روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگوی متفاوت با عمو فیتیله‌ای‌ها

باید هوای کار کودک را داشت


اگر به این مخاطب غذای بد داده شود و مسموم بار بیایند، آن‌ طرف کساد است چرا که او دیگر برای دیدن کار خوب نمی‌رود، هر چیز سطح پایینی که پیدا کند به دنبالش خواهدرفت. پس باید هوای کار کودک را داشت.

«فی‌تی‌لند» با عموهای فیتیله‌ای مجموعه برنامه‌ای است که ظهرهای جمعه از پلتفرم دیجیتون منتشر می‌شود. عموهای فیتیله‌ای پس از سال‌ها دوری از تصویر با برنامه جدیدی به عنوان «فی تی لند» برگشته‌اند. این برنامه به کارگردانی علی فروتن و با همراهی حمید گلی با فضایی کاملا متفاوت نسبت به برنامه «فیتیله جمعه تعطیله» و همراه با فضایی شاد و موسیقی زنده در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود. علی فروتن و حمید گلی میهمان روزنامه صبا شدند و درباره این برنامه، سال‌ها دوری از تلویزیون و پلتفرم‌های جدید سخن گفته‌اند که می‌خوانید.

 

قبل از هرچیز واقعا خوشحالم که بعد از مدت‌ها شاهد برنامه شما در فضای شبکه خانگی هستیم. برایمان بگویید که چه‌طور به این فضا برگشتید و تصمیم به ساخت «فی‌تی‌لند» گرفتید.

علی فروتن: سال گذشته خدا خیلی به ما لطف کرد و سال پر تولیدی داشتیم. نمایشی به نام «دوره‌گردها» را تولید کردیم که آن را در جاهای مختلفی اجرا رفتیم. از آن‌جایی که همیشه اولویت‌مان نمایش بوده و هست، همین خودش برایمان خیلی لذت‌بخش بود. من و حمید گلی دو سال قبل حدودا اسفندماه، استارت این نمایش را زدیم، اردیبهشت‌ماه تقریبا آماده شد و اجراهای آن را از خردادماه سال گذشته شروع کردیم. سه بار در تهران اجرا رفتیم و بعد در اواخر سال شروع کردیم به چرخاندن آن در شهرستان‌های مختلف و تا قبل از شروع سال جدید، «دوره‌گردها» را در چهار شهر اجرا رفتیم.

این برای ما یک اتفاق خیلی‌مهم و ‌متفاوت بود. چون تا پیش از آن سال‌های زیادی برای اجرا به شهرستان‌های مختلف می‌رفتیم ولی به‌گونه‌ای متفاوت، یعنی به‌این‌ شکل نبود که مردم برای دیدن اجرای ما بلیت تئاتر بخرند بلکه بلیت جُنگ می‌خریدند یا مثلا خیلی جاها ما میهمان یک برنامه بودیم ولی این‌بار عملا یک نمایشی بود مثل همه سالن‌های اصلی تهران که در شهرهای مختلفی اجرا می‌شد. دوستان زیادی این نمایش را دیدند از ‎جمله دوستان خوبمان در پلتفرم «دیجی‌تون» که بعد از دیدن آن به ما پیشنهاد همکاری دادند.

 

