آرش گوران:
حمایت و تامین بودجه از ارکسترها شرط اول است
تامین بودجه و حمایت از ارکسترها شرط اول و جدی است؛ چون در این صورت است که میتوانیم با افزایش ارکسترها، رهبران بیشتری تربیت کنیم.
اجرای ارکسترسمفونیک تهران به رهبری آرش گوران با عنوان «تهران جشن بیکران» در دو روز پایانی شهریور ماه برگزار شد. در این کنسرت، آثاری از لئونارد برنستاین، گئورگی سویریدوف، آرام خاچاطوریان و آرتورو مارکز توسط ارکستر اجرا شد. به گفته گوران، عنوان «تهران جشن بیکران» برای این کنسرت از این جهت انتخاب شد تا بتوان جشنوارهای از صداها و احساسات را به تصویر کشید که همواره در بطن شهر جریان دارد. خبرنگار صبا به بهانه کنسرت اخیر ارکستر سمفونیک تهران که در روزهای آخر شهریورماه در تالار وحدت اجرا شد با آرش گوران رهبر میهمان آن به گفتوگو نشسته است.
اگر موافق باشید بحث را به سوالی درباره ارزیابی وضعیت ارکسترسمفونیک در شرایط فعلی اختصاص دهیم و اینکه تا پیش آن ازاینکه تصدی رهبر ارکستر مهمان را به عهده بگیرید چه تصوری درباره ارکستر داشتید و امروز شرایط ارکستر را چطور میبینید؟ بهخصوص اینکه درطول تمرینات شاهد این بودم که بعد از پایان هر قطعه، به تشویق نوازندگان میپرداختید و به آنها روحیه و دلگرمی میدادید.
اولا خیلی ممنونم از سوال خوبی که پرسیدید؛ من درتمام کنسرتهایی که تا امروز رهبری آنها را به عهده داشته و برگزار کردهام، نگاهم این بوده است که حرکتهای روبه جلو داشته باشیم. وقتی آقای صفی مدیر ارکسترها و آقای ستایشگر معاون آفرینشهای هنری بنیاد رودکی از من دعوت کردند تا به عنوان مهمان، رهبری این ارکستر را به عهده بگیرم، برای من ایجاد انگیزه کرد تا در این دوره از فعالیتهای ارکسترسمفونیک حضور داشته باشم. هر چند انگیزه اصلی من برای حضور در این کنسرت، نوازندگانی بودند که از من خواسته بودند این کنسرت را بپذیرم تا بتوانم به ارکستر کمکی کرده باشم. خوشبختانه امروز عملکرد ارکسترسمفونیک تهران به گونهای است که رو به جلو حرکت میکند و جهشهای قابل ملاحظهای دارد. درباره آن بخش از سوالتان که اشاره کردید درطول تمرینات به تشویق نوازندگان میپردازم هم باید بگویم، ما موسیقی کار میکنیم و اولین چیزی که همیشه با آن درگیر میشویم، احساس ما نسبت به موسیقی است. ضمن این که معتقدم وقتی چیزی خوب است چرا باید خوب بودن آن را کتمان و انکار کرد. برخلاف بعضی که براین باورند اگر نوازنده مورد تشویق قرار بگیرد پیشرفت نمیکند، من این طور فکر نمیکنم. اتفاقا سختگیریهای زیادی را در روزهای تمرین اعمال کردهام و اعضای ارکستر هم پا به پای من آمده و از هیچ همکاری دریغ نکرده است. در واقع در کنار تمرینات جدی و سخت، سعی کردهام آنها را تشویق کنم که باید هم این طور شود، چون این نوازندگان زحمات زیادی میکشند و با توجه زیاد به جزییات، رپرتوار را اجرا میکنند، بنابراین استحقاق تشویق و حمایت را دارند.
معیارتان برای انتخاب قطعات در این کنسرت چه بوده است؟
قطعاتی که ما در کنسرت اخیر اجرا کردیم با آنچه که تا امروز از رپرتوار ارکسترسمفونیک شنیده شده تا حدود زیادی متفاوت بود. در این کنسرت، آثاری از لئونارد برنستاین، گئورگی سویریدوف، آرام خاچاطوریان و آرتورو مارکز توسط ارکستر اجرا شد. نکته اینجاست که یک نوع فانتزی در این رپرتوار هست که در عین این که اجرای تمام این قطعات برای نوازندگان دشوار بوده است اما تا این لحظه از پس آن برآمدهاند. در عین حال، اجرای این قطعات کمک میکند تا بین مردم و موسیقی ارکسترال؛ به ویژه ارکسترسمفونیک تهران ارتباط عمیقتری برقرار شود. در واقع هدف من این بوده که یک کانسپت فستیوالگونه را به نمایش بگذاریم.
