روزنامه صبا

روزنامه صبا

 گفت‌وگو با عوامل نمایش «آریو برزن»

سرداری به بلندای تاریخ ایران


نمایش «آریو برزن» با اینکه از فرم‌های امروزی بهره می‌برد و موسیقی، هویت و رنگ و بوی موقعیت، قومیت و ملیت خاصی را ندارد، یک نمایش ایرانی است.

با دعوت تماشاخانه شهرزاد، نمایش «آریو برزن» که دور اول اجراهای خود را در قزوین به اتمام رسانده و به اسطوره‌ای از تاریخ سرزمین مان می‌پردازد این بار برای مخاطبان تئاتر در تهران روی صحنه می‌رود. خبرنگار صبا با عوامل این نمایش که تا ۲۲ تیر روی صحنه خواهد بود گپ و گفتی داشته که در ادامه می‌خوانید.

 

حامد مکملی: آریو برزن را برای مخاطب امروز روایت کردم

در مورد شکل‌گیری ایده «آریو برزن» و تحقیقاتی که برای بست و گسترش آن نیاز بود بگویید.

نمایشنامه «آریو برزن» را سال ۹۳ نوشتم و ایده‌اش از آنجایی آمد که احساس کردم به این شخصیت، علی‌رغم تاثیرگذاری‌اش در تاریخ نظامی ایران در دوره هخامنشیان آنقدر که باید و شاید پرداخته نشده و نامش در طول تاریخ دچار گرد و غبار زمان شده و حتی در دوره‌هایی نادیده گرفته و نابود شده است. آریو برزن، علاوه بر اینکه ویژگی‌های ممتاز نظامی دارد و در جنگ‌های مختلف این توانایی مبارزه و فرماندهی خودش را ثابت کرده اما در رویداد مبارزه با اسکندر یک ویژگی دیگر نیز از خود نشان داده که به شدت ویژگی ممتازی است، اینکه یک فرمانده زمانی که تمام سربازان خود را از دست داده و در آستانه مرگ قرار گرفته است به پیشنهاد فرمانده سپاه مقابل یعنی اسکندر که در برابر تسلیم شدنش فرمانروایی ایران را پیشنهاد می‌کند دست رد بزند و ترجیح ‌دهد که کشته شود تا اینکه این پیشنهاد را بپذیرد که به نظر من نشان دهنده این است که این کاراکتر یک شخصیت ممتاز است و حتماً باید به آن پرداخته شود. اما متاسفانه برای این پرداخت منابعی به آن معنا در اختیارمان نیست و هر آنچه که از آریو برزن، می‌دانیم چیزهایی است که خود یونانیان یعنی یورش برندگان به ما در مورد او نوشته‌اند و ما از آنهاست که این اطلاعات را داریم و اگر یونانیان ذکری از واقعه آریو برزن نمی‌کردند ما هرگز حتی خبردار هم نمی‌شدیم که در برهه‌ای از تاریخ چنین انسانی وجود داشته و چنین فداکاری بزرگی برای این سرزمین کرده است. اما با تمام کمبودها و مشکلاتی که بر سر پرداخت به این موضوع  وجود داشت باز به سراغ موضوع رفتم و با توجه به اتفاقاتی که خودم دوست داشتم در آن رقم بخورد یعنی پرداختن به یک کاراکتر قهرمان نظامی که به نوعی در این نمایشنامه ابعاد مختلفی از او به نمایش در‌آید، نمایشنامه آریو برزن شکل گرفت.

 نوع نگاه شما و پرداخت‌تان به این کاراکتر از جهاتی یادآور نگاه و پرداخت بهرام بیضایی به کاراکترهایی مثل آرش است که مسلما از تاثیر این نویسنده پرافتخار کشورمان حکایت دارد.

بهرام بیضایی در حوزه‌هایی از درام ایرانی بنیان‌هایی را بنا نهاده که باید پیگیری شوند چرا که ارزشمند هستند و قابلیت این را دارند که ما بتوانیم از طریق زبانی که ایشان بنوعی پایه گذارش بوده‌اند قهرمان‌های تازه ای خلق کنیم و به اساطیر جدیدی بپردازیم. آریو برزن هم با توجه به تاریخی که در آن قرار دارد و موقعیتی که برایش پیش می‌آید کاملاً قابلیت این را داشت که بر اساس شیوه برخوانی، روایت و اجرا شود. یکی از مهمترین مسائلی که در حوزه اجرا بسیار به آن توجه کردم این بود که این زبان کلاسیک با یک فرم و شکل امروزی‌تر و با استفاده از تنوع در فرم، تصویر و موسیقی مخاطب امروز را پای نمایش بنشاند تا این روایت را بشنوند و ببیند و من سعی کردم تا آریو برزن را برای مخاطب امروز روایت کنم.

