گفتگو با عوامل فیلم «حبس مجرد»
جدالی بی رحمانه برای گریز و بقا…
با عوامل فیلم سینمایی «حبس مجرد» که صدرنشین فروش فیلمهای داستانی «هنروتجربه» است، گفتگویی داشته ایم.
فیلم «حبس مجرد» به نویسندگی ابراهیم نصیری و کارگردانی محمدحسام حدادیان که روزهای اکرانش در گروه سینمایی هنر و تجربه را با استقبال خوب مخاطبان پشت سر میگذارد توانسته در هفته اول اکرانش صدرنشین فیلمهای داستانی هنر و تجربه شود. به همین بهانه خبرنگار صبا با عوامل این فیلم گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید.
محمد حسام حدادیان، کارگردان: حبس مجرد یک فیلم زنانه است
ایده فیلمنامه و مراحل تکمیل آن چگونه پیش رفته است؟
ایده این فیلم ریشه در تجربه زیسته خودم دارد. روزی در بازگشت از کار در آپارتمانی که تازه به آن نقل مکان کرده بودم شاهد چالشهای یکی از همسایهها بودم، زوجی که با هم اختلاف داشتند و همسایگانی که در آپارتمان جمع شده بودند تا مشکل آنها را حل و فصل کنند. چند روزی این مسئله ادامه داشت گاهی زن در را به روی مرد قفل میکرد و اجازه ورود او به خانه را نمیداد و گاهی مرد اجازه خروج زن را از خانه و چالشهای بین این دو مدام به فضای خارج از واحد خودشان منتقل میشد. این ماجرا در ذهن من ماند تا اینکه با دوست خوبم ابراهیم نصیری که فیلمنامه را نوشته است در مورد آن صحبت و ایدهام را مطرح کردم. از آنجایی که قرار بود کارگردانی کار بر عهده خودم باشد میخواستم که در بخش فیلمنامه بیشتر دخیل باشم به همین علت تقسیم کار بین ما اینگونه شد که سکانسها را با یکدیگر جلو میبردیم و بحث دیالوگنویسی بیشتر بر عهده ابراهیم نصیری بود.
آیا سرمایهگذار را قبل از شروع نوشتن فیلمنامه جذب کرده بودید؟
دو سال پیش از آنکه ساخت «حبس مجرد» را استارت بزنیم بر سر فیلمنامه دیگری با سرمایهگذار کار آشنا شدم اما به دلایلی در آن پروژه موفق به همکاری نشدیم بعد از دو سال خود سرمایهگذار دوباره برای همکاری اعلام آمادگی کردند منتها مسئله بازگشت سرمایه در این بین همچنان چالش برانگیز بود که در نهایت با گپ و گفتهای فراوان و آمد و شدهای زیاد این چالش برطرف و همکاریمان ممکن شد. حقیقتش این است که سرمایهای که ما برای ساخت این فیلم در اختیار داشتیم بسیار اندک بود و عوامل کار با اینکه در زمینه دستمزد همکاری زیادی با من کردند اما همگی به این معتقد بودند که با این مبلغ نمیتوان یک فیلم سینمایی بلند کار کرد اما خوشبختانه خدا خواست و شد. خوشبختانه فیدبکی که تا این لحظه از مخاطبان گرفتم اینگونه بود که بازی بازیگران جوانمان را پسندیدهاند و به اندازهای که دیدهاند باورپذیر بوده است.
