روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگو با عوامل نمایش «گاوزن»؛

مصائب یک هیولای عاشق


تماشاخانه سنگلج در این شب‌های تئاتری با اجرای نمایش «گاوزن» گریزی به روزهای اوج و صحنه گردان تحسین برانگیزش زده است.

تماشاخانه سنگلج در این شب‌های تئاتری با اجرای نمایش «گاوزن» گریزی به روزهای اوج و صحنه گردان تحسین برانگیزش زده است. نمایش «گاوزن» که به نویسندگی و کارگردانی میثم عباسی و تهیه‌کنندگی محمدرضا کاشانی موحد روی صحنه می‌رود با چرخان کردن سن سنگلج مخاطب را به روزهای اوج این تماشاخانه و داستانی از دوران سقوط مصدق می‌برد. نمایش گاوزن از عشق یک لوتی و قلدر به دختری که سودای تئاتر و بازیگری در سر دارد می‌گوید. این عشق یک طرفه که در بحبوحه حوادث سال ۳۲ و کودتا بر علیه دولت مصدق شکل گرفته با فراز و نشیب‌ها و چالش‌هایی مواجه می‌شود و…. در حالیکه نادر فلاح نقش ناصر گاوزن و حدیثه تهرانی نیز نقش روح انگیز را در این نمایش بر عهده دارند بازیگرانی چون حمید مهین‌دوست، علی برجی، امیر عدل‌پرور، زیبا کاظمی، علی باقری، امین موذن، مبین آذربایجانی، مانی محمدی، محمدرضا رنجبر، غزاله میرویسی، نورالله معصومی، عرفان سعیدی، میرعلی رازقی، پوریا پارسیان، مهدی محبی، احد توحیدی و امیرحسین آزادی دیگر نقش‌های این نمایش را بازی می‌کنند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

میثم عباسی نویسنده و کارگردان: باز شدن تماشاخانه‌های خصوصی بزرگترین لطمه را به تئاتر زد

از پیشینه تئاتری‌تان بگویید.

من دیپلم بازیگری تئاتر از هنرستان کمال الملک و لیسانس کارگردانی تئاتر دارم اما سابقه کاری من بیشتر در زمینه بازیگری است و سال‌ها در زمینه تئاتر کودک و نوجوان فعالیت کردم. نمایشی به نام «پسرک خنده نداشت» را بر اساس شعری از  شاملو به نام «حسین قلی که لب نداشت» در تالار هنر روی صحنه بردم و نمایشی دیگر به نام « سوگ جامه» که بر اساس شاهنامه و نگاه جدیدی به قصه رستم و سهراب بود هم در تئاتر شهر روی صحنه رفت تا  نمایش «گاوزن» که در واقع سومین اثر من به عنوان کارگردان است.

ایده اولیه نمایشنامه چگونه شکل گرفت؟

ایده این نمایشنامه بر اساس زندگی روح‌انگیز سامی نژاد به ذهنم رسید منتها بعداً دیدم که در زندگی ایشان اتفاقات دراماتیک چندانی وجود ندارد. همانطور که می‌دانید روح‌انگیز سامی نژاد اولین بازیگر زنی بوده که در فیلم «دختر لر» بازی کرده است. بعد از این توجه‌ام به ماجرای به آتش کشیده شدن تماشاخانه سعدی در سال ۱۳۳۲ توسط نوچه‌های شعبان جعفری جلب شد. در واقع من از قصه زندگی روح‌انگیز سامی نژاد الهام گرفتم حتی نام کاراکتر اصلی نمایش را نیز روح‌انگیز گذاشتم و خواستم که یک ادای دینی به ایشان کرده باشم و در کنار این موضوع به قصه‌ای که در کنار ماجراهای سال ۳۲ شکل می‌گیرد پرداختم.

 جدا از دیگر عناصر اجرا، یکی از چشمگیرترین اتفاقات این اجرا این است که سن سنگلج دوباره بعد از سال‌ها به صورت گردان درآمده و مورد استفاده قرار گرفته است. این ایده که مسلماً بسیار پرهزینه هم بوده بر چه اساسی انجام شد؟

ما برای اینکه تایم تعویض صحنه‌های‌مان را پایین بیاوریم و بتوانیم دو صحنه شکیل و تفکیک شده از هم داشته باشیم تصمیم گرفتیم که صحنه سنگلج را بعد سالها  گردان کنیم. همانطور که شما گفتید قبلاً تماشاخانه سنگلج مانند سالن اصلی تئاتر شهر و تالار وحدت صحنه گردان داشت که با گذشت سال‌ها این صحنه گردان از تماشاخانه سنگلج حذف شد. ما فقط برای اینکه تایم و ریتم کارمان درست باشد این مقدار هزینه کردیم و دوباره تماشاخانه سنگلج را به شکل صحنه گردان برگرداندیم.