 از مولفه هایی که در طراحی حرکات نمایش به آن توجه داشتید بگویید.

ملاک من در طراحی حرکات خود متن بوده است و سعی کردم در تصاویری که روی صحنه ایجاد می‌شود محتوایی که در متن اتفاق می‌افتد را منعکس کنم. یعنی اگر قرار است جنگی اتفاق بیافتد با ساده‌ترین فرم‌های قابل دریافت توسط بازیگرها این اتفاق روی صحنه شکل بگیرد و منبع پیدایش این حرکات و اصواتی که بازیگران در قسمت‌های مختلف نمایش تولید می‌کنند دقیقاً خود محتوای درونی متن است.

 طراحی دکور، لباس، حتی گریم‌ها به شکل مینیمالیستی است. از دلایل این انتخاب‌ها بگویید.

برای من مهم‌ترین چیزی در نمایش وجود دارد اتفاقی است که در نمایش جاری است. به همین علت تمرکزم را روی اتفاقی که در صحنه رخ می‌دهد می‌گذارم، اتفاقی که قطعاً  باید در متن، کارگردانی و بازیگری بیافتد و مراحل بعدی و باقی عوامل دخیل در اجرا قرار است به همین اتفاق کمک کنند. من به نمایش ایرانی باور دارم و به خاطر همین  ارادت همیشگی‌ که به بهرام بیضایی دارم، ارداتی که فکر می‌کنم در این نمایش خیلی بیشتر خودش را نشان می‌دهد و به نوعی یک ادای دین به بهرام بیضایی بزرگ است، تمام تلاش این بوده که با یک نمایش ایرانی روبرو باشیم. بنابراین نمایش «آریو برزن» با اینکه از فرم‌های امروزی بهره می‌برد و موسیقی، هویت و رنگ و بوی موقعیت، قومیت و ملیت خاصی را ندارد، یک نمایش ایرانی است و شما در شکل برخوانی، روایت و نوع اتفاقاتی که در صحنه می‌افتد علاوه بر اینکه زبان نمایش یک زبان کاملاً ایرانی و کلاسیک است، در کلیت نمایش یعنی چه در کارگردانی و چه در طراحی صحنه، لباس و سایر عوامل اجرا با یک نمایش ایرانی روبرو هستید.

  از طراحی نور این نمایش و تاثیرش بر طراحی صحنه مینیمالیستی آن بگویید؟

متاسفانه به واسطه تعداد اجراهایی که در شهرزاد وجود دارد ناچار شدیم بخش‌هایی از نور طراحی شده کار را مورد استفاده قرار ندهیم. خوشبختانه چه آهنگسازم آقای فرامرز نصیری و چه طراح  صحنه کار آقای مرتضی نجفی و چه طراح نور کار آقای امیر امیدی راد هر سه افرادی بسیار حرفه‌ای در این حوزه هستند و در جلسات و نشست‌هایی که برای این نمایش داشتیم به یک همگرایی مشخص رسیدیم تا بتوانیم با کمترین اتفاقاتی که رقم می‌زنیم بیشترین تاثیرگذاری را ایجاد کنیم. از ابتدا بحث ما در طراحی نور این بود که قاب‌های روی صحنه بسازیم و با نور به آنها رنگ بدهیم. خود آریو برزن و اتفاق و رویدادش در طول تاریخ کاملاً گنگ و مبهم است و ما امروز حتی نمی‌دانیم که آریو برزن دقیقا کجا در برابر اسکندر ایستاده و یا حتی اینکه کجا دفن شده است و من میخواستم این محو و گنگ بودن و ابهامی که در سرنوشت قهرمان وجود دارد در حوزه نور هم باشد بنابراین ما در این نمایش از نورهای کاملاً تیز، روشن و شفاف در صحنه استفاده نکردیم و تمام صحنه‌های ما به شکلی است که گویی در یک نور کم فروغ اتفاق می‌افتند، نورهایی با رنگ‌های مختلف که قرار است احساس صحنه را انتقال دهند.

