روزنامه صبا

روزنامه صبا

گفت‌وگو با عوامل «رختشورشاه»؛

آنچه بر رعیت می‌گذرد از دریچه نمایش ایرانی


 نمایش «رختشورشاه» به نویسندگی بابک خواجه پاشا با کارگردانی علی یداللهی، دور دوم اجراهای خود را با بازیگرانی متفاوت در سالن نوفل‌لوشاتو آغاز کرده است.

نمایش «مجلس زنانه رختشورشاه» به نویسندگی بابک خواجه پاشا که مورد بازنویسی فرهاد نقدعلی و علی یداللهی قرار گرفته با کارگردانی علی یداللهی، دور دوم اجراهای خود را با بازیگرانی متفاوت در سالن نوفل‌لوشاتو آغاز کرده است. این نمایش که مجلسی زنانه بر پایه نمایش تخت حوضی است به داستان ازدواج اجباری احمدشاه قاجار و تلاش برای گریزش از این داستان با نگاهی طنز می‌پردازد. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را می‌خوانید.

علی یداللهی، کارگردان: همچنان در حال گذار به دنیای مدرنیته هستیم

چه تغییراتی در دور جدید اجراها اعمال شده است؟

دور اول اجرای این نمایش سال ۱۴۰۰ و در تالار محراب بود. در فرم اجرایی تغییرات عمده‌ای انجام شده، در اجرای قبلی تلفیقی از مجلس زنانه و سیاه بازی داشتیم که استاد جواد انصافی نقش سیاه را بازی می‌کردند اما در این دوره هم یک سری از صحنه‌ها رو حذف کردیم تا کار کوتاه‌تر شود هم این که جنس کمدی کار دیگر سیاه بازی نیست و مجلس زنانه در کار پررنگ‌تر شده است.

 پیشینه فعالیت شما در زمینه نمایش‌های ایرانی چه بوده است؟

من حدود ۳۲ سال است که تئاتر کار می‌کنم و ۲۵ سال از آن را به فعالیت در زمینه نمایش سنتی و ایرانی پرداخته‌ام. من از شاگردان دکتر فتحعلی بیگی هستم و در کنار ایشان نمایش سنتی و ایرانی را آموختم. اما چند سالی است که صرفاً به کارگردانی نمایش‌های ایرانی می‌پردازم، علاوه بر این در زمینه نمایش کودک نیز فعالیت دارم و در این بخش نیز از تکنیک‌ها و عناصر نمایش ایرانی استفاده می‌کنم. ما برای کانون پرورشِ فکری کودکان و نوجوانان نمایش «کلاغ بلا توپ طلا» را اجرا کردیم که در آن کاملاً از شیوه‌های ایرانی و تخت حوضی استفاده شده بود و در حال حاضر نیز روی یک پروژه نمایش کودک کار می‌کنم که آن نیز مجلس زنانه است و فکر می‌کنم که برای اولین بار است که در حوزه نمایش کودک از تکنیک‌های مجلس زنانه استفاده می‌شود.

 در مورد مجلس زنانه و ویژگی‌های این نوع نمایش ایرانی برایمان بگویید.

در دوره‌ای که زنان اجازه این را نداشتند که روی صحنه بروند و قدرت بیان و رسانه‌ای نیز نداشتند که حرف و اعتراضشان را بگویند و حتی در خانه خودشان نیز نمی‌توانستند به همسر، پدر و برادر خود اعتراضی کنند، دور یکدیگر جمع می‌شدند و یک سری از خصلت‌های بد مردان، مثل چشم‌چرانی، چند همسری و… را تقبیح می‌کردند و با زبان موسیقی و طنز حرف خودشان را لااقل در یک گروه زنانه بیان و به نوعی خودشان را تخلیه می‌کردند و این اعتراض را می‌رساندند، این یکی از ویژگی‌های مجلس زنانه از نظر محتوا بود و از نظر فرم اجرایی نیز مردپوشی می‌کردند یعنی لباس مردانه پوشیده، گریم می‌کردند و ریش و سیبیل استفاده می‌شد و آن خصلت‌های بد مردان را تقبیح می‌کردند. این مجلس همراه با ساز و آواز موسیقی بود که کامل‌ترینش را نیز استاد انجوی شیرازی در کتابی به نام مجالس زنانه نوشته‌اند و ترانه‌ها، شعرها و داستان‌ها و مفاهیمی که کار می‌شد در آن آمده و قدمت دیرینه‌ای دارد. یک کتاب نیز استاد جواد انصافی در این رابطه نوشته‌اند ولی کتاب آقای انجوی شیرازی بسیار کامل‌تر است.

