روزنامه صبا

روزنامه صبا

رضا بهبودی در گفتگو با صبا:

 من رنج کاراکترها را می‌بینم


میلان کوندرا درباره کاراکترهای داستانش می‌گوید «آنها مدام رنج می‌کشند و من رنج آنها را می‌بینم». رنج مقوله مهمی است و در آیاتی از قرآن هم بارها بر وجود آن صحه گذاشته شده است.

سمیه خاتونی- تعارض فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا لطفی و تهیه‌کنندگی سید‌امیر سیدزاده محصول سال ۱۳۹۸ است که در آن رضا بهبودی و سودابه بیضایی نقش پردازی کرده‌اند. این فیلم که با همکاری ایران و کشور چک ساخته شده در بخش نگاه نو و سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر  نیز حضور داشت و هم اکنون در سراسر سینماهای کشور بر روی پرده سینماها است. این فیلم در پانزده جشنواره خارجی شرکت کرده و در پنج قاره دنیا نمایش داده شده است و دارای فرم خاصی است که برای اولین بار در سینما می‌بینیم. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا را با بازیگر این فیلم می‌خوانید.

 در ابتدا که فیلمنامه را از کارگردان دریافت کردید با توجه به پیچیدگی روایت مواجهه‌تان با اثر چگونه بود؟

من یک همکاری قبلی هم با محمدرضا لطفی در فیلم «روایت ناپدید شدن مریم» داشتم و می‌دانستم با کارگردانی سر و کار دارم، که اثرش بیش از آنکه بخواهد بر روی کاغذ فهمیده و درک شود در ساخت شکل می‌گیرد و باید به جهان ذهنی او اعتماد کنم. تجربه قبلی از اثر اول موجب شد که علی‌رغم آن که با فیلمنامه‌ای مبهم و چند لایه روبرو بودم اما اعتماد کنم و همکاری را شروع کنم و خیالم راحت بود که کارگردان کاملا بر فضای اثر مسلط است و من فقط باید موقعیت‌ها را درک کنم و جهان گسیخته ذهن این شخصیت را در اکت‌ها و لحن‌ها بازنمایی کنم.

«تعارض» روایت یک مرد در تنهایی است و جنجالی که او با تعارضات درونی خود دارد، به همین خاطر نقش‌پردازی خاص و هنرمندانه‌ای را می‌طلبد که بتواند مخاطب را با خود تا انتهای اثر بکشاند، کلید ورود شما به نقش چه بود و چگونه توانستید جذابیت او را در طول روایت حفظ کنید؟

