پیام اینالویی در گفتگو با صبا:
پیچش شخصیت بهروز به پناه برای مخاطب جذاب بود
خدا را شاکرم که مردم سریال را دوست داشتند و از نقش پناه و بهروز استقبال کردند. هیچ چیزی ارزشمندتر و بالاتر از این نیست که کاری که انجام میدهید، مورد توجه مردم قرار گیرد.
پگاه زارعی – سریال «فریبا» به کارگردانی محمود معظمی، تهیه کنندگی سیدرامین موسوی ملکی و نویسندگی جواد صفوی یک درام اجتماعی است که به بررسی چالشهای جامعه امروز، به ویژه تاثیرات فضای مجازی میپردازد. این سریال که تاکنون ۳۴ قسمت از آن روانه آنتن شده است، هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه پخش میشود و هنرمندانی چون ساناز سعیدی، حمیدرضا پگاه، محمود پاک نیت، نسیم ادبی، ثریا قاسمی، فرزاد حسنی، نیلوفر هوشمند، امیرمحمد زند، پیام اینالویی، افسانه چهرهآزاد، سوگل طهماسبی، ارسلان قاسمی، علیرضا خمسه و منوچهر زندهدل در آن به ایفای نقش پرداختهاند. این سریال به دلیل ساختار نو و دست گذاشتن روی موضوعی که این روزها تازگی دارد و برای مخاطب ملموس است توانسته بازخوردهای خوبی را به خود جذب کند. خبرنگار صبا با بازیگر «فریبا» به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
چه شد که فریبا به شما پیشنهاد شد؟
موضوع سریال «فریبا» اولین بار زمانی که در یک سفر خارجی بودم توسط آقای محمد حاتمی، بازیگردان این سریال، با من مطرح شد. پس از بازگشت به ایران، مجدداً با من تماس گرفتند و روزی که سر صحنه رفتم، گروه مشغول فیلمبرداری از خانه پدری نسترن بود و پروژه کلید خورده بود. من آخرین بازیگر از نقشهای اصلی سریال بودم که به گروه ملحق شدم. با آقای محمود معظمی کارگردان و آقای رامین موسوی تهیه کننده دو جلسه صحبت کردیم و ایشان فیلمنامه را به من دادند که پس از مطالعه و گفتوگوی مجدد قرار شد که همکاری کنیم.
برای رسیدن و درک کاراکتر چه تمهیداتی به خرج دادید؟
ابتدا کل فیلمنامه را چند بار از ابتدا تا انتها میخوانم تا بفهمم که داستان درباره چیست و بعد اینکه شخصیتی که قرار است بازی کنم کیست. از آنجا که فیلمنامه سریال اساسا طولانی است و بیش از هزار صفحه دارد، خواندن سه بار فیلمنامه شبیه مطالعه یک کتاب ۳۰۰۰ صفحه ایست که خواندن آن در زمان کوتاه کار دشواریست. سپس آرامآرام به کشف حقایق موجود درباره کاراکتر در فیلمنامه میپردازم و مهارتهای مورد نیاز آن را پرورش میدهم. در مورد نقش بهروز، با چالشهایی مواجه شدم. او در یک کافه کار میکند و مهارتهای باریستا دارد، همچنین یک گیمر است و بازیگردان بازیهای رومیزی. من با این مهارتها کاملاً ناآشنا بودم و علاقهای به بازی نداشتم. به همین دلیل، به مدت دو سه هفته به کافههای بازی رفتم و در چند کافه معروف که بازیهای مختلف برگزار میشد، حضور داشتم تا این مهارتها را کسب کنم. در مرحله بعد به سراغ کشف و درک روابط بین کاراکترها میروم، باید نوع رابطهام با نسترن را درک میکردم، و همینطور حقایقی در مورد زندگی و موقعیت او. حقایق شخصیتها گاه به صورت واضح در فیلمنامه اشاره شده است و گاه به آنها اشاره نشده ولی وجود دارند و تاثیر میگذارند پس باید کشف شوند. من اطلاعاتی را که فیلمنامه در اختیارم میگذاشت را یادداشت میکردم و در نهایت به دنبال رسیدن به یک رفتار بودم. رفتار بهروز و بعد هم پناه.