بازیگرهایی که با شما همکاری کردند از چهرههای مطرح سینمای کشور هستند این همکاری به چه شکل انجام شد؟
در همان روزهای اولی که فیلمنامه را پیش میبردم برای نقش محتشم، سیاوش چراغیپور عزیز و برای نقش وحید، مهدی کوشکی را در نظر داشتم. با اینکه با آقای چراغیپور در مورد زمانبندی کار کمی چالش داشتیم اما خوشبختانه در نهایت فیلمنامه را خواندند، پسندیدند و افتخار دادند که در پروژه ما بازی کنند. با مهدی کوشکی هم سر فیلم «یقه سفیدها» آشنا شدم و دوستیمان ادامه پیدا کرد، زمانی که میخواستم فیلمنامه را برای او ارسال کنم اسم خودم را از داخل فیلمنامه برداشتم تا نظر اصلی او را بدون اینکه بداند کارگردان کار من هستم بدانم. آقای کوشکی از فیلمنامه و نقش خوششان آمد و زمانی که ایشان متوجه شدند من کارگردان کار هستم در بحث دستمزد تخفیف زیادی برای ما قائل شدند و امکان این همکاری فراهم شد. از خانم یلدا عباسی و پیمان مقدمی کار تئاتر و فیلم کوتاه دیده بودم و خیلی دوست داشتم با آنها همکاری کنم در عین حال از بازیگران جوان فیلم هم نمونه کار دیده بودم و با اینکه همکاری با بازیگران جوان با ریسک همراه بود اما وحید نیکراد و زهرا نامور بازیگران درخشان، باهوش و آیندهداری هستند که با تمام سختگیریهای من و تمرینات شبانه روزی و هرآنچه که برای رسیدن به نقش از آنها میخواستم همکاری کردند.
چگونه اعتماد ثریا قاسمی را برای نقش مادر جلب کردید؟
ما خانم ثریا قاسمی را به سختی پیدا کردیم بخصوص که در آن دوره ایشان از موبایلشان استفاده نمیکردند. به هر حال فیلمنامه را فرستادیم و ایشان خواندند و به درخواست ما نسبت به حضور افتخاریشان در این پروژه موافقت کردند. البته در ابتدا هم چالشهایی داشتیم خب ایشان مرا نمیشناختند ولی بعد که رفتار مرا سر صحنه دیدند، اعتماد کردند. ایشان به شدت انسان باهوشی هستند و در صحنه بسیار تلاش میکردند که همراه باشند. من اصلاً فکر نمیکردم که ایشان در این حد ریزبینانه به خیلی از مسائل نگاه کنند به شکلی که از لابلای دیالوگها حس بیرون میکشیدند و راکوردشان را طوری حفظ میکردند که به جرات میتوانم بگویم بسیاری از بازیگرانی که در این سالها به آنها کار کردم حتی به اندازه ۴۰ درصد ایشان هم در حفظ راکورد بازیشان دقیق نبودند. در کل باید بگویم که حضور خانم قاسمی برای ما تماما برکت بود و اسم و تصویرشان برای ما خنکای یک سایه بسیار بزرگ بود. امیدوارم خداوند بزرگترهای سینما را برای همه ما جوانان سینما حفظ کند.
ظاهرا به دلیل بودجه کم مجبور شدید فشرده کار کنید و مدت فیلمبرداری هم کوتاه بوده است این موضوع برای شما چالشی ایجاد کرد؟
بله؛ فکر میکنم در ۱۰ نهایت ۱۱ جلسه این فیلم را بستیم و این خود چالشی برای من به عنوان یک فیلمساز جوان بود. چرا که باید خیلی سریع تصمیم میگرفتم که از چه چیزهایی بگذرم و چه چیزهایی را در اولویت قرار دهم. بخشی از این مسئله به بودجه بسیار کمی که داشتیم باز میگشت اما خوشبختانه خداوند یک ویژگی به من داده که میتوانم سرعت عمل داشته باشم و از طرفی من کار اصلیام را بیشتر در تمرینات انجام میدهم و در پیش تولید تقریباً کار درآمد، حتی صدابردار و فیلمبردار کار در طول تمرینها کاملاً متوجه میشوند که ما چه میخواهیم بدین ترتیب وقتی به مرحله فیلمبرداری رسیدیم کارمان زمان کمتری برد. ولی از این جهت که من محدودیتهایی داشتم نسبت به اینکه بخواهم پلانهای بیشتری بگیرم و یا اینکه وقت بیشتری بگذارم بخصوص که اولین فیلم بلند سینماییام را کار میکردم سخت و پرچالش بود و خیلی اذیت شدم. با توجه به اینکه یک سری فیلمها همزمان با ما در حال تولید بود و ما میشنیدیم که با بودجههای خیلی بالا در حال کار هستند. حتی لوکیشن مخصوص به کار خودشان را ساخته بودند و این باعث میشد به این فکر کنیم که اگر ما هم بودجه بیشتری داشتیم مسلماً فیلم بهتری میساختیم ولی خب در این زمینه محدودیت داشتیم ولی با آنچه که داشتیم سعی کردیم درست، اصولی و مخاطب پسند جلو برویم و امیدوارم که موفق بوده باشیم. فکر میکنم با این تعداد جلسه فیلمبرداری و مقدار بودجه، میتوانیم یکی از رکوردداران در زمینه ساخت فیلم بلند باشیم. در این سالهایی که در سینما بودم ندیده و نشنیدهام که در ۱۰ جلسه و با بودجهای که ما در اختیار داشته داشتیم یک فیلم بلند ساخته شده باشد.
