کافه خاطره صبا؛ محمدعلی نجفی
با برخی از نظریات دکتر شریعتی زاویه دارم
من در دهه پنجاه جزو روشنفکران مذهبی بودم. بنابراین دکتر شریعتی موقعی که از تئاتر حرف میزد برای من جذابیت و تاثیر پذیری زیادی داشت. البته الان با برخی از نظریات شریعتی زاویه دارم.
احمد محمداسماعیلی – سینمای نوین ایران بعد از انقلاب مدیون خیلی از نامها است که با اتکا به دانش و تجربیات و با حضور موثرشان در بدنه اجرایی سینما در اواخر دهه پنجاه سینما را از تعطیلی نجات دادند. بدون تردید یکی از این نامها محمدعلی نجفی است که در سالهای بعدترش هم در تلویزیون با ساخت سریال «سربداران» بساط تولید آثار فاخر تاریخی و ارزشمند را باب کرد. این سینماگر اصفهانی دانشآموخته کارشناسی ارشد شهرسازی و معماری از دانشگاه ملی است. نجفی در سال ۱۳۵۶ مؤسسه آیت فیلم را با همکاری انجمن اسلامی مهندسین تأسیس کرد و نخستین فعالیت هنری سینماییاش کارگردانی فیلم «جنگ اطهر» در سال ۱۳۵۸ بود. گزارش یک قتل، پرستار شب، زمین آسمانی، عشق طاهر و سریال زمان شوریدگی، از مهمترین فعالیتهای نجفی در سینمای ایران به شمار میرود. وی در فیلمهایی چون طپش، قرمز، شیدا و… مشاور هنری یا طراح صحنه و لباس بوده و به عنوان بازیگر در فیلمهای آن سوی مه، زمین آسمانی و از دوردست و مجموعه های تلویزیونی نجوا، معمای شاه و در چشم باد بازی کرده و علاوه بر چند فیلم خودش، در چند فیلم به عنوان تهیهکننده فعالیت داشته است. با محمد علی نجفی مروری داریم درباره شش دهه فعالیت کاریاش.
پسر عموی شما ( ابوالحسن نجفی ) موسس نشر نیل یکی از بزرگان ادبی ایران در دهه چهل هستند. در مورد تاثیراتشان برای ورود شما به عرصه ادبیات و سینما بگوئید؟
ایشان از مشوقانم بود و موقعی که اشتیاق من را نسبت به هنر و ادبیات دید تاکید داشت که باید مطالعه داشته باشم. سال ۱۳۴۰ به تهران آمدم و فعالیتم را ادامه دادم. ابوالحسن نجفی به همراه عبدالحسین آل رسول نشر نیل را در چهارراه مخبر الدوله تاسیس کرده بودند. پاتوقم در نشر نیل بود و موقعی که به دانشگاه رفتم نام نشر نیل به نشر زمان تغییر پیدا کرد و رفت خیابان نادری . در هر حال ابوالحسن نجفی تاثیرات زیادی روی انتخابهایم داشت و همنشینی با ایشان باعث شد در کنار معماری سینما و ادبیات برایم جدی شود.
در آن دوران چه نویسندهای مورد علاقه شما بود؟
چارلز دیکنز و داستان «دو شهر»ش وامبرتو اکو و رمان «گل سرخ»ش برای من خیلی مهم بود. «خانواده تیبو» هم رمانی جذاب برایم بود.
به چه دلیل در سالهای بعد که فیلمساز شدید بر اساس رمان گلسرخ فیلمی نساختید؟
از این رمان ایدههای زیادی گرفتهام. اما بر اساس این رمان و مضمونش در ایران نمیشود فیلمی ساخت. این تجربه و حس را بعد از توقف ساخت پروژه «خداوند الموت» بعد از چند سال کار بر روی آن به دست آوردم.
