روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفتگو با عوامل «پیشینه قهوه‌خانه»

هنرهای اصیلی که در دل تاریخ  گم شده‌اند


مستند «پیشینه قهوه‌خانه» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی مهدی حدادی زفره روایتی است از گذر زمان در قهوه‌خانه، از دوره صفویه تا به امروز.

در هفته‌های گذشته مستندی به نام «پیشینه قهوه‌خانه» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی مهدی حدادی زفره که روایتی است از گذر زمان در قهوه‌خانه، از دوره صفویه تا به امروز؛ در گروه هنر و تجربه و سایت هاشور به صورت آنلاین به اکران رسید که مستندی پژوهش محور است. این مستند با گویندگی مسعود سلطانی و با حضور میرسیداحمد محیط طباطبایی، رسول نجفیان، داوود فتحعلی بیگی تولید شده است. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با عوامل این مستند را می‌خوانید.

مهدی حدادی زفره: قهوه‌خانه یک میراث فرهنگی است

آشنایی شما با مبحث سنت قهوه خانه و نمایش‌های که در آن اجرا می‌شد به کجا بر می‌گردد؟

من نزدیک به دو سال تحقیق و پژوهش داشتم که البته قبل از آن به دلیل اینکه اجداد بنده در این حرفه فعالیت می‌کردند شناختی کافی درباره آن داشتم. پدربزرگ بنده در محله طرشت قهوه‌خانه‌ای داشت که این قهوه‌خانه نسل به نسل از پدر بزرگم به پدرم و پس از فوت پدرم به من رسید و من مدیریت آن را بر عهده گرفتم. در دوران دانشجویی بود که ساخت یک مستند درباره این موضوع به ذهنم رسید و در کنار شناختی که داشتم به جمع‌آوری اطلاعات و تحقیقاتی درباره قهوه‌خانه مشغول شدم و ایده و ساختار فیلم از همان دوران دانشجویی شکل گرفت.

در زمینه ساخت این مستند مراحل تحقیقات و دسترسی به منابع اطلاعی چگونه بود؟

تحقیق و بررسی این مستند نزدیک به دو سال طول کشید. آشنایی با کارشناسان، برنامه‌ریزی و هماهنگی با آنها و انتخاب لوکیشن جهت مصاحبه با کارشناسان محترم پروسه بسیار وقت گیر و زمان بری بود.

طی این مدت چندین کتاب در این مورد خواندم که از مطرح‌ترین آن‌ها باید به کتاب «طهران قدیم» از  جعفر شهری و «قهوه‌خانه در آیینه اسناد» نوشته مریم صدیقی اشاره کنم. ولی در مورد تحقیقات میدانی به نتیجه‌ای نرسیدم به این دلیل که قهوه‌خانه‌های ایرانی در سطح کشور نبود یا قهوه‌خانه‌هایی که بود مثل قهوه‌خانه قنبر یا قهوه‌خانه آب انبار در چهار راه سیروس بسته شده بودند. البته همانطور که گفتم به دلیل اینکه حرفه اجدادی‌ام قهوه‌خانه بود شناختی نسبت به این موضوع داشتم و از طرفی از آنجا که من فارغ‌التحصیل سینما هستم تصمیم گرفتم اولین فیلمم را با این موضوع بسازم و باید بگویم که تا بحال هیچ فیلمی با این موضوع که یک نگاه تاریخی از دوران صفویه تا امروز نسبت به قهوه‌خانه داشته باشد، ساخته نشده است.

بطور کلی ما در دوره صفویه که عبارت از یک دوره حکومتی ۲۲۳ ساله است با یک اقتدار سیاسی کلی مواجه می‌شویم که به نوعی حکومت مبنای خودش را بر باز آفرینی و رنسانس فرهنگی ایران بنا می‌گذارد و به نظر من تا حدود زیادی توانسته خدمات شایان توجهی برای احیا و سنت‌های ایرانی فراهم کند. از این باب، قهوه‌خانه‌ها به گمان من مکانی هستند که هنرهای آیینی و سنتی، نقالان، راویان و هر آنچه از هنرمندان سنتی و آیینی ما که در کوی و برزنها پراکنده بودند در این پاتوق گرد آمدند. اصطلاح پاتوق هم یک لغت ترکی مغولی است. توق عبارت از آن بیرق یا پارچه‌ای است که به عنوان یک نماد در بالا قرار گرفته و عده‌ای که زیر یا پای آن قرار می‌گیرند. اصطلاح پاتوق از لحاظ لغوی به معنی محلی برای گرد آمدن افراد است و قهوه خانه اساسأ پاتوق قلمداد می‌شده و این پاتوق بوده که باعث می‌شد اهالی در قهو‌خانه جمع شوند.

