امیر تودهروستا:
«عصبکشی» لذت فرزند داشتن را به شما نمایش میدهد
این فیلم لذت فرزند داشتن را به شما نمایش میدهد و در کنارش نیز آسیبهای احتمالی که کودکان میبینند را به شما هشدار میدهد.
امیر تودهروستا از ۱۵ سالگی و با شرکت در دورههای یکساله آموزش فیلمسازی این حرفه را آغاز کرده و بعدها رشته ادبیات نمایشی را در دانشکده سوره ادامه داده است. او از ۱۶ سالگی تا به امروز ۱۶ فیلم کوتاه و دو فیلم بلند سینمایی به نامهای «پات» و «عصبکشی» ساخته است. گروه سینمایی هنر و تجربه این روزها میزبان فیلمی به کارگردانی و تهیه کنندگی امیر تودهروستا است که بازیگران اصلی آن را خردسالان زیر ۷ سال تشکیل میدهند. این فیلم که به تقابل دنیای کوچک اما گاه ناشناخته کودکان با جهان و جامعه بزرگسالان میپردازد در هلند و دانمارک هم به اکران عمومی درآمده است. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا را با این کارگردان میخوانید.
ایده اولیه این فیلم چگونه شکل گرفت؟
همواره در برنامهریزیهایی که برای خودم داشتهام میخواستم از ایدههایی به عنوان ایده فیلم بلند استفاده کنم که ولو سخت، نو آورانه باشند و کمتر کسی سمت آنها رفته باشد. ایده این فیلم و همزمانی آن با مشاهده رشد خواهرزادهام که یک پسر بچه ۵ ساله بود کمک کرد که این ایده شکل بهتری به خودش بگیرد پس از آن برای تحقیقات میدانی چند مهد کودک را انتخاب کردم و سعی کردم رفتار کودکان را زیر نظر بگیرم و همزمان این تحقیقات میدانی نیز به شکلگیری ایده کمک میکرد.
آیا نیازی بود که یک سری مطالعات روانشناختی و رفتارشناختی در مورد کودکان داشته باشید؟
بله صددرصد لازم بود و من از یک روانشناس و یک روانپزشک کودک به طور جدی مشورت گرفتم و راجع به شخصیتها، ادبیات و دیالوگهایشان و مسائل دیگر کار بارها گفتوگو کردیم. همچنین نسخه نهایی نشده سناریو برای این دوستان ارسال و پیشنهادهایی که داشتند در فیلمنامه لحاظ شد. یک پیش نمایش فیلم هم باز برای این دوستان انجام شد و تا از نظراتشان پس از ساخته شدن فیلم هم استفاده کنم تا اگر که نکتهای بود بتوانم در فیلم آن را لحاظ کنم.
حتما در انتخاب بازیگران دچار چالش شدید؟
بله، پروسه انتخاب بازیگر این کار بسیار پیچیده بود. من بنا را بر این گذاشته بودم که اگر بازیگرهای مد نظرم را پیدا کنم فیلم را خواهم ساخت و در غیر این صورت فیلم را کنار میگذارم. از سال ۹۸ که فیلم وارد محله پیش تولید شد، از بین ۵۰۰ کودکی که ویدیوهایشان را ارسال کرده بودند به تست حضوری رسیدیم و تقریباً همه نقشها پیدا شد به جز نقش اصلی رهام و نقش آزاد که هر دو نقش برای من اهمیت بسیار زیادی داشتند و بر اساس تستهایی که انجام دادم مثل یک تست سه سکانسه که فیلمبرداری کردم به این نتیجه رسیدم که باید پروژه را متوقف کنم تا دو بازیگر مد نظرم را پیدا کنم طبیعتاً وقتی این دو بازیگر را پیدا نکردم کستینگ اولیه نیز دیگر غیر قابل استفاده بود چرا که من اصرار بسیار زیادی هم در انتخاب بازیگرهای زیر ۷ سال داشتم و کودکان بین ۵ سال و نیم تا ۶ سال و نیم مد نظرم بودند و در این سن حتی تفاوت چند ماه هم به شدت مشهود است و به راحتی متوجه رشد این بچهها میشوید در بسیاری از آثار از بچههای ۸ الی ۹ سال برای نقشهای زیر ۷ سال استفاده میشود چرا که با بچههای ۶ ساله کار کردن خیلی سخت است اما من این وسواس را داشتم که به هیچ وجه بازیگر بالای ۷ سال استفاده نکنم چون هم از لحن و گویش و هم از مدل دندانهای کودک رشد او مشخص میشود. همینطور ادراک یک بچه بالای ۷ سال با کودک زیر ۷ سال بسیار متفاوت است. ما در پاییز ۹۹ فراخوانی اعلام کردیم و در بهمن ماه همان سال پس از تستهای حضوری از میان ۶۰۰ کودک به کست مد نظرم رسیدم و تصمیم گرفتم که فیلم را بسازم.