در مدتزمانی که به تماشای تمرین ارکستر سمفونیک برای آمادهسازی کنسرت نشسته بودم، شما این نکته را به نوازندگان اشاره میکردید که اگر مردم این قطعات را بشنوند انگشت به دهان میمانند، خود من هم فکرمیکنم هرکدام از قطعاتی که اجرا شد آثار بدیعی بودند که شاید شنیدن آنها برای مخاطبان تازگی داشت، با اینحال فکرمیکنید انتخاب این قطعات چقدر میتواند با آن گروه از مخاطبان که آشنایی چندانی با این حیطه ندارند ارتباط برقرار کند؟
البته قرار نبود نکاتی که سر تمرین به بچهها میگفتم را در این گفتوگو بازگو کنید، ولی اشکالی ندارد(با خنده) اگر آن گزاره را عنوان کردم و به نوازندگان گفتم که مخاطبان در دو شب اجرای کنسرت ارکسترسمفونیک از شنیدن این قطعات انگشت به دهان میمانند به این خاطر بود که در لحظه تمرین، نوازندگان آنچه که خواسته بودم را عالی اجرا کردند. اما در مجموع، ما سعی کردهایم قطعاتی را انتخاب کنیم که نزد مخاطب تاثیرگذار باشد و با در نظرگرفتن مقولههای روانشناسی، جامعهشناسی و شرایطی که مردم در آن زندگی میکنند تاثیر مستقیم داشته باشد. موسیقی ارکسترال، موسیقی جدی و عمیقی است اما مهمترین رسالت آن برقراری ارتباط با اقشار مختلف جامعه است و این مسئله در راس سیاستهای ارکسترسمفونیک تهران قراردارد. نه این که هر موسیقی که از سطح بالایی برخوردار نیست و گذراست را با ارکستر اجرا کنیم فقط به صرف این که بخواهیم نظر عموم مردم را جلب کنیم، نه، بلکه میتوان به وسیله همین رپرتوار هم دیدگاه بخش قابل توجهی از جامعه را نسبت به ارکسترسمفونیک جلب کرد. کما این که ظرفیت فروش بلیت دوشب کنسرت ارکسترسمفونیک تکمیل بود و این نشان میدهد که مردم خواهان شنیدن موسیقی خوب هستند. استقبال ازاین کنسرت به ما امیدواری داد که بتوانیم با برنامهریزیهای بیشتر، قدمهای بعدی را برای کنسرتهای آینده برداریم.
ولی قبول دارید که اساسا موسیقی ارکسترال همیشه در هر برههای از زمان مخاطبان خاص داشته و نمیتواند مثل موسیقی پاپیولار قشر فراگیر جامعه را جذب کند؟
بله، البته این یک بحث تخصصی است که باید در جلسهای جداگانه دلایل و ریشههایش مورد بررسی قرار بگیرند و نمیشود به آن جواب تیتروار داد. اما برای این که از کنار چنین سوالی ساده نگذرم (چون سوال مهمی است) باید بگویم اصلا خاصیت موسیقی ارکسترال به این شکل است که عامه مردم به دنبال آن نیستند. این مسئله هم فقط مختص کشور ما نیست، در سایر نقاط جهان هم موسیقی ارکسترال طیف محدودی از مخاطبان را در برمیگیرد. چرایی آن هم دست کم در کشور خودمان به ریشههای فرهنگیمان برمیگردد. این که چقدر در سیستم آموزشی به خصوص آموزش و پرورش، کودکان و نوجوانان را با موسیقی ارکسترال آشنا کرده یا چنین موسیقی را برای این آنها پخش کردهایم تا بشنوند. منظورم موسیقی کلاسیک که فقط مختص یک دوره یا جغرافیای خاص باشد نیست، بلکه موسیقی کلاسیک به معنای کلی آن مدنظر است. باید بپذیریم که این فرهنگسازی در کشور ما نسبت به موسیقی کلاسیک کمتر صورت گرفته و طبعا قوه شنیداری مردم با این ژانر بیگانه است و آشنایی چندانی با این مقوله ندارند. ارکسترسمفونیک تهران توانسته در این سالها با برپایی کنسرتهای متعدد و متنوع در این زمینه، فرهنگسازی کند و خوراک با کیفیتی به جامعه ارائه دهد.