ژان گوره در کتاب خودش اشاره می‌کند که کشاورزان اصفهانی صبح‌ها که برای آبیاری می‌رفتند، بعد از آبیاری صبحانه را در قهوه‌خانه‌ها صرف می‌کردند. خب دو روایت هم هست و البته هر دو هم قرین و به صحت است یکی اینکه قهوه‌خانه‌ها در قزوین شکل گرفته‌اند،  برای اینکه حکومت صفویه ابتدا از اردبیل آغاز شده، بعد به تبریز و سپس از تبریز به قزوین و در نهایت به اصفهان می‌آید. بنابراین نخستین نشانه‌های ما از وجود مهمان‌خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها را در قزوین سپس در اصفهان داریم و بعد از آن در دوره کوتاه زندیه در فارس و پس از آن در خیابان ناصر خسرو تهران که در واقع در ضلع شرقی کاخ گلستان است. بنابراین قهوه‌خانه‌ها محلی می‌شود برای حضور نقالان ، شاهنامه خوانان حتی خیمه شب بازان و اصلا یک پاتوقی می‌شود برای مردم، از این جهت اگر ما بخواهیم یک مکان هنرهای نمایشی را معرفی کنیم باید برای نمایش‌های ایرانی به قهوه‌خانه‌ها اشاره کنیم که محملی برای حضور هنرمندان ایرانی بودند و این سنت تا دوره‌های اخیر هم رایج بوده است. جای تاسف دارد که امروزه قهوه‌خانه‌ها در یک شکل مدرن و جدید به کافه تبدیل شده‌اند.  آخرین رقمی که من دارم اینست که در تهران بزرگ نزدیک به چهار هزار و اندی کافه وجود دارد اما جای تاسف که حتی یکی از اینها قهوه‌خانه نیست و امروز متاسفانه شما نمی‌توانید حتی یک نمونه قهوه‌خانه ببینید که نقالی در آن اجرای برنامه کند یا یک پرده خوانی، خیمه شب بازی یا سخنوری یا مشاعره‌ که جزو سنت های رایج بود، صورت گیرد و اثری از آن آیین‌ها و هنرهای نمایشی که در قهوه خانه‌ها اجرا می‌شد و قهوه‌خانه را به نوعی یک محمل و تماشاگاهی برای اجرای نمایش‌های ایرانی تبدیل کرده بود، امروز نیست.

همه اینها جزو هنرهایی بودند که در قهوه‌خانه انجام می‌شد ضمن اینکه همین جا باید اشاره کنم که یک هنری بنام هنر نقاشی قهوه‌خانه‌ای حسب همین فضا ایجاد شد که به سبقه و سیاق قهوه‌خانه هم معرفی شد یعنی در کنار همان نقالی که مرشد نقل می‌کرد یک نقاش در گوشه‌ای دیگر از قهوه‌خانه حضور داشت و تصاویر هر آنچه که نقال، نقل می‌کرد را به نوعی در تابلو خودش هک می کرد. به هر حال دستاورد دیگر قهوه‌خانه نقاشی قهوه خانه‌ای است که از یک سو از وقایع مذهبی تاثیر پذیرفته و از سوی دیگر از وقایع ملی، شاهنامه و فرهنگ حماسی، از این باب از نظر من قهوه‌خانه‌ها را از چند منظر می‌توان مورد توجه قرار داد یک اینکه محملی برای حضور و همراهی ایرانیان بودند و دیگری اینکه محملی برای نقالان که پیش از آن در کوی و برزن سر گردان بودند و به قول زنده یاد اخوان ثالث این خادمان بی نام و نشان شاهنامه یک محلی پیدا می‌کنند.