گویا قرار بود که کتابی بر اساس آن چاپ شود؟
بعد از منتفی شدن ساخت «خداوند الموت» فیلمنامهای به اسم «یک قطره خون تازه» تالیف من و نغمه ثمینی در انتشارات نگاه چاپ شد.
آیا در دوران بیست تا سی سالگیتان جوانی هم کردید و یا درگیر مبارزه بودید؟
دوران جوانیام در اواخر دهه چهل بود و مصادف بود با تحصیلم در دانشگاه ملی و تا حدی جوانی کردم. اما در آن دوران مسائل سیاسی و اجتماعی هم بین جوانها خیلی پر رنگ بود و در چنین شرایط تحت تاثیر افکار بزرگانی نظیر آیت الله طالقانی، جلال آل احمد، دکتر غلامحسین ساعدی و دکتر شریعتی و بهرام بیضایی بودم. یادم میآید در آن دوران یک جوان پرحرارت و اکتیوی بودم که مدام با جلال آل احمد در حین گفتمان بود و گاهی موارد ایشان از دست من حرص هم میخورد و به شدت احساسی با قضایا برخورد میکردم. البته این نوع رفتارها مقتضیات سن و سال جوانی است.
دهه چهل اوج شکوفایی ادبیات ایران بود. نویسندگانی مثل میر صادقی، گلستان و آل احمد روی شما چه تاثیراتی داشتند؟
ادبیات دهه چهل بسیار اثر گذار بود و همانطوری که گفتم با خیلی از اینها مثل جلال آل احمد رفت و آمد داشتم. سنت کافه نشینی در آن دوران تبدیل به یک رسم حسنه و موثر برای ارتباط بین بزرگان و جوانهای ادبیات شده بود. رسمی که این سالها دیگر در میان هنرمندان وجود ندارد. این ارتباطها باعث رشد جوانها میشد. در آن زمان قبل از افتتاح تئاتر شهر(دهه چهل) دو جریان تئاتری (سنگلج و مولوی) وجود داشت و من و خیلی از جوانها به دیدن اجراها علاقه داشتیم و در کنارش با نویسندگان و کارگردانهایشان ارتباط داشتیم و مدتها با استاد جعفر والی ارتباط داشتم تا جایی که با ایشان رفت و آمد خانوادگی پیدا کردم. در آن دوران در اصفهان نمایشی کار کردم با عنوان «وسعت سجاده» که تحت تاثیر تئاتر ایرانی بود.
آیا خاطرهای از مواجه با بیضایی در کافه نادری دارید؟
بیضایی نمایشنامهای با عنوان «چهار صندوق» را نوشته بود و قصد داشتم این نمایش را در دانشگاه ملی اجرا کنم و از آل رسول خواستم ترتیب قراری را با بیضایی بدهد و این قرار با حضور بیضایی و شاملو در کافه نادری انجام شد و من در این باره صحبت کردم و بیضایی موافقت کرد. اما متاسفانه نشد که نمایش را اجرا کنم و سیروس تسلیمی اجرایش کرد.
به نظر میرسد در تکوین شخصیت فرهنگی و اجتماعی شما مکتب حسینیه ارشاد نقش مهمی داشته است؟
من در دهه پنجاه جزو روشنفکران مذهبی بودم. بنابراین دکتر شریعتی موقعی که از تئاتر حرف میزد برای من جذابیت و تاثیر پذیری زیادی داشت. البته الان با برخی از نظریات شریعتی زاویه دارم. اما به عنوان معلم هنری خودم مدیونش هستم .
آیا دکتر شریعتی در باره سینما هم نظر میداد؟
مفصل حرف میزد و سینما را خوب می شناخت .
این شناخت تا آنجایی بود که سینمای روز دنیا را دنبال کند؟
هم به سینمای ایران و هم به سینمای جهان احاطه داشت و سینمای نئورالیسم ایتالیا و موج نوی فرانسه را دوست داشت. زمانی که فیلم سینمایی «قیصر» و فیلم سینمایی «گاو» اکران شد شریعتی به خاطر کاراکتر آرمان خواه و مبارزه طلب فیلم «قیصر» این فیلم را بیشتر دوست داشت و به قول خودش ابوذری فکر میکرد.