 در طول نمایش این سوال مدام در ذهن من بود که آیا پس از پایان اجرای شما این تجهیزات صحنه گردان روی سن سنگلج می‌ماند و دیگر گروه‌ها می‌توانند استفاده کنند یا اینکه دوباره همه چیز به حالت سابق برمی‌گردد؟

حقیقتاً این مسئله بستگی به تماشاخانه سنگلج دارد که بخواهند این مکانیزم بماند یا نه و هنوز هیچ صحبتی در مورد این مسئله نشده است.

 انتخاب بازیگران کار چگونه انجام شد؟

ما تلاش کردیم نقش‌ها را با توجه به قابلیت‌هایی که در بازیگران وجود داشت انتخاب کنیم. آقای فلاح همینطور تک تک بازیگران این نمایش گزینه اول ما برای نقش ناصر گاوزن و باقی نقش‌‍ها بودند که نمایشنامه را خواندند، لطف کردند در حق ما و پذیرفتند که این همکاری انجام شود.

 این روزها اکثر نمایش‌ها با مشکلاتی در زمینه تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار روبرو هستند. با توجه به اینکه کار شما نیز کار پرهزینه‌ای بود بخش سرمایه و تهیه چگونه پیش رفت؟

حقیقتش در ابتدا قرار بود آقای کاشانی نمایشنامه دیگری از من کار کنند منتها وقتی که این نمایشنامه را خواندند علاقه‌مند شدند که ابتدا این نمایشنامه را کار کنیم.  از آنجایی که نمایشنامه را دوست داشتند تمایل به این داشتند که در واقع تهیه کار بر عهده ایشان باشد هرچند که می‌دانستند هزینه‌های انجام شده حتی اگر ما تا روز آخر هم به صورت سولدآوت  پیش برویم تا حدود بسیار زیادی باز نمی‌گردد اما ایشان لطف داشتند به این نمایش و از آنجایی که قلب‌شان برای فرهنگ و هنر این مملکت می‌تپد تصمیم گرفتند که این کار را انجام بدهند.

 ادبیات و زبانی که در این نمایش مورد استفاده قرار گرفته به یک دوره خاصی از تاریخ، فرهنگ و حتی سینمای ما برمی‌گردد. استفاده از این ادبیات در انتقال فضایی که داستان در آن می‌گذرد تا چه میزان موثر است؟

برای من بسیار مهم است که نویسنده‌ها اگر کاری به یک دوره تاریخی خاصی می‌شود به زبان آن دوره تاریخی وفادار باشند و این همیشه مد نظرم است. مثلاً من در زمینه ادبیات قاجاری نمایشنامه‌ای به نام «رخساره» را نوشته بودم که آقای علی برجی مدتی قبل روی صحنه بردند و ادبیاتش، ادبیات قجری و مربوط به ناصرالدین شاه بود. همینطور زبان نمایش «سوگ جامه» خیلی زبان پیچیده‌تری به نسبت این نمایش بود و من همیشه به این مسئله فکر می‌کنم و به دنبال این هستم که این اتفاق در نمایشنامه‌هایی که می‌نویسم رخ بدهد و اگر آثار مربوط به دوره تاریخی خاصی هستند، زبان اثر هم حتماً زبانی باشد که آمیخته به آن دوره تاریخی خاص است.

 بازخورد مخاطبان تا این لحظه چگونه بوده است؟

بازخوردها تا به این لحظه بسیار خوب بوده و مخاطبان‌مان خیلی به این نمایش لطف داشتند و کامنت‌های بسیار خوبی در سایت تیوال برای ما گذاشتند. منتها ما این مشکل را داریم که مخاطبان تماشاخانه سنگلج مقداری کم هستند و در حال تلاش هستیم تا بتوانیم مخاطبان بیشتری را جذب کنیم.