از بازی در بازی بسیار استفاده کرده‌اید از چرایی آن و اهمیتی که در این گونه نمایشی دارد بگویید.

بازی در بازی یکی از ویژگی‌های نمایش سنتی و تخت حوضی ایرانی است که تماشاگر می‌بیند شما در روی صحنه نقش عوض می‌کنید و یکی از ویژگی‌ها و اعجاز نمایش ایرانی همین است که خود من نیز اسیر این اعجاز شده و در این شکل نمایش ماندگار شدم. در این سبک نمایشی تماشاگر در طول نمایش می‌داند که دارد نمایش می‌بیند، کارگردان با تکنیک‌های مختلف و بازیگر با نوع بازی‌اش به مخاطب مدام یادآوری می‌کنند که او در حال دیدن یک نمایش است و با این حال باز هم مخاطب آن تیپی که بازیگر می‌سازد و داستانی که برایش تعریف می‌شود را باور می‌کند و این یکی از ویژگی‌های مهم نمایش سنتی- ایرانی مخصوصا تخت حوضی است. در این اثر نیز شما می‌بینید که جلوی چشمان تماشاگر با یک شال بازیگرها شخصیت‌های مختلفی را ایفا می‌کنند. یکی از ویژگی‌های نمایش سنتی که در این کار نیز دیده می‌شود این است که از یک وسیله  استفاده چندگانه ‌شده و مفاهیم متفاوتی را روی صحنه ایجاد می‌کند. مثلاً بازیگران خانم در این نمایش از شال‌هایی که دارند استفاده‌های متفاوتی می‌کنند. مثلا در جایی آن را به دور گردن می‌اندازند و تبدیل به یک کاراکتر دیگری می‌شوند. در جایی همان شال را به عنوان یکی از رخت‌های چرکی که باید شسته شود مورد استفاده قرار می‌دهند و در جایی نیز به عنوان شمشیر بکار برده می‌شود و این استفاده‌های متفاوت و خلاقانه از آکسسوار صحنه یکی از ویژگی‌های نمایش سنتی است که در این نمایش هم می‌بینید. ما در ورژن پیشین نمایش مردپوشی هم داشتیم و یکی از بازیگران زن یک سیبیل مصنوعی به دست می‌گرفت و وارد صحنه می‌شد اما به خاطر اینکه می‌خواستیم مقداری از تایم کار کم کنیم مجبور به حذف این بخش‌ها شدیم.

یک سری از رفتارهای کمدی کاراکتر آغاسی همچنان ما را به یاد کاراکتر سیاه می‌اندازد آیا این تشابه بخشی از ویژگی‌های اشتراکی کمدی است؟

برخی از تکنیک‌ها در زمینه تکنیک کمدی و تکنیک سیاه بازی مشترک است. به جرات می‌توان گفت که تکنیک کمدی سعدی افشار با تکنیک کمدی که در حال حاضر مستربین و یا درگذشته چارلی چاپلین کار می‌کرد، مشترک است. مثلاً تضاد در رفتار و گفتار که در حال حاضر نیز در دنیا از این تکنیک تضاد برای کمدی استفاده می‌شود چرا که تضاد کمدی می‌آورد. این تکنیک‌ها مختص کمدی است و اگر بخواهید کار کمدی انجام دهید با اجرای درست این تکنیک‌ها می‌توانید مخاطب را بخندانید. تکنیک‌ها بین‌المللی و جهانی بسیاری در این زمینه وجود دارد که کمدین‌ها از آن استفاده می‌کنند مثل تحامق یعنی شخصیت اصلی خودش را به نادانی و حماقت می‌زند مثل کاری که مستربین می‌کند و یا در آثار چارلی چاپلین می‌بینیم که خودش را به نادانی می‌زند و کارهایی انجام می‌دهد که مخاطب فکر می‌کنه احمق است به این تکنیک تحامق می‌گویند.

