روزنامه صبا

روزنامه صبا

کافه خاطره صبا؛ ابراهیم وحیدزاده؛

نگفتم فیلمت خوب است تا پررو نشوی!


گلستان یادش آمد که فیلم من را دیده و گفت آن موقع بهت نگفتم که چقدر فیلمت تکان دهنده وخوب است تا مبادا پرو شوی.

ابراهیم وحیدزاده یکی از بازماندگان بزرگ و صاحب نام سینمای ایران در دهه پنجاه است که با ساخت کمدی‌های جذاب، خوش ریتم و موقر و سنگین توانست برای مخاطبان سینما در دهه‌های شصت و هفتاد فیلم‌های ماندگاری مثل تحفه‌ها، مجسمه و عشق فیلم را به یادگار بگذارد. عشق فیلم، معادله، شام عروسی، تاکسی نارنجی و عروسک از جمله دیگر آثار او است. وحیدزاده همچنین تا کنون نمایشنامه‌های تاج، پیاده هفتم، شمعدانی، چشمها، کدام قله کدام اوج، اسیر، جایزه و سیمرغ را روی صحنه برده است. با ابراهیم وحیدزاده به مناسبت ۲۱ شهریور، روز ملی سینما گپ و گفتی داشته و در کوچه تاریخ حدود ۶۰ ساله سینمای او خاطره بازی کرده‌ایم.

 

اولین خاطره‌ای که از سینما رفتن دارید مربوط به چه دورانی است؟

پدرم در مشهد در دهه سی مغازه گلدوزی داشت و من بچه اول خانواده بودم و همراه او از صبح تا شب در مغازه بودم و شبها برای تفریح کردن به سینما می‌رفت و من را با خودش می برد و هر شب فیلم می دیدیم و به تدریج عشق من به سینما شکل گرفت. در دوران دبستان بچه‌های همسایه را دور هم جمع می‌کردم و برایشان فیلم تعریف و بازی می کردم.

بیشتر فیلم‌های کدام کشور را دوست داشتید؟

فیلم آمریکایی و ایرانی را بیشتر دوست داشتم.

اولین فیلمی که مستقل دیدید چه فیلمی بود؟

اولین فیلمی که با پول خودم بلیط خریدم و دیدم فیلم پسر بچه چاپلین بود.

از چه سنی سینما برایتان جدی شد؟

اولش عاشق بازیگری بودم و در سال سوم دبیرستان متوجه شدم در تهران هنرستان هنرپیشگی با حضور (عنایت شیبانی و اصغر گرمسیری) افتتاح شده است و از پدرم در خواست کردم من را به این هنرستان بفرستد.

اهل خرید مجلات سینمایی و جمع کردن عکس هنرپیشه‌ها بودید؟

یکی از سالهای آن دوران نصرالله وحدت برای افتتاح فیلمش به مشهد آمده بود و من رفتم  مغازه عکاسی‌ای که یکی از عکس‌های وحدت را در ویترینش زده بود. آن را خریدم و شب بردمش سینمایی که وحدت آمده بود و دادم برایم امضا کند. این عکس امضا شده مثل یک سند افتخار برایم بود و به همه نشانش می‌دادم.

بیشتر فیلم‌های کدام کارگردان ایرانی را دنبال می‌کردید؟

آن سالها فیلم‌های ساموئل خاچکیان تو بورس بود و همیشه فیلمهایش را دنبال می کردم.

هنرپیشه مورد علاقه‌تان چه کسی بود؟

شهین، آرمان و فردین که تازه چهره شده بود. از میان بازیگران خارجی هم گریگوری پک و سوفیا لورن را دوست داشتم.

فیلم هندی باز هم بودید؟

با فیلم هندی حال نمی کردم.

سینمای مصر چطور؟

سینمای مصر هنرپیشه مطرحی به نام اسماعیل یاسین داشت که کمدین محبوبی بود و فیلمهایش را دوست داشتم.

آیا از دوستان در مشهد کسی نامدار شد؟

تئاتری بود به نام «گلشن» که توسط  آقای خدیبی اداره می‌شد و بسیار موفق بود.