پیشنهادی که مطرح کردند چه بود؟

علی فروتن: پیشنهاد اولیه آن‌ها ضبط نمایش بود تا به‌عنوان تله‌تئاتر در پلتفرم‎شان پخش شود که پیشنهاد زیاد دل‌چسبی برای من و حمید گلی نبود، چون با این اتفاق عملا ادامه اجراهای شهرستان‌مان به مشکل می‌خورد. به‌همین دلیل ما تولید یک برنامه را پیشنهاد دادیم، پذیرفتند و واقعا تا انتهای کار کاملا پای کار بودند. از هیچ‌چیزی کم نگذاشتند که در نهایت برنامه‌ای با نگاه متفاوت من و حمید گلی به نام «فی‌تی‌لند» تولید شد. درواقع ما با نگاهی متفاوت به برنامه‌ «فیتیله» که مردم خیلی دوستش داشتند و دو تا از عنصرهای اصلی اجرایش من و حمید گلی بودیم، ساختار جدیدی را برای بچه‎ها ارائه دادیم که با ادامه پخش خود برنامه، شاهدش خواهید بود. برنامه‌ای است که به اعتقاد من جایش در فضای پلتفرم‌هایی که الان فعالیت می‌کنند، خیلی خالی بود.

 

اینکه می‌گویید جای چنین برنامه‌ای خالی بود دقیقا یعنی چه؟

فروتن: خیلی صادقانه پلتفرم دیجی‌تون، پلتفرم متفاوتی است. در کل مدیران این پلتفرم نگاه خیلی قشنگی به کار کودک دارند و در طول همکاری با آن‌ها کاملا احساس می‏شود که آن طراوت کودکانه را خوب درک می‌کنند و به زیبایی در کارهایشان جریان می‎دهند. برخلاف اغلب پلتفرم‌های دیگر. نمی‌خواهم از فضای پلتفرم انتقاد کنم بالاخره یک بخشی از مردم که دستی بر آتش دارند، با فضای پلتفرم آشنا هستند و می‌دانند که آن هم مثل خیلی از سیستم‌های مختلف حاضر، یک مافیایی را برای خودش درست کرده که این قضیه به‌ویژه برای هنرمندان دل‌چسب نیست. یعنی شما باید یک دالان مخوفی را طی کنید، یک کولی وحشتناکی بدهید تا این‌که بالاخره بتوانید یک برنامه در آن تولید کنید. به‌اعتقاد من خیلی دور از شأن یک هنرمند است که بخواهند چنین بلایی را سرش بیاورند. در حالی ‌که همه داشته‌های یک پلتفرم، هنرمندان و متخصصینی است که دارند در آن تولید محتوا می‌کنند و تازه مسئول آن پلتفرم باید از خدایش باشد که یک هنرمند بیاید و در بخش‌های مختلف آن فضا کار کند و خودش را معرفی کند. ولی دوستان به‌واسطه احتیاجی که متاسفانه در زندگی هنرمندان جریان پیدا کرده و نیازی که بالاخره باید زندگیشان را بگذرانند؛ یک فضایی را ایجاد کرده‌اند که رسما می‌شود گفت از این قضیه دارد سوءاستفاده می‌شود. یعنی یک‎جورهایی ماها را به‌عنوان آدم‌هایی که نه زیر بیرق کسی هستند نه دست‌شان به هیچ‌کجا بند است و… می‌اندازند گوشه رینگ و هرطور که دلشان بخواهد ضربات مشتشان را نثارمان می‌کنند و تو تا انتها باید آن‌طوری که آن‌ها دلشان می‌خواهد کار کنی و تن در بدهی.

اولا من و حمید گلی در این سال‌ها دستمان را جلوی هیچ‌کس غیر از خدا دراز نکرده‌ایم. همیشه اعلام کرده‌ایم که ما کارمان را بلدیم و اگر کسی دوست دارد و می‌تواند با آن چیزی که ما بلدیم، مشارکت کند؛ بیاید با هم کار کنیم. سود این اتفاق را هم بچه‌ها می‌برند هم ما و هم شما به‌عنوان کسی که برنامه را تولید و برگزار می‌کند. خب این قضیه خیلی‌کم اتفاق افتاد. ولی خیلی صادقانه بگویم پلتفرم «دیجی‌تون» برای تولید این برنامه خیلی مردانه آمد و پای آن هم ایستاد و تا انتهای کار هم همه‌جوره ما را حمایت کرد. این شد که «فی‌تی‌لند» ساخته شد. به‌قول معروف اینجوری شد که اومدیم تهرون!

