روزنامه صبا

روزنامه صبا

پرونده بررسی فیلم «تگزاس۳»؛

معادله‌ای حل نشده بین منتقدان و سینماگران!


خبرنگار صبا در این شماره به سراغ منتقدان سینما رفته تا جویای نظرات این قشر سینمایی‌نویس شود.

تگزاس۳، فیلمی در ژانر کمدی اکشن به کارگردانی سیدمسعود اطیابی، تهیه‌کنندگی سیدابراهیم عامریان و نویسندگی حمزه صالحی محصول سال ۱۴۰۲ است. این فیلم که دنباله تگزاس ۱ و تگزاس ۲ است، در ۸ خرداد ماه سال جاری در ۶۶۹ سالن در سینماهای ایران اکران شده و تا لحظه تنظیم پرونده بررسی این فیلم توانسته با ۵۸۵۱۵  سانس و تعداد ۳۴۸۲۶۹۷  بلیت به فروشی حدود ۱۹۵۹۴۹۸۴۵۴۰۰۰ ریال برسد و با اختلاف حدود ۲۹ میلیارد تومان از تمساح خونی که از اسفند ماه سال گذشته در جدول اکران نوروزی روی پرده سینماه رفته بود پیشی گرفته و در صدر جدول فروش قرار بگیرد. آن طور که از آمارها مشخص است این فیلم در گیشه موفق عمل کرده و توانسته است مخاطبان را به سالن‌های سینما بیاورد اما نظرات منتقدان درباره این فیلم نشان می‌دهد که معادله بین منتقدان سینما و سینماگران همچنان لاینحل مانده است. خبرنگار صبا در این شماره به سراغ منتقدان سینما رفته تا جویای نظرات این قشر سینمایی‌نویس که به صورت تخصصی فیلم‌ها و کلا سینمای ایران را رصد می‌کنند، شود. نفدهایی که در پی می‌خوانید صرفا نظر منتقدان سینمایی است و روزنامه صبا آمادگی دارد تا صحبت‌های عوامل این فیلم را نیز با مخاطبانش به اشتراک بگذارد.

مصطفی مرشدلو، منتقد سینما: رویا فروشی موفق

مسعود اطیابی در سینمای ایران شاید جزو معدود نمونه‌هایی باشد که آثار پرشماری از او در گیشه و جلب مخاطب، توفیق و از بعد اقتصادی سود دهی خوبی داشته‌‌اند. فیلم تگزاس یکی از پروژه‎های موفق اوست. سه گانه‎ای که در گیشه توفیق خوبی داشته‌اند و گویا همچنان باید منتظر قسمت‎های دیگری از این مجموعه بود.

هدف نوشته پیش رو توصیف عوامل ساختاری‌ست که در تگزاس۳ به کار گرفته شده‎اند تا موقعیتی برای خلق طنز ایجاد کنند و مخاطب را با خود همراه سازند.

در بعد شخصیت پردازی، در تگزاس، ما با طیف متنوعی از نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی رو به روییم؛ بزهکاران اجتماعی، مانند قاچاق‎چیان مواد مخدر و تروریست‎های سازمان یافته که در پی ترور یک دیپلمات خارجی هستند؛ نماینده‎ای از قشر فرودست، بابک (مهدی هاشمی)، که تجسم کاملی از ناکامی و شکست در رسیدن به موفقیت‎های مالی و زندگی مرفه‎ بوده و به تلکه کردن بیوه زنان ثروتمند اشتغال دارد و از موقعیت‎های مالی آنان برای رسیدن به موفقیت‎های مادی سوء استفاده می‎کند و پسرش که حالا از طریق قرعه کشی صاحب تمکن مالی شده؛ اصنافی از بدنه حکومتی، در اینجا نیروی انتظامی، که کمی هم غیرقابل انتظار و دست و پا چلفتی‎‌اند؛ صنفی از طبقات مرفه اجتماعی که واسطه کامروایی و توفیق مالی طبقه فرودست پیش گفته‎ بوده و در بعد هوش اقتصادی کم و بیش پخمه‎اند، سوری(ژاله صامتی) و پسرش؛ قشرهای مختلفی از فرادستان اجتماعی، در اینجا جمع مهمانان دیپلمات برزیلی، که در قالب یک مهمانی در هتلی مجلل جمع شده‌اند و در نهایت دختری زیبا و جذاب، در این فیلم شخصیت آلیس، که شیطنت‎های خاص خود را دارد و در اینجا، تگزاس، کارشناس مواد مخدر است و عنصر زن اغواگر جذاب (femme fatale‎) در ژانرهای سینمایی را بازنمایی می‎کند.

تگزاس۳، کشاکش این صنف‎های مختلف را دستمایه خلق موقعیت طنز کرده است، کم و بیش در قسمت‎های پیشین هم نزاع بین همین اصناف جریان داشت، و با تکنیک‎های مختلفی مثل شوخی‎های متعدد و متنوع، موقعیت‎های سخت غیر قابل انتظاری که به طور معجزه‎آسایی با غلبه شخصیت‌های اصلی بر شخصیت‌های شرور خاتمه می‎یابد. مثل شکست دادن تروریست‎های سازمان یافته و حرفه‎ای، نیل به موقعیت‎های اجتماعی بالاتر و کامروایی با کمترین زحمت توسط دسته‎ای از شخصیت‎ها، مثل بابک و پسرش، و نشئه و شادکامی ناخواسته‌ی ناشی از مصرف چیزهای ممنوعه مثل مواد مخدر، خوردن ناخواسته کوکایین و برانگیخته شدن برای حرکات وجدی ناشی از نشئگی مصرف کوکایین، آن هم از سوی شخصیت‎هایی که موقعیت اجتماعی نخبگانی دارند مثلا استاد دانشگاه‎اند، بخشی از تمهیدات ساختاری است که در تگزاس۳، برای جذب مخاطب و خلق موقعیت‎های طنز عمل می‎کنند.

تگزاس در استفاده از تمهیدات معمول برای خلق موقعیت‎های طنز، در ژانر سینمای کمدی، توفیق خوبی دارد هر چند در اجرا فاقد توفیق قسمت‎های قبل است و از این لحاظ نتوانسته موفقیت قسمت‎های قبل را تکرار کند. در تگزاس۳ شلختگی در اجرا کم و بیش نمود زیادی دارد و فیلم در بسیاری لحظه‎ها، در اجرا، به سطح تئاترهای طنز نازل سقوط می‌کند. مثلا موقعیت‎هایی که افسر پلیس ناشی با فرمانده خود خلق می‎کند یا برخی لحظه‎های مکالمه بین فرمانده پلیس با شخصیت‎های اصلی از لحاظ اجرا گاه بسیار کودکانه است. یا ورود گنگسترهای حرفه‎ای برای ترور دیپلمات برزیلی بسیار خام‎دستانه درآمده و نشان از آن دارد که کارگردان سطح کار را خیلی تنزل داده و شوخ‌وار برگزار کرده است.

در قالب همین توصیف ساختاری می‎توان دید که تگزاس به لحاظ ساده سازی برون‌ رفت از تنگناهای معیشتی همراه با زحمت کم و خروج از وضعیت‎های دشوار بدون تهور جدی و ساده سازی تصویر نیل به شادکامی و موفقیت، توانسته است رویا فروشی مقبولی، به لحاظ مخاطبان، تمهید کند.

به نظر می‎رسد تگزاس در بعد خلق تعلیق و انتظار برای به سرانجام رسیدن قصه شخصیت‎های خود نیز موفق عمل کرده و مخاطب عام همچنان مشتاق است تا سرانجام داستان این شخصیت‎ها را در قسمت‏ هایی دیگر پی بگیرد.

 

 

سیدحسام فروزان، منتقد سینما: حد نهایت کم فروشی!

اولین کمدی مسعود اطیابی «خروس جنگی» بود که در سال ۱۳۸۸ نمایش داده شد و چندان موفق نبود. اما «تگزاس» همان پروژه‌ای شد که مسعود اطیابی را از  فیلمسازی که فیلمهای اجتماعی و اعتقادی می‌ساخت به کمدی ساز «بفروش» تبدیل کرد. با موفقیت تگزاس در سال ۱۳۹۶ گویی اطیابی رگ خواب عامه تماشاگران را بدست آورد. پس از  آن اطیابی و  عامریان فیلم همان فرمول را در چندین فیلم تکرار کردند و به صدر جدول پرفروش‌ترین فیلمهای سالهای اخیر  راه یافتند. فیلمهایی نظیر تگزاس ۲، دینامیت، انفرادی، بخارست و هتل و حالا تگزاس ۳ در ادامه همین روند ساخته شدند. تماشاگری که دلش کمدی می‌خواهد به سینما می‌رود، فیلم‌ها پرفروش می‌شوند، سینمادار راضی است، چراغ سینما روشن می‌ماند و فیلمساز و تهیه کننده هم سرشان را بالا می‌گیرند که سینما را نجات داده‌اند و زنده نگه داشته‌اند. اما مشکل ما این وسط چیست ؟ آیا منتقدان و نویسندگان سینمایی این وسط بی خودی غر می‌زنند و عیش مدام تماشاگران با این فیلمها را برهم می‌زنند؟ آیا واقعاً با این ادعا که چرخ سینما بالاخره باید بچرخد می‌توان هر مزخرفی را به خورد تماشاگر داد؟

مشکل ما با سازندگان تگزاس ۳، این است که کم فروشی را به نهایت رسانده‌اند و حتی حداقل‌های کیفیت یک فیلم سینمایی را رعایت نمی‌کنند. طوری فیلم می‌سازند که گویی ما فیلم کمدی خوب در این سینما نداشته‌ایم و ندیده‌ایم. این سینمایی است که کمدی شاهکاری مانند «اجاره نشین‌ها» داشته است. حال  آیا به هر شامورتی بازی جلوی دوربین می‌توان به هر فیلمی گفت کمدی؟  تگزاس ۳، حتی از فیلمهای قبلی همین کارگردان سری دوز هم ضعیف‌تر است و آنقدر بی مایه است که اصلاً نمی‌توان نقدش کرد! اگر از سازندگان این فیلم بخواهیم فیلمنامه‌اش را منتشر کنند به احتمال زیاد از این کار شانه خالی می کنند؛ چون فیلمنامه‌ای وجود ندارد! تگزاس ۳ ملغمه‌ای است از شوخی‌ها و داد و بیدادهای همیشگی پژمان جمشیدی و سام درخشانی، با خوشمزگی‌های مهدی هاشمی و آن بازیگر برزیلی (همه برزیلی‌های این فیلم فارسی بلدند!) در مجموعه‌ای  از سکانس‌هایی بی ربط و بی سر و ته که به زور کنار هم قرار گرفته‌اند. اگر سکانس‌های فیلم جابجا نمایش داده شوند هیچ فرقی نمی‌کند! صحنه رقص همگانی مهمانان در هتل عیناً کپی صحنه حیاط در تگزاس ۲ است. تگزاس ۳ از نظر سینمایی هیچ دستاوردی ندارد و صرفاً دنباله‌ای است بر فیلم قبلی که همان مولفه‌ها را تکرار می‌کند تا باز هم از تماشاگر خنده بگیرد. فیلم بدون شک برای فیلمساز و تهیه‌کننده چند قدم به عقب است؛ حتی اگر پرفروشترین فیلم سال لقب بگیرد ارزشی به آن اضافه نمی‌شود.

بزرگترین خیانتی که فیلمی مثل تگزاس ۳، به سینمای ایران می‌کند. سوء استفاده تمام عیاری از وضعیت سینمای ایران و نیاز تماشاگر به شادی و خنده است. سوء استفاده از سابقه و اعتبار بازیگران چهره‌ای که تماشاگر با دیدن آنها در پوستر فیلم اعتماد می‌کند و بلیت می‌خرد. سلطه چنین فیلم‌هایی بر اکران کل سال جا را برای فیلم‌هایی که ارزش تماشا داشته باشند تنگ می‌کند. زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی در چندین فیلم تکرار شده‌اند و بنظر نمی‌آید چیز تازه‌ای از آنها در بیاید. شوخی‌های فیلم با مسائلی از قبیل بارداری مادر در سن بالا، چاقی و لاغری زنان یا مسائل روز جامعه از قبیل حجاب، باسمه‌ای و در حد نمایش‌های عامه پسند و زرد است. طرز فکر ارتجاعی و سطحی فیلمساز نسبت به خانواده و نقش زنان و مردان کاملا از فیلم بیرون می‌زند. در چنین فیلمی ناهنجاری‌های جامعه باز تولید می‌شود. صحنه‌های پلیس و تعقیب و گریز و خلافکاران مواد مخدر در حد فاجعه بد ترکیب و مبتذل هستند. خرده روایت‌های فرعی به شدت سطحی هستند و نیمه کاره رها می‌شوند. بازی بازیگران اصلی و فرعی هم چنگی به دل نمی‌زند. گویی همگی می‌دانسته‌اند که صرفاً قرار است دنباله‌ای ساخته شود و همین!

از همه جالب‌تر آنکه یک سوم نهایی فیلم به طرزی آشکار رپرتاژ آگهی کاملی برای هتل اسپیناس پالاس است! احتمالاً تجربه موفق و پولساز! سازندگان از اسپانسری و بازاریابی برای هتل داریوش کیش در فیلم قبلی (هتل) باعث شده دیگر نتوانند با چنین پیشنهادات وسوسه برانگیزی مخالفت کنند. ده دقیقه از فیلم در حالی می‌گذرد که سام درخشانی نماینده کشور برزیل را (با حوله تنی!) بر دوش گرفته و در حال فرار است و از آشپزخانه و رختشویی و سرویس بهداشتی گرفته تا اتاق‌های لوکس طبقه آخر هتل را به ما نشان می‌دهد! تگزاس ۳، در یک کلام توهینی است به شعور تماشاگر و اعتبار سینمای ایران. صد رحمت به فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب. اگر دنباله‌سازی این است، امیدواریم هرگز تگزاس ۴ در کار نباشد!

 

 

محمد تقی‌زاده، منتقد سینما: تگزاس ۳، یک فیلم دنباله‌رو است

تگزاس۳، در حالی برای کسب عنوان پرطمطراق پرفروش‌ترین فیلم سال دورخیز کرده که همچنان از اشکالات ریز و درشت متنی و اجرایی رنج می‌برد. اما تگزاس۳، چرا با وجود اینهمه ایراد تا این حد مورد استقبال قرار گرفته و رمز و راز این فروش چند صد میلیاردی چیست؟

این یک سوال ازلی ابدی میان تحلیلگران و کارشناسان سینمایی است که آیا فروش یک فیلم عامل برتری و رجحان آن فیلم محسوب می‌شود یا خیر؟ اگر نمی‌شود به چه دلیل اینهمه بلیت خریده می‌شود، کسی تماشاگران را مجبور نکرده که به سینما بروند پس حتما موفقیت و جذابیتی بوده که فیلم پرفروش شده است!

عامل موفقیت و استقبال تگزاس ۳، بجز ژانر کمدی آن یک سه ضلعی مشخص و جواب پس داده است؛ مسعود اطیابی که عنوان پولسازترین کارگردان ایران را یدک می‌کشد و خوب می‌داند چگونه از مردم خنده بگیرد و فرمول این گونه آثار به قولی دستش آمده است. ابراهیم عامریان که ردپای او در صدر فیلم‌های پرفروش سینمای ایران از فسیل و انفرادی تا دینامیت و همین تگزاس قابل رویت است و حالا به یک تهیه‌کننده صاحب سبک در فروش فیلم‌های کمدی بدل شده است که اسم او به نوعی تضمین کننده یک گروه کاربلد و از آن سو فروش چند صد میلیاردی فیلم است و ضلع سوم حضور بازیگر روی بورس سینمای ایران، پژمان جمشیدی است که توانسته به سوپر استار کمدی چند سال اخیر سینمای ایران بدل شود که علاوه بر سینما در تبلیغات هم نام او بیشترین تکرار و تاثیر را پیدا کرده است. حضور این سه ضلع در کنار هم باعث شده که فیلم تگزاس ۳، فارغ از وجوه زیبایی‌شناسی و قوت و ضعف فیلمنامه، ویژگی‌های عامه پسندی را برای جذب و جلب مخاطب پیدا کند اما این همه ماجرا نیست…

فروش یکی از ویژگی‌های هر اثر هنری و نمایشی محسوب می‌شود که البته مهم و قابل تحلیل است اما همه چیز آن نیست. تگزاس۳، نقاط ضعف عدیده‌ای دارد که از فیلمنامه پر عیب و نقص آن می‌توان شروع کرد. تگزاس سه فقط موقعیت درست می‌کند و اهمیتی به چفت و بسط داستانی نمی‌دهد، برایش مهم نیست که تماشاگر شخصیت‌هایش را بشناسد و عمیق شود و تنها به سطحی‌ترین و کلیشه‌ای‌ترین خصوصیت‌های کلامی ‌و حتی ظاهری برای معرفی کاراکترها بسنده می‌کند. تعدد شخصیت‌ها و تکثر لوکیشن‌ها اگر چه تا حد زیادی باعث شده مخاطب سرش گرم شود اما نمی‌تواند باعث درگیری و همراهی مخاطبان جدی‌تر فیلم شود. به نوعی این طیف از مخاطبان دیگر خام این فرمول‌ها و کلیشه‌های فیلمسازی نمی‌شوند و به فیلم‌های داستان‌گوتر و کاراکترها عمیق‌تر فکر می‌کنند‌.

روند بروز و ظهور اتفاقات، انگیزه و پس و پیش زمینه رفتارها در تگزاس۳، مورد توجه فیلمنامه‌نویس‌ها نیست و سوالات زیادی در خصوص اتفاقات فیلم و کنش شخصیت‌ها بی جواب می‌ماند. از سوی دیگر سازندگان با ضرب‌آهنگ تند و موقعیت‌های فراوان سعی می‌کنند توجه مخاطب را از جزییات پرت کنند و نیازی به عمق‌بخشی نمی‌بینند.

مخلص کلام اینکه تگزاس ۳، یک فیلم دنباله‌رو است که با بهره‌گیری از یک سری فرمولهای کلیشه‌ای در طنز، شخصیت‌پردازی و تجربیات فراوان سازندگان در این گونه سینمایی توانسته در گیشه موفق عمل کند اما واقعا باید از مخاطبانی که سرگرمی و تفریح بهتری از سینما ندارند بعد از تماشای فیلم پرسید که تا چه حد از فیلم رضایت داشتند و آیا حاضر هستند بار دیگر برای دیدن آن پول بدهند و بلیت بخرند یا خیر؟

بهناز وفایی‌وحدت –

There are no comments yet