رشته تحصیلی‌تان چه بود؟

ریاضی. البته علاقه‌ای نداشتم و اصرار پدرم باعث شد در ین رشته تحصیل کنم.

بعد از دیپلم آمدید تهران؟

سال ۱۳۴۲ آمدم منزل عمویم تهران و تصور می کردم که هرکسی برود آلمان و بنز بخرد و بیاید ایران بفروشد پولدار می‌شود. البته من آلمان را نه برای پول در آوردن بلکه برای رفتن به آمریکا برای تحصیل دوست داشتم. دو ترم رفتم انستیو گوته و آلمانی خواندم . یکی از همسایگان عمویم که کارمند وزارت فرهنگ و هنر بود و از علاقه  من به نصرت کریمی به واسطه بردن جایزه فیلمش از یک جشنواره معتبر خارجی خبر داشت و برایم مایه مباهات بود که کریمی این جایزه را برده بود، به من گفت که کریمی کارمند وزارت فرهنگ و هنر شده و دوست داری بیای او را ببینی؟ با خوشحالی رفتم ایشان را دیدم و موقعی که از علاقه من به سینما خبردار شد گفت قرار است دانشکده هنرهای دراماتیک را راه اندازی کنیم بیا امتحان بده و تحصیل کن و قید آلمان رفتن را زدم و کنکور دادم و قبول شدم.

آیا با فرخ غفاری و ابراهیم گلستان هم رفت و آمدی داشتید؟

بله، کارهایشان را دنبال می کردم. در کانون فیلم وزارت فرهنگ و هنر آثار گلستان به نمایش در می‌آمد و او را می‌دیدم. فرخ غفاری هم موقعی که من کارمند تلویزیون شدم معاون رضا قطبی بود و با ایشان ارتباط داشتم. فیلم پایان نامه‌ام  را برای دیدن پیش ابراهیم گلستان بردم. همسرگلستان در حوالی دانشکده، موسسه خیریه‌ای را مدیریت می‌کرد و فیلم «چشم‌هایش» را که ساخته بودم از طریق ایشان به دست گلستان رساندم و فیلم را دیدند و تلفن زد که بیا فیلمت را ببر و رفتیم و راجع به فیلم مدتی با ایشان حرف زدم.

آیا از گلستان نخواستید که در فیلمهایش دستیارش باشد؟

جرات اینکار را نداشتم. در سال ۵۱ کتاب «تنگسیر» چوبک را فیلمنامه کردم و هنوز نادری فیلم تنگسیر را نساخته بود و نسخه فیلم را پهلوی چوبک بردم و از ایشان اجازه ساخت خواستم و گفت سفر امریکا در پیش دارد و فیلمنامه را با خودش برد و گفت خبر می‌دهد. یک سالی گذشت و آمد تهران و رفتم منزلشان و چوبک گفت فیلمنامه خوبی است. بعدش برای اینکه من را محک بزنند. فیلم‌های کوتاهی را که ساخته بودم دید.

فیلم‌ها را در سینمای جوان ساخته بودید؟

نه، در فیلم «شوهر آهو خانم» دستیار داود ملاپور بودم و دستمزدی برای کارم نگرفتم. موقع ساخت فیلم پایان‎نامه‌ام ملاپور به من ۶ حلقه نگاتیو فیلم و دوربین فیلمبرداری داد تا فیلمم را بسازم.

حتما از بچه‌های دانشکده به عنوان بازیگر در فیلمتان استفاده کردید؟

بله، بهمن مفید ، ناصر رحمانی نژاد و چند تای دیگر.

در اول گفت‌وگو اشاره کردید که به بازیگری علاقه داشتید به چه دلیل در فیلمهای خودتان در آن زمان بازی نکردید؟

در دانشکده کارگردانی خواندم و تمایلی به بازیگری نداشتم. روزی حمید سمندریان به من گفت که اولش می‌خواسته بازیگر بشود و موقعی که نمایشنامه را می‌خوانده در ذهنم تصور می کنم که باید همه نقش ها را خودم بازی کنم. چون نمی‌توانستم همه نقش‌ها را بازی کنم بهتراست فقط کارگردانی کنم و سایرین بیایند بازی کنند. من هم این رویه را دنبال کردم.