واقعیت این است که همه ما اشتراکاتی با دیگران داریم و البته افتراقاتی هم هست. اما برای فهم نقش باید به سراغ اشتراکات رفت. یکی از مهمترین اشتراکات انسان‌ها با یکدیگر رنج آدمی است و هیچ انسانی وجود ندارد که بگوید در زندگی‌اش رنجی نمی‌کشد. موفق‌ترین، پولدارترین و زیباترین آدمها نیز در انحنای وجودی‌شان پیوسته از یک دغدغه رنج می‌برند. برای من بازیگر، یکی از راهکارهای کلیدی برای ورود به هر شخصیت درک رنج‌هایش است. اینکه آن شخص از گذشته چه رنج‌هایی را دیده و همچنین در وضعیت اکنون درام از چه چیز رنج می‌برد؟ بعد به رنج‌های شخصی خود رجوع می‌کنم و سعی می‌کنم نوعی پیوند بین رنج شخصیت و خودم پیدا کنم. رنج رضا تمدن تنهایی است و آیا من به عنوان رضا بهبودی در دوره‌هایی از زندگی‌ام از تنهایی رنج نکشیده‌ام؟ تمدن معترض است که چرا کسی او را نمی‌بیند، چیزی که هر انسانی در دوره‌هایی از زندگی آن را لمس کرده و اگر کمی مفهوم دیده نشدن را به درک نشدن گسترش دهیم این مختص به آدمهای خاص در شرایط ویژه نیست. اکثر آدمها از سوی دیگران درک نمی‌شوند، حتی من بازیگر با اینکه به هر جا که می‌روم برای همه شناخته شده‌ام اما اگر تنهایی را مترادف درک نشدن بگذاریم، چند نفر از این خیل جمعیت مرا درک می‌کنند؟ پس من هم هنوز به معنای عمیق کلمه دیده نشده‌ام. کسی از درونیات آدمها خبر ندارد بنا بر تعبیر حافظ؛ «در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم کیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست!» و یا مولانا که می‌گوید «هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من محسن اسرار من» همه گواهی این مطلب‌اند که آدمها تنها هستند. بنابراین تنهایی حکایت تازه‌ای نیست و دردی است که مولانا‌ نیز در اوج شهرت به آن معترف است. میلان کوندرا درباره کاراکترهای داستانش می‌گوید «آنها مدام رنج می‌کشند و من رنج آنها را می‌بینم» و یا به تعبیر دکارت که می‌گوید «من رنج می‌کشم، پس هستم.» رنج مقوله مهمی است که بودا هم درباره آن درس‌گفتارهایی دارد و در آیاتی از قرآن هم بارها بر وجود آن صحه گذاشته شده است. بنابراین نمی‌شود نقشی را اجرا کرد بدون آنکه رنج‌هایش را بفهمی. رضا تمدن از درد بی‌عشقی و بی‌همدمی در عذاب است و حتی مادرش که همیشه کنار اوست درکش نمی‌کند و بلافاصله به واسطه ورود عشق به زندگی‌اش او را ترک می‌کند. هر چند که همه اینها حاصل توهمات اوست و به مستمسک کاری است که او با ابزار دوربین دارد.

اقبال شما به بازی در فیلم‌های نوگرا و تجربی چگونه است؟ 

برای من استحکام اثر مهم است و برایم فرقی ندارد که اثر چه سبکی از روایتگری است و اگر یک اثر در هر ژانر و سبکی بتواند منعکس‌کننده حقیقتی از واقعیت‌های موجود باشد برای من قابل توجه است. اثری که مخاطب را نافهم فرض نکند و نپندارد حالا که هر چه بسازیم آنها خواهند دید پس می‌سازیم.

صحبت پایانی

خیلی سال است که به این نکته در پایان مصاحبه‎هایم اشاره می‌کنم اینکه چقدر خوب بود مخاطبی که حوصله دیدن این گونه از آثار را ندارد از خودش بپرسد که اگر از پنج‌سال پیش شروع به دیدن اینگونه آثار می‌کرد چه می‌شد؟ و چقدر در سلیقه فیلم‌بینی امروز من اثر داشت؟ امروز همان پنج سال پیش است، می‌توان از امروز شروع کرد تا چند سال به راحتی فیلم‌هایی دید که تجربیات عمیقی از زندگی را به همراه دارند. تربیت عادت، تنها مختص سینما و فیلم دیدن نیست در رمان خواندن هم تفاوت زیادی میان آثار سطحی و جدی وجود دارد که اگر امروز شروع کنیم در طول زمان سختی‌اش از بین خواهد رفت و به یک عادت و لذت عمیق از ورود به دنیایی غنی خواهد رسید. کاش مخاطب امروز به خود این فرصت را بدهد و سلیقه فیلم‌بینی خود را اصلاح کند و گرفتار در بند عادت‌های که به او دیکته شده نماند. در نهایت همه ما در برهه‌ای از زندگی در چالش‌ها و پرسش‌های عمیق‌تری فرو خواهیم رفت که باید به آنها پاسخ دهیم و نباید در آن زمان دستمان خالی باشد. ادبیات جدی، هنر درست، کتابهای عمیق به ما کمک می‌کنند تا حیات‌مان با معنای عمیق‌تری ادامه پیدا کند.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است