روزنامه صبا

روزنامه صبا

یاشار سربلند نویسنده و کارگردان:

درایت قاضی به دادم رسید  


در بعضی مواقع اهمیت علم و درایت قاضی محترم بر سرنوشت یک انسان آشکار می‌شود.

در حاشیه نشست نقد و بررسی فیلم کوتاه در یک مجموعه فرهنگی با یاشار سربلند که کارگردانی چندین فیلم بلند داستانی را در کارنامه هنری خویش دارد، رو به رو شدم که پرشور و اشتیاق، فیلم‌ها را نقد و تحلیل می‌کرد. از روی کنجکاوی با او به گفت‌وگو نشستم؛ سربلند، در همان ابتدای صحبت خبر داد که نگارش فیلمنامه سریال «ماشین بازی» که پیش‌تر قرار بود با نام «آوانتاژ» با محوریت ماشین بازی تولید شود را از سر گرفته است. اما حکایت شخصی وی بیش از آن که می‌پنداشتم غافلیگیرکننده بود!  فـراز و فـرودهایی در مسیر ساخت یک سریال، از سویی کارشکنی‌ها و بــداقبالی‌های فراوان و در مقابل، استقامت، صبر و ایمان راسخ این آقای کارگردان در تمام مدت گفت‌وگو نظرم را جلب کرد. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگارصبا را با یاشار سربلند کارگردان و فیلمنامه‌نویس می‌خوانید.


سربلند درباره اتفاقات عجیب و غریب خود از نگارش و پیش تولید سریال «ماشین بازی» گفت: در بهار سال ۱۳۹۹ طرح قصه یک سریال را نوشتم. بخش اعظم بودجه مورد نیاز پروژه در قالب اعتباری، نقدی و حمایتی فراهم شد و در نهایتاً جهت تکمیل باقیمانده بودجه پروژه، با یک آقایی به عنوان سرمایه‌گذار مستقل بخش خصوصی قراردادی منقعد کردم که البته برای آسایش خیال ایشان، یک فقره چک ضمانت نیز به ایشان تحویل دادم. برای نخستین بـار، قرار بود که در ایران سریال مبتنی بر کانسپت ماشـین‌بـازی همانند فیلم‌های سینمایی «سریع و خشن» ساخته شود. فرآیند نگارش فیلمنامه توسط تیم فیلمنامه‌نویسی آغاز و همزمان پیش‌تولید، انعقاد قراردادها و ‌پرداخت دستمزد به عوامل پشت دوربین و بازیگران انجام شد. تصویربرداری ویدئوهایی به عنوان پیش‌نمایش با استفاده از جلوه‌های ویژه دیجیتالی در قالب‌های نوین، تولید و آماده شد. با انرژی زیاد متمرکز بر روی رایزنی‌ با اسپانسرها و هم‌افزایی با فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی، کانون جهانگردی و اتومبیلرانی، رسانه‌های خودرویی و… شدم ؛ کار به جایی رسید که با پخش‌کننـدگان بین‌المللی به توافق رسیدم و طبعاً برآورد بودجه پروژه به چندین برابر مبلغ پیش‌بینی شـده فزونی یافت. لذا ناگزیر از سرمایه‌گذاران دیگری برای مشارکت دعوت کردم، همه چیز به خوبی پیش می‌رفت تـا اینکه به ناگهان وارد یک چالش دشوار شــدم! … چک ضمانت ذیل قرارداد ( که بدون اطلاع من، از ســوی آقای سرمایه‌گذار به فردی دیگر واگذار شده بود) برگشت زده شــد!!!  و در پـی آن حساب بانکی‌ام از اعتبار ساقط و امکان عقد قرارداد با سرمایه‌گذاران جدید سلب و پروژه به تعطیلی کشانده شد!

واکنش همکاران‌تان چه بود؟

برایم بسیار تلخ‌ بود. چون بسیاری از کسانی که میلیون‌ها تومان از من دستمزد دریافت کرده بودند، به ناگهان مرا در آن برزخ رهـا کردند، تنها کسی که در این راه پرخطر و دشوار در کنارم ماند همسر سابق‌ام بود که ایستادگی قهرمانانه‌اش، ستودنی‌ست. اما از تلاش دست نکشیدم و با هدف از ســرگیری پروژه، طی سفری به خارج از کشور رفته و در آنجا با سرمایه‌گذاران بین‌المللی دیدار و توافق کردم. پس از بازگشت به ایران، از دارنده‌ ثانویه‌ چـک دعوت نمودم تـا مذاکره کنیم اما وی اقدام به گماردن افرادی برای ارعاب و تهدید نمود! … من و همسر سابق‌ام ماه‌ها با اضطراب ناشی از یورش‌ احتمالی شـرخرها روزگار سپری کردیم. در اسفندماه سال ۱۴۰۰ از سوی دادگاه حقوقی تهران (به استناد چک برگشتی مرتبط با ساخت سریال) بر علیه من، اجرائیه صادر شد! گیج شده بودم.

حتماً فراهم کردن پول برای پرداخت حق‌الوکاله برای‌تان به یک چالش جـدی تبدیل شد؟

بله، هزینه‌های حق‌الوکاله بسیار بالاتر از توان مالی‌ام بود لذا بـدون وکیل فرآیند دفاع از خویش را انجام دادم که متاسفانه منجربه به شکست شد ولی به همت یــار حقوقدان آقای دکتر شیدان فضلی‌راد، یک تیم وکالت پرونده‌ام را پذیرفتند. متعاقباً در شهریورماه ۱۴۰۱ مطلع شدم که حکم جلب سیار صادر شده و آن آقا به محل سکونت پیشین من مراجعه کرده است. من و همسرم دوباره مدت مدیدی را در استرس و نگرانی و ترس روزگار سپری کردیم تا اینکه در بهمن ماه سال ۱۴۰۱ هنگام حضور در یک جلسه کاری، دستگیر و روانه زندان اوین شدم!!!

واقعاً فکر می‌کردید که بابت تولید یک اثر فرهنگی_هنری به زندان بیفتید؟

قطعاً خیر؛ در حبس، در قهقرای ناامیدی غرق شدم اما خداوند یـاری کرد تا خودم را بیابم. در آنجا به سایر مددجویان فیلمنامه‌نویسی تدریس می‌کردم. اندکی بعد تائیدیه سـاترا، نامه سازمان سینمایی و رأی شورای داوری خانه سینما به مستندات پرونده افزوده شده و همزمان خبر رسید که دادگاه تجدیدنظر، پرونده را به دادگاه بدوی ارجاع داده است و خوشبختانه حکم توقف عملیات اجرایی از سوی دادگاه صادر شد و  به نظرم اینجاست که اهمیت علم و درایت قاضی محترم بر سرنوشت یک انسان آشکار می‌شود.

و لحظه آزادی…

در واپسین روز خرداد ۱۴۰۲ در کمال ناباوری از همان پله‌هایی پایین آمدم که پنج ماه پیشتر، از آن‌ها بالا رفته بودم… به خانه آمدم با یک پروژه نیمه‌کاره در قلبم و به نوعی هم اضطراب جـاری در ذهنم مبتنی بر آنکه همچنان به قید ضمانت موقتاً آزاد بودم. از آنجائیکه مدت‌های طولانی تحت تاثیر تـــروماهای هولناک غـم و اضطراب زیسته بودم تـــوان انجام دادن هیچ کار موثری را نداشتم.

پس از ساخت سریال «ماشـین‌بـازی» صرفنظر کردید؟

خیر! به هیچ عنوان. «ماشین‌بازی» مرا هرگز رهـا نمی‌کند. در بهمن سال ۱۴۰۲ تصمیم گرفتم تـــا طرح قصه پیشین سریال را (که قبلاً آوانتاژ نام داشت) کنار بگذارم لذا یک طرح قصه کاملاً جدید و متفاوت نوشته شد که البته همچنان مفهوم «ماشـین‌بـازی» در آن محفوظ است.

سرانجام کشمکش قضائی مربوط به اختلافات شما با آن سرمایه‌گذاران سریال آوانتاژ چـه شـد؟

نهایتاً دادگاه حقوقی تهران حکم ابطال اجرائیه را به نفع من صادر نمود و پرونده قضائی مذکور در بهار ۱۴۰۳ برای همیشه مختومه اعلام شد.

چـه حس جذابی! . . .  خلاصی پس از چـهار سـال و حالا فرصت از ســرگیری دوباره پروژه‌تان؟

بله، به لطف خداوند و البته به یــاری بازوان عدالت دستگاه قضایی، بالاخره رهــا شدم و هم ‌اکنون در آسایش، فرآیند نگارش فیلمنامه آغاز شده است.

There are no comments yet