آیا در آن دوران با روشنفکران لائیک و چپ هم دچار چالش میشدید؟
تفکرم از دمکراسی این بود که باید تحمل شنیدن عقیده مخالف را داشته باشیم و با این حس با هنرمندان چپ برخوردهای خوب دو طرفه داشتم. موقعی که کارگاه نمایش میرفتم اولین برخوردهایم با آوانسیان و خلج در آنجا شکل گرفت و نمایش بی نظیر «منصورحلاج» را آنجا دیدم و از خانم خجسته کیا خواستم نمایش را بیاورد حسینیه ارشاد اجرایش کند و گفت «امکان ندارد» و با امثال ما زاویه داشت. در آن دوران با رضا رویگری در نمایش آربی آوانسیان آشنا شدم که در نمایش سوره الرحمان را از حفظ خواند. همه ماها در آن دوران روی عدالت خواهی وحدت رویه داشتیم.
فکر می کنم حضور شما، انوار، اسفندیاری و بهشتی باعث به حرکت درآمدن چرخهای سینمای بعد از انقلاب شد. چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟
با حرفتان موافقم. با همفکری دکتر شریعتی کلاس تئاتر برگزار کردیم و بچههای مذهبی و تحصیل کرده در این کار مشارکت داشتند. در این دوران با انوار، هاشمی طبا و اسفندریاری آشنا شدم. آشناییام با بهشتی بعدا رخ داد. ایشان هم دانشگاهی با من بود و در شرکت سمرقند از ایشان دعوت کردم و اولین فیلم زیر زمینی «مردم» را ساختم و بهشتی فیلمبردار و تدوینگرش بود .
آیا محمدرضا شریفینیا هم در آن دوران در حسینه ارشاد حضور پیدا کرد؟
بله، من در مدرسه کمال کلاس تئاتر داشتم و شریفی نیا درآنجا دانش آموز بود و اولین برخوردم با او آنجا شکل گرفت. اینها جوان بودند و علاقهمند به هنرهای نمایشی. شریفینیا هم نویسنده و هم طراح بود و بعدش هم به دانشکده هنرهای زیبا رفت.
سال ۱۳۵۹ از سمتتان در وزارت فرهنگ استفعا دادید. اما سایر دوستانتان نظیر بهشتی و انوار کارشان را ادامه دادند. به چه دلیل در این سمت نماندید؟
از طرفی تمایل داشتم به کار اصلیام یعنی فیلمسازی ادامه بدهم و از طرفی هم شرایطی پیش آمد که نتوانستم تحمل کنم و در مقطعی با شهید دکتر بهشتی دچار اختلاف سلیقه شدم. همه این تجربیاتم شد قاضی شارح و «سربداران».
آیا در سالهای بعد رابطهای با بهشتی و انوار داشتید؟
ارتباطها دورا دور بود و مثل گذشته نبود
سریال و فیلمسازی برای شما چه ویژگیهایی به همراه دارد؟
حرفه اصلیام نیست و بیشتر دغدغهام است و یک دریچهای است برای بیان دلمشغولی، دغدغه و افکارم. برایم فیلم دیدن در سینما بسیار ارزشمند است. سینما رفتن یک تفریح جمعی است که آدمها در آنجا به فردیت میرسند و درعین حالی که بین جمع فیلم میبینیم فردیت خودمان را حفظ میکنیم. این جهان برایم دلپذیر است. سریال و فیلمهایی که ساختهام ماحصل دغدغههایم در سالهای مختلفی بود و البته دارای نقاط ضعف و قدرت هم بوده است. هر کدام از آثارم یک تجربه خاصی برایم برایم به همراه داشته و تلاش کردم نگاه ساختار شکنانه و پست مدرن در آنها دیده شود.