درواقع این برنامه واقعا این‌طوری رقم خورد که از پیشنهاد تولید یک تله‌تئاتر رسید به ده قسمت برنامه‌ای که تازه قسمت اول آن هفته گذشته پخش شده. ولی تقریبا می‌شود گفت که سروصدای خودش را کرده و مردم آن را دوست داشته‌اند. حالا باید منتظر باشیم از پخش آن بگذرد تا ببینیم فیدبک مردم چه باشد و اگر قرار به ساخت قسمت‌های بعدی آن شود با نگاهی که مردم دارند ما تغییراتی که آن‎ها دوست دارند را روی آن انجام خواهیم داد.

 

همان‌طور که اشاره کردید و با توجه به برنامه‌سازی دهه اخیر، ظاهرا هیچ همتی در پلتفرم‌های مختلف نیست. این موضوع شاید برمی‌گردد به این‌که به‌قول برخی تهیه‌کنندگان، برای خیلی‌ها سود در تولید است تا پخش و پلتفرم‌ها هم نمی‌خواهند تولید آن‌چنانی داشته‌باشند.

حمید گلی: من نمی‌خواهم به کسی تهمت بزنم ولی متاسفانه عموما این اتفاقات در بسیاری از پلتفرم‌ها وجود دارد.

علی فروتن این را ما نمی‌گوییم، پرونده‌هایی که خود روزنامه‌ها چاپ کرده‌اند و قضایی شده نشان می‌دهند، پرونده‌های قضایی‌ای که در این چندسال گذشته دارد در این فضا می‌چرخد. وقتی هنر یک جامعه تبدیل به ابزاری برای این دست اتفاقات می‌شود، فاجعه است. یعنی فاتحه آن هنر دیگر باید خوانده شود چون رنگ آن هنر، دیگر رنگ خوشایندی نیست. شما نمی‌توانید واقعیت‌ها را در آن بگویید. ریشه و خود بنیان کار غلط است. شما در کجای آن می‌توانی درست حرف بزنی؟ کجای آن می‌توانی به مخاطب بگویی رطب نخورد؟ وقتی خودت آن رطب را خورده‌ای؟ متاسفانه این اتفاق افتاده و آن را داریم خیلی ‌واضح می‌بینیم. ولی واقعا دارم می‌گویم ما چنین چیزی را در پلتفرم «دیجی‌تون» ندیدیم یعنی همه چیزشان حساب‌کتاب دارد.

 

آیا نگاه شما پس از این همه سال هنوز به گذشته و کودکان نسل ما است یا توقع کودکان امروزی را هم رصد کرده‌اید؟ چون کودکان امروز هیچ تصوری از گذشته شما ندارند.

حمید گلی: بله قطعا ما این نکته را همیشه مدنظر داشته‌ایم و بسیار هم راجع به آن صحبت کرده‌ایم. اما متاسفانه مثل تمام کارهای دیگر نمی‌دانیم باید به کجا مراجعه کنیم یا حداقل من نمی‌دانم چه مرجعی می‌تواند یک شناختی از بچه‌های امروز بدهد. باز هم تحقیقات می‌شود تحقیقات میدانی و قائم به‌ذات نفر، درصورتی ‌که دانشکده علوم‌ اجتماعی وجود دارد، قرار نیست رصد شود که بد است یا خوب است، فقط اطلاعات روز را در اختیار شما بگذارد. واقعا تولید در حال‌ حاضر چالش بزرگی است. من با شما موافقم؛ خاستگاه نسل امروز تغییر کرده و البته چه بهتر که اصلا من را نمی‌شناسد، اصلا سراغ گذشته من نمی‌رود. اما امروز که می‌خواهم برایش تولید کنم چه باید کنم که اصلا من را بپذیرد؟ البته من برای بهینه شدن خودم و کارم همین امروز هم برنامه دارم، دارم تلاش می‌کنم خودم را ارتقا دهم و به‌روز شوم. ولی خب کنار این قضیه یک کارگروه دیگری هم باید باشد و بچه‌ها را برای من تعریف کند، مثلا بگوید نگاه بچه‌های امروز رفته به این سمت. نه این‌که چه چیزی دوست دارد، شاید خیلی چیزها مطلوب آن‌ها باشد که از نظر آموزش و پرورش مطلوب نیست. من نباید صحه بگذارم و مثلا بگویم تو این موضوع را دوست داری، پس من هم بیایم و همین را پرورش دهم. واقعا خوراک سالم تهیه کردن امروز کار دارد، پژوهشگر نیاز دارد.

