روزنامه صبا

روزنامه صبا

حمید رشید در گفتگو با صبا:

ابعاد مختلف کاراکتر را پرورش داده و پویاتر کردم


سعی کردم تمام ابعاد شخصیتی این کاراکتر را حفظ کنم و این ابعاد را پرورش داده، بزرگتر و پویاتر کنم. تحلیل این کاراکتر نیز به تحلیل رمان برمی‌گردد و من سعی کردم چیزی فراتر از آن نباشد.

مریم عظیمی– مهدی رضایی بعد از سالها تجربه در عرصه تئاتر و تصویر و کارگردانی آثاری مانند «عمو زنجیر باف»، «گوریل»، «قلعه» و … اقتباسی از رمان معروف جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی که موفق به دریافت نوبل ادبی شده را روی صحنه آورده است. «موش‌ها و آدم‌ها» روایت آرزوی مشترک انسانهایی متفاوت در عین حال بسیار شبیه به هم را به قصه دو کارگر مزرعه پیوند می‌زند که نقطه ضعف هر یک از آنها نقطه قوت دیگری است و همین مسئله به پیوندی عمیق میان آنها منتهی شده… بازیگرانی مثل علی باقری، میلاد فرج‌زاده، حمید رشید، برنا انصاری، نگار سلحشور و… کادر اصلی بازیگران آن را تشکیل می‌دهند. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را می‌خوانید.

 

ایفای این دسته از نقش‌ها به صورت رئالیسی دشوار است. چگونه به «جورج» نزدیک شدید؟

راه رسیدن هر بازیگر به نقش متفاوت است اما فکر می‌کنم راجع به این گونه نقش‌ها بیشترین چیزی که به بازیگر کمک می‌کند وصل شدن به رفرنس‌ها است و خوشبختانه در حال حاضر هر چقدر که دلتان بخواهد در فضای اینترنت این رفرنس‌ها وجود دارند و نکته مهم خوب تغذیه شدن به لحاظ تصویری و شنیداری از روی نمونه‌هایی است که ما می‌خواهیم آنها را بازنمایی کنیم و روی صحنه بیاوریم. حقیقتا ما بخشی از این مسئله را مدیون دوبلورهای خوب کشورمان هستیم که در دهه‌های گذشته فیلم‌های آمریکایی را دوبله می‌کردند و بخشی از لحن کاراکتر برای من با گوش کردن به همین دوبله‌ها شکل گرفت. چیزی که در ذهن مخاطب ایرانی نشسته دوبله‌ای است که از این نوع آثار دیده یا لحنی است که خود جان اشتاین بک در کتابش استفاده کرده و حال مترجم آنرا به صورتی که برای مخاطب ایرانی ملموس باشد برگردانده است. البته بخشی از رسیدن به این نقش به طولانی بودن تمرینات این اثر برمی‌گردد وقتی شما سه سال برای یک کاراکتر وقت می‌گذارید، در این بین سراغ کاراکترهای دیگر می‌روید و کاراکترهای دیگری را اجرا می‌کنید در حالی که هنوز این کاراکتر را حمل می‌کنید و به دنیا نیاورده‌اید، سبب می‌شود که کاراکتر در شما ته نشین شود و این ته نشین شدن زمانی جواب می‌دهد که بازیگر بتواند آن را به خدمت خودش درآورد حتی ممکن است در برخی موارد این بازه زمانی طولانی به کهنه شدن کاراکتر بی‌انجامد و کار سخت من این بود که سعی کنم در طول این سه سال امیدوار باشم به اینکه روزی جورج روی صحنه خواهد رفت و همانطور که سعی می‌کنم تمام ابعاد شخصیتی او را حفظ کنم باید بتوانم این ابعاد را پرورش داده بزرگتر و پویاتر کنم. تحلیل این کاراکتر نیز به تحلیل رمان برمی‌گردد و من سعی کردم چیزی فراتر از آن نباشد.

آیا تمام انگیزه‌های «جورج» برای شما قابل درک بود؟

حقیقتش رویا پردازی‌هایی که جورج و دیگر کارگران برای رسیدن به زمینی از آنِ خود دارند برای من ایرانی یا من حمید رشید در این سن و سال شاید چندان قابل لمس نبود و این تنها بخشی است که هنوز در موردش با خود کلنجار می‌روم اما سعی کردم تمام بخش‌های دیگر کاراکتر و اینکه رویداد این کاراکتر چیست را بفهمم و این رویداد را تا انتها درست پیاده کنم.

آیا می‌توان با همپوشانی رویای انسان‌ها در سرزمین‌های دیگر بر رویاهای مردمان سرزمین ما یا حتی رویای شخصی به این درک عمیق رسید؟

من فکر می‌کنم این موضوع بیشتر به دراماتولوژی باز می‌گردد یعنی مولف و کارگردان باید ما به ازایی را برای من بازیگر تعیین کند که من بتوانم به واسطه یک سری خرده دیالوگ‌ها به آن ما به ازا برای رویای خودم تماشاگری که مرا می‌بیند برسم. یعنی باید این دو جایی به این رویای مشترک دست پیدا کنند تا تماشاگر هم عمیقاً بخواهد که کاراکترها به رویایشان برسند. این اتفاق در نمایش ما از آنجایی که ما بر اساس رمان پیش رفتیم بدین صورت ممکن نبود.

سخن پایانی

دوست دارم از افرادی که کتاب و رمان می‌خوانند و حوصله دارند که یک قصه را از ابتدا تا انتها مانند یک فیلم سینمایی ببینند دعوت کنم که به دیدن این اجرا بیایند و فکر می‌کنم که این اجرا را دوست خواهند داشت.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است