روزنامه صبا

روزنامه صبا

سعید محمودی، طراح گرافیک:

ایده‌های هر هنرمند، مختص به خود اوست


من رسالت هنر و هنرمند را در انسان‌سازی می‌دانم؛ این‌که با یک اثر هنری بتوان تفکری به مخاطب داد که از ادامه‌دادن زندگی لذت ببرد.

نمایشگاه گروهی «کلام روح»، که به همت «سپیده مهرگان» جمع‌آوری و برگزار شده، شامل آثار جمعی از هنرمندان در شاخه‌های مختلف هنرهای تجسمی نظیر نقاشی، طراحی، میکس‌مدیا، عکاسی و چاپ دستی در گالری زرنا است. یکی از هنرمندان حاضر در این نمایشگاه، سعید محمودی است. او که متولد ۱۳۷۹ در ابهر و دارای دیپلم طراحی گرافیک است، پیش از این در نمایشگاه گروهی «نشانه و پوستر نگارستان» اهواز شرکت داشته. همچنین ۲۲ نشانه در کتاب گرافیک سال «بابان آرت» به قلم این هنرمند جوان چاپ شده. محمودی دوره‌های «نشانه و قلم فارسی» را نزد استادان مسعود سپهر، المان تقی‌دوست، مریم امجدی‌نیا و رضا بختیاری‌فرد گذرانده و هنر «نقاشی‌خط» را زیر نظر استاد محمدباقر آذرکیا آموزش دیده است. به بهانه حضور اثر طراحی «پدر و دختر» در نمایشگاه گروهی «کلام روح»، با سعید محمودی گپ‌وگفتی داشتیم.

برای طراحی آثارتان از چه سبک و تکنیکی استفاده می‌کنید؟

سبکم در طراحی مینی‌مالیسم است، منتها با تکنیک متفاوت‌تر دیجیتال‌آرت. تا امروز شانس آشنایی با هنرمندی که باب میل من نقاشی بکند را در رشته دیجیتال‌آرت نداشتم، ولی هنرمندی که خیلی دوستش دارم و آثارش را دنبال می‌کنم،«بَنکسی» است. من فقط نگاه ساده به موضوعاتی دارم که هر بیننده‌ای را به فکر بیندازد. تابلوهای من آینه‌ای هستند که با تماشای آن برخی افراد خوشحال و یکسری افراد پشیمان خواهند شد. فکر می‌کنم کمی خلاقانه به نظر برسد.

برای خلق هر اثر، سوژه‌های‌تان را چطور پیدا می‌کنید؟

سوژه‌هایم از رنج‌ها، خوش‌بختی‌ها، دردها، خنده‌ها و گریه‌ها حاصل می‌شود که گاهی در زندگی خودم رخ داده یا برای هم‌دردی با جامعه یا به تصویرکشیدن موضوعی سعی می‌کنم بیش‌تر مردم را در نظر بگیرم و حال روحی و نگرش شخصی خودم زیاد در آن دخیل نباشد. همیشه فکر می‌کنم شاید من هنرمند مردمی نباشم، ولی این‌که فقط درد یکی از مخاطبانم را نقاشی می‌کنم و می‌توانم تسکینی برای او باشم، برای خودم ارزشمند است و حس می‌کنم به عنوان یک هنرمند ساده مسئولیتم را در قبال مخاطب درست انجام می‌دهم. شاید در آینده این مسیر را ادامه ندهم و مشکلات جمعی‌تری را تصویرسازی بکنم. ایده‌ها همه‌جا هستند. هنرمند جسور حتی از نگاه به سقف اتاق‌خوابش ایده می‌گیرد، ولی برای من این‌طور نیست. من رسالت هنر و هنرمند را در انسان‌سازی می‌دانم؛ این‌که با یک اثر هنری بتوان تفکری به مخاطب داد که از ادامه‌دادن زندگی لذت ببرد. ایده‌های من غالباً تصویر و برش‌های بسیار ساده از زندگی انسان‌هاست.

به نظرتان بزرگ‌ترین مشکلی که طراحان گرافیک با آن روبه‌رو هستند، چیست؟

مشکلاتی که هنرمندان هم‌دوره خودم دارند، از خودشان شروع می‌شود؛ از باور و تلاش، از این‌که خانواده‌های هم‌نسل من تمام خواسته‌های فرزندانشان را فراهم کردند، متاسفانه دید آنها را به سمتی برده که مارکت قرار است به سمت این‌ها بیاید و از ابتدا خودشان را با افراد موفق مقایسه می‌کنند. مقایسه‌کردن با الگو قراردادن برای من متفاوت است. مقایسه‌کردن شخصی که شروع راه است، با کسی که خالق چهل برند موفق بوده می‌تواند انگیزه را بگیرد، ولی الگو قراردادن یعنی من هم راهی را بروم که ایشان رفته! نگاه هنری ایشان را در خودم تقویت بکنم.

کافی‌نبودن مهارت و تجربه هم دخیل است. متاسفانه یکسری از طراحان گرافیک با دانلود یکسری وکتور به صورت من‌درآوردی سبک ایجاد کردند و حتی با کپی‌کاری در مارکت فعالیت دارند. انجمن یا پلتفرمی برای کپی‌رایت‌دادن به لوگوها و فعالیت‌های هنر وجود ندارد. حتی انجمن طراحان گرافیک حق عضویتش را از ۲۵ سال در نظر گرفته، یعنی کسی که در بیست‌سالگی برنده تندیس زیباسازی فضای شهری شده، نمی‌تواند عضو انجمن باشد.

با توجه به این‌که متولد و ساکن ابهر هستید، به نظرتان وضعیت هنرمندان هنرهای تجسمی و استقبال مردم و علاقه‌مندان در شهرستان‌ها نسبت به تهران چه تفاوت‌هایی دارد؟

نمایشگاه‌ها در شهرستان خیلی جالبند، چون افرادی پای آثار می‌آیند که می‌خواهند این مسیر را ادامه بدهند، ایده‌هایشان را جمع و نگاه هنرمند را ارزیابی می‌کنند، ولی تلاشی برای ارائه هنرشان نمی‌کنند. در حالی که عوامل دیگری دخیل است. من بزرگ‌ترین دلیل این مورد را در شهرستان عدم حمایت خانواده می‌دانم. همچنین فروش آثار وجود ندارد. حمایتی از سوی فرهنگسراها یا ارشاد نمی‌بینیم. هنرمندان طراح گرافیک در این شهر از دوستان و نزدیکانم هستند ‌و مارکت کوچک این‌جا فضای رقابتی بالایی در سطح شهر به ما داده، ولی اگر پرس‌وجوی محلی داشته باشیم، سه یا چهار نام بیش‌تر نمی‌شنویم. افرادی ما را می‌شناسند که کارفرما بوده‌اند یا دوستان، همکاران و مخاطبانِ کمپین‌هایی که اجرا کرده‌ایم. این‌جا سخت نیست تشخیص بدهید کدام طرح برای کدام هنرمند است اما رقابت بالایی وجود دارد. خوبیِ این رقابت، نبودن مافیاست که ما از آن در شهرهای کوچک برخورداریم. آثار هنرمندان در این شهر استقبال خوبی ندارد و باعث شده هنرمندان آثارشان را در شهرهای دیگر به نمایش بگذارند. امیدوارم مسئولان منطقه فکری به حال زیرساخت‌ها داشته باشند تا هنرمندان نوپا بتوانند هنرشان را به نمایش بگذارند، ولی طراحان جسور منتظر ماهی نمی‌مانند! از هر فرصتی خود را به دریا می‌زنند که متاسفانه این تلاش و پیگیری در هنرمندان جوان دیده نمی‌شود.

درباره سبک و مفهوم تابلو «پدر و دختر» در نمایشگاه «کلام روح» توضیح بدهید.

تابلو «پدر و دختر» را سال ۱۳۹۹ تمام کردم. الان دو سال‌ونیم است روی سه تابلو متفاوت کار می‌کنم. تابلو «پدر و دختر» برایم یک تروما بود، چون ارتباط خوبی با پدرم نداشتم و پس از ۲۴ سال، حسرت بغل‌کردن پدرم را دارم! هرگز حتی یک‌بار با پدرم به شهربازی نرفتم. چون این تابلو را در خانه طراحی می‌کردم، کاراکتر کودک را دختر کشیده‌ام که اعتراضی همراه آن نداشته باشم، یعنی کاش می‌شد دختر باشم تا طعم آغوش پدرم را چشیده باشم! سعی داشتم این اثر عمومی‌تر و موضوع پنهانی در آن آشکار باشد، یعنی هم زندگی در آن باشد، هم مرگ و فداکاری و خودخواهی، چون تمام حقیقت زندگی مثل دو عنصر متضاد دائماً در حال گذر است و چیزی در زندگی انسان دائمی نیست.

احمدرضا حجارزاده

There are no comments yet