 عوامل کار و بازیگران برای این اجرا هر روز از قزوین به تهران رفت و آمد می‌کنند و این مسلما فشار زیادی به گروه وارد می‌کند.

از محدودیت و فشار هر چقدر بگوییم کم گفته‌ایم و متاسفانه هر چقدر هم که می‌گوییم فایده‌ای ندارد. بنابراین من ترجیح می‌دهم که چندان در مورد محدودیت‌ها صحبت نکنم اما آنچه که مشخص است این است که ما در یک جبر تاریخی و در تنگنایی قرار گرفته‌ایم که چاره‌ای به جز ادامه دادن این راه نداریم. ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که اگر امروز به آریو برزن نپردازیم مجبوریم به کسانی بپردازیم که نه سنخیتی با فرهنگ ما دارند و نه جایی در تاریخ ما و نه اینکه اتفاقی را در سرزمین ما رقم زده‌اند و روز به روز قرار است توسط افکار و اندیشه‌هایی که ربطی به ما ندارند بمباران شویم. تمام تلاش من با توجه به فشارهایی که به بخشی از آن اشاره کردید این بوده که بتوانم بنیانی را که در حوزه ادبیات کلاسیک ما نهاده شده در این شکل و شیوه کاملاً ایرانیِ برخانی با حرکتی تازه پیش ببرم شاید که فصلی باشد برای شناختن یک اتفاق تازه‌تر و پرداختن به آن چیزهایی که کمی بیشتر به ما مربوط می‌شوند.

سخن پایانی

واقعیتش این است که تمام تلاش و دغدغه من از روز اول شروع این کار به این هدف بود که «آریو برزن» را تعداد بیشتری از مخاطبان ببینند نه به خاطر اینکه نمایش و کار من است به این علت که آریو برزن سزاوار بیشتر دیده شدن است. آریو برزنی که در دوره‌ای از این تاریخ با نهایت امکان و اختیاری که داشته خود را در راه سرزمینش فدا کرده ‌است. اما در این میان نکته‌ای که وجود دارد این است که ما برای معرفی بهتر نمایش‌های‌مان برای مخاطب گسترده‌تر در فضای تئاتر احتیاج به بسترهایی داریم. متاسفانه در حال حاضر ابزارهای معرفی به این سمت رفته که ما فقط در کوتاه‌ترین زمان ممکن آدم‌هایی را روی صحنه ببینیم که از پیش می‌شناسیم‌شان و یا اینکه مطرح و مشهور هستند و حال اینکه پشت این مطرح و چهره بودن چه اتفاقی قرار است بیفتد چندان حائز اهمیت نیست. ما در سال‌های متمادی سلیقه مخاطبمان و مسیر توسعه هنر و فرهنگمان را در تنگنا  و شرایط جبر قرار داده‌ایم و فکر می‌کنم که باید برای این موضوع تدبیری بیاندیشیم تا مسیرمان اصلاح شود و به سمت درستتری هدایت شود.

 

ماهان گلگلی: برای به دست آوردن بعضی چیزها باید یکبار از دستشان بدهیم

آیا نقش اسکندر از ابتدا به شما پیشنهاد شد؟

برای به دست آوردن بعضی چیزها باید یک بار از دستشان بدهیم. ما در گروه برای نقش‌ها رقابت داشتیم و از ابتدا نقش‌ها تقسیم نشده بود. نقش اسکندر هم برای من اینگونه بود که در ابتدا به من محول شد و به دلایلی آن را از دست دادم اما خوشبختانه موفق شدم دوباره به دستش بیاورم.

با چه چالشی در تمرینات یک ساله این نمایش روبرو بودید؟

ما حدوداً روزی ۵ ساعت تمرین می‌کردیم و در شروع تمرینات‌مان هنوز تئاتر شهر قزوین به بهره‌برداری نرسیده بود و گاهی مجبور بودیم در پارک باراجین و در واقع فضای آزاد تمرین کنیم البته گاهی هم می‌توانستیم در تنها سالن قزوین تمرین کنیم اما خود این مسئله از چالش‌های تمرینات بود.