تا این لحظه از منتقدین و مخاطبین چه بازخوردهایی داشتهاید؟
در افتتاحیه اکران فیلم آقای محسن خیمهدوز از منتقدان سینما در سالن حضور داشتند و پس از اکران در گپ و گفتی که داشتیم گفتند که پلانها و یکسری از صحنههایت مرا یاد فیلمهای فرهادی میانداخت و کاملاً مشهود است که سینمای فرهادی روی تو تاثیر زیادی گذاشته است. من ابتدا خوشحال شدم و بعد کمی به فکر فرو رفتم و ناراحت شدم اما دیدم که وقتی خود آقای فرهادی با شهامت میگویند که سینمای مهرجویی، کیارستمی و کیمیایی روی من تاثیر گذاشته است و من از آن سینما بهره گرفتهام پس این مسئله چیز عجیبی نیست و من هم با افتخار میتوانم بگویم که فیلمهای آقای فرهادی روی من تاثیر زیادی گذاشته است و فیلمسازی من به نوعی تاثیر گرفته از سینمای فرهادی است. خود آقای فرهادی نیز تا یک نقطهای به قول خودشان از آن سینما بهره گرفتند و از جایی به بعد مسیر خود را پیدا کردند و امضای شخصی او را میتوان روی فیلمهایش دید. من هم با توجه به اینکه تلاش کردم امضای خودم روی کارم باشد و فکر میکنم در این زمینه هم موفق بودهام و از بازخوردهایی که دریافت کردم نیز این چنین برمیآید که همان ردی که در فیلمهای کوتاهم وجود داشته در این فیلم بلند هم دیده شده است. قطعاً راه خودم رو در این سینما پیدا میکنم.
در فیلمبرداری کار از دوربین روی دست استفاده کردهاید، دلیل انتخاب این نوع فیلمبرداری چه بود؟
بله تقریباً ۹۹ درصد کار به صورت دوربین روی دست کار شده است. ابوالفضل نباتی مدیر فیلمبرداری ما به نظرم یکی از بهترین مدیران فیلمبرداری است که تکنیک دوربین روی دستش واقعا فوقالعاده است. من میخواستم فیلم کمی فضای مستند گونه به خود بگیرد و به واقعیت نزدیک شود. میخواستم به نقطهای از ذهن مخاطب دسترسی پیدا کنم که او با توجه به اینکه میداند یک فیلم داستانی میبیند در ناخودآگاهش، این نقش را بگیرد که در حال تماشای یک مستند است. گویی یک سمت مغز او فشاری مبنی بر مستند بودن اثر ایجاد میکند و بخش دیگر ندای تماشای یک فیلم داستانی را سر میدهد. من به دنبال این بودم که آن فضا و زندگی را خیلی رئالتر نشان بدهم و دوربین نفس داشته باشد. به نظر من فیلمی که پلانهایش نفس دارد یا به قولی یک تکان ریزی دارد مخاطب را بیشتر همراه میکند چرا که ما خواسته یا ناخواسته الگویی در ناخودآگاهمان از فیلمهای دوربین روی دستی که از کودکی در خانوادههایمان از مراسمهای مختلف گرفته نقش بسته است. فیلمهایی که از طریق دوربینهای هندی کم که در خانهها بوده و روی دست فیلمبرداری میشده در یک جایی از مغز ما نشسته و برای ما قرارداد شده است. وقتی ما این تصاویر را میبینیم خواسته یا ناخواسته یاد یک سری از تصاویری که از این طریق در ذهن ما نقش بسته است میافتیم و تصاویر انقدر آشنا خواهند بود که انگار خودمان آنها را فیلمبرداری کردهایم و حال این تصویر به نظر ما خیلی رئالتر، مستندتر و طبیعیتر میآیند. فکر میکنم که در فیلم بعدی هم با همین سبک و سیاق جلو خواهم رفت ولی با یک مقدار تغییرات، تدوین سر ضربتر و پلانهای بیشتر.