 این روزها زیاد به این مسئله برمی‌خوریم که گروه‌های تئاتری اغلب چالش‌هایی در زمینه مسئله تبلیغات دارند برای گروه شما این مسئله چگونه بود؟

بله هزینه‌های تبلیغات واقعا بالاست و با اینکه ما پنج تیزر داشتیم و در پیج‌های مختلف هم تبلیغ کردیم اما همچنان گروه معتقد است که تبلیغات‌مان کم بوده و آنقدر هم هزینه‌های تبلیغات عجیب و غریب و بالاست که به نظرم هزینه تبلیغ یک نمایش از هزینه تولید آن بیشتر می‌شود و این یک معضل بزرگ برای تئاتر است. من به یاد می‌آورم که در دوره‌ای کار می‌کردیم، تماشاگر در سالن‌ها وجود داشت و پس از گذشت چند اجرا هر نمایشی مخاطب و تماشاگر خود را به دست آورده بود. اما امروز فکر می‌کنم که مخاطب و تماشاگر یا به علت ضعف و کیفیت پایین برخی از آثار در یک قهری با تئاتر است یا اینکه تماشاگر به سمت و سوی نمایش‌هایی که محتوای خاصی ندارند سوق داده شده، نمایش‌هایی که در سالن‌های خصوصی باب شده و از چهره‌ها برای جذب مخاطب استفاده می‌کنند. بنابراین وقتی ما یک گروه تئاتر را دور هم جمع می‌کنیم چندان اقبالی وجود ندارد و این لطمه‌ای است که به نظرم تماشاخانه‌های خصوصی با وارد کردن بازیگرانی که تخصصی در این زمینه نداشتند و فقط افراد شناخته شده یا سلبریتی‌هایی بودند که دنبال کننده‌های زیادی در اینستاگرام داشتند، به تئاتر ایران وارد کردند. اساساً ساختار تئاتر در ایران از دوره‌ای به بعد دچار مشکل شد، گویی که نیتی برای نابودی تئاتر وجود دارد و باز شدن تماشاخانه‌های خصوصی بزرگترین لطمه را به تئاتر زد و شاید امروز دیگر نتوان کاری کرد چرا که یک دهه است که این فرهنگ تئاترهای خصوصی راه افتاده و اگر بخواهیم امروز برای اصلاح آن تلاشی بکنیم شاید زمان بسیار زیادی بطلبد. من تمام تلاشم را می‌کنم که به هیچ وجه سمت تماشاخانه‌های خصوصی نروم و اجرا کردن در آن تماشاخانه‌ها که در واقع تماشاخانه‌های غیر استانداردی هم هستند محلی از اعراب برای من ندارد و ترجیح می‌دهم که یک سال یا دو سال پشت در یک سالن دولتی منتظر زمان اجرا بمانم ولی به سمت و سوی آن شکل از اجرا که به نظر من شکل مبتذلیست نروم. متاسفانه گاهی حتی چهار نمایش در یک روز پشت سر هم و با وقفه‌های ۳۰ دقیقه‌ای اجرا می‌شوند در حالیکه نه به لحاظ نوری استاندارد است و نه به لحاظ تجهیزاتی که این سالن‌ها می‌توانند در اختیار گروه اجرایی بگذارند و هدف صرفاً کسب درآمد است که به تئاتر ضربه می‌زند و ریشه تئاتر را می‌خشکاند.

 سخن پایانی

آنچه  برای من در تمام نمایش‌هایی که تا این لحظه کار کرده‌ام همواره اهمیت داشته این است که مخاطب و تماشاگرم راضی از در تماشاخانه بیرون برود و تلاش می‌کنم که چیزی برای نمایش کم نگذارم حال چه به لحاظ دکور باشد چه لباس و یا… اگر کارهای پیشین مرا نیز بررسی کنید می‌بینند که خدا را شکر همیشه کارهای پرمخاطبی را اجرا کردم به این سبب که  گروه اجرایی هیچ کم و کسری در چیزی باقی نگذاشته است. امیدوارم که مخاطبان بیایند، کارمان را ببینند و لذت ببرند و ما هم بتوانیم سالن‌مان را پرتر ببینیم.