آخرین نمونه‌هایش نیز در اصفهان بوده و حتی در این تهران قدیم علی رغم این همه قهوه‌خانه‌های متعدد متاسفانه یک قهوه‌خانه ایرانی نداریم که یک نقال بیاید، نقل بگوید. منوی کافه‌های ایرانی نیز دیگر ایرانی نیست باور کنید یک سری اغذیه و اشربه در منوی آنهاست که به نظر من این اشربه ایرانی هیچ دست کمی از آن غذاهای فرنگی ندارند .

قهوه‌خانه برای جامعه امروزی از چه جهاتی اهمیت دارد؟

قهوه‌خانه یک میراث فرهنگی است. ما باید در قهوه‌خانه کارهای ایرانی و هنر ایرانی را به معرض دید عموم بگذاریم. همانطور که پیش از اینکه تالارهای نمایشی‌ای چون تئاتر شهر و تتالار وحدت داشته باشیم این قهوه‌خانه ها بودند که این رسالت را انجام می‌دادند و از این حیث باید منزلت قهوه‌خانه را پاس بداریم. حس می‌کنم به عنوان یک ضرورت فرهنگی، متولیان فرهنگ و هنر حتما باید به فکر ایجاد و حمایت از قهوه‌خانه‌های ایرانی باشند چرا که اینها بخشی از هویت ماست و این امر باعث می‌شود ما به آن اصالت‌های خودمان باز گردیم و از این جهت جای قهوه‌خانه‌های ایرانی در این روزگار بسیار خالی به نظر می‌آید .

آیا از مستند سازهایی که آثارشان نسبتی با فرهنگ و جامعه شناسی ایران دارند حمایتی می‌شود؟

در این زمینه متاسفانه هیچ گونه اطلاعی ندارم مستند «پیشینه قهوه‌خانه» اولین فیلم مستند بلند  بنده بود که تهیه کنندگی و کارگردانی آن را برعهده داشتم که در گروه هنر و تجربه اکران آنلاین شد و کاملاً با بودجه شخصی خودم ساخته شده بود.

روایات مختلفی در مورد منشاء ورود قهوه‌خانه وجود دارد لطفا در این زمینه بگویید.

قهوه‌خانه به روایتی از عربستان و به روایتی از ترکیه وارد شده و بر عکس آن بعضی می‌گویند که از ایران به ترکیه رفته است. بخاطر اینکه اولین قهوه‌خانه‌های ترکیه نیز نامشان همین قهوه‌خانه بوده که یک واژه فارسی است. در زمانیکه که هنوز اروپائیان خیلی هم با قهوه آشنایی نداشتند ما در سفرنامه‌هایی که از گذشته در دست داریم به این مسئله بر‌می‌خوریم. مثلا در سفرنامه تامه پیترودلاواله فیگوئروا سفیر اسپانیا در زمان شاه عباس دوم که از وجود چنین فضایی در ایران و نوشیدن چنین مایعی تعجب کرده بودند. شاید برای مخاطبان جالب باشد که در همان زمان ما در اصفهان چایخانه داشتیم و چایخانه‌ها مجزا از قهوه‌خانه‌ها بودند.

سخن پایانی

«پیشینه قهوه‌خانه» اولین تجربه سینمایی من بود و با چالش‌های بسیاری در ساخت این فیلم مواجه بودم به همین دلیل از مدیریت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، سرپرست گروه هنر و تجربه و پلتفرم هاشور برای اینکه شرایط اکران آنلاین این اثر را فراهم کردند تشکر می‌کنم و امیدوارم مخاطبان نیز از این فیلم استقبال کنند ولی به طور کل اکران این اثر به صورت آنلاین برای من اتفاقی خوشایند و خوشحال ‌کننده‌ای بود.