 بازخورد مخاطبان در قزوین چگونه بود؟

خوشبختانه ما توانستیم مخاطب را جذب کنیم گروه اول مخاطبان می‌آمدند، ‌می‌دیدند و برای دوستانشان تعریف ‌می‌کردند و آنها هم به دیدن نمایش می‌آمدند و خوشبختانه کار را دوست داشتند و در نهایت پس از ۲۵ شب اجرا در قزوین با این اجرا به تهران آمده‌ایم.

فرامرز نصیری (آهنگساز): موسیقی زنده اثرگذاری نمایش را چند برابر می‌کند

از سازهای بکار گرفته شده در موسیقی این نمایش و علت انتخاب‌شان بگویید.

اولین باری که من بابت دورخوانی نمایش در تمرینات گروه حاضر شدم از خود متن خیلی خوشم آمد و از آنجایی که کارگردان کار آقای مکملی می‌خواستند که این نمایش به صورت فرم هم اجرا شود قطعا موسیقی و ریتم اهمیت زیادی در این نمایش داشت و لازمه آن بود. به همین علت قبل از آنکه موسیقی اصلی نمایش ساخته شود یکسری فایل به صورت دمو آماده شد که آن ریتم‌ها و فرم‌ها توسط کارگردان شکل بگیرد و بعد موسیقی هم بر اساس آن فضا و تایمش ساخته شود و روی کار قرار بگیرد. در تحقیقاتی که آن زمان من و آقای مکملی انجام دادیم با سازبندی و موسیقی مخصوصی برای آن دوره تاریخی مواجه نشدیم و تصمیم گرفتیم موسیقی نمایش را خیلی به سمت ایرانی بودن نبریم. آقای مکملی بواسطه شخصیت خود آریو برزن دوست داشتند که صدای آهنینی از موسیقی ما خارج شود به همین علت هنگ درام را پایه الگو ریتمی همه ترک‌ها قرار دادم و از جایی به بعد سازهای کوبه‌ای هم مثل ساز بندیر، دم دم، دمام و اسپرینگ درام و سازهای کوبه‌ای دیگری که نوازندگان به فراخور اثر اجرا می‌کنند. من قالبا موسیقی کار را به این شکل پیش می‌برم که برای هر شخصیت، سازی را انتخاب می‌کنم و اینجا ویولنسل را به عنوان شخصیت آریو برزن در نظر گرفتم، آوایی زنانه را برای صدای یوتاب، برای ارتش و سپاه آریو برزن صدای هورن و برای بخش‌های رمانتیک اثر و بخش‌هایی که حضور مادر آریو برزن خیلی پررنگ است از صدای هارمونیکا استفاده کردم و در بخش‌هایی هم بلز به ما کمک می‌کند تا آن فضای کودکی آریو برزن را ببینیم و بشنویم. قسمت اعظمی از کار به واسطه محدودیت ساز و نوازنده مجبور شدیم از سازهای الکترونیک استفاده کنیم که تقریبا به صورت پروژه استفاده شد و ما روی آن موسیقی را اجرا می‌کنیم.

 از چالش‌های همکاری با گروه‌های تئاتری در شهرستان‌ها بگویید و اینکه چطور حتی با نبود آورده مالی باز به این همکاری علاقه‌مند هستید؟

برای خود من تئاتر به واسطه نزدیکی‌اش با مخاطب یکی از جذاب‌ترین هنرهاست. در تئاتر من انقدر به مخاطب نزدیک هستم که می‌توانم هر آنچه از لحاظ احساسی و هنر درونم  است را راحت به مخاطب منتقل کنم از طرفی اجرای موسیقی به شکل زنده در تئاتر بر گیرایی نمایش تاثیر چند برابری می‌گذارد و اجرای زنده موسیقی در نمایش باعث می‌شود مخاطب صحنه‌ها را بیشتر احساس کند. اما کمبود سالن‌هایی با امکانات و تجهیزات اولیه مطلوب از چالش‌هایی است که می‌توان به آن اشاره کرد همینطور نبود حمایت‌های حتی تبلیغاتی نسبت به پروژه‌ها از چالش‌های دیگری است که گروه‌ها با آن روبرو هستند. فکر می‌کنم که در این زمینه باید از گروه‌های تئاتری حمایت صورت بگیرد که حداقل در زمینه جذب مخاطب بتوانند بهتر عمل کنند.