 

سینمای ما نیز دارای چنین ضعفی است. مثلا برای ساخت فیلمی که‌ محوریت آن پزشکی است، به‌جای صحبت با یک پزشک، در اینترنت جستجو می‌کنند که مثلا بیماری آلزایمر چگونه است و صرفا با همان مطالب، فیلم ساخته می‌شود و بعد از تماشای آن پزشک‌ها می‌گویند که بیماری آلزایمر اصلا این نیست. قطعا در کار کودک هم نیاز است که یک جامعه‌شناس و روانشناس کودک کنار گروه تولید حضور داشته باشد. با این الزامات، آیا پژوهشگری که اشاره کردید، او خودش باید به سراغ شما بیاید؟ یا شما بهعنوان هنرمندی که قرار است کاری را انجام دهد، می‌بایست سراغ پژوهشگر بروید؟ قطعا در همان دانشکده علوم‌اجتماعی که اشاره کردید اساتید یا دانشجویان بااستعدادی هستند که می‌توانند در این زمینه کاری انجام دهند.

حمید گلی: این دوسویه است. یعنی هرکدام ما در بخشی از یک خط قرار گرفته‌ایم. من هم باید بروم اما بحث انقطاع این خط است. یک مرکزی باید وجود داشته باشد که این خط‌ها در آن‌جا به هم وصل شوند که چنین مکانی وجود ندارد و من در بخش خصوصی، باید خودم به‌صورت خصوصی سراغ فردی که فرضا جامعه‌شناسی خوانده‌ بروم. از آن طرف همین که او در مورد موضوع مورد سوال من یک نظریه‌ دهد، فردا چهارتا جامعه‌شناس دیگر پیدا می‌شوند و می‎گویند که نه اصلا این‌طور نیست، چه کسی این نظریه را گفته؟! این چالش کاملا جدی است.

محل آن بله، دانشکده علوم ‌اجتماعی است ولی آن رابطه‌ای که باید وجود داشته باشد اصلا و در واقع در حال ‌حاضر سرفصل گمشده ماجراست. نمی‌دانی باید به چه کسی و به کجا مراجعه کنی و این جریان را جلو ببری.

ما خودمان با میزان بضاعتی که داریم، تلاشمان را می‌کنیم. این‌طور نیست که نشسته باشیم. برای گرفتن ارتباط نیز در تلاش بوده‌ایم. حداقل مطلع بودیم که نویسنده‌ کارمان به‌روز است و تمام تلاش او این است که خودش را به ‌روز نگه دارد. ما پیگیر تمام این نکات بوده‌ایم ولی از نظر من کافی نیست، مثل خیلی چیزهای دیگر. البته من اصلا نمی‌توانم مدعی چیزی شوم. من هم دارم در شرایط خاص همین روزهای کشورم زندگی می‌کنم، ولی یک تفاوت وجود دارد بین فردی که خواسته و کسی که گامش را برداشته. البته درخصوص این‌که به هدف رسیده یا نه حقیقتا نمی‌توانم چیزی بگویم!

