وحید نفر در گفتگو با صبا:
دانستن تاریخ دغدغه من برای کار کردن این نمایش بود
دانستن تاریخ و اطلاع از آنچه در گذشته آن هم نه در گذشته خیلی دور اتفاق افتاده و میتواند راهنمای ما در آینده باشد دغدغه من برای کار کردن این نمایش بود.
مریم عظیمی _ نمایش «نام همه مصلوبان عیسی است» اثری به کارگردانی وحید نفر و نویسندگی ایوب آقاخانی است که به رشته اتفاقاتی در اوایل دهه ۳۰ و فعالیتهای تروریستی گروه هاگانا در تهران میپردازد. در این درام تاریخی به مستنداتی از حوادث این دوره در ترکیبی دراماتیک با کاراکتری به نام عیسی ناصری پرداخته میشود. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با کارگردان این نمایش را میخوانید.
با توجه به اینکه در گذشته به عنوان بازیگر با این نمایش روی صحنه رفتهاید جذابیت و انگیزه اجرای آن به عنوان کارگردان چه بود؟
علاقه من به درامهای تاریخی انگیزه کار کردنم روی این متن بود. در واقع دانستن تاریخ و اطلاع از آنچه در گذشته آن هم نه در گذشته خیلی دور اتفاق افتاده و میتواند راهنمای ما در آینده باشد دغدغه من برای کار کردن این نمایش بود. همانطور که اشاره کردید نمایش «نام همه مصلوبان عیسی است» برای اولین بار در سال ۹۲ و با کارگردانی آقای ایوب آقاخانی روی صحنه رفت و من آنجا نقش خاخام را بازی میکردم اما از همان موقع خیلی دلم میخواست که خودم تجربهای به شکلی دیگر روی این متن داشته باشم. از طرفی فرایند آموزش دادن در آموزشگاه هم این بستر را آماده کرد تا در چند سال اخیر دانشجویانم را زیر نظر داشته باشم و در فرصت مغتنمی بتوانم از آنها در این پروژه استفاده کنم و امسال این مهم برآورده شد. از طرف دیگر التهابات و اتفاقات ۱۰۰ سال اخیر بستر خیلی مهم و جذابی برای نوشتن درامهاست، ما موضوعات مهمی داریم که هنوز به آنها پرداخته نشده است مطالبی که چه در قالب فیلم و چه در قالب تئاتر و سریال میتوان درسهای زیادی از آنها آموخت. پیش از این در فیلم «سرب» ساخته آقای کیمیایی، همینطور در سریال «مدار صفر درجه» به این موضوعات تا حدودی پرداخته شده اما به نظرم التهابات دهه ۳۰ و فرایندی که آن زمان برای انتقال حکومت اتفاق افتاد جذابیت خاص خودش را دارد و همه این مسائل دست به دست هم داد تا من این اثر را این بار به کارگردانی خودم روی صحنه بیاورم.
در این اثر شاهد همپوشانی یک واقعه مذهبی با رخدادی تاریخی هستیم که هرچه به پایان نمایش نزدیکتر میشویم بیشتر شده و در صحنه پایانی، به همپوشانی کامل میرسد لطفا در این مورد بگویید.
چند عامل در شکلگیری صحنه پایانی دخیل بوده که یکی استفاده از امکانات صحنه بود. در واقع ما سعی کردیم از تمام توانایی و امکانات تالار مولوی استفاده کنیم لذا به این نتیجه رسیدیم که آن تابلو تاثیرگذاری متفاوتی خواهد داشت از طرف دیگر پایان نمایشنامه جناب آقاخانی با تکنیک خودشان و با مونولوگ دختر یعنی مریم مجد تمام میشود و مونولوگ مادر پیش از مونولوگ دختر است. یعنی ایشان بیشتر روی آن درام عاشقانه تاکید داشتند اما با اجازه خودشان و با توجه به تاثیری که من میخواستم از آن تکنیک بگیرم تصمیم بر این شد که مونولوگ مادر و دختر جابجا شوند و در آن صحنه پایانی میخواستم که دقیقا آن تابلوی معروفی که حضرت مسیح در کنار دو نفر دیگر به صلیب کشیده شده را تداعی کنم حال این بار دو تن از کسانی که ملیگرا و وطن دوست بودند در کنار عیسی ناصری داستان ما به دار کشیده میشوند و سعی کردیم آن فرایند عروج حضرت عیسی روی تابلوی آخر همپوشانی شود تا این تصویر بتواند تاثیری دو چندان روی مخاطب بگذارد.