دستیاری ملاپور در فیلم «شوهر آهو خانم» برایتان چه دست آوردهایی به همراه داشت؟

یکی دو تا از کارگردان‌های فیلمفارسی مثل نظام فاطمی آمده بودند پشت صحنه و کار من را دیده بودند و صحبت کردند که با آنها کار کنم که شرایط فراهم نشد. آن زمان دستیار کارگردان یک نفر بود و باید اغلب کارهای تولید را انجام می‌داد.

از هم دوره‌های شما  در دانشکده کدامیک آدم های معروفی بودند؟

من سال اول ورودی دانشکده بودم و با هوشنگ بهشتی، علی حاتمی، سعید نیک پور، رکن الدین خسروی و محمد علی کشاورز همدوره بودم.

هوشنگ بهشتی سن و سال زیادی در آن سالها داشت؟

یک سری برای اینکه رتبه شغلی و حقوقیشان با لیسانس گرفتن بالاتر بیاید می‌آمدند دانشگاه.

عاقبت ساخت تنگسیر چه شد؟

بعد از موافقت چوبک، رفتیم خانه‌شان و ابراهیم گلستان هم آنجا بود. چوبک می‌خواست نفر سومی که خبره باشد در جلسه حضور داشته باشد. گلستان یادش آمد که فیلم من را دیده و گفت آن موقع بهت نگفتم که چقدر فیلمت تکان دهنده وخوب است تا مبادا پرو شوی و با شنیدن این جمله گلستان کلی کیف کردم. مدیر استودیو کاسپین آمد وسط تولید فیلم که قبلا سرمایه گذار آقای هالوی مهرجویی بودند. مدیر استودیو موافقتش را اعلام کرد و مشغول مذاکره با چوبک شد و اجازه ساخت فیلم را بر اساس تنگسیر بیست و پنج هزار تومان از چوبک خرید.

به چه دلیل صادق چوبک مبلغ ۲۵ هزار تومان در خواست کرد؟

می‌خواست با این پول شوفاژ کشی خانه‌اش را انجام بدهد. پول توسط تهیه‌کننده پرداخت شد و مبلغی هم به عنوان پیش پرداخت برای کارگردانی به من داد. مدتی گذشت و دیدم تهیه‌کننده برای شروع ساخت فیلم اقدامی نمی‌کند. رفتم و دلیلش را پرسیدم و ایشان گفتند ما این حق پخش را خریدیم تا کس دیگری نتواند این کار را بکند و امسال پولی برای شروع کار نداریم و سال بعد انجام خواهیم داد. من در آن موقع باید سربازی می‌رفتم و نمی‌توانستم این کار را به تعویق بیاندازم. هفته بعدش به من گفتند فیلمنامه را به علی عباسی فروختند و برو با او صحبت کن که کار را شروع کنی. رفتم به دفتر عباسی و دیدم که تصورات‌مان درباره ساختار فیلم منطبق نیست و عباسی دوست داشت از بازیگران استار مثل بهروز وثوقی استفاده کند.

آیا شما چنین اعتقادی نداشتید؟

نه، به بازیگرانی فکر می‌کردم که مناسسب ایفای نقش‌ها باشند و ستاره بودنشان برایم مهم نبود.

شما به چه بازیگرانی فکر کرده بودید؟

به عزت الله انتظامی برای نقش اصلی و فخری خوروش برای ایفای نقش همسرش. من در جلسه گفتم وثوقی و نوری کسرایی بازیگران توانمندی هستند اما مناسب ایفای این دو نقش نیستند. به هر حال این شخصیت یک مرد روستایی پا به سن گذاشته است و سنش برای بازی بهروز وثوقی مناسب نیست و زنش هم یک زن عادی فاقد زیبایی است که مناسب ایفای چهره زیبا و خوش اندام نوری کسرایی نیست. علی عباسی قبول نکرد و امیر نادری فیلم را ساخت.