طی این سالها که با هنرمندان مختلف موسیقی به گفتوگو نشستهام برخی از آنها به این مسئله اشاره دارند که فعالیت ارکسترها عمدتا به اجرای آثار هنرمندان جهانی مانند باخ، بتهوون، برامز، چایکوفسکی اختصاص مییابد، درحالیکه رپرتوار آهنگسازان پیشکسوت ایرانی همچنان در کشوی میزکارشان خاک میخورد و عملا نسبت به اجرای چنین آثاری از سوی ارکسترها استقبال نمیشود، حالا میخواهم در این فرصت از شما درباره دلایل این مسئله سوال کنم با به عهدهگرفتن رهبری مهمان ارکستر چه برنامهای دراین زمینه خواهید داشت؟
من همیشه از طرفداران اجرای آثار آهنگسازان ایرانی در ارکستر بودهام، چه آهنگسازان پیشکسوت و چه آهنگسازان جوانی که امروز دراین حوزه فعالیت دارند.
پس چرا دراغلب مواقع، شاهد اجرای آثار بزرگان موسیقی جهان در ارکستر سمفونیک تهران هستیم؟
ببینید برنامه ارکسترسمفونیک دارای یک بعد بینالمللی هم هست و اینطور نیست که انتظار داشته باشیم ارکستر فقط بر روی اجرای آثار آهنگسازان ایرانی تمرکز کند. در واقع ارکسترسمفونیک صرفنظر از وظایفی که دارد به مقوله بینا فرهنگی هم توجه زیادی دارد، کما این که هر کدام از اجراها در این ارکستر باید دارای چنین مولفهای باشد. این خیلی مهم است که زبان و موسیقی جغرافیاهای دیگر هم در برنامه ارکسترسمفونیک گنجانده شود، چرا که ارکسترسمفونیک نیاز دارد تا برای حفظ ابعاد جهانی خود، به اجرای آثار آهنگسازان خارجی بپردازد. هرچند معتقدم ضرورت دارد از آثار آهنگسازان داخلی هم در ارکسترها استفاده شود، به ویژه در ارکستر ملی.
متعاقب این سوال، شما به عنوان رهبر ارکسترمهمان درنظردارید ازآثار کدام یک از آهنگسازان پیشکسوت در اجراهای بعدی ارکسترسمفونیک بهره بگیرید؟
این سوال سختی است و چون باید اسم ببرم ممکن است نام هنرمندی از قلم بیفتد و این مسئله ناخودآگاه باعث رنجش شود. بنابراین ترجیح میدهم بدون نام بردن از آهنگساز مشخصی به این مسئله اشاره داشته باشم که در حال حاضر آثار خوبی از آهنگسازان ایرانی در دست داریم و خود من بسیار علاقهمند هستم که در فرصتی مقتضی به اجرای این آثار در ارکستر پرداخته شود، باید دید درآینده چه پیش خواهد آمد.
اگرممکن است کمی هم درباره نقش شوراهای فنی در ارکسترها صحبت کنیم، به خصوص اینکه دیدگاهها نسبت به وجود چنین شوراهایی از سوی اهالی موسیقی متفاوت است، شما وجود شوراهای فنی در ارکسترها را یک مانع تلقی میکنید یا وسیلهای برای ارتقاء و بهبود کیفی آن؟
مسلما شورای فنی که در امور ارکستر، رپرتوار و مقوله نوازندگی متخصص است میتواند نقش زیادی در پیشرفت آن ارکستر داشته باشد. اصولا مقوله شورایی اداره کردن نیاز به تفکر و همگرایی گروهی دارد و میتواند بسیار کمک دهنده باشد. ولی باید دید لزوم وجود چنین شورایی برای هر ارکستر چگونه است، یعنی به ریشهیابی این مسئله پرداخت و بررسی کرد که این شوراها در ارکسترهای ملی، سمفونیک و فیلارمونیک چه کارکردی میتوانند داشته باشند.
