روزنامه صبا

روزنامه صبا

بررسی فیلم «زیبا صدایم کن»

بازگشت به اوج


فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن» را به بهانه حضور در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر بررسی کرده ایم.

رضا خسروزاد– «خسرو که به اجبار در آسایشگاه روانی بستری است، سال‌های زیادی را در فکر دخترش زیبا سپری نموده. روزِ تولد ۱۶ سالگی دخترش زیبا، می‌خواهد برای او پدر خوبی باشد…»

ملودرام «زیبا صدایم کن» از معدود فیلمهای جشنواره است که تعریف کامل ژانر ملودرام را در جزئیات و به ویژه در شخصیت‌پردازی دارد. تلفیق ترغیب برانگیز پدر دلسوز با دختری باهوش در ایجاد مشارکت عاطفی تماشاگر با زیر و بم شناختی شخصیت‌ها و در نتیجه همدلی با آنها بسیار موفق است. به لطف بازی‌های بسیار خوب و به ویژه بازی طلایی امین حیایی، فیلم به لحاظ جذابیت و اشتیاق پی‌گیری اکت کاراکترها و رضایت از سرانجام شخصیت‌ها فوق‌العاده است. تماشاگر از وقتی که صرف به جهت لذت وافی و کاملی از تماشای فیلم، راضی از سالن بیرون می‌آید.

شروع فیلم زیبا و موجز است. پاسخ‌های دختر به کارشناس در جهت تایید صلاحیت، ترفند خوبی برای معرفی دختر و پیشبرد توام داستان است.

و اما آدم‌ها درماندگی‌های مشترکی دارند و هرچه این بازماندگی‌ها بیشتر می‌شود نیاز به قهرمان بیشتر. همه ما نیاز به قهرمان داریم. قهرمانهایی که آدم‌های عادی باشند تا با تماشای نبردشان با غول زندگی، لذت پیروزی‌های نداشته را مزه کنیم.

«زیبا صدایم کن» اقتباسی از رمانی نوشته فرهاد حسن‌زاده است که داستان دختری را روایت می‌کند که بین پدر روانی و سرنوشتش گیر افتاده است. اقتباس از آثار شناخته شده و قوی، همیشه با واهمه از هیبت شاهکار انجام می‌شود. حتی در بزرگترین اقتباس‌های دنیا هم این احتیاط و لرزش فیلمساز دیده می‌شود. اما در مقوله اقتباس از آثار کمتر شناخته شده، این واهمه کمتر و آزادی عمل و رهایی بیشتری برای فیلمساز وجود دارد.

به گمانم به همین جهت است که در فیلم شخصیت‌ها به شدت از رمان بهتر و در یک تعریف سینمایی هستند. خسرو، مردی که بین آسایشگاه و کوچه، بین عشق به دختر و بیماری‌اش گیر افتاده، تلاش می‌کند تا بتواند در کنار دخترش باشد. حتی اگر به بهای مردی دیگر شدن باشد.

کجا رفتن پدر مهم نیست. قهرمان صرفا باید کنشگر و فعال و مبارز باشد تا دل مخاطبش را به دست آورد.

سانتی‌مانتالیسم موجود در نمایش روابط پدر و دختر، گاهی غلیظ می‌شود اما حد را نگه داشته و لوث نمی‌گردد و درست به همین جهت است که شکل و حس این رابطه دوست‌ داشتنی در آمده است. شروع فیلم از جنوب شهر و بهتر بگویم ابتدای خیابان ولیعصر و به مرور آمدن تا بالای شهر و شمال، خطی‌ست که در وجه نمادین به بهبود روابط و پاک گشتن و زیبا شدن زندگی پدر و دختر اشاره دارد. این صعود همچون سربالایی خیابان، آرام و ناپیدا و زمان‌بر است و اگر دل به آدم‌های داستان بدهید شما را مجذوب و شیفته می‌کنند.

فیلمبرداری با آن قاب‌های زیبا و پرتحرک در کنار نور و صدای عالی و طراحی لباس و دقت ویژه حیایی در رعایت راکورد بازی و ریتم شخصیت پدر، کار را دیدنی ساخته است و در نهایت برای شاخص شدن یک فیلم باید تمام عناصر و اجزا و ارکان از درجه‌ای از کیفیت و حرفه‌ای بودن عبور کرده باشند تا بتوان گفت یک صعود سینمایی رخ داده است.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است