این واقعه باعث شد تا برای ساخت فیلم اولتان (تحفه‌ها) ۱۳ سال صبر کنید؟

بله، البته بعد از این اتفاق رفتم استخدام تلویزیون شدم و با اتمام سربازی تا سال ۱۳۵۸ تو تلویزیون بودم و بعدش خودم را باز خرید کردم . در آن سال تولید راکد بود.

شاید اگر تنگسیر را سال ۱۳۵۲ می‌ساختید مسیر فیلمسازی‌تان متفاوت می‌شد؟

حتما این اتفاق رخ می‌داد و بعد از اینکه «تنگسیر» با آن بازیگران ساخته شد احساس کردم که تصمیم درستی گرفته بودم.

درباره برگزاری جشنواره  فیلم فجر و حضور فیلم‌هایتان آیا خاطره‌ای دارید؟

جذاب‌ترین خاطره‌ام از جشنواره فیلم فجر مربوط است به مخالفت پدرم برای تحصیل من در رشته سینما و کلی با من در باره اسم دانشگاه محل تحصیلم یعنی دانشگاه هنرهای دراماتیک شوخی می کرد. او می‌گفت که این رشته را ول کنم و در رشته بهتری ادامه تحصیل بدهم وحتی پیشنهاد کرد که به من یک مبلغ جبرانی بدهد که از تحصیل در رشته سینما منصرف شوم ولی عشق به سینما مانع چنین کاری شد. سالها گذشت و بعد از فارغ التحصیلی به فیلمسازی پرداختم. اولین فیلم بلند سینمایی من «تحفه‌ها» بود که برای جشنواره هم انتخاب شد و در مراسم اختتامیه جایزه‌ای هم دریافت کرد. در آن سالها رسم بود بعد از خاتمه برگزاری جشنواره فیلم فجر ده تا از بهترین‌های جشنواره را در سالن سینمایی وزارت فرهنگ به نمایش در می‌آوردند. فیلم تحفه‌ها هم جزو این فیلمها بود و در همین زمان پدرم از شهرستان به تهران آمد بود و من از او دعوت کردم همراه من به دیدن فیلم بیاید. به اتفاق به سالن رفتیم و بعد از خاتمه نمایش، حضار من و فیلم را تشویق کردند. موقعی که از سن پایین آمدم دیدم پدرم در سالن نیست و دیدم دم در سالن ایستاده  و از مردمی که سالن را ترک می کنند تشکر می کند و با افتخار بیان می‌کند که این فیلم را پسر من ساخته است و من از این واکنش تعجب کردم که پدرم من را از سینما خواندن منع می‌کرد و حالا به این کار افتخار می کند.

خاطره‌ای از همکارانتان در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر دارید؟

در یکی از دوران جشنواره فیلم فجر یدالله صمدی فیلمی با بازی جلال مقدم ساخته بود و در زمان فیلمبرداری جلال مقدم بر اثر تصادف جان باخت و فیلم به اتمام رسید و در جشنواره به نمایش درآمد و من با دیدن فیلم یاد خاطراتم با جلال مقدم افتادم و کلی ناراحت شدم. به نظرم جلال مقدم جزو با سوادترین کارگردان‌های سینمای ایران بود و از همنشینی که در یک مدت چند ماهه در دفتر روبیک منصوری  با او داشتم کلی خاطرات جذاب و خوش دارم.

آخرین کار تئاتریتان نمایش روز حس پنج سال قبل بود. تئاتر برایتان چه ویژگی‌هایی دارد؟

بعد از اینکه آموزشگاه بازیگری مکتب کمدی ایران را به اتفاق دوستان راه اندازی کردیم. هراز گاهی با هنرجویان نمایشی را روی صحنه اجرا می‌کنیم. تلاش کردم جوانان مستعد و با انگیزه را برای حضور در این کلاس‌ها انتخاب کنم و از صفر تا صد تئاتر و بازیگری را به آنها آموزش بدهم. در تئاتر شما می‌توانید در پروسه یکی دو ماهه به خوبی مسائل مورد نظرتان را به بازیگران گوشزد کنید و در تمرینات زیاد به خواسته‌تان برسید. بنابراین من در تئاتر مجال بیشتری دارم تا فضای و بازی مورد نظرم را از بازیگر دریافت کنم.