 

نادر فلاح بازیگر: ناصر گاوزن محصول تجربه خود من در بازیگری است

جذابیت کدام وجه کاراکتر و نمایشنامه برای شما سبب ساز این همکاری بود؟

شخصیت ناصر گاوزن یک شخصیت چند بعدی است و این برای من جذاب بود. او در یک فضای خشن مردانه به هیولایی تبدیل شده که توانایی انجام هر نوع خشونتی را دارد اما در مواجهه با عشق به حقیقتی بزرگتر در وجود خودش پی می‌برد و متوجه می‌شود که تنها عشق است که می‌تواند به زندگی او معنا بدهد و این مهمترین و جذابترین ویژگی این شخصیت است.

برای این کاراکتر از نمونه و ما به ازای که در فیلم‌ها وجود دارد بیشتر استفاده کردید یا خلاقیت‌های فردی سهم بیشتری داشتند؟

به هر حال این نوع تیپ کاراکترها در سینما و تئاتر ایران زیاد اجرا شده و در بعضی رفتارها بسیار شبیه به هم هستند و ناگزیر بازیگر در دام این شباهت از جمله، نوع لحن و بیان خواهد افتاد. من بازی هیچ بازیگری را به عنوان الگوی خلق این کاراکتر در نظر نگرفتم اما مسلما شباهت این کاراکتر و داستانش به کاراکتر داش آکل ممکن است یادآور بازی بهروز وثوقی در فیلم داش آکل باشد اما در مجموع جنس بازیگری من با جنس بازی بازیگر بزرگی مثل جناب بهروز وثوقی متفاوت است و تقریبا هرآنچه در این شخصیت خلق شده به درست یا به غلط محصول تجربه خود من در بازیگری بوده است.

از همکاری و تعاملی که با دو بازیگر نقش نوچه‌های ناصر گاوزن یعنی آقایان علی برجی و امیر عدل‌پرور باید شکل می‌گرفت بگویید.

بنده با همه بازیگران حرفه‌ای که در این تئاتر افتخار همکاری با آنان را دارم در تعامل کامل هستم و تا این لحظه در نهایت احترام دوران تمرین و شب‌های اجرا را سپری کرده‌ایم و از همه این عزیزان تشکر می‌کنم از جمله آقایان علی برجی و امیر عدل‌پرور که بیشتر با هم روی صحنه حضور داریم.

سخن پایانی

تشکر می کنم از آقای کاشانی تهیه کننده و از میثم عباسی عزیز نویسنده و کارگردان کار و جوان‌هایی که از اول در کنار ما بودند و همینطور از شما که در اطلاع رسانی تئاتر در کنار هنرمندان هستید و امیدوارم که این تئاتر مورد توجه و استقبال تماشاگران محترم قرار بگیرد .

 

حدیثه تهرانی بازیگر: تابوشکنی این کاراکتر برایم جذاب بود

بعد از چند سال دوباره به تئاتر بازگشته‌اید. از دلایل پذیرش این نقش بگویید.

در واقع من از طریق یکی از دوستانم که از این پروژه مطلع بودند برای این نقش معرفی شدم و بدین صورت بود که آقای عباسی نمایشنامه را برایم فرستادند و زمانی که نمایشنامه را خواندم خیلی خوشم آمد و احساس کردم که یک متن قوی و خوب و بر خلاف نمایش‌هایی است که این روزها می‌بینم که اصلا متن ندارند و یا اینکه تلاش‌هایی شده که متن عمیق باشد اما موفقیت‌آمیز نبوده و در نهایت متن نمایش سطحی است. حقیقتا نمایشنامه آقای عباسی خیلی خوب بود و به دلم نشست. بعد که با هم صحبت کردیم و گفتند نقش روح‌انگیر بر اساس شخصیت خانوم روح‌انگیز سامی نژاد اولین زنی که در سینما ایران بازی کرده و زندگی دردناکی که بعد از آن داشته است و ایشان می‌خواسته تا نقش و روح این بانوی هنرمند حتما در این کار باشد طبیعتا نقش و کار برایم جذابتر هم شد و بعد از آن هم کم‌کم کست چیده شد و آقای فلاح، آقای مهین دوست و باقی دوستان به گروه اضافه شدند که همه این مسائل به جذابیت همکاری در این اثر ‌افزود.