این نقش چقدر به زیست خودتان نزدیک بود؟
یک نفش ابعاد بسیار گستردهای دارد. وقتی از یک نقش حرف میزنیم در واقع درباره یک انسان با تمامی جزئیات روحی، جسمی و اجتماعی آن حرف میزنیم. نقش بهروز و در ادامه آن نقش پناه، قطعا از زیست و زندگی من دور و متفاوت بود. اما اعتقاد دارم همه انسانها علم و تجربه تمام جهان را در خود نهفته دارند و فقط باید آن را کشف کنند. شخصیت ما تحت تأثیر محیطی که در آن بزرگ میشویم، والدین و جامعهای که در آن زندگی میکنیم، مانند دانشگاه، مدرسه و محیط کار، شکل میگیرد و بر آن اساس ویژگیهای اخلاقی و رفتاری ما متناسب با آن به وجود میآیند. ممکن است در یک جامعه کمبرخوردار رشد کرده باشید و یا در یک خانواده مرفه. ممکن است کاراکتر به دلیل شرایط زیستی و تربیتیاش دچار عارضههای رفتاری و یا حتی روانی شده باشد که در ارتباطاتش نمایان میشود. ممکن است حمایتگر، ترسو ، پرخاشگر و یا مهربان و سخاوتمند باشید. به عنوان یک بازیگر، سعی میکنم ابتدا آن وجوه کاراکتر را از درون قصه پیدا کرده و سپس به ایجاد آنها در خودم بپردازم. مثلا بهروز فرزند طلاق است و این مسئله در زندگی واقعی من رخ نداده، اما باید بدانم تأثیر طلاق در رفتار، و نوع برقراری و حفظ ارتباط عاطفی چگونه است و نتایج آن را بررسی کنم مطمئنا بهروزی که فرزند طلاق است و احتمالا عشق ورزیدن، فداکاری و غیره را در رفتار پدر و مادر نسبت به همدیگر ندیده است نمیتواند رابطه عاطفی موفقی هم با نسترن بسازد. از ابعاد رفتاری گذشته، میبایست به بعد فیزیکی زندگی بهروز نیز میپرداختم. مواردی مثل نوع پوشش، علایق، شغل و مسائل مهارتی مانند باریستا و گیمر بودن. نوع پوشش، مدل مو، اکسسوری و مهارتهای شخصی باید به گونهای به دست آیند که باورپذیر باشند و همه چیز ناخودآگاه و حرفهای به نظر برسد. در فیلمنامه صحنههای زیادی بهروز مشغول گرداندن بازی دیده میشد که لازم بود قبل از مقابل دوربین قرار گرفتن به مهارت آن میرسیدم که برای این امر مدتی به عنوان بازیکن بازیهای متنوعی را تست کردم و وظایف گرداننده را مشاهده کردم و با اجازه صاحب کافه، فیلم میگرفتم و مرور میکردم. حتی برای تهیه قهوه نیز از حرفهایهای این زمینه کمک گرفتم.
خودتان فکر میکنید این سریال با توجه به موضوع روز و ملموسی که دارد چه تاثیری در مخاطب داشته باشد؟
انتخاب موضوعات به روز، به دلیل اینکه مخاطب درزندگی روزمره با آن سر و کار دارد و برایش قابل درک و لمس است باعث میشود، راحتتر و سریعتر با آن ارتباط برقرار کند و آن را باور کند. اگر این موضوع در قالب یک قصه خوب هم روایت شود، مخاطب همراهی میکند و به این ترتیب میشود مفاهیمی را نیز به او منتقل کرد و یا حداقل او را به فکر فرو برد و برایش سوال ایجاد کرد. مشارکتی که بینندگان در فضای مجازی با کامنتها و گفتوگوهای کامنتی در صفحات بازیگران و دیگر صفحات در طول پخش سریال داشتند، نشان داد که مسئله برای جامعه دغدغه است و مورد توجه و لطف مخاطب قرار گرفته است. به هر حال فضای مجازی بیشترین تأثیر را در زندگی ما داشته است و سبب تغیرات جدی در فرهنگ و رفتار همه جوامع شده است و جا داشت که به آن پرداخته شود.
