روزنامه صبا

روزنامه صبا

شقایق فتحی کارگردان «افلیا»:

نمی‌توانند من را در قفس نگه دارند!


من کمی سرکش هستم! خیلی نمی‌توانند من را در قفس نگه دارند. وقتی متنی را به من می‌دهند، باید حتماً آن را دستکاری بکنم.

نمایش «اُفلیا» به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی شقایق فتحی که این روزها در سالن جمیله شیخی مجموعه تالار محراب اجرا می‌شود، یکی از بهترین تئاترهای در حال اجراست. گرچه بازیگران این نمایش جوان و تازه‌کارند اما به لطف کارگردانی خوب فتحی، بازی‌های بسیار خوب و درخشانی ارائه داده‌اند. کارگردان نمایش افلیا، با آن ‌که در رشته ادبیات نمایشی تحصیل کرده، ولی بیش از دو دهه است به عنوان هنرمندی پرکار و خلاق در رشته‌های مختلف هنرهای نمایشی نظیر بازیگری، کارگردان، طراحی نور و صحنه و لباس فعالیت دارد. شقایق فتحی که سال گذشته نمایش «سیاه و غزال» را در تماشاخانه سنگلج روی صحنه برده بود، اکنون با اجرای «افلیا» در سالنی بسیار کوچک، دوستداران تئاتر حرفه‌ای را غافلگیر و شگفت‌زده کرده است. به بهانه اجراهای موفق نمایش «اُفلیا» و استقبال خوب تماشاگران، با این کارگردان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

شما سال‌هاست به عنوان بازیگر و کارگردان مشغول فعالیت هستید اما در شاخه‌های دیگر هنرهای نمایشی هم تجربه و سابقه دارید. چطور وارد شاخه‌های دیگر مثل طراحی صحنه و لباس شدید؟

ورودم به طراحی صحنه برای خودم غافلگیرکننده بود. اولین کاری که طراحی کردم، نمایش‌نامه «خسوف» (ابوالفضل حاج‌علیخانی) به کارگردان علی‌رضا استادی بود که طراحی صحنه برگزیده جشنواره شد. این‌ها باعث شد کم‌کم خودم را کشف کنم که در چه حوزه‌هایی استعداد دارم. در دانشگاه قبل از ادبیات نمایشی، در بازیگری هم شرکت کرده بودم و آنجا چهار واحد کارگردانی داشتیم. برخلاف این‌که فکر می‌کردم تحصیلات کارگردانی چندان لزومی ندارد و بیش‌تر متکی به خلاقیت و استعداد فرد است، ولی اصلاً این‌طور نبود و آن چهار واحد واقعاً کمکم کرد تا اصولی شیوه اجرا طراحی بکنم. پیش از آن بر اساس خلاقیت و تجربه‌های کارگاهی برای اجرا روی متن ایده‌پردازی و دراماتورژی می‌کردم. وقتی درسم تمام شد، یکی از پروژه‌های کلاسی ما، نمایش «تصادف قطار ۵:۲۵» بود که سال ۹۷ در تئاترشهر اجرا بردم. تنها کسی بودم که اجرای کلاسی‌ام را اجرای حرفه‌ای بردم، چون یاد گرفته بودم چطور درسم را مکمل تجربه‌ام بکنم. تازه از آن‌جا کارگردانی برایم جذاب شد. یک بار خبرنگاری گفت «شما در کارهای تئاتر، قاب‌های سینمایی می‌بندید». من این‌ها را بیش‌تر در بازی یاد گرفتم، چون خیلی آدم دقیقی هستم و به کارگردانی کارگردانان خیلی دقت می‌کردم.

برای خودتان بازیگری در اولویت است یا کارگردانی؟

وقتی آدم خودش کارگردانی می‌کند، دیگران می‌گویند «او خودش دارد کار می‌کند». در نتیجه پیشنهادهای بازیگری برای ما کم می‌شود. من در وهله اول بازیگرم و اتفاق‌های خیلی خوبی هم در رزومه بازیگری‌ام رقم خورد. دلم نمی‌آید آن را نیمه‌کاره بگذارم. بنابراین می‌گویم اگر قرار است هر دو سال یک‌بار دیده بشوم، حداقل این فرصت را ایجاد بکنم که در کارهای خودم بازی هم بکنم تا فن بازیگری فراموشم نشود. البته بازیگر اگر واقعاً بازیگر باشد، آن‌چه را می‌داند هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند. بازیگرانی که یک مدت از صحنه دور می‌مانند و بعد برمی‌گردند، اتفاقاً باید سرشار از انرژی باشند، یعنی پتانسیلی درون‌شان جمع بشود و غوغا بکنند، ولی بازیگر باید همیشه تمرین بکند. این را برای خودم قائلم که بازی در کارهای خودم تمرینی برای خودم بشود.

با توجه به مسئولیت کارگردانی در نمایش «افلیا»، مشکلی برای رسیدن به نقش نداشتید؟

ما زمان خیلی کمی برای کارکردن روی بازی خودم داشتیم. خیلی دیر شروع کردم روی متن مسلط بشوم. وقتی همه بچه‌ها آماده شدند، طراحی‌های من تکمیل شد و رفتیم برای ساخت دکور، تازه گفتم بچه‌ها کمک بکنید روی صحنه‌هایم مسلط بشوم! یک روز کامل فقط روی بازی خودم کار کردیم. من معتقدم بازیگری چیزی است که باید مداوم تمرین بشود تا شما روزبه‌روز پخته‌تر بشوید و بتوانید یکسری کانال‌های حسی بیش‌تری در بازیگری کشف و درک بکنید. در این نمایش خیلی چیزها را تازه دارم کشف می‌کنم و برایم خیلی جذاب است.

وقتی می‌خواهید نمایشی روی صحنه ببرید، چه دغدغه‌هایی برای اجرای یک متن مجاب‌تان می‌کند؟

اول این‌که متن، مناسب با مقتضیات زمان حال جامعه باشد. مهم است که نمایشنامه حرفی برای گفتن داشته باشد. سراغ متن‌هایی که خیلی تخت هستند و به من شیوه اجرا نمی‌دهند، نمی‌روم. یکسری متن‌ها شاید برای خوانش نوشته شده‌اند. متنی را برمی‌دارم که در آن کارگردانی‌ام را به رخ بکشم. اگر قرار باشد یک متن همان‌طور که نوشته شده، روی صحنه بیاید، پس ما با نویسنده چه فرقی داریم؟! من باید این توانایی را داشته باشم که متن را تجسم کنم، یعنی طوری روی صحنه بیاورم که عینیت فیزیکی پیدا بکند و تماشاگر المان‌هایی را که در کار گذاشته‌ام درک بکند. معمولاً متن‌های اپیزودیک و متن‌های اپیک یا برشتی این فضا را بیش‌تر به من می‌دهند. ما برای انتخاب نمایشنامه «افلیا»، خیلی متن خواندیم. حتی متن «شکلک» (نغمه ثمینی) را قبل از این انتخاب کرده بودیم، ولی به سن بچه‌ها نمی‌خورد. «افلیا» را که خواندم، دیدم هم نگاه تازه‌ای دارد، هم خیلی به من شیوه اجرایی می‌دهد. به‌رغم این‌که آقای چرمشیر در توضیح صحنه‌ها یکسری شیوه‌های اجرا طراحی کرده‌اند اما من خیلی پایبند به آن توضیحات نبودم!

در اجرای «اُفلیا» چه‌قدر به نمایشنامه وفادار و چه‌قدر به ایده‌های خلاقانه خودتان متکی بودید؟

من کمی سرکش هستم! خیلی نمی‌توانند من را در قفس نگه دارند. وقتی متنی را به من می‌دهند، باید حتماً آن را دستکاری بکنم، یعنی باید آن‌طور که خودم می‌بینم، روی صحنه بیاورم. خدا را شکر آقای چرمشیر نسبت به این اتفاق حس تدافعی ندارند و دست ما را باز گذاشتند. بنابراین خیلی پایبند به شیوه‌های اجرایی در توضیح صحنه‌ها نبودم. مثلاً در صحنه ششم، تنگ ماهی طراحی شده بود، ولی من آن را به صورت آکواریومی درآوردم که هملت به عنوان ماهی اجرایش می‌کند؛ یک پرفورمنس که پرفورمر داخل آکواریوم، هملت باشد. این چیزی بود که من از متن دریافتم و به این شکل اجرایش کردم، یا جای دیگری، شخصیت‌ها دارند بدمینتون خیالی بازی می‌کنند و توپی وجود ندارد. من گفتم نمی‌خواهم این اتفاق بیفتد. فقط می‌خواهم دو تا چتر باشد و توپ‌ها به سمت آنها حمله‌ور بشود!

در مورد نقش هملت، چرا از بازیگر زن در قالب مردپوش استفاده کردید؟

بین بازیگرانی که داشتم، بهترین انتخابم «روژان ساعدی» بود. من دو بازیگر پسر داشتم و دو بازیگر دختر. اگر خودم هم اضافه می‌شدم، باز یک بازیگر پسر کم داشتم. این فکر ناگهان به ذهنم رسید که از روژان برای نقش هملت استفاده کنم. به نظرم چالش بازیگری خیلی خوبی برای او بود. روژان در نمایش «سیاه و غزال»، کم‌تر از «آیسان یعقوبی» مانور بازی داشت. حس کردم این‌جا نیاز است بیش‌تر در بازیگری چالش داشته باشد و درگیرش بکنم. ناگهان به ذهنم رسید چه‌قدر خوب است نقش هملت را روژان بازی بکند. دلیل دیگرش این بود که دستم در کارگردانی بازتر باشد تا صحنه‌های رمانتیک اُفلیا و هملت را راحت‌تر بازی بکنند و مشکلی نباشد.

در پایان اگر حرف ناگفته‌ای مانده، بفرمایید.

حقِ این کار است که بیش‌تر دیده شود. امیدوارم با ادامه اجراهای این نمایش در سالن دیگری، بتوانیم نتیجه کارمان را خوب نشان بدهیم. ما برای این کار خیلی زحمت کشیدیم. برای این نمایش شش‌ماه وقت گذاشتم، ولی به اندازه یک سال تمرین کردیم. در نمایش «سیاه و غزال» هم شش‌ماه کار کردیم اما شش‌ماه که تمرین‌های‌مان شش روز هشت‌ ساعته در هفته بود! نمی‌دانید برای تهیه لباس و دکور این نمایش چه سختی‌هایی کشیدم. ما از آرشیو لباس مرکز، فقط یک بلوز و شلوار و پوتین گرفتیم. باقی لباس‌ها را خودم تهیه کردم. امیدوارم بتوانم نمایش «اُفلیا» را وارد جشنواره کنم.

احمدرضا حجارزاده

There are no comments yet