یکی از مشکلات ریشه‌ای سینما در یکی دو دهه اخیر کمبود سالن‌های سینما و انباشت تولیدات است که مجال اکران پیدا نمی‌کنند. ساخت و ساز پردیس‌های مدرن و با کیفیت چقدر تاثیر گذار است؟

ساخت پردیس‌های مدرن و با کیفیت در افزایش تعداد مخاطبان بسیار اثر گذار بوده است زیرا مخاطب احساس می‌کند که با ساخت این پردیس‌ها برایش احترام قائل شده‌اند که به همراه خانواده‌اش در یک محیط زیبا، امن و مناسب فیلم ببیند. خیلی از سالن‌های قدیمی تهران و شهرستانها که قدمتی بیش از پنج دهه دارند تبدیل به یک مکان مخروبه شده‌اند و نه صندلی درست و حسابی دارند و نه پرده نمایش واضح و شفاف. خب چگونه می‌توان انتظار داشت مخاطب دست زن و بچه‌اش را بگیرد و بیاید سینما. رفتن به این سالن‌های خارج از رده برای مخاطب یک توهین محسوب و باعث می‌شود بتدریج از سینما رفتن فاصله بگیرد. مزیت مهم دیگر پردیس‌ها نسبت به سینماهای عادی چند منظوره بودنشان است. برای مخاطبی که سلیقه بهتر و جامع‌تری دارد و به سایر هنرها هم علاقه دارد. رفتن به این پردیس‌ها می‌تواند توام باشد با دیدن نقاشی‌های یک گالری نقاشی و یا عکاسی و این برای مخاطب فرهیخته نکات مثبتی دارد و به سینما رفتن بیشتر ترغیبش می کند. برای مخاطب عام‌تر هم در این پردیس‌ها مراکز خرید و تفریح وجود دارد که می‌تواند سلیقه‌شان را تامین کند. برای مخاطب جوان‌تر هم که به کافی‌شاپ نشینی عادت دارد. تریاهای شیک این پردیس‌ها یک پاتوق خوب و جذاب است و با قرار گذاشتن در این تریاها حتی می‌توانند دوستان خودشان را به فیلم دیدن هم عادت بدهند. البته این را هم بگویم که وجود صرف پردیس‌های جذاب و مدرن به تنهایی برای کشاندن مخاطب برای فیلم دیدن کافی نیست.

در این میان وظیفه فیلمسازان مهم می‌شود؟

بله، اگر فیلم جذاب خوش ساخت و حرفی برای گفتن داشته باشد مطمئن باشید مردم هفتگی از تمام فیلم‌های اکران استقبال می کنند. بنابراین امکانات سخت افزاری به تنهایی کارا نیست و باید امکانات نرم افزاری هم درست باشد و وظیفه سینماگر ساخت فیلم‌هایی است که مخاطب را جذب کند.

آیا برای این جذب کردن باید به تمام سلائق مخطبان جواب داد؟

تمام تماشاگران که کاراکتر تعریف شده‌ای ندارند و گروه‌های مختلفی از مخاطبان وجود دارد که هر کدامشان خواسته‌های متفاوتی از یکدیگر دارند. بنابراین باید در تولیدات به انواع و اقسام ژانرها و سبک‌های فیلمسازی اعم از کمدی و اجتماعی بپردازیم و فقط برای سلیقه یک بخش از مخاطبان فیلمسازی نکنیم و سینمای ما در مقاطع مختلف در این بحث دچار افراط و تفریط‌هایی شده است و نباید در یک مقطع فقط کمدی‌های خنده دار بسازیم و در دوره دیگر فقط فیلم‌های اجتماعی با رویکرد رئالیستی و تلخ.

احمد محمد اسماعیلی

There are no comments yet