سخن پایانی:
به نظرم «حبس مجرد» یک فیلم زنانه است و جدا از اینکه قصه مردی را روایت میکند که در زندان اعمال خودش اسیر شده به طور موازی قصه زنی را مطرح میکند که در برابر مردهای قصه ما که همه میخواهند به هدف خود برسند، میایستد. این زن به کمک زنهای دیگر این داستان و با شجاعت و پشتکارش در نهایت موفق میشود که به هدفش برسد. از مخاطبان خواهش میکنم برای بیشتر دیده شدن یک فیلم زنانه و فیلمی که سعی میکند جایگاه زن را در جامعه بیشتر نشان دهد، زنی که تا حد توانش تلاش میکند تا جلوی مردسالاری بایستد حمایت کنند. «حبس مجرد» فیلمی مستقل است، در سینماهای محدودی اکران میشود و ما هم از نظر بودجه و هم از نظر روزهای فیلمبرداری محدودیتهایی داشتیم به همین علت بابت هر کم و کاستی که ممکن است داشته باشد از مخاطبان عذر خواهی میکنم. در پایان دوست دارم از عواملم که در شرایط سخت و پیچیده مرا همراهی کردند تشکر کنم، این فیلم حدود ۴ سال به دلایلی اکران نمیشد و در نهایت با تلاشها و کمک گروه سینمایی هنر و تجربه به اکران رسید.
یلدا عباسی، بازیگر : امیدوارم به فیلم اولیها بیشتر بها داده شود
از جذابیت نقش پری و نقش پردازی آن بگویید
پس از صحبتهایی که با آقای حدادیان در مورد نقش پری داشتیم به این نتیجه رسیدیم که پری بخاطر ازدواج ناموفقش کمی مشکلات روحی دارد. به خاطر این طلاق در اجتماع هم صدماتی به او وارد شده و از سویی برادرانش نیز او را ندید میگیرند، همانطور که در اجتماع هم میبینیم و این روزها حتی در خانوادهها ارتباطات خواهر و برادری به خاطر توجه افراد به منافع شخصیشان کمرنگ شده است. اما یکی از چالشهایی که من با این کاراکتر داشتم این بود که در طول تمرینات و دورخوانی حس میکردم میزان گریه پری در طول اثر زیاد است اما آقای حدادیان معتقد بودند که این واکنش پری نسبت به مسائل اطرافش با توجه به کاراکتر او درست است. من تا زمانی که فیلم را روی پرده ببینم نمیدانستم که صفر تا صد کاراکتر چطور از آب درآمده ولی وقتی فیلم را روی پرده دیدم متوجه شدم که اعتمادم به آقای حدادیان کاملاً درست بوده است و خیلی احساس رضایت کردم.
آیا به غیر از چالش نقشپردازی با چالش دیگری مواجه بودید؟
حقیقتا نه، گروه فیلم «حبس مجرد» یک گروه بسیار همدل و همراه بودند و تمام بچهها با عشق سر کار میآمدند و این همراهی و عشق سر کار واقعاً موج میزد و دیده میشد. حال همه بچههای گروه خوب بود به همین علت در کنار این افراد کار کردن خیلی تجربه لذت بخش و شیرینی بود.