 در پایان نمایش به جای آنکه رخت شورها را بکشند، می‌شویند. این شسته شدن برای شما نماد چه چیزی بود؟

به نوعی اشاره‌ای به شستشوی مغزی داده شدنشان است. کاسه‌های آب را بر سرشان می‌گذارند و عناصر مدرن امروزی به دستشان می‌دهند و به نوعی دچار یک خودباختگی می‌شوند. ما ایرانیان از تکنولوژی مدرن استفاده می‌کنیم اما سبک زندگی و تفکرمان همچنان مدرن نشده است و هرچند که جدیدترین گوشی موبایل را داشته باشیم اما باز هم از آن استفاده سنتی می‌کنیم. ما همچنان در حال گذار به دنیای مدرنیته هستیم و فاصله زیادی داریم تا اینکه تفکر و سبک زندگی‌مان مدرن شود و تا زمانی که سبک زندگی و تفکرمان به مدرنیته نرسد این سبک زندگی وارد هنرمان نخواهد شد. در آن صحنه می‌خواهیم بگوییم که این عناصر مدرنیته برای شستشوی مغزی است و اگر شما تفکرتان را تغییر ندهید یک رختشور باقی می‌مانید. رختشورهای داستان ما تفکرشان را آنگونه که می‌خواهند تغییر می‌دهند و به نوعی مسخ می‌شوند و مسخ‌گونه روی صحنه حرکت می‌کنند.

  آیا اشعاری که در این نمایش استفاده شده از اشعار قدیمی بوده یا اینکه اشعار جدیدی سروده شده است؟

ما شعر ابتدایی نمایش را در دور اول اجرا نیز داشتیم و آقای فرهاد نقدعلی که در بازنویسی کار با من همکاری کردند این شعر را سروده بودند. اما در این اجرا آقای عبد آتشانی آهنگساز کار بودند و اشعار نمایش را که هم ته مایه طنز دارد و هم با صحنه‌های نمایش همخوانی دارد سوردند همینطور موسیقی‌های نمایش به صورت اختصاصی برای همین کار ساخته شده و در دور اجرا قبلی ما این موسیقی‌ها را نداشتیم. شخصا موسیقی کار را خیلی دوست دارم چرا که خیلی خوب روی کار نشسته است.

 سخن پایانی

از تمام مخاطبان شما دعوت می‌کنم که تشریف بیاورند و نمایش ما را ببینند ما تا ۲۷ مهر اجرا داریم و امیدوارم که مخاطبان ما را حمایت کنند. دوست دارم به مخاطبان بگویم شما هستید که ما هستیم و اگر شما نباشید ما نیز وجود نخواهیم داشت چرا که تماشاگر یکی از ارکان اصلی تئاتر است.

شهرام مسعودی، بازیگر: ضلع اصلی مثلث تئاتر مخاطب است

جایگاه یک کمدین یا بازآفرین نقش‌های خنده و شادی‌آور در نمایش‌های شادی آور به چه صورت است؟

اینگونه نقش‌ها، نقش‌های بسیار حساس و لب تیغی هستند. یعنی با اندک زیاده‌روی به سمت و سویی می‌رود که متاسفانه به لودگی نزدیک شده و از سوی دیگر اگر کم به آن پرداخته شود دچار خنکی و بی‌مزگی می‌شود. بنا بر این اندازه نگه داشتن بسیار بسیار مهم است به خصوص در گونه کارهای کمدی ایرانی و تخت حوضی این موضوع بسیار لب تیغی است.

کاراکتر آغاسی در دربار قاجار کیست و پرداخت شما روی آن چگونه بود؟

آغاسی در دربار قاجار یک فرد بینابینی است که هم در دربار رفت و آمد داشته و هم در بخش‌های دیگر یعنی قسمت‌های پایین‌تر مثل رختشورخانه یا استرخانه و… در واقع یک حلقه رابط بوده بین اعیان و اشراف و قسمت‌های پایین‌تر جامعه محدود قجری، حال اگر بخواهیم از بعد تاریخی به آن نگاه کنیم همان ایشیک آغاسی بوده است. ما با تحلیل و صحبت‌هایی که با آقای یداللهی داشتیم به این کاراکتر پرداختیم، ایشان خیلی اصرار داشتند که از این کاراکتر ایشیک آغاسی کمی فاصله بگیریم و ما به ازای این کاراکتر را همان سیاه نمایش‌های تخت حوضی در نظر بگیریم. از طرفی کاراکتر سیاه تکنیک‌ها و دستور زبان خاصی دارد که در مورد این کاراکتر صدق نمی‌کند و کار کمدی سفید است و حال و هوایی غیر سیاه بازی دارد و از آن تکنیک‌ها نمی‌توان استفاده کرد ولی کاراکتر باید نمکین و شیرین باشد و من هم سعی کردم با همان سیاه جلو بروم و به قول معروف با راهنمایی‌های آقای یداللهی به آنچه که شما ملاحظه فرمودید رسید.