شما تا امروز رهبری ارکستر کشورهای مختلف را به عهده داشتهاید، از این منظر، فکرمیکنید در این سالها ارکسترهای ما در مقایسه با ارکسترهای کشورهای دیگر چقدر توانستهاند به استانداردهای جهانی نزدیک شوند؟
آنچه مسلم است این که ما پتانسیل زیادی داریم و بخش اعظم این پتانسیل هم به نوازندگان ارکسترها برمیگردد که توانمند و مستعد هستند و با تمام توان و انرژی خود در ارکستر ساز میزنند و حقشان بیشتر از اینها است، چرا که خودشان را وقف موسیقی و هنر کردهاند. نوازندگان سرمایه اصلی ارکسترها هستند و اگر روی این ظرفیت گسترده سرمایهگذاری و برنامهریزی مدونی صورت بگیرد مطمئنا به نقطه خوبی خواهیم رسید. اما درباره این که ارکسترهای ما چه تفاوتهایی با ارکسترهای سایر نقاط جهان دارند به نظرم به ریشهیابی بیشتری نیاز هست. باید ببینیم که از منظر تکنیک نوازندگی کجا ایستادهایم، چه میزان معلمهایی الان در این حوزه مشغول فعالیت هستند و باعث پیشرفت جوانان میشوند. در حال حاضر در هنرستانهای موسیقی چه خبر است و دانشکدههای موسیقی از چه کارگروهها و دروس کاربردی برای ارتقاء موسیقی استفاده میکنند. بعد از بررسی تمام این مسائل میتوان به این جمعبندی رسید که چه سازماندهی در ارکسترها لازم است. تمام این مسائل مثل حلقههای زنجیر به یکدیگر متصل هستند و اگر نقصی در یکی از حلقهها وجود داشته باشد در راندمان و نتیجه کار تاثیر میگذارد.
حالا که به محافل آموزشی از جمله دانشکدههای موسیقی اشاره کردید، بد نیست این سوال را هم مطرح کنم که بعضی از جوانان تمایل دارند در دانشگاه رشته رهبری ارکستر بخوانند، اما واقعا خروجی چنین رشتهای وقتی تعداد ارکسترهای ما محدود است چه برآیندی میتواند در پی داشته باشد؟
خود من در این سالها شاگردانی داشتهام که محصول دانشگاه بودهاند، یک سری از آنها خوب بوده و بعضیهایشان هم نیاز به کار بیشتر داشتند. اما نمیتوانم نگاه نقدگونه به این مسئله داشته باشم؛ مگر این که کاملا به آن اشراف پیدا کنم. چون حقیقتا از فضای آموزشی امروز اطلاع چندانی ندارم، ولی راهکارهای زیادی برای این که بتوان سیلابسهای درست درسی طراحی و دانشگاه را به فضای بهتری برای تحصیل تبدیل کرد، وجود دارد. درباره رشته رهبری ارکستر هم باید اضافه کنم، همانطور که اشاره کردید استقبال و پتانسیل در این زمینه وجود دارد، تصور میکنم اگر به این حیطه نگاه جدی صورت بگیرد و معلمانی که در حوزه رهبری ارکستر، تخصص پداکوژیکی دارند، به آموزش بپردازند، دربازه زمانی چهار تا شش سال میتوان نیروهای جوان و خلاقی را پرورش داد. این مسئله به همان زنجیرهایی برمیگردد که در سوال قبلی شما به آن اشاره کردم. واقعیت این است که حلقه مفقوده در این زمینه زیاد است و تا زمانی که برتعداد ارکسترها افزوده نشود این امر محقق نخواهد شد. برای این کار هم تامین بودجه و حمایت از ارکسترها شرط اول و جدی است و در این صورت است که میتوانیم با افزایش ارکسترها، رهبران بیشتری تربیت کنیم. البته ناگفته نماند که رسیدن به درجه رهبری ارکستر نیازمند یک پروسه طولانی و تجربه زیاد است.