 

آیناز کاکاوند: هدف ما این است که اسطوره‌های خودمان را بهتر بشناسیم

چالش و جذابیت نقش یوتاب برای شما چه بود؟

اولین جذابیتی که نقش یوتاب برای من به عنوان یک بازیگر داشت این بود که رسالتم این شد که یوتاب را بشناسانم چرا که یوتاب را بسیاری از افراد نمی‌شناسند و اولین مواجه‌شان با این کاراکتر تاریخی در همین نمایش اتفاق می‌افتد و تازه متوجه می‌شوند که آریو برزن خواهری به نام یوتاب داشته است چرا که از تاریخ ما حتی اسم این سردار حذف شده است ولی خوشبختانه یونانیان در مورد دلاوری و وفاداری او به وطن و برادرش نوشته‌اند. خود من هم پیش از اینکه این نمایشنامه را بخوانم با شخصیت یوتاب آشنایی نداشتم و پس از اینکه نمایشنامه را خواندم برایم بسیار جذاب شد که چگونه در آن دوره تاریخی یک سردار زن و یک دلاور آنچنان جنگجوی رشیدی بوده که در نبرد با سپاه اسکندر تلفات زیادی به سپاه دشمن تحمیل کرده و تا آخرین نفس جنگیده است و این وفاداری به برادر، این شجاعت و تا آخرین نفس ایستادگی کردنش جذاب‌ترین و قشنگ‌ترین وجهی بود که مرا جذب کاراکتر یوتاب کرد. اما یوتاب آرام آرام و به مرور در من شکل گرفت چیز عجیبی که وجود داشت این بود که هرچه جلوتر می‌رفتم نمی‌توانستم یوتاب را پیدا کنم تا جایی که یکی از شب‌ها پس از تمرین در حالی که از دست خودم بسیار خسته و عصبانی بودم می‌خواهم که چرا نمیتوانم به نقش برسم به جایی در قزوین که حالت کوه مانند دارد رفتم و همینطور که با خودم به حقیقی و مستند بودن کاراکتر یوتاب فکر می‌کردم نام یوتاب را فریاد زدم. به شکل باورنکردنی از آن روز به بعد چیز دیگری در من شکل گرفت و انگار هر لحظه که دیالوگ هایش را می‌گفتم خود یوتاب با من در صحنه حضور داشت

 علاوه بر نقش یوتاب جزو گروه بازیگران بازی‌ساز نیز هستید از چالش‌های این مسئله بگویید.

بله بازیگران این کار هم بازی‌ساز هستند و هم باید وارد کاراکترهایی شده و بازی کنند حتی برخی از بازیگران بیش از یک کاراکتر را ایفا می‌کنند که در این میان یوتاب و اسکندر شاید کاراکترهای شاخص‌تری باشند. اما خود این امر یک چالش بود که بتوانیم از دل آن بازی‌سازی‌ها، کاراکتر را درست ارائه و معرفی کنیم و مخاطب  بپذیرد که  شما به عنوان یک بازیگر زمانی که برخوانی می‌کنید صرفاً یک برخان هستید و این وضعیت را از لحظاتی که در قالب نقش قرار گرفته‌اید و مثلا یوتاب، اسکندر و یا کاراکترهای دیگر هستید تفکیک کند. اینجا بسیار مهم بود که چگونه وارد نقش شده و چگونه از آن خارج شویم که از طرف مخاطب پذیرفته شود.

 سخن پایانی

اکنون یک سال و یک ماه است که ما روی نمایش «آریو برزن» کار می‌کنیم گاهی اوقات ناامید شدیم و می‌خواستیم از کار کردن دست بکشیم و در این مسیر وقفه‌هایی افتاد اما همه هدفمان این بود که این شخصیت اسطوره‌ای را بشناسانیم. امروز در جامعه ما شخصیت‌هایی مثل یانگوم و جومونگ که گاهی حتی واقعی هم نیستند شناخته شده و حتی برایمان پررنگ هستند اما شخصیتی مثل آریو برزن و یوتاب برای ما و جامعه ایران شناخته شده نیست. در تمام مدت تولید و اجرای این نمایش هدف ما این بوده که حداقل از نام آریو برزن و یوتاب ردی در ذهن مخاطب باقی بماند تا اسطوره‌های خودمان را بهتر بشناسیم، امیدوارم که در این زمینه موفق شده باشیم.

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است