در اکران اول فیلم آنچه که بسیار مشهود بود ارتباط صمیمی راحت و در عین حال محترمانه شما با بازیگران خردسالتان بود و به نظر میآید در کل اثر نیز چنین جوی حاکم بوده است کار کردن با کودکان خردسال چه چالشهایی برای کارگردان دارد و اساساً کارگردان باید به چه ویژگیهایی مجهز باشد که بتواند از این چالش عبور کند؟
بله من هم این را حس کردم که بچهها در روز افتتاحیه آن حس مثبتی را که در طول فیلمبرداریها داشتیم همچنان در ذهن خود حفظ کرده بودند. در این فیلم من تلاش کردم تا هیچ وقت بازیگرانم را به عنوان یک بچه در نظر نگیرم و به جرات میتوانم بگویم با اینکه محدودیت منابع مالی برای این فیلم داشتم، فیلم با هزینه شخصی خودم ساخته شده و بسیار پر اهمیت بود که حتی یک ساعت در آفیش روزانه ما از دست نرود اما واقعاً هر زمانی که برای بچهها سوالی پیش میآمد نه تنها من بلکه تمام گروه همه چیز را متوقف میکردیم تا پاسخ این سوال را بدهیم و به هیچ وجه غیرمنطقی با آنها برخورد نمیکردیم. به جز سه موقعیت فیلم که ما نمیخواستیم و نمیشد که بچهها نسبت به قصهای که در فیلم گفته میشود آگاهی زیادی پیدا کنند و برای من یک مورد اخلاقی بود که خود را به آن پایبند میدانستم و خانوادههای بازیگرانم را نیز از آن مطلع کرده بودم، برای چند سکانس مجبور شدیم با کلکهای گفتاری و سینمایی این مدل بازیها را از آنها بگیریم که خودشان هم متوجه نشوند در حال بازی کردن چه موقعیتی هستند. برای افراد زیادی این سوال پیش میآید که این فیلم واقعاً چگونه ساخته شده است! من معتقدم اینگونه فیلمها با اعتقاد ساخته میشوند. من قطعاً به ضعفهای فیلم خودم آگاه هستم و قطعاً با هر فیلمسازی که صحبت کنید میگوید که فیلمش میتوانسته بهتر از این نیز باشد ولی خیلی جالب است که در مورد فیلم «عصب کشی» من این نظر را ندارم و معتقدم که این فیلم واقعاً حتی بیش از خواستههای من است و آنچه که میخواستم، درونش وجود دارد. مسلماً ضعفهایی دارد اما وقتی به کلیت و اتمسفر کار نگاه میکنم میبینم اتفاقی که باید در این فیلم افتاده است و سرمنشا این اتفاق، اعتقاد به کاری است که باید انجام شود. اعتقادی که باعث شد من سالیان سال پای این فیلمنامه بایستم و صبوری کنم تا بالاخره بتوانم آن رابسازم. همواره از من پرسیده میشود که چگونه از این بچهها بازی گرفتی من واقعاً تلاش نکردم که از بچهها بازی بگیرم و تنها کاری که کردم این بود که بازیگرانم را درست انتخاب کنم و از روز اول به این مسئله معتقد بودم که این انتخاب مهمترین مسئله فیلم است. من جلسه تمرینی با این بچهها نداشتم و معتقد بودم که تمرین روی آنها تاثیر مثبتی نخواهد گذاشت و بازی آنها را خراب خواهد کرد به همین جهت ما صرفاً جلساتی مبنی بر تستها و ترکیبات اولیه داشتیم. من بدون اینکه چیزی را جدی کنم افراد و بچهها را دور هم جمع میکردم و مدام درست مثل یک خاله بازی نقشها را بین آنها تقسیم کرده و تغییر میدادم و خیلی سریع پس از دو جلسه ما سر صحنه رفتیم. البته متدهایی که برای درست اجرا شدن نقشها در ذهنم داشتم مهم بود اما در وهله اول این انتخاب کردن بچهها بود که اهمیت داشت و من وقت زیادی را برایش صرف کردم و در مجموع این فیلم با ۲۰ جلسه فیلمبرداری ساخته شد. هیچ یک از دیالوگهای فیلم بداهه نیست و من در یک بازه زمانی کوتاه پس از انتخاب نهایی بازیگران یک بازنویسی مجدد انجام دادم و لحن و گویش دیالوگها را بر اساس لحن و گویش بچهها نوشتم و سعی کردم آنچه از این کودکان برایم تداعی شده بود را با نقشها همسان کنم. اینکه این دیالوگها را بچههای زیر هفت سال اجرا کنند در ذهن بسیاری از افراد قابل قبول و شدنی نبود. خوشبختانه بعد از افتتاحیه فیلم بازخوردهای بسیار لذت بخشی دریافت کردم که نشان میداد افراد با فیلمی فراتر از انتظارشان روبرو شدهاند.
در مورد کاراکتر آزاد که رایان رزمی بازیگر آن است و به نوعی میتوان آن را تا حدودی یک کاراکتر منفی و پیش برنده دانست بگویید.
در اهمیت این نقش همین قدر بگویم که اگر همان سال ۹۸ که برای نقش رهام دو آلترناتیو نسبتاً خوب پیدا کرده بودیم، یک آزاد خوب هم پیدا میکردیم احتمالا فیلمبرداریهای کار را انجام میدادم. مهمترین مسئله در این فیلم بازیگری بود که باید نقش آزاد را بازی میکرد. فکر میکنم در ابتدا باید در بستر گفتوگوی ما این فرضیه به نظریه تبدیل شود که کودکان از هر چیزی مصون هستند اما در قصهای که من نوشتم همان شیطنتهای کودکانه یا تاثیراتی که رفتارهای خانوادگی بر کودک میگذارد میتواند منجر به این شود که رفتار یک کودک نسبت به رفتار کودک دیگر تفاوتهایی داشته باشد کودکی میتواند به سمت آنارشیگری حرکت کند و کودکی دیگر در مسیر قواعد و ضوابط خانوادگی و اجتماعش رشد کند. شخصیت آزاد، برای من فردی آنارشیست محسوب میشد که در جامعه کوچک خودش و بدون اینکه عمدی داشته باشد تلاش میکند به نوعی رهام را نیز به همین مسیر بکشاند و رهام در طول مسیر این داستان از یک فرزند پیرو خانواده به مرو به کسی تبدیل میشود که میتواند دروغ بگوید و… هرچند که آن ذات تربیتی خانوادهاش در نهایت به او کمک میکند تا در مسیر حقیقتیابی تبدیل به یک قهرمان شود اما به هر حال مسیری که دارد طی میکند به سمت آنارشیگری است به همین دلیل نقش آزاد را باید بازیگری ایفا میکرد که در عین حال که معصومیت کودکانه دارد جنبههایی از آن کاراکتر منفی که ما غالباً در ذهن داریم را نیز اجرا کند و اینجا بود که انتخاب بازیگر نقش آزاد سخت بود و خوشبختانه رایان به شدت بچه باهوشی بود و زمانی که با او گفتوگو کردم او متوجه شد که من کاراکتری میخواهم که کمی منفی است در حالی که خودش اساساً این شکل زندگی را تجربه نکرده بود. در گفتوگو با او به راحتی در مییابید که بسیار بچه با اطلاعی است و نسبت به بچههای همسن و سال خودش قواعد روابط در سن خود را بسیار خوب میشناسد. خوشبختانه او واقعاً توانست کاراکتری که ندیده و لمس نکرده بود را به خوبی ایفا کند و این تبدیل به یک اتفاق بسیار مهم در فیلم «عصبکشی» شد.
لحن کوچه بازاری کاراکتر آزاد را بر اساس چه مولفهای به این کاراکتر اضافه کردید؟
من احساس کردم که این کاراکتر دنیا را به این شکل شناخته است و انتخاب این لحن لزوماً به این معنی نیست که در اجتماعی به این شکل بزرگ شده است. بخشی از الگوی کاراکترهای من از روی مصداقهای خارجی بود، یعنی ما به ازای بیرونی داشت و فرامتنی بود. اینها کاراکترها و شخصیتهایی بودند که من در مهد کودکها با آنها برخورد کرده بودم و بیش از آنکه به دنبال چراییاش باشم (در حالی که با این چرایی آگاه بودم) به دنبال این بودم که این ویژگیها در این محیط چه کارکردی دارند. مثلاً من در مهد کودکی در بالای شهر ۲ کودک مشابه کاراکتر آزاد پیدا کرده بودم مسلماً هیچ کدام از این کودکان هرگز اینطور آموزش ندیدهاند که آزار رساندن به دیگران چگونه است اما در محیط و ارتباطی که شکل میگیرد ممکن است ذهن یک کودک به این سمت برود و ذهن کودک دیگر خیر. علاوه بر اینکه بخشی از این رفتارها به آموزههای تربیتی خانواده و اجتماع مربوط است، یک بخشی از آن هم در مخیله کودک و بر اساس آنچه که دیده است مثلا فیلم و تصاویر، تصویرسازیهایی که انجام داده یا گفتوگوهایی که شنیده و اینکه اساسا چقدر در معرض جهان بزرگسالان قرار داشته است، شکل میگیرد. اینها در جهان کودکان بسیار پر اهمیت است و همه این موارد میتواند روی کاراکتر کودک تاثیرگذار باشد. و از آنجایی که ما نمونهها و مصداقهای خارجی و فرامتنی هم داشتیم شخصیت و کاراکتر آزاد برای من یک کاراکتر واقعی بود.
چرا زاویه دوربین در بسیاری از صحنهها به شکلی است که فقط بخشی از بدن بزرگسالان را میبینیم که در چهارچوب کادر کودکان میگنجد؟
این ایده که دوربین در لول بچهها قرار بگیرد از روز اول با من بود. در این فیلم، زمانی چهره بازیگران بزرگسال من دیده میشود که در قاب کودکان مینشینند و یا اینکه کودکان در قاب آنها قرار میگیرند و این برای من مفهوم بسیار بزرگی داشت به این معنی که جهان بزرگسالانه من کودکان هستند و آن جهانی که من در این فیلم میشناسم جهان همین کودکان است و چه بسا بزرگسالان در این فیلم برای کودکان، کودک محسوب میشوند. اگر چه این نوع نگاه در کارگردانی سختی کار را برای من دو چندان کرد اما کارگردانی مد نظر من از خود این ایده شکل گرفته است و من همین نوع نگاه را به شکلی دیگر در فیلم «پات» نیز تجربه کرده بودم و معتقدم که محدودیتهای قالبسازی یا فرمالیستی در نوع خودش میتواند خلاقیتهایی ایجاد کند که پیش برنده شوند. اگر ما در مورد سینمایی صحبت میکنیم که یونیک، نو و کمتر دیده شده باشد باید این سختیها و نادیده گرفته شدنهایش را نیز تحمل کنیم. شاید در روزگار امروز برای فیلمساز کار چندان دشواری نباشد که بر اساس ساختار کلاسیک فیلمنامهای بنویسد و چند بازیگر هم نقشهای آن را بازی کنند و در نهایت مخاطب هم میبیند و شاید حتی مورد استقبال هم قرار بگیرد ولی برای من این تلاشی است برای آنکه فیلم نوآورانه بسازم. فیلمی که نمونهاش کم باشد نه اینکه لزوما با این ذهنیت به ساخت فیلم مشغول باشم اما نتیجه این نگاه، تلاش در جهت ساخت فیلمی نوآورانه است. اینکه چقدر موفق شدهام یا نه را نمیتوانم خودم بگویم ولی تلاشم در این جهت بوده است. این نگاه نوآورانه از زمان ساخت فیلم کوتاه همیشه با من همراه بوده است و همواره به دنبال تجربه جدیدی هستم که در سینمای ایران و چه بسا در سینمای دنیا کمتر تجربهای مشابه آن بوده باشد.
بازخوردی که از اکران عمومی فیلم در هلند و دانمارک داشتید چگونه بود؟
براساس مستنداتی که برای من ارسال شد میتوانم بگویم که نشریات دانمارکی واقعاً سنگ تمام گذاشتند و نقدهای مثبت زیادی در مورد فیلم نوشته شده بود. سینمای دانمارک و ایران، هر دو در دهه ۶۰ ما سردمدار سینمای کودک در جهان بودهاند. دانمارکیها یک فیلمساز مشهور نیز در این زمینه دارند و در بسیاری از نقدها به این مسئله اشاره شده بود که فیلم«عصبکشی» پاسخ سینمای ایران به این جنس سینمای دانمارک است.
سخن پایانی
فیلمهای این چنینی در سینمای ایران خیلی کم است و این تجربه را چندان در سینمای ایران نداریم. معتقدم با دیدن این فیلم، مخاطبین یعنی والدین و حتی زوجهایی که هنوز فرزند ندارند میتوانند بخشی از تجربیاتی که باید در زندگی بدست بیاورند و هزینه گزافی برایش متحمل شوند را مشاهده کنند و دیگر نیازی به تجربه کردن آن در زندگی واقعی نخواهد بود. این فیلم لذت فرزند داشتن را به شما نمایش میدهد و در کنارش نیز آسیبهای احتمالی که کودکان میبینند را در قالب داستانی که میتواند پیش برنده باشد به شما هشدار میدهد و مخاطب میتواند هر دو پیام را دریافت کند.
مریم عظیمی
There are no comments yet