خاطرم هست درسالهای اخیر وقتی با یکی از رهبران ارکستر پیشکسوت گفتوگو میکردم، به این مسئله اشاره داشت که همانطور که برای یک تیم فوتبال، مربی از خارج میآوریم، درباره ارکستر هم باید چنین باشد و میتوان از وجود رهبران ارکستر ملیتهای دیگر برای ارتقاء سطح ارکسترهایمان استفاده کنیم، دیدگاه شما نسبت این مسئله چگونه است؟
من هم براین باورم که باید زودتر ازاینها این کار را میکردیم. در طول سالهایی که رهبری ارکسترهای مختلفی را به عهده داشتهام همیشه به این مسئله معتقد بودهام که ارکسترها برای ادامه حیات، نیازمند حمایتهای جدی هستند و لازم است برای دوام و بقای ارکسترها هزینه شود. از این رو، به نظرم خوب است که این سوال را از مسئولین و دستاندرکاران ارکسترها بپرسید که چقدر میتوانند برای نوازندگانی که تمامشان جزو بهترینها هستند هزینه کنند تا آنها بدون داشتن دغدغه مالی، فقط هم و غم خود را صرف ساز زدن در یک ارکستر کنند و برای گذران معاش ناچار نباشند در چندین گروه یا ارکستر ساز بزنند. قطعا حقوقی که برای نوازندگان ارکسترها در نظر گرفته میشود باید بیش از اینها باشد.
با این اوصاف در حال حاضر از دید شما مهمترین دستانداز بر سرراه ارکستر سمفونیک چیست؟
این اولین کنسرت ارکسترسمفونیک تهران است که از من دعوت به همکاری شده است. البته دو سال پیش هم از من دعوت به عمل آمد ولی شرایط حضور من در ایران میسر نشد. با توجه به تجربه اولم در این ارکستر، هنوز درباره جزییات سازماندهی آن اطلاعات دقیقی ندارم ولی این را میدانم که با گذشت زمان، اگر نقدی وجود داشته باشد حتما به آن اشاره خواهم کرد و در جهت برطرف کردنش هر کمکی که از دستم بر بیاید انجام خواهم داد. چنان که اشاره کردم، بلیتهای دو شب کنسرت زودتر از تصور به اتمام رسید و این نشان میدهد که اتفاقات خوبی در راه است و مردم از این رویداد استقبال کردهاند. از طرفی، ارکسترسمفونیک تهران هم توانسته در این سالها جایگاه مطلوبی در جامعه داشته باشد. در دو شب ایر که کنسرت ارکسترسمفونیک روی صحنه رفت، ۱۰۰ نوازنده عاشقانه برای این کنسرت زحمت کشیدند و از توان بی نهایت خود در این مسیر مایه گذاشتند.
بنیاد رودکی در سالهای اخیر با برگزاری کنسرتهای مختلف، تلاش کرده تا در بطن جامعه، پایگاهی را برای موسیقی کلاسیک ایجاد کند، شما مخاطبان فعلی این نوع موسیقی را چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی از بیرون به جامعهمان نگاه میکنم میبینم که مردم به نسبت گذشته، علاقهمند هستند تا کودکان خود را به کلاس موسیقی بفرستند و اینطور نیست که بخواهند فرزندانشان نواختن آثار دم دستی را بیاموزند، بلکه میخواهند کودکان با موسیقی جدی آشنا شوند که این مسئله به خودی خود جای خوشحالی دارد. از سوی دیگر، فعالیت و از همه مهمتر، تداوم فعالیت ارکسترها کلید موفقیتی در این زمینه است و میتواند در پر رنگ کردن موسیقی کلاسیک در جامعه تاثیر بگذارد. به شرط این که برندینگ و معرفی درستی برای آن وجود داشته باشد، از اقشار مختلف دعوت شود تا به تماشای این کنسرتها بنشینند، درباره این کنسرتها جلسات نقد و بررسی برگزار شود و موسیقی کلاسیک جزو برنامههای آموزشی گنجانده شود.
خود شما به عنوان یک موزیسین حرفهای وقتی به شرایط کلی موسیقی امروز نگاه میکنید و شاهد تولید برخی از آثار به اصطلاح فستفودی و نازل شدن ذائقه مخاطب هستید چه راه حلی برای بهبود این مسئله به ذهنتان میرسد؟
همیشه تلاش کردهام پل ارتباطی درستی را بین موسیقی جدی و عامه مردم به وجود بیاورم. اما واقعا نمیتوانم استتناجی دراین زمینه داشته باشم. حتی در مدت زمان دو سالهای که رهبری ارکستر«سیاوش» که ارکستر همایون شجریان است را به عهده داشتهام تمام تلاشم بر این بوده است که مرز موسیقی عموم که مردم آن را دوست دارند و موسیقی جدی که از استخوانبندی، لحن و ساختار محکمتری برخوردار است را به هم نزدیک کنم.
آزاده صالحی
There are no comments yet