پررنگ‌ترین ویژگی‌ این نقش که تلاش کردید به آن بپردازید چه بود؟

تابو شکنی این کاراکتر برای من بسیار جذاب بود. اینکه این دختر در آن دوران و در شرایطی که برادری مانند زینال زاغی دارد و خاطر خواهش فردی مثل ناصر گاوزن است که فردی لات، قدر قدرت و جزو نوچه‌های شعبان جعفری است چطور می‌تواند به تماشاخانه بیاید و تمرین تئاتر بکند، برایم جذاب بود. واقعا در زمان خودش این کار یک تابوشکنی محسوب می‌شده و جسارت از پررنگ‌ترین ویژگی‌های این کاراکتر بود که آقای عباسی هم خیلی اصرار داشتند که ما این جسارت را در کنار مظلومیت کاراکتر نشان بدهیم. تا اینکه در صحنه آخر روح‌انگیز خودش را بروز می‌دهد، اجرا می‌کند و حرفهایی در مورد آزادی به زبان می‌آورد و از کسانی یاد می‌کند که در این راه یعنی تابوشکنی و آزادی کشته شده‌اند که برای من خیلی کمک کننده بود. حتی نمایشنامه «مونتسرا» اثر امانوئل روبلس که دقیقا در مورد آزادی‌خواهی است و ما بخش‌هایی از آن را در نمایش اجرا می‌کنیم هم کاراکتری به نام النا دارد که بدون فاش کردن اسامی دیگر مبارزان از جان خودش می‌گذرد و کشته می‌شود، در نهایت همه این‌ ویژگی‌ها با هم تلفیق شده و کاراکتر جذابی خلق شد.

ازتجربه همکاری با نادر فلاح بگویید.

من پیش از این یک کار سینمایی با آقای فلاح داشتم ولی در آن فیلم پارتنر هم نبودیم و روبروی هم کار نکردیم، آقای فلاح آنجا نقش اصلی کار بودند و من آن فیلم را که نامش «دریاچه ماهی» بود خیلی دوست داشتم. اینجا هم همکاری با ایشان برای من خیلی جذاب بود چرا که بازی ایشان را خیلی دوست دارم و از طرفداران ایشان هستم. هر چند که در این نمایش هم چندان بازی رو در رویی نداریم اما به نظر من همان صحنه آخر هم کفایت می‌کرد. آنقدر این صحنه آخر جذاب و این عشق برای من خالص بود که همین یک صحنه کافی بود تا تمام طول نمایش را صبر کنم که برسم به صحنه آخر و رو در روی آقای فلاح بازی کنم.

سخن پایانی

من واقعا خیلی دوست دارم که مخاطبان بیایند و کار را ببیند چرا که خیلی زحمت کشیده شده و آقای عباسی و آقای کاشانی هم بسیار هزینه کرده‌اند. درست است که تالار سنگلج نسبت به دیگر سالن‌های مقداری کم رونق است و شاید برای مخاطب کمی سخت باشد تا اینجا بیاید اما در این نمایش هزینه زیادی صرف شده تا ما صحنه گردان داشته باشیم و همه چیز آنگونه که باید باشد و می‌توانم بگویم که برای ریزترین و ظریف‌ترین نکات و مسائل هم حتی هزینه شده، لباسهای‌مان که خانم گشتاسب برایش خیلی زحمت کشیدند و سعی کردند که خاص و متفاوت باشد و در جای دیگری دیده نشده باشد و همه این زحمت‌ها و هزینه‌ها به احترام مخاطب است و طبیعتا دوست داریم که بیایند، ببینند و لذت ببرند. ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم تا بتوانیم یک آگاهی یا ایده‌ای را در ذهن مخاطب روشن کنیم و فکر می‌کنم که این کار پتانسیل این نکته را دارد و واقعا امیدوارم که هر کسی که کار را می‌بیند آن را به اطرافیانش پیشنهاد کند. من خیلی خوشحالم که در این روزهایی که تئاتر در شرایط خوبی نیست تئاتر کار می‌کنم. در میان نمایش‌هایی که می‌بینم برخی واقعا خوب هستند و ایده‌های خلاقانه‌ای دارند اما برخی نیز همانقدر ضعیف هستند بنابراین به نظرم اگر متن‌هایی که خوب و قوی هستند دیده شوند، مخاطب بیاید و کارها پر فروش و مدام تکرار شوند برای فرهنگ تئاترمان بسیار کمک کننده خواهد بود.

 

مریم عظیمی

There are no comments yet