شما در حالی در اوایل انقلاب به سراغ ساخت سریال تاریخی «سربداران» رفتید که تا آن زمان تجربههای اینچنینی در تلویزیون کمتر انجام شده بود. ساخت این سریال برایتان چه چالشهایی داشت؟
در زمان ساخت سریال «سربداران» در ابتدای دهه شصت دوران گذر به فضای جدیدی بود و بالطبع ساخت سریالی با این ابعاد در تلویزیون واقعا کار دشواری بود. یکی از عواملی که باعث شد من این چالش بزرگ را انجام بدهم تجربیاتم در معماری و شهر سازی بود و در طراحی فضای سریال و اجرا آن خیلی به من کمک کرد و با پروژههای بزرگ کاری بیگانه نبودم و در معماری آنها را تجربه کرده بودم. ایده اصلی ساخت این سریال به دهه پنجاه برمی گردد که تئاتر «سربداران» را با حضور عبدالله اسفندیاری، مهرزاد مینویی و حاجیپور و… در حسینه ارشاد روی صحنه بردم و به نوعی پیش گویی انقلاب اسلامی را در سال (۱۳۵۱) انجام دادم و کاری شعاری و انقلابی بود. سالهای بعدتر به ایتالیا رفتم و بازدیدی از استودیوهای شهرک سینمایی چینه چیتا داشتم و بررسی درباره ساخت دکورهای عظیم سریال «سربداران» را انجام دادم. در این سریال استاد خورشیدی به عنوان طراح در کنار ما حضور داشت. از تاثیرات دکتر علی شریعتی هم در باره ساخت این مجموعه نباید غافل شد.
به هر حال در آن شرایط سیاسی و اجتماعی شما در «سربداران» ضمن پرداخت دراماتیک و جذاب به شخصیتهایی نظیر قاضی شارح، قضیه عشق زن جوانی به شیخ حسن را هم ارائه کردید؟
در این سریال هم در بحث دوبله با حسین کسمایی تلاش کردیم در تمام نقشهای اصلی از صدای اصلی بازیگران استفاده کنیم و فقط آقای رهگذار جای چنگیزوثوقی و من هم جای موذن مسجد حرف زدیم. البته ناگفته نماند در بحث مسائل عاطفی سریال با سانسورهایی مواجه شد. برای جذاب شدن شخصیت ملکه مغول که افسانه بایگان آن را ایفا کرد از چهل گیس مصنوعی استفاده شد و از تابوهای موجود عبور کردیم.
در سریال «سربداران» بازیگر جدید و مهمی به بازیگری سینمای ایران معرفی شدند؟
این پرورش جوانهای با استعداد در سایر بخشها از جمله گریم و طراحی صحنه هم انجام شد و بازیگران خوب و جوانی نظیر افسانه بایگان ، امین تارخ ، حسین محب اهری و … به سینما و تلویزیون معرفی شدند.
در «سربداران» به جز مشایخی و انتظامی از تمام بازیگران سرشناس استفاده کردید. دلیل عدم حضور این دو نفر چه بود؟
انتظامی را هم انتخاب و دعوت کردم اما گفت که آمادگی بازی در این نوع سریالهای را ندارد. برای جمشید مشایخی هم نقش مناسبی نداشتم که پیشنهاد بدهم.
دفتر مهندسی سمرقند را هم تاسیس کردهاید، آیا همچنان معماری در کنار سینما جزو ذغدغههایتان است؟
این دفتر را باتفاق موسوی، عبدالله بازرگان و مهندس نقره کار و مهندس هندی و حسن آلادپوش تاسیس کردیم.
کدام کار معماریتان برای شما جذابیت بیشتری دارد؟
در اصفهان خانه قدیمی که طراحی منحصر به فردی داشت را باز سازی کردم و در شاهین شهر در شهر سازی مشارکت داشتیم و کارهای ماندگاری انجام دادیم.