با توجه به مستندات تاریخی نمایش، کاراکتر عیسی ناصری را چگونه دیدید؟
کاراکتر عیسی ناصری خلاقیت نویسنده در تطابق دراماتیک نمایش است که قهرمان داستان را چه به لحاظ نام و چه به لحاظ فرایندی که به شکلگیری یک درام جذاب کمک میکند، پرورش داده و اینگونه پیش روی ما میگذارد.
موسیقی نیز نقش مهمی در این اجرا دارد و در اکثر صحنهها همراهی میکند.
پس از تمرینات پایانی با بازیگران، به این نتیجه رسیدیم که باید از موسیقی به عنوان یک میزانسن درست استفاده کنیم به همین علت با یک مطالعه تاریخی و بر اساس امکاناتی که داشتیم سعی کردیم از ساز مادر، یعنی پیانو استفاده کنیم و آن موسیقی افکتیو، فضاساز و اصطلاحا کامل کنندهِ درام را با همکاری و همفکری نوازنده و آهنگسازمان شکل بدهیم و بنا بر آن شد که هر چقدر در اثر پیش میرویم این فرایند از التهاب به منقلب کردن برسد و سعی کردیم در موسیقی این مسئله را رعایت کنیم و فکر میکنم یکی از امتیازات کار همین موسیقی خواهد بود.
با توجه به اینکه تیم بازیگران را از میان دانشجویانتان انتخاب کردهاید مدت زمان تمرینات نمایش چقدر بود؟
واقعیتش شاید در ذهن من ۴ سال زمان برده باشد چون من از وقتی که این بچهها وارد دانشگاه شدند آنها را زیر نظر داشتم، درسهای مختلفی را به آنها گذراندم و زمانی که خواستم برای نقشها انتخابشان کنم اجازه دادم که نقش آنها را انتخاب کند و بر اساس تواناییشان نقشها را به آنها سپردم بنابراین آن فرایند ذهنی چهار ساله در طول ۳۵ جلسه یا یک ماه فعالیت فیزیکی به منصه ظهور رسید بنابراین این شناخت خیلی به من کمک کرد تا بتوانم بار هر نقش را به شکل درست به بازیگران محول کنم.
شاید این آرزوی هر دانشجویی در عرصه بازیگری باشد که اولین قدمهایش در دنیای حرفهای را با همکاری استاد بردارد و شما به عنوان کسی که سالهاست در این عرصه فعالیت میکنید حتماً میتوانستید از بازیگرانی حرفهایتر و شناخته شدهتر استفاده کنید. بر همین اساس در مورد مزایا و مسائلی که این انتخاب در بر داشت بگویید.
سختی این مسئله رساندن تمام تلاشهایمان به بستر تئاتر حرفهای است. امروز فرایند تولید بسیار گران شده بخصوص که من برای تولید این نمایش از طریق برگزاری کارگاه و دریافت شهریه از دانشجویان عمل نکردم بلکه از طریق فرصتی که انجمن دفاع مقدس برای ما فراهم کرد و باکس خالی که در پایان سال و پیش از شروع جشنواره فجر در تالار مولوی در اختیار آثار قرار گرفت توانستیم به عنوان گروه مهمان این فرصت را به دست بیاوریم تا این نمایش را روی صحنه ببریم. در واقع اتفاق خوب و شیرینی که باید بیفتد و سختی آن همان جریان مالی، گرفتن سالن، تبلیغات و فرایند تولید تئاتر است. از آنجایی که شخصا این شیرینی و حلاوت را در سال ۸۱ یعنی زمانی که به عنوان یک دانشجو همبازی مدیر گروه و استادم آقای اصغر همت شدم حس کردم و دیدم چقدر لذت بخش است و کار کردن در کنار با تجربهها چگونه میتواند فرایند درست به نقش رسیدن را به منی که دانشجو بودم یاد دهد در این نمایش نیز سعی کردم این اتفاق بیفتد. خدا را شکر بچهها بسیار همدل بودند و میتوان گفت آزموده هستند و از تنور حوادث و بلایای بازیگری گذر کردهاند به همین علت این فرصت بسیار مغتنم بود و بستر درستی فراهم شد تا بتوانم با این بچهها از نظر خودم اجرای موفقی داشته باشم که خدا را شکر فیدبکهای خوبی هم گرفتهایم. البته خودم نیز این فرایند را بسیار دوست دارم چرا که شاید بازار حرفهای و کار کردن با همکاران حرفهای اینقدر دست مرا باز نمیگذاشت که بتوانم کارهای تجربی روی اثر به عنوان کارگردان داشته باشم.
بسیاری از کارگردانها شاید این شانس را نداشته باشند که نویسنده کار در قید حیات و حتی آنقدر جوان باشد. شما از این امکان چگونه بهره بردید و نظر ایوب آقاخانی در مورد اجرا چه بود؟
فکر میکنم که مخاطبان میتوانند نظر ایشان را در پیجهای مربوط به این نمایش ببینند در واقع ایشان سخنور بسیار خوبی هستند و نسبت به کار نیز بسیار لطف داشتهاند. قطعاً حضور نویسنده کنار کار، نظرات و پیشنهاداتش و آگاه شدن از لایههایی که از دانش او نشات گرفته و اثر را ساخته، میتواند ما را از دنیای جهالتی که ممکن است در آن اشتباهاتی را انجام دهیم نجات دهد به خصوص نویسندهای مثل ایوب آقاخانی که به تاریخ نیز اشراف دارد. اما در این مجال میخواهم از خطری که حس میکنیم بگویم و از این نسل که عملاً دیگر نمینویسد افرادی مثل کوروش نریمانی و نادر برهانی مرند که خیلی کم مینویسند و علیرضا نادری که دیگر نمینویسد آقای امجد که اجازه اجرای آثارشان را نمیدهند همینطور آقای رحمانیان که بسیار کم مینویسند و دیگر آن متن قدرتمندی که کارگردان حس کند پایش را جای سفت و محکمی گذاشته در اختیارش نیست و این خطر بزرگیست. ما مدام مجبوریم که به سراغ ترجمهها برویم آن هم ترجمههایی که مشخص نیست دست چندم باشد و مسائل دیگری که در میان است. این مسئله برای من بسیار مهم است و به عنوان کسی که وامدار گذشتگانم هستم و از تجربیات آنها بهره گرفتم باید همه را به همان شکل به نسل بعدی انتقال بدهم و این مسئولیت را در خودم حس میکنم اما این چگونه باید اتفاق بیفتد؟ من به عنوان یک کارگردان و بازیگر میتوانم این تجربیات را منتقل کنم اما اگر نویسنده و متنی وجود نداشته باشد و یا آنقدر درگیر زندگی روزمره باشند که بخواهند سفارشی بنویسند دیگر آن چه باید رخ نخواهد داد، آن تجربیات منتقل نشده و نسل جدید تولید نمیشود که به نظرم یک خطر مهم است.
سخن پایانی
از همه عزیزان، تماشاگران و مخاطبینی که به تاریخ علاقهمند هستند و دوست دارند تاریخ چراغ راهشان باشد دعوت میکنم که تشریف بیاورند و چند اجرای پایانی نمایش «نام همه مصلوبان عیسی است» را در تالار مولوی ببینند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است