محیا قبادی در گفتگو با صبا:
نیم نگاهی به هنر بازیافت داشتیم
برای من مهم بوده که همیشه به دنبال آیتمهای فاخر نباشم چرا که میتوان از چیزهای سادهتر به آن سیلوئت و فرمی که میخواهیم برسیم و نیم نگاهی هم داشته باشیم به هنر بازیافت کردن.
مریم عظیمی- نمایش «الف غین میم یا همهی چشمها برای او» که سومین نمایش از یک سهگانه به نویسندگی و کارگردانی افشین زمانی است تا ۲۱ آذر ماه در سالن استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه میرود. در این نمایش بر اساس جنایتی که بر مردم کرمان روا شد به روایتی متفاوت از ظهور و مرگ آقا محمد خان قاجار پرداخته میشود روایتی که زنان پایانش را از نو رقم میزنند. در ادامه گفت و گوی خبرنگار صبا با طراح هنری این نمایش را میخوانید.
با توجه به این که در نمایشهای پیشین آقای زمانی هم با ایشان همکاری داشتید از چگونگی شکلگیری ایده لباسها و انتخاب متریال و رنگهایی که استفاده شده بگویید.
من تقریبا از ابتدای شروع این پروژه با آقای زمانی همراه بودم و در مورد آن گپ و گفت داشتیم. یک مشخصهای که همیشه در طراحی لباس آثار آقای زمانی برای من وجود دارد این است که فضای لباس را لازمان و لامکان در نظر بگیرم. در چنین شرایطی خودت به آنچه که روی صحنه است ژانر میدهی. ما در هر سه نمایش ایشان یعنی هاری، شازده اجباری و همه چشمها برای او، پیرو سبک خاصی نبودیم و با توجه به الگوها، برشها، فرمتِ سیلوئت کلی که آن لباسها باید در تن بازیگران داشته باشد از سبک تلفیقی استفاده کردم. اینجا فضا، فضای یک خاندان قجری است که انگار در کاخی روایتی را بیان میکنند و در طی این روایت ما با توجه به شخصیتپردازی کاراکترها سیلوئتهای مختلف را روی لباسها به کار میبریم ما در این سه کار یک پالت رنگی ثابت داشتیم که نشانی از همین سهگانه بودن است اما در هر کدام آنها یک یا دو رنگ به آن پالت اضافه شده و در این نمایش با توجه به فضای سردی که آقا محمد خان برای جهان اطرافش میسازد ما از یک سری رنگهای سبز سرد و طوسی سرد و در کنارش از نورهای گرم استفاده میکنیم. در سیلوئت لباسها و در برشها و الگوها ما برشهای ساده داریم و همه چیز خطی و به صورت افقی و عمودی اتفاق افتاده و برشهای پیچیدهای نداریم. اما من خیلی دوست داشتم که در کنار این برشهای خطی و ایستایی که در لباسها دیده میشود برعکس نمایشهای دیگر که اغلب آقایان کت به تن داشتند اینجا زنان کت به تن داشته باشند چرا که نقش زنان پررنگتر است و گویی که این زنان لباس رزم به تن کردهاند و حال ما نیاز به یک متریال سرد داشتیم که به فضا آن سردی فلز را بدهد بنابراین تور مرغی متریالی بود که روی لباسها کار شد. چیزی که همیشه برای من مهم بوده این است که متریالهایی را کنار هم قرار بدهم که ذهن ما را در روزمرهمان درگیر کند و همیشه به دنبال آیتمهای فاخر نباشم چرا که میتوان از چیزهای سادهتر به آن سیلوئت و فرمی که میخواهیم برسیم و نیم نگاهی هم داشته باشیم به هنر بازیافت کردن از طریق استفاده دوباره از چیزهایی که غیر قابل استفاده به نظر میرسند. من برای کاراکترها یک سری خطوط محیطی در نظر گرفتم و اینکه خطوط محیطی همه کاراکترها بوسیله مفتول و با توجه به ژانری که در آن ایفای نقش میکنند تعریف شده باشد بنابراین از خطوط منحنی، خطوط شکسته و خطوطی که گاهی از بدن بیرون زده و فراتر از بدن انسانی رفته است استفاده کردم. مثلاً برای سیلوئت کاراکتر دختر کریم خان که درد هجران و دوری دارد از سیلوئتی که در نقاشی برای عشاقی مانند شیرین و فرهاد دیده میشود استفاده کردم که معمولا بادی به لباسهایشان پیچیده و لباسها در باد به سویی حرکت کردهاند و به نظر من این یک فرمت بصری تثبیت شده برای هجران است و برای آدمی که میرود تا به یارش برسد و سیلوئت کاراکتر خورشید معشوقه آقا محمد خان تداعی کننده همان سیلوئت است اما به شکل سرد و سخت و از طریق تور مرغیهایی که با آن قفس مرغ را میسازند در حالی که با همین متریال میخواهیم نشان دهیم که آنها از یک خاندان اشرافی و رده بالا هستند، ما میتوانستیم از سنگهای زینتی یا چنین چیزهایی استفاده کنیم و لباسها را زیبا و فاخر کنیم اما من ترجیح دادم که از متریال دیگری استفاده کنیم و همان جلوه فاخر بودن را بگیریم که معمولاً دیده و استفاده نمیشود. اکسسوری روی لباسها نیز در همان طراحی که از ابتدا شده وجود داشت و در مورد تک تک کاراکترها فکر شد. مثلاً ما در مورد مادر آقا محمد خان که باردار است حجم بارداری را روی لباس ایجاد کردیم و تاجها نیز با کمک دستیارم خانم پریا بختیاری آماده شد اصولا وقتی لباسها از کارگاه خیاطی میرسند تازه کار من آغاز میشود، ایشان به مدت ۵ روز در کنار خودم بر اساس تمام متریالهایی که برای لباسها وجود داشت کمک کردند و کار انجام شد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است