به نظر میرسد که فیلم «جنگ اطهر» قربانی شرایط سیاسی زمان ساختش شد و مجال دیده شدن نداشت چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟
«جنگ اطهر» اولین تجربه حرفهای فیلمسازیم بود و تمام عواملش از جمله بازیگرانش مثل فرامرز قریبیان حرفهای بودند و برای خیلیها جذاب بود که کارگردان یک فیلم نماز میخواند و همسرش هم در فیلم بازی میکند و خانهاش هم شده لوکیشن فیلم. در استودیو نقش جهان که کارهای فنی فیلم انجام میشد داوود نژاد آمد و کنجکاو بود که با من آشنا شود و ارتباطمان از همان دوران آغاز شد.
در حال حاضر دوران اوقات فراغتتان را چگونه میگذرانید؟
بیشتر رمان می خوانم ودرگیر دنیای آثار و اندیشههای داستایوسفکی شدهام و بعد از دو مرتبه خواندن برادران کازماروف احساس کردم که انگار در آن دوران هستم و دغدغههایم دغدغههای شخصیتهای رمان است. درکنارش کار کولاژ هم انجام میدهم و فقط برای دلم این کار را انجام میدهم.
کار کدامیک از نویسندگان جوان را قبول دارید؟
آثار زویا پیرزاد و پرینوس صنیعیپور را دنبال می کنم.
کدامیک از نویسندگان معاصر درفضای کاریشان به معماری توجه دارند؟
در سبک ساختاری آثار سیمین دانشور، اسماعیل فصیح و احمد محمود فضای معماری دیده میشود.
بعد از کم کاریتان در حوزه کارگردانی در تلویزیون از شما بازیهای زیادی از جمله در سریال «معمای شاه» که ایفاگر نقش احمد قوام بودید، دیدیم. به بازیگری چقدر علاقه دارید؟
بازیگری حرفه اصلی من نیست و دوستان لطف میکنند و گهگاهی نقشهایی برای بازی به من پیشنهاد میدادند و برای اینکه به دوستان کمکی کرده باشم این نقشها را بازی می کردم. در مورد سریال «معمای شاه» و نقش قوام باید بگویم احمد قوام ملقب به قوامالسلطنه سیاستمدار کارکشته و نخستوزیر چند باره دوران پهلوی اول و دوم است و نقش عمدهای در خیلی از تحولات معاصرسیاسی و اجتماعی ایران از قبیل ختم غائله آذربایجان داشت.
سریال «در چشم باد» هم با جعفری جوزانی همکاری کردید.
جوزانی هم از دوستانم محسوب میشود و «در چشم باد» از جمله کارهای مهم تاریخی تلویزیون است و خوشحالم که در این سریال حضور داشتم.
در اوایل دهه شصت و در زمان ساخت فیلم «گزارش یک قتل» نگاه سیاسی هم در افکارتان دیده میشد. اما در سایر آثارتان این ویژگی دیگر تکرار نشد؟
فضای جامعه ما در اغلب موارد سیاست زده بوده است. «گزارش یک قتل» یک تجربه انسانی و اجتماعی بود و فقط موضوع و سوژهاش سیاسی بود و تلاش کردم در این بستر سیاسی به تحلیل روابط بین آدمها بپردازم. در سریال «سربداران» هم به یک مقطع تاریخ پرداختم که مصادف با استیلای مغولان بر ایران بود و یک سری از اتفاقات مهم در حوزه اجتماعی و سیاسی رخ داد.
سابقه تهیه کنندگی چند فیلم را در کارنامه دارید؟در قبول تهیه و تولید آیا ملاک اصلیتان فیلمنامه است؟
اول اعتماد به کارگردان و بعد فیلمنامه مهم است. اگر بهترین فیلمنامه وجود داشