بررسی فیلم سینمایی «لولی»
سرگشتگی انسان در مواجهه با خود
فیلم سینمایی «لولی» را به بهانه حضور در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر بررسی کرده ایم.
سمیه خاتونی– اولین مولفه برای شناخت و رمزگشایی از یک اثر سینمایی نام فیلم است. «لولی» نام فیلم رضا فرهمند است و به معنای انسان سرگشته است. فیلم روایت تعدادی افراد سرگشته است که بنا به مصالحی مشترک در مکان مشخصی که امامزادهای بینام و نشان است دور هم جمع شدهاند.
خط اصلی روایت داستان طلبهای به نام موسی است که برای امتحان سخنرانی خود قصد دارد بر لکنت زبان خویش فائق آید در این خط روایی همسر موسی، صفورا نمادی از زن آگاهی دهنده است که به موسی کلمه یاد میدهد. در سوی دیگر این امامزاده دختری است که در انتظار نامزدش است و زنی که شوهرش را گم کرده و همه این جمع امید دارند که خسرو ناجی آنها باشد، خسرویی که در زیر زمین امامزاده است و گویا کاری از دستش بر نمیآید.
به همین شکل کارگردان بازوان خرده روایتی خود را در خط روایی متنی و مضمونی در لایههای زیرین ادامه میدهد و تلاش دارد حرفهای ناگفتنی خود را به صورت استعاری و نمادین بازتاب دهد. اولین دیواری که در این اثر فرو میریزد مرزهای دست و پاگیر انسانی است و فیلم با شکست زبانی و مولفه چند زبانی بزرگترین مرز و خطکشی تعاملات انسانی را محو میکند، تا انسان را عریانتر با ضعف انگارههایش که برچسبی است از مناسبات برساخته اجتماعی به تصویر بکشد و به این شکل جهان داستان ذهنی کارگردان رضا فرهمند در یک خط روایی پراکنده بدون ساختار علمی معلولی طرح میشود.
کارگردان «لولی» چنان برای بیان ذهنیت خود به شکلهای فرمی پناه آورده که اگر مخاطبی به دنبال اثری قصهگو باشد هیچ چیز دستش را نخواهد گرفت. رویکرد مواجهه با این مدل از سینما تماشا و تاثیر است چرا که این سینما به دنبال جانمایی هیچ ایدئولوژی خاصی نیست و تنها به پردازش مصداقهایی میپردازد که دستآویز عادت انسان شده است.
«لولی»؛ روایت رخ به رخ انگارههای اجتماعی و انعکاس آنها در زندگی انسانهاست. در این فیلم از بدعتهایی چون تنوع اقلیمی، زن راهنما، کلمات پراکنده استفاده شده است که هر کدام میتوانند ضمن آشناییزدایی ارجاعات بینامتنی ویژهای را از داستان حضرت موسی و هارون و… بیان کنند. با این تفسیر که هارون در این فیلم یک زن است و وظیفه دارد تا لسان موسی را گشاده کند و به بهانه همین تمرین لکنت کانالی از کلمات در مضمون فیلم گنجانده شده است. کلماتی بیربط و رها که توسط صفورا مشق میشود تا تمرینی برای آزادسازی از بند لکنت زبانی موسی باشد.
در مولفههای تصویری کارگردان اثر با به کارگیری قاب بندیهای ایجازی و پرداخت به جزئیاتی که در خدمت اثر است نهایت تلاش خود را کرده است اما گاهی در برخی از صحنهها و اکتهای بازیگران چنان بزرگنمایی خاصی وجود دارد که با کنش دراماتیک اثر پیوند کمی دارد و به همین دلیل رویکردی ادا اطوارگونه در طراحی میزانسنها دیده میشود. این تنها نکته ایست در اثر که ممکن است از دیدگاه منظر سینمای هنری دلزننده باشد. فیلم در به کارگیری سایر مولفههای هنری عمدتاً درست عمل کرده است، مانند شکست زمانی خط روایی، محو کردن خیال و واقعیت، عدم روابط علی و معلولی میان صحنهها و نمایش موقعیتهای پراکندهای که ممکن است گاهی در دل داستان باشند و گاهی حول محور موضوعی که مد نظر کارگردان است.
«لولی» یک اثر ضد روایی است و جهان داستانی که در ذهن کارگردان است به دلیل مواجهه لایهای کارگردان با مضمون مورد بحث بسیار مخفی مانده است و در نمایش آنقدر این لایهها در استعاره و نمادپردازی خلاصه شدهاند که فهم آن برای مخاطب ثقیل است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است