 

یک زمانی شخصیت‌هایی مانند عموفیتیله‌ای‌ها، عموپورنگ و عمونیمای «رنگین‌کمان» بر روی بچه‌ها تاثیرگذار بودند، خیلی‌ از خانواده‌ها، بچه‌های خود را با ترانه‌هایی که شخصیت «چرا» می‌خواند، بزرگ کردند. با این‌که در آن دوران هم هنوز صحبتی از ورود روانشناس یا جامعه‌شناس به کار کودک نبود، درواقع استعداد هنرمندان بود که تماشاگر را جذب می‌کرد. مدت‌هاست که چنین اتفاقی نمی‌افتد. گویا دیگر آن خلاقیت‌ها نیست. این موضوع یا برمی‌گردد به عوض شدن ذائقه‌ها و پیش نیامدن تولیدکننده‌ها با آن ذائقه‌ها، یا اتفاق خیلی فراتر از این‌هاست و  بچه‌های ما به‌جای این‌که مثلا برنامه عموفیتیله‌ای‌ها را ببینند، بیشتر دوست دارند بروند زبان کره‌ای و ترکیه‌ای یاد بگیرند! علت این‌که آن‌ها توانسته‌اند بچه‌های ما را جذب کنند و ما آن بچه‌هایی که جذب کرده بودیم را از دست دادیم چیست؟

علی فروتن: کمی برمی‌گردم عقب‌تر، به قبل از شروع برنامه «فیتیله» که محمد مسلمی تلاش زیادی برای تولید این برنامه کرد و بسیاربسیار با مدیران وقت آن موقع صحبت شد و یادش بخیر جناب مقصود نعیمی‌ذاکر خیلی تلاش و کمک کرد تا این اتفاق بیفتد. ببینید یک برنامه برای رقم خوردن، از نطفه اولیه‌اش نیاز به حمایت دارد. مثلا اگر همان زمان در آن مقطع سال۸۱،۸۲ یک نعیمی‌ذاکری مدیرگروه کودک شبکه‌دو نبود یا تهیه‌کننده‌ای مانند مجید قناد نبود، یکی مثل محمد مسلمی اگر آن پله‌ها را بالا و پایین نمی‌رفت، شاید این برنامه اصلا رقم نمی‌خورد. ببینید چندتا عدله نیاز هست و همه از بیرون، فقط یک دانه‌اش از داخل است و درخواست از طرف آن‌ها نبوده، منظورم این است که سازمان درخواست نکرده که آقایی که کار کودک می‌کنی، ما بسترش را داریم بیا و کار تولید کن! مایی که توانایی‌اش را داشتیم، دوره‌اش را دیده بودیم، تلاشمان را کردیم.

بالاخره هم جوان بودیم و هم به دنبال دیده شدن. در تمام شغل و حرفه‌ها‌ همین‌طور است. اصلا بخش هنرش را بگذاریم کنار و به چشم کسب و کار به قضیه نگاه کنیم، شما هر شغل و تجارتی که داشته باشی برای مطرح شدنش، تلاش می‌کنی. قاعدتا من، حمید گلی و محمد مسلمی هم همین‌طور بودیم و به‌همین‌ خاطر محمد مسلمی با طرح «فیتیله» آن‌قدر در شبکه رفت‌وآمد کرد تا بالاخره این را به تصویب رساند که هفته‌ای بیست‌دقیقه لابه‌لای برنامه مجید قناد، یک برنامه‌ای را اجرا کنیم. ولی همان موقع‌ هم نگاهی که هرسه نفر ما داشتیم، نگاه تحقیقی-‌پژوهشی بود. دلیل اولیه‌اش هم این بود که ما تئاتر کار می‌کردیم و هنوز هم تئاتر کار می‌کنیم. درواقع اولویت ما تصویر نیست، تئاتر است.

 

چه تفاوتی درمورد کار تصویری و تئاتر در زمینه تحقیق و پژوهش وجود دارد؟

علی فروتن: وقتی اولویت‌تان تئاتر باشد مجبورید دائما در مقطعی که از لحاظ زمانی در آن هستید، مطالعه کنید. حداقل یک مطالعه میدانی در رابطه با مخاطب خودتان داشته باشید، معضلات و مشکلاتش را بشناسید و بدانید چه چیزی خوشحالش می‌کند، چه چیزی ناراحتش می‌کند، دغدغه‌ امروزش چیست؟ این اتفاق برای ما وجود داشت. یعنی ما با تحقیق و ‌پژوهش یک طرحی را بردیم و بالاخره انجامش دادیم. من همیشه این را گفته‌ام که برنامه «فیتیله» موقعی تمام شد که از حالت زنده رفت و شد تولید. دلیل هم دارد. چون همیشه از اول تا آخر هفته، درحال پژوهش آن هفته بودیم و آن‌قدر سرعت رشد بچه‌های ما زیاد است که باورتان نمی‌شود. نگاه این هفته ما نسبت به یک‌سری چیزها در هفته بعد عوض می‌شد چون خواسته مخاطب عوض شده بود، یک چیز دیگری را در مدرسه دیده بود.

من به این معتقدم وقتی ما بستر کاری را بگذاریم نمایش، در آن کار قطعا موفق خواهیم بود. نمایش یک معجزه‌گر بی نهایت بی نهایت عجیب‌وغریبی است، اصلا تاریخ و زمان ندارد. مگر این‌که خودتان طوری طراحی‌اش‌ کنید که برایش تاریخ مصرف بگذارید مثل خیلی از نمایش‎‌هایی که در ایران و در سراسر دنیا اجرا شده‌اند تاریخ مصرف داشته و تمام شده‌اند. اما یک‌سری نمایش‌ها مانند «هملت» را با این‌که سالیان‌سال پیش توسط شکسپیر نوشته شده تاریخ مصرف ندارد و صدهزاربار دیگر هم کارگردانان مختلف می‌توانند اجرایش کنند؛ این حسن نمایش است.

به «دوره‌گردها» نمایش خودمان اشاره می‌کنم. ابتدای کار نزدیک به حداقل ۲۰،۲۵ روز با حمید گلی و دوستان فقط دور یک میز می‌نشستیم و راجع به آن نمایش حرف می‌زدیم و خانم دادگر مدام برای ما کتاب می‌آورد و فکت‌های روانشناسی می‌داد. فکت‌های مربوط به کتاب‌های روانشناسی چاپ روز است نه زمان گذشته. بالاخره یک‌سری چیزها مخصوصا در روانشناسی کودک مدام درحال تغییر و عوض شدن است و ما از بین تمام معضلات و مشکلاتی که بچه‌ها و خانواده‌ها به‌ویژه داشتند، سه فاکتور را بیرون کشیدیم. سه مبحث کنترل خشم، حسادت و خجالتی بودن بچه‎ها. درنهایت سه اپیزودی که به همدیگر وصل‌اند را اجرا کردیم و شد نمایشی که در تهران رکورد فروش را زد. من و حمید گلی آن کار را تولید کردیم که حداقل سی‌ودو‌سه سال تجربه بازی در نمایش‌های مختلف را داریم. به‌هرحال ما مال سه چهار دهه پیشیم و الان آدم‌های قدیمی‌ای هستیم.

 

فکر می‌کنم یکی از سختی‌های کار شما، داشتن رقیب‌های زیاد باشد مخصوصا رقیب‌های خارجی.

حمید گلی: نه؛ من معتقدم ما رقیب نیستم.

از این جهت که درحال‌حاضر بچه‌ها خیلی راحت به تولیدمحتواهای خارجی دسترسی دارند. 

