تنظیم این آثار خوشم آمد و وقتی پارتیتورها را برای همایون رحیمیان فرستادم او هم این کار را تایید کرد. تصور می‌کنم کنسرتی که برگزار شد، توانست با استقبال خوبی از سوی مخاطبانی که در دو شب به تماشای این کنسرت نشستند رو به ‌رو شود و خودم هم از این که دوباره روی صحنه رفته‌ام احساس خوشحالی دارم. چون معتقدم، باوجود تمام مشکلاتی که امروز موسیقی ایرانی با آن مواجه است، هر هنرمندی به سهم خود باید در زمینه حفظ و اشاعه موسیقی ملی ایران تلاش کند و نگذارد که موسیقی ایرانی تسلیم این جو آنارشیست هنری شود.

دربین قطعاتی که دراین کنسرت اجرا شد، دو سه قطعه نوستالژیک از کارهای گذشته شما نیز به چشم می‌خورد، این مسئله باعث شد این سوال در ذهنم شکل بگیرد که چرا امروز اغلب هنرمندان بنا به باب سلیقه مردم سعی می‌کنند به جای اجرای قطعات جدید، به بازخوانی کارهای گذشته خود یا هنرمندان دهه‌های پیشین بپردازند، درحالی‌که می‌توان به ‌فراخور پیشرفت‌هایی که در موسیقی امروز به وجود آمده شاهد تولید آثار تازه‌تر و بهتری به‌لحاظ فنی و محتوایی باشیم، ولی چرا تکرار آثار نوسالژیک برای بعضی از هنرمندان خوشایندتر است؟

اجرای آثار نوستالژیک به‌خودی خود یک اشکال به شمار نمی‌رود؛ فرض کنید اگر در ارکستر قطعه «مرغ سحر» اجرا شود نشانگر چند آیتم است و در درجه اول، برجستگی این اثر را نشان می‌دهد که چطور درطول سال‌ها، هم‌چنان توانسته تازگی خود را حفظ کند و برای شنونده جذابیت داشته باشد. درموسیقی کلاسیک هم همین‌طور است، کما این که قرن‌هاست آثاری از بزرگان موسیقی جهان مانند باخ و بتهوون توسط ارکسترهای کشورهای مختلف اجرا می‌شود ولی هر وقت که گوش می‌کنیم گویی ورژن جدیدی ازاین آثار را می‌شنویم. درباره قطعات این کنسرت، چون زمان اندک بود و نشد که برنامه‌ریزی زیادی برای اجرای قطعات تازه داشته باشیم سعی کردیم آثاری از دهه‌های گذشته من هم در فهرست قطعات اجرا شده گنجانده شود. اما تصمیم دارم در کنسرت بعدی، آثار جدید خود را اجرا کنم، به ویژه این که اخیرا یک کار ارکسترال را به پایان رسانده‌ام که شعر آن از دکترشفیعی کدکنی است و تنظیم آن هم به عهده خودم بوده است که به زودی منتشر خواهد شد. اما در این کنسرت، فرصت محدود بود و علاوه برآن با حادثه فوت رییس جمهور هم مواجه شدیم و حتی قرار بود که کنسرت کنسل شود. در مجموع، کنسرتی که گذشت، دارای فضای نوستالژیک بود و زحمت وافری برای برگزاری آن کشیده شد. این کنسرت برداشت جدیدی از موسیقی بوده است و امیدوارم مخاطبانی که به تماشای آن نشستند لذت برده باشند یا اگر نقدی نسبت به این کنسرت دارند ارائه دهند.

به نظر شما کنسرت‌هایی از این دست چقدر می‌تواند درارتقاء سطح شنیداری مخاطبان موسیقی اصیل ایرانی تاثیرگذار باشد؟

درسوالات پیشین شما به این مسئله اشاره کردم که در حال‌ حاضر موسیقی ایرانی با چالش‌های زیادی روبه روست و طبعا نمی‌شود انتظار داشت که با برگزاری یک یا دو کنسرت تمام این مشکلات یک شبه مرتفع شود، اما هنرمندانی هم که در این عرصه کار می‌کنند نباید مایوس شوند و دست از تلاش بردارند، چندان که خود من به چشم‌انداز موسیقی ایرانی امیدوارم و معتقدم با ایجاد فرهنگ‌سازی دراین زمینه می‌توان پیوندهای عمیق‌تری را بین این نوع موسیقی و مردم به وجود آورد.

مهم‌ترین ویژگی این کنسرت از دیدگاه شما چه بوده است؟

آنچه در ارکستر ملی نظر من را به شخصه جلب کرد و برایم جالب بود این که امروز دراین ارکستر جوانان مستعدی ساز می‌زنند که فعالیتشان باعث افتخار است. درمجموع از نوآنس ارکستر خوشم آمده و همان طور که گفتم، فعالیت نوازندگان جوان برایم قابل احترام و ستایش است. همایون رحیمیان هم رهبر خردمند و دارای اندیشه است و چون خودش آهنگساز خوش‌ذوقی است به خوبی توانسته در هدایت ارکستر نقش داشته باشد. گرچه قطعاتی که من برای خواندن دراین کنسرت انتخاب کردم، قطعات سختی بود که هرخواننده‌ای را با چالش مواجه می‌کرد، به‌ هر حال امیدوارم از عهده اجرای این آثار به خوبی برآمده باشم و مخاطبان  لذت برده باشند. کنسرت اخیر ویژگی‌های زیادی داشت و کسی که مخاطب موسیقی ارکسترال است و با این نوع موسیقی آشنا باشد به خوبی متوجه تفاوت‌های این کنسرت با رویدادهای دیگر می‌شود. برای برگزاری این کنسرت زحمات زیادی کشیده شد و خروجی آن باز خوردهای مثبت مردم بود که برای من ارزشمند است و امیدوارم دوباره شرایطی به وجود بیاید که بتوانیم چنین کنسرت‌هایی را با ارکستر ملی برگزار کنیم.

اگر درشرایط فعلی و به رغم تمام مشکلات موجود که در زمینه موسیقی اصیل ایرانی هست یک جوان بخواهد خوانندگی دراین حیطه را انتخاب کند شما این مسیر را به او توصیه می‌کنید؟

چرا که نه؛ ولی جوانانی که قصد دارند وارد این عرصه شوند باید این نکته را در نظر داشته باشند که نه‌ تنها در موسیقی که در هر رشته‌ای؛ موفقیت زمانی حاصل می‌شود که ممارست و دانش دوشادوش هم پیش بروند. هنرمند برای آن که به شهرت برسد باید زحمات و رنج‌های زیادی را متحمل شود و این‌طور نیست که یک جوان فکر کند این جاده‌ای هموار و اتوبانی شش ‌بانده است که می‌تواند از همان ابتدا با سرعت ۱۲۰ کیلومتر پیش برود. هیچ موفقیتی یک شبه حاصل نمی‌شود، خود من هنوز که هنوز است، روزی دو سه ساعت تمرین می‌کنم. همیشه در جایگاه یک معلم به دانشجویانم تاکید کرده‌ام دنبال نمره نباشند، بلکه سعی کنند کاری که دارند انجام می‌دهند را به بهترین نحو ارائه دهند. چرا که وقتی وارد استودیو یا ارکستر می‌شوند کسی از آنها نمی‌پرسد چه نمره‌ای گرفته‌اند بلکه باید بتوانند آنچه آموخته‌اند را به خوبی ارائه کنند. مسیر هنر پر پیچ‌و‌خم است و ممکن است یک هنرمند بارها به بن‌بست بخورد، درواقع، در حیطه هنر، غم و شادی، شهرت و محرومیت همراه یکدیگرند و این یک سفر طولانی است.

چرا دراین سال‌ها کمتر شاهد اجرای کنسرت‌های برون‌مرزی از شما بوده‌ایم؟

تقریبا از دهه ۹۰  که درگیر کارهای اجرایی شدم، این مسئله فترتی را در خوانندگی من ایجاد کرد و باعث شد تاحدودی از ارتباط با مردم فاصله بگیرم. بعد از آن هم دوره طولانی بیماری کرونا مزید برعلت شد ولی تصمیم دارم دوباره فعالیت‌های جدید خود را از سر بگیرم.

 

آزاده صالحی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است