سخن پایانی
خیلی دوست دارم که مردم این فیلم را در سینما ببینند و از سینمای مستقل حمایت کنند و از همه مهمتر اینکه امیدوارم از فیلم اولیها حمایت بیشتری شود. من این روزها کارگردانان جوان فیلم اولی زیادی را میبینم که درگیر سرمایه برای ساخت فیلمشان هستند امیدوارم که بیشتر به آنها بها داده شود و بیشتر دیده شوند. من کار کردن در سینمای مستقل را خیلی دوست دارم و بازی در فیلم کوتاه برایم بسیار شیرین و لذت بخش است به همین علت فکر میکنم که باید شرایط و زمینه مناسب برای بچههای فیلمهای هنر تجربه و فیلم اولیها فراهم شود.
مهدی کوشکی بازیگر: این فیلم را قلباً دوست دارم
کدام بخش کاراکتر وحید برای شما جذاب بود؟
فرار یک انسان بخاطر قضاوتهایی که در مورد او میشود برای من خیلی جالب بود. وحید با اینکه آدم زمختی به نظر میرسد از درون دلی نازک و پر از تردیدی دارد. سطح بیرونی شخصیت او لات و زمخت به نظر میرسد اما درونش کاملا متفاوت است. وحید دلش میخواهد که قوی به نظر برسد ولی به دلیل اینکه مدام مورد قضاوت قرار گرفته پر از تردید و زخم است، این بعد این کاراکتر برای من بسیار جالب بود و درآوردن چنین فضایی برای بازی این نقش هم سخت بود.
وحید کاراکتر درونگرایی است و نزدیک شدن بازیگران به چنین کاراکترهایی شاید سختتر هم باشد. مسیر نزدیک شدن و خلق این کاراکتر برای شما چگونه بود؟
عموماً من یک بار فیلمنامه را میخوانم و اگر فیلمنامه را دوست داشته باشم دیگر آن را نمیخوانم و سعی میکنم با یک کانسپت کلی به فیلمنامه نگاه کنم مگر اینکه ببینم در جزئیات تفاوتهایی در اجرا ایجاد میشود که در این لحظات باید دوباره به فیلمنامه رجوع کنم. من در ویژگیهای بدنی این کاراکتر به یک گرفتگی رسیدم، یک گرفتگی که در ناحیه کمر او وجود داشت. در مدیتیشن عموماً از فرد میخواهند که آن گرفتگی و تنشی که در بدنش است را با رهاسازی شانههایش خالی کند. به نظرم ما انسانهایی با شانههای گرفته هستیم انسانهای زیادی که شانههایی گرفته از بار استرس دارند و زیر بار زندگی یک بدن پرتنش را حمل میکنند. من وقتی کاراکتر وحید را بازی میکردم احساس میکردم که وحید شانههای خمیده و گرفته دارد و پس از آنکه فیلمبرداری تمام میشد اغلب شانه درد میگرفتم. وحید فردی است که در مورد او بسیار صحبت میکنند اما خود او دچار لکنتی ناگهانی است که به او اجازه نمیدهد حرفهایش را به درستی منعقد کند و همه آن حرفها و قضاوتهایی که در موردش انجام شده باعث لکنت او شده است. برای او روزنه امیدی که بماند و نواقصش را برطرف کند وجود ندارد به همین دلیل هم او به فرار میاندیشد.
سخن پایانی
آدم نمیتواند از کار خودش تعریف کند اما من این فیلم را قلباً دوست دارم و جزو فیلمهایی است که وقتی در سینما دیدم احساساتی شدم. دوست دارم و تلاش میکنم در اکثر اکرانها باشم و با مخاطبان در مورد فیلم گفتوگو کنم. دیدن ریاکشن مخاطبان نسبت به کار برایم بسیار جذاب است و خوشحال میشوم اگر مخاطبان بیایند و از این نوع سینما یعنی سینمای مستقل که پشتش سرمایه آنچنانی وجود ندارد و به همین دلیل امکان تبلیغات گستردهای نیز ندارد، حمایت کنند.
مریم عظیمی
There are no comments yet