علی فروتن: از نگاه من آن‌ها رقیب نیستند. اتفاقا کمک‌کننده‌اند، به بیشتر شدن دانش من کمک می‌کنند. خدا رحمت کند آقای حمید سمندریان را در دوره‌ای که واقعا شانس آوردیم و در خدمتش تلمذ می‌کردیم، حرف خیلی قشنگی زد که بچه‌ها هیچ‌وقت درمورد هیچ کار نمایشی روی صحنه، نگویید که بد بود، حداقل خوبی آن کار این بوده که تو یاد گرفته‌ای آن اشتباه را تکرار نکنی. البته در مورد آثار خارجی که دیگر خیلی نامردی است اگر بخواهم این‎طور بگویم! نه این‌که بگویم همه تولیداتشان عجیب‌وغریب است و کار ضعیف تولید نمی‌کنند ولی به‌هرحال آثار خوبشان بیشتر از آثار به‌قول‌معروف به‌درد نخوری است که بگوییم حیف وقتی که برای تماشای آن گذاشته‌ایم، برویم سراغ کارهای متفاوتی که یک چیزی به ما اضافه کند.  آن‌ها هم کار سطح پایین دارند ولی تعداد آثاری که مخاطب را به فکر وامی‌دارد، خیلی زیاد است. این برای من خیلی مهم است و قطعا نگاه می‌کنم. درمورد دوستان همکاری که در کشور خودمان کار کودک تولید می‌کنند هم من هرگز چنین نگاهی نداشته‌ام. همیشه هم این را گفته‌ام ما زمانی موفقیم که در منویی که داریم ده مدل غذا باشد، بچه بیاید بگوید من فقط و فقط کباب‌کوبیده می‌خورم و تو آن کباب‌کوبیده باشی.

این موفقیت نیست که یک رستوران فقط کباب‌کوبیده داشته باشد و بعد افتخار کند که فروش کباب‌کوبیده‌اش بی نهایت بالاست. این اتفاق زمانی‌که فقط یک گزینه برای انتخاب وجود دارد، افتخار نیست. ما زمانی موفقیم که من باشم، پورنگ باشد، حمید گلی باشد، خاله شادونه باشد، محمد مسلمی تولید کند، ده تا گروه دیگر تولید کنند و بعد بچه بیاید و از بین همه، پورنگ را انتخاب کند، بگوید من فقط عموپورنگ را می‌خواهم، پورنگ در این بخش موفق است. ولی زمانی‌که فقط پورنگ باشد و بچه برنامه دیگری برای تماشا کردن نداشته باشد دیگر عموپورنگ موفق نیست. پس اتفاقا تنوع خوب است. من از پورنگ یاد می‌گیرم، پورنگ از من یاد می‌گیرد حمید از شادونه یاد می‌گیرد، شادونه از حمید و … و حالا سود این همه تبادل را چه کسی می‌برد؟ بچه‌ها می‌برند.

درست می‌فرمائید. مطرح کردن سوالم درمورد سخت بودن کار شما، بیشتر از این جهت بود که کار خوب را رسانه‌های خارج از کشور می‌شناسند، خیلی بهتر از ماها می‌شناسند چون اصلا رسانه‌ها را خودشان به وجود آورده‌اند. درواقع با کار خوب دارند فرهنگی که دوست دارند را ترویج می‌کنند.

علی فروتن: شما اصلا شک نکنید. به اعتقاد من با احترام برای تمام تولیدکننده‌های محتوا در سطح‌های مختلف، سخت‌ترین کار در بخش تولیدمحتوا برای مخاطب، کار برای کودک است. چون کار کودک، درواقع کار با یک طیفی است که مخاطب‌های آینده نمایش‌ها و پلتفرم‌های بزرگسال‌اند. اگر به این مخاطب غذای بد داده شود و مسموم بار بیایند، آن‌ طرف کساد است چرا که او دیگر برای دیدن کار خوب نمی‌رود، هر چیز سطح پایینی که پیدا کند به دنبالش خواهدرفت. پس باید هوای کار کودک را داشت.

 

ندا روزبه

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است