 این کاراکتر با تمام شخصیت‌هایی که روی صحنه هستند ارتباط ویژه‌ای دارد و با توجه به چند کاراکتری بودن این نمایش فوکوس کشی نکردن کاراکتر آغاسی خودش به نکته مهمی تبدیل می‌شود در این زمینه بگویید.

بله دقیقاً به نکته ظریفی اشاره کردید اینکه نقش اندازه ظرفیتش باشد و فوکوس کشی نکند، نه اوراکت باشد و نه خلا ایجاد کند و این به زعم من بسیار لبه تیغی است. همانگونه که اوایل عرایضم گفتم امری بسیار ظریف است که بازیگر حد را نگه دارد و بتواند در عین حال اتمسفر و آن حال و هوای شادی را حفظ کند به طوریکه آن پیام زیر متن که بر دوش این کاراکتر گذاشته شده را نیز خُرد خُرد و ذره ذره به جای جایی نمایش تزریق کند. اگر دقت کرده باشید در جاهای توسط این کاراکتر فاصله گذاری نیز انجام می‌شود یعنی شخص از آن قالب خارج شده و با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و آن دیوار چهارم را از میان بر میدارد و گفتمان مستقیمی با مخاطب شکل می‌گیرد. در واقع مسئولیت کاراکتر آغاسی عمل کردن به مانند یک آلترناتیو است، آلترناتیوی که باید هم حال و هوای کمدی را حفظ کند و هم آن پیام زیر متن را کمی ایرانی‌تر و به شیوه فاصله‌گذاری به تماشاگر منتقل کند.

 سخن پایانی

در این دورانی که مردم حال دلشان خوب نیست وظیفه من هنرمند این است که حال دل مردم را تا آنجایی که از دستم برمی‌آید و با آن بازه مخاطبی که دارم، خوب کنم. بنابراین انتظار و خواسته‌ام از مخاطبان و کسی که این مطلب را می‌خواند یا می‌شنود این است که بدانند واقعاً تئاتر به مخاطب نیاز دارد و ضلع اصلی مثلث تئاتر مخاطب است و تا مخاطب وجود نداشته باشد این چرخه شکل نمی‌گیرد. من همیشه در پایان نمایش‌ها از مخاطبین خواهش می‌کنم که نظرشان را سینه به سینه منتقل کنند و از اطرافیانشان نیز بخواهند که این کالای فرهنگی را در سبد خانوارشان قرار بدهند. مردم ما مردم فهیمی هستند و من امیدوارم که بیشتر و بیشتر از این کالای فرهنگی خاص استفاده کنند و انشالله که این کالای فرهنگی روز به روز تبلور پیدا کند و همه ما از این موضوع فرهنگی منتفع بشویم.

 

  آساره هداوند، بازیگر: بازیگر باید زیستش در میان مردم باشد

 این نمایش چندمین تجربه شما در زمینه نمایش‌های ایرانی است؟

اولین تجربه من در نمایش ایرانی، نمایش «بیله دیگ بیله چغندر» به کارگردانی منیژه داوری و نویسندگی استاد فتحعلی بیگی بود که در سال ۹۸ در سالن سنگلج روی صحنه رفت و این دومین تجربه من است چرا که حقیقتاً همواره از کار کردن نمایش‌های ایرانی ترس دارم. اما از آنجایی که در تجربه پیشینم استاد جواد انصافی و استاد فتحعلی بیگی حضور داشتند و در این کار نیز بنا بود با آقای یداللهی که جزو بهترین‌های این عرصه هستند همکاری کنم با اطمینان خاطر کار را پذیرفتم.

 نقش شما از دیگر رختشورها هم به لحاظ نقص فیزیکی کاراکتر و هم بعد کمدی پررنگش متفاوت است. کمی از نقش پردازی کاراکتر بگویید.

