روزنامه صبا

روزنامه صبا

الهام ایروانی:

همیشه علاقه‌مند بودم آثار بکت را روی صحنه ببرم


من از روزی که با آثار بکت مواجه شدم، همیشه علاقه‌مند بودم که آثار او را به روی صحنه ببرم، ولی همیشه از نزدیک شدن به آن ترس داشتم چرا که خیلی بزرگ و سخت است، اما شروع کردم.

نمایش «بازی بی کلام ۲» نوشته ساموئل بکت به کارگردانی الهام ایروانی و بازیگری سونیا اسماعیلی و الهام ایروانی این روزها در سالن کوچک تالار مولوی به روزهای پایانی اجرایش نزدیک می‌شود. این نمایش با نگاهی ساده اما عمیق و با استفاده از حرکات بدنی به ملالت، اشتیاق و تاثیر نگاه انسان در مواجهه‌اش با زندگی می‌پردازد. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با این کارگردان را می‌خوانید.

تئاتر برای الهام ایروانی چگونه آغاز شده و آیا پروژه این نمایش مربوط به پایان‌نامه ارشد شما بود؟

من در هنرستان فیلمسازی و عکاسی و بعد در مقطع کارشناسی در دانشگاه هنر، دانشکده سینما تئاتر، بازیگری خواندم در این میان کار می‌کردم. در آن زمان بعد از فارغ‌التحصیل شدن در مقطع کارشناسی، قصد ادامه تحصیل در مقطع ارشد را نداشتم اما نظرم عوض شد و از همان ابتدا زمانی که تصمیم به تحصیل در مقطع ارشد گرفتم می‌خواستم که بر روی آثار بکت کار کنم. در واقع کار روی آثار بکت چیزی نبود که به صورت ناگهانی به آن رسیده باشم بلکه از ابتدا می‌دانستم که می‌خواهم چه کار سختی را شروع کنم‌. «بازیگری روان‌تنی در آثار متاخر بکت» عنوان پایان‌نامه من بود، که کار و مطالعه من در این حوزه، دو سال و نیم طول کشید. در واقع فرایند تمرین بخش اجرای تئاتر پایان‌نامه شاید صرفا بیست جلسه طول کشید و این به‌ دلیل‌ آمادگی بدنی و ذهنی بازیگران در آن زمان بود. بنابراین ما خیلی زود به شکل نهایی کار رسیدیم.

پس اصل داستان به آن پروسه تحقیقاتی روی آثار بکت باز می‌گردد.

در اینجا از تاثیر علی‌اکبر علیزاد در روند تولید کار باید گفت، ایشان استاد راهنمای من در این پروژه بودند و با راهنمایی‌های کارسازشان، برای رسیدن به فهم درست‌‌تر و دقیق‌تری در مورد بکت، به من کمک کردند.‌

 بیشتر روی کدام آثار بکت مطالعه کردید؟

در پروژه پایان‌نامه، تاکید و تمرکزم روی آثار متاخر بکت بود، چرا که خود بکت در آثار متاخرش تاکید بیشتری روی بدن دارد و در این میان آثار متاخر بکت بازیگری را می‌طلبند که ذهن و بدنی آماده داشته‌ باشد.

آیا بخش تحقیقاتی و مطالعاتی بیشتر برای درک دنیای بکت بود؟

بله قطعاً. من از روزی که با آثار بکت مواجه شدم، همیشه علاقه‌مند بودم که آثار او را به روی صحنه ببرم، ولی همیشه از نزدیک شدن به آن ترس داشتم چرا که خیلی بزرگ و سخت است، اما شروع کردم.

 با اینکه تمامی حرکات و میزانسن‌ها در آثار بکت حاوی پیامی از سوی نویسنده هستند خلاقیت کارگردان تا چه حد می‌تواند در این آثار دخیل باشد؟

اصولاً آثار بکت مثل یک تابلوی نقاشی و از قبل تعیین شده است و ما نمی‌توانیم خیلی در آن دست ببریم و اگر غیر از این باشد دیگر نمی‌توان آن را یک اثر از بکت نامید و شاید بیشتر برداشتی از آثار بکت باشد و من اگر اینگونه نگاه می‌کردم قطعاً نام بکت را نمی‌آوردم پس زمانی که می‌خواهم نام بکت را مطرح کنم یعنی دقیقاً می‌خواهم چیزی که او گفته را ارائه بدهم. برای مثال، حتی رنگ لباس را هم نمی‌توانیم تغییر بدهیم. شاید اگر کسی این آثار را نشناسد فکر کند که کارگردان اینجا یک کپی انجام داده است و برایشان سوال باشد که در این میان خلاقیت بازیگر و کارگردان کجای کار است. باید بگویم خلاقیت کارگردان قطعاً در آثار بکت جا دارد اما در چهارچوبی که بکت تعیین کرده است. در توضیح صحنه‌ها نیز بکت خلاقیت دارد و فکر می‌کنم این بدان علت است تا کسی بتواند آثار بکت را کار کند که از دنیای بکت شناخت داشته باشد. وقتی دنیای او را می‌شناسید خیلی سخت می‌شود که در دنیایش دست ببرید و چیزی را تغییر دهید.

لطفا به صورت کلی از مفهوم بازیگری روان‌تنی در آثار بکت بگویید.

تمرین‌های روان‌تنی و پرورش ذهن و بدن بازیگر میراثی از نمایش‌های شرقی مانند نمایش نو ژاپن، کاتاکالی هند و… است. بسیاری از نظریه‌پردازان از استانیسلاوسکی متاخر به بعد، در دوران مختلف وام‌دار چنین سنتی هستند‌. بازیگران شرق در طی سال‌ها تمرین به چنین مهارت و توانایی می‌رسند. آثار بکت نیز به بخش مهمی از جنبش‌های تئاتری و آوانگارد معاصر و همچنین آثار پست مدرن تعلق دارد، که بر تمام هنرهای بعد از خود تاثیر دارد. بازیگر بکتی، بازیگری است که بعد از سال‌ها شناخت و تمرین روان‌تنی، در ابتدا به درک درست از وجود خود و بعد شناخت جهان‌بینی و متون بکت، می‌تواند اجرای بکتی داشت. چرا که چنین بازیگری با داشتن تمرکزی چندلایه و مضاعف به درک درستی از بکت رسیده و از پس چنین متونی برخواهد آمد. فیلیپ زاریلی پژوهش‌گر و کارگردانی که بعد از گذراندن دوره‌های چندساله آموزش بازیگری روان‌تنی در شرق، کار بر پروژه بکت را شروع می‌کند و دست به تلاشی می‌زند که بازیگرانش را در این راه با بازیگری روان‌تنی آشنا کند. من در بخش آخر پایان‌نامه ارشد، با تاثیر از مطالعات این پژوهش‌گر و کارگردان، سعی در شناخت و انتقال دیدگاه او را داشتم که در فرآیند تمرین «بازی بی‌کلام ۲» این تلاش ادامه داشت.

 کاراکتر‌های نمایش در رفتار تا حدی هم به دلقک نزدیک می‌شوند.

بکت علاقه زیادی به پانتومیم داشت. او گاهی از آثار چاپلین یا مثلا لورل و هاردی الهام گرفته و گاهی کاراکترهایش را نزدیک به آنها انتخاب می‌کرد. در صحبتی که با دکتر خاکی داشتم ایشان اعتقاد داشتند که کاراکترهای نمایش ما به شدت شبیه ولگردها و بی‌خانمان‌هایی هستند که در خیابان‌های پاریس زندگی می‌کنند. شاید انسان‌های دیگر آنها را گرسنه و یا کارتون خواب بدانند اما این ولگردها انتخاب کرده‌اند که اینگونه زندگی کنند و شاید اگر با آنها صحبت کنید چیزهای زیادی در مورد تاریخ، فلسفه و هنر بدانند. ما در بسیاری از مواقع در عین اینکه به کار یک دلقک می‌خندیم دلمان نیز برایش می‌سوزد این مسئله دقیقاً فضا را به سمت همان طنز تلخ و گروتسکی می‌برد که در آثار بکت شاهدیم.

 

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است