چه چالشهایی در این سریال داشتید؟
چالش همواره در تولید هر اثری وجود دارد و سختی بخشی از کار است. ساعات طولانی فیلمبرداری، صحنههای سخت و پر خطر، حفظ تمرکز، حفظ راکورد حسی و ظاهری و درگیریهایی که با کاراکتر دارید همه و همه بخشی از سختیهای این کار هستند. از سوی دیگر گاهی در برخی صحنهها ممکن است حوادث غیر مترقبهای نیز رخ دهد. به عنوان مثال در صحنهای که دو خلافکار برای دزدیدن گوشی به من حمله کردند منجر به شکستن انگشت دستم شد و یا آن صحنهای که با پوتین و پالتو به داخل استخر میپرم، آب استخر سرد بود و کتی که تن من بود بیش از حد سنگین شد که امکان شنا کردن را از من گرفته بود و ته آب فرو رفتم. با همه این سختیها خدا را شکر میکنم که یک گروه همدل بودیم و هشت ماه روزی دوازده ساعت مانند یک خانواده کنار هم بودیم و با حداقل اصطکاک با هم کار کردیم.
نقش مثبت را بیشتر دوست دارید یا نقش منفی؟
نقشهای منفی گاها ابعادی دارند که میتواند برای تجربه بازیگری جذاب باشند. بعد از بازی در نقش امید در سریال «خونسرد» که به نوعی نقشی منفی محسوب میشد پیشنهادات نقشهایی از آن دست زیاد داشتم. در سریال «غریبه» هم نقش پژمان یک کاراکتر منفی بود که همسرش را فریب میداد. شخصیت بهروز را منفی نمیدانم اگر چه در انتها شخصیت به سمت منفی چرخید ولی این شخصیت خاکستری بود. در حال حاضر، تمایل زیادی به بازی در نقشهای مثبت دارم.
چه کارهای جدیدی به زودی از شما خواهیم دید؟
اخیراً فیلم «تمارض» را نویسندگی و کارگردانی کردم که در مرحله فنی قرار دارد و پیشنهاداتی برای بازی داشتم که در حال صحبت و بررسی آنها برای همکاریهای آتی هستم.
از تعامل با عوامل و گروه بازیگران این سریال بگویید.
پشت صحنه کار ما و عوامل خوب بود و همه دوستانه با هم رفتار میکردند و از یکدیگر حمایت میکردند. تهیهکننده و کارگردان نیز فضای دوستانه و صمیمی را ایجاد کرده بودند و با دوستی کار را پیش میبردند. نیلوفر هوشمند بازیگر نقش نسترن و ساناز سعیدی بازیگر نقش فریبا، به عنوان پارتنرهای اصلی من در این سریال، وقت زیادی برای تمرین میگذاشتند. محمد حاتمی و آقای معظمی نیز دقت و نظارت زیادی روی بازیها داشتند و تعامل، ایدهپردازی و گفتوگو بین ما برقرار بود و ارتباط خوبی داشتیم. سریال «فریبا» جزو پربینندهترین سریالهای امسال شد و مورد توجه بینندگان قرار گرفت. خدا را شاکرم که مردم سریال را دوست داشتند و از نقش پناه و بهروز استقبال کردند. هیچ چیزی ارزشمندتر و بالاتر از این نیست که کاری که انجام میدهید، مورد توجه مردم قرار گیرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است