بله این کاراکتر لال است و اساساً این کاراکتر در متن وجود نداشت و آقای یداللهی با خلاقیت خودشان این کاراکتر را اضافه کردند. در دورخوانی‌ها نیز در ابتدا من نقش دیگری را می‌خواندم و متوجه شدم که آقای یداللهی عزیز میان دیالوگ‌ها چیزهایی اضافه می‌کنند و من در متن به دنبال آن چیزها می‌گشتم اما پیدا نمی‌کردم و زمانی که گفتند قرار است این نقش به متن اضافه شود از آنجایی که من همیشه دوست داشتم نقش‌های متفاوتی را بازی کنم خواستم تا از این نقش برایم بیشتر بگویند و توضیح بدهند و اجازه بدهند که نقش را اتود بزنم. پس از آن بود آقای یداللهی مرا برای این نقش انتخاب کردند و در ادامه در طول تمرینات نمایش اتفاقات دیگری برای این کاراکتر افتاد و به طور جدی شکل گرفت.

 در بخشی از نمایش کاراکتر آسپیران در حال گزارش کردن است و شما درست مثل یک اخبارگوی مخصوص افراد ناشنوا به ترجمه آن گزارش می‌پردازید. آیا این بخش از کار به صورت بداهه شکل گرفت و آیا شما آشنایی قبلی با این زبان تصویری داشتید؟

بله کاملاً بداهه شکل گرفت حتی آقای یداللهی پیشنهاد کردند که من به هیچ عنوان فیلم اجرای قبلی را نبینم. تنها چند روز مانده به بازبینی به من یادآوری شد که این صحنه را باید تمرین کنیم و من به صورت کاملاً بداهه روی زمین نشستم و صحنه را بازی کردم و به طور جدی اولین شب اجرا بود که داشتم به طور کامل این صحنه را بازی می‌کردم. و طبیعتاً از قبل هم در تلویزیون به آن دقت کرده بودم و در جامعه نیز همینطور، چون اکثر رفت و آمدهای من از طریق مترو است و با این مسئله بسیار زیاد برخورد می‌کنم. البته دوستان نابینا و یا ناشنوا نیز دارم و از آن دوستان برای نقش وام گرفتم. در واقع بسیاری از اتفاقاتی که در نقش‌ها برای ما می‌افتد به نوعی تحت تاثیر همین مراوده اجتماعی‌مان با دنیای اطراف است حال چه از طریق رفت و آمدها در مترو باشد یا هرگونه معاشرتی که با مردم در جاهای دیگر داشته باشیم. یک بازیگر باید زیستش در میان مردم باشد شاید به نظر شعاری بیاید ولی واقعاً حقیقت دارد.

بخش مهم دیگر هماهنگی بین رخت‌شورها بود که احتمالاً با چالش‌های همراه بوده در این مورد بگویید.

کارهای تخت حوضی و آیینی سنتی زمانی برای مخاطب جذاب می‌شود که یک سری المان‌ها به آن افزوده شود و صرفا به آن شکل کلاسیک که همواره در آن کاراکتر سیاه وجود دارد اجرا نشود و حرکات جدید و به روز به آن افزوده شود. آقای نوید فرح مرزی عزیز طرح حرکت کار بودند و سه روز با حضور خودشان این تمرینات و هماهنگی برای حرکات روی صحنه انجام شد برای ما هم سخت و چالش برانگیز بود به خصوص که در بعضی مواقع تایم کاری ما روی صحنه متفاوت بود و حتی آقای یداللهی لطف کرده پلاتو گرفتند و اجازه دادند که ما یک روز به صورت ۴ نفره بدون حضور کارگردان تمرین کنیم تا به آمادگی لازم برسیم.

 سخن پایانی

در پایان دوست دارم که از آقای یداللهی و تک تک همکارانم در این کار مثل آقای شهرام مسعودی که در گذشته نیز با ایشان همکاری کرده‌ام تشکر کنم. آقای مسعودی با توجه به شناختی که از من داشتند به آقای یداللهی اطمینان خاطر دادند که من می‌توانم از پس این نقش بر بیایم. این نمایش برای من بسیار تجربه خوب و متفاوتی بود و من بازخوردهای خیلی خوبی نیز گرفتم و حقیقتا بابت انتخاب این نقش بسیار خوشحال و قدردان هستم.

مریم عظیمی

There are no comments yet