 

رسول نجفیان: هنر معاصر باید ریشه در گذشته داشته باشد

چگونه شد که حضور در این پروژه را پذیرفتید؟

من هر جایی که از هنرهای اصیل، هنرهای گروهی و میراث فرهنگی صحبت می‌شود پا پیش می‌گذارم و سال‌هاست که در این زمینه کار می‌کنم. برای این فیلم به محض اینکه آقای حددادی به من پیشنهاد دادند، رفتم و از ایشان بابت ساخت این مستند تشکر می‌کنم. درست است که فیلم می‌توانست با ریتم بهتر پیش برود ولی ما نمی‌توانیم در یک استکان، دریا را بریزیم چرا که موضوع قهوه‌خانه پیشینه و هنرهای مربوط به آن بسیار گسترده است. امیدوارم که آقای حدادی این کار را ادامه بدهند و من هم با کمال میل در خدمتشان خواهم بود. یک اتفاق خطرناکی که امروز شاهد آن هستیم این است که ارزش‌های ما دارد تبدیل به ضد ارزش یا بی‌ارزشی می‌شود. جناب مولانا می‌فرماید «آن گدا گوید خدا از بهر نان/ متقی گوید خدا از قعر جان».

درست است که نان واجب و ضرورت اول است ولی مسئله اصلی من این است که میراث و ارزش‌های فرهنگی ما دارد تبدیل  به مسخرگی و شلنگ تختگی می‌شود، تو گویی یک گوساله سامری به راه انداخته‌اند و چشم جوانان ما را به زرق و برق آن جلب کرده‌اند در نتیجه شما اثری از موسی، معنا و صحبتی که جناب مولانا اشاره جالبی به آن کرده نمی‌بینید و فراموش شده است.

در مورد ضرورت قهوه‌خانه و هنرهای مرتبط بگویید؟

در باب ضرورت قهوه‌خانه باید گفت که در اروپا بسیاری از این هنرمندان چه نقاش و شاعر در کافه‌ها جمع می‌شدند و از یکدیگر انتقاد می‌کردند و این انتقاد به سازندگی و شکل‌گیری یک هنر ارزنده که از کافه‌های فرانسه شکل گرفت انجامید. حال این مسائل به شکل معاصر در اروپا رخ داده اما ما از سال‌ها قبل از کاروانسراها آغاز کرده‌ایم. متاسفانه قشر روشنفکری ما تعزیه و تخت حوضی را مسخره می‌کرد تا زمانی که پیتر بروک به ایران آمد و زمانی که ایشان تئاتر سنتی را دید شگفت زده شد. در هنرهای اصیل ما از این دست ارزش‌ها بسیار وجود داشته که گم شده و از بین رفته است. اما امروز که هنرهای معاصر دارد شکل می‌گیرد باید ریشه در گذشته داشته باشد. در نتیجه ما وظیفه داریم آنچه که از فرهنگ و هنر گذشته می‌دانیم را به جوانانمان نشان بدهیم.

سخن پایانی

من امیدوارم آقای حدادی با این عشقی که دارند ادامه بدهند. ایشان می‌توانند ده‌ها فیلم در مورد قهوه‌خانه بسازند چرا که می‌توان ساعت‌ها در مورد قهوه‌خانه و هنرهایی که از این طریق متبلور می‌شود صحبت کرد.

 

سیدمیراحمد محیط طباطبایی: فضای قهوه‌خانه به نوعی عملکرد موزه‌ای دارد

شما به عنوان رئیس کمیته ملی موزه‌های ایران ایکوم در این مستند بیشتر در کدام بخش فعالیت کردید؟

این پروژه در بعد تاریخی‌اش به اینکه فضای قهوه‌خانه از کی و چه زمانی در ایران شکل گرفته و قهوه‌خانه به عنوان یک فضای شهری در جامعه مدنی دارای چه ویژگی‌هایی است و اینکه در واقع امروزه چه تغییراتی یافته می‌پردازد. موزه نیز در تعریف امروزش یعنی بخشی از اندیشه انسانی به صورت ملموس یا ناملموس که مورد حفاظت قرار گرفته، شناخته و معرفی می‌شود تا به نسل‌های بعد منتقل شود. فضای قهوه‌خانه‌ها به عنوان یک فضای تاریخی و بخشی از خاطره شهری و مردم، به نوعی عملکرد موزه‌ای دارد و می‌تواند در صورت استمرار، این گذشته را در عین اینکه حفظ می‌کند به نسل جدید منتقل کند. اما این مستند از دید من بیشتر در وجه پژوهشی‌اش بسیار اهمیت دارد و می‌توان گفت که این مستند در بعد پرژوهشی اثری مفید بوده و دستمایه خوبی را از خودشان برای نسل آینده در این فیلم باقی گذاشته‌اند.

آیا قهوه‌خانه‌ها وجوهی به غیر از اینکه به عنوان یک پاتوق و محلی برای اجرای انواع نمایش‌های آیینی سنتی باشد نیز داشته است؟

قهوه‌خانه متعلق به یک دوره تاریخی است و سیر و تحول خودش را در دوره‌های مختلف انجام داده و مهم‌ترین پدیده قهوه‌خانه این نیست که در آن قهوه یا در دوره معاصر چای نوشیده می‌شده و یا نقالی و پرده خوانی و نقاشی عرضه می‌کردند یا حتی مکانی بوده که به صورت تخصصی گروه‌های اجتماعی به عنوان پاتوق در آن حضور پیدا می‌کردند و افراد جامعه می‌توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند. بلکه قهوه‌خانه یک فضای شهری و مدنی است که در واقع با شرایط خاص زمانی خودش تا جایی که می‌توانسته پیش رفته و امروزه در استمرار زمان و نه در تقابل با آن، کافه‌ها در دوران بعد از مشروطیت به خصوص در شهرها به وجود آمده‌اند. در واقع اهمیت قهوه‌خانه یا کافه به عنوان مکملی برای قهوه‌خانه این است که تنها نهاد مدنی است که افراد می‌توانند بدون هیچ پیش شرطی وارد آن شوند و کسی دین، مذهب، جنسیت یا رکن دیگری را نمی‌پرسد و شاید آزادترین فضای شهری را رقم می‌زنند که در آنجا افراد جمع می‌شوند. امروزه کافه‌های شهر ما اتفاقاً توانسته‌اند آن فضا را معاصرسازی کنند و انواع فعالیت‌های فرهنگی و هنری اعم از نقد و بررسی کتاب، نمایش تئاتر، نمایشنامه خوانی، دیدن فیلم و هر پدیده هنری و فرهنگی که بگویید در کافه‌ها صورت می‌گیرد. یعنی در واقع آن چیزی که قهوه‌خانه زمانی با پرده خوانی و نقالی و نمایش در خود داشت در شکل معاصر خودش کافه‌ها دارند. این فیلم از نظر مستند نگاری حتماً امر خوبی است اما در اینکه جایگاه اجتماعی قهوه‌خانه را به نقد بکشیم جا دارد که حتماً در مکمل آن فیلم‌های بعدی درباره این موضوع ساخته و پرداخته شود. در بسیاری از موارد ما را نهاد موزه‌ای می‌نامند و موزه را متعلق به آینده می‌دانند و ما مستند نگاری می‌کنیم برای آینده، نه به خاطر اینکه در گذشته بمانیم. یعنی قهوه‌خانه نیز باید شکل معاصر خودش را رقم بزند تا بتواند نسل جوان و مخاطب خودش را جذب کند و به حیات خودش ادامه دهد.

اهمیت مستندی مانند «پیشینه قهوه‌خانه» در چیست؟

به نظر من مهمترین کاری که این فیلم کرده مطرح کردن دوباره موضوع قهوه‌خانه در فضای اجتماعی و فرهنگی ماست و اینکه چگونه می‌شود به قهوه‌خانه پرداخت و آن را به بهره‌برداری دوباره رساند.

سخن پایانی

فیلم‌های مستند چند نوع هستند یک نوع از آنها مستند نگاری و ثبت و ضبط گذشته می‌کند. فیلم مستند زمانی جایگاه اصلی خودش را پیدا می‌کند که فیلم مستندِ مولف و دیدگاه و نظر آن کارگردان باشد و همین دیدگاه کارگردان نسبت به موضوع است که فیلم مستند را پایدار می‌کند بنابراین فکر می‌کنم که به عنوان یک کارشناس باید از آقای حدادی تشکر کنم که این فیلم را تهیه کردند چرا که موضوع قهوه‌خانه را در یک مقال امروزی مطرح می‌کنند تا صحبت‌ها و نقدها انجام و جایگاهش بررسی شود.

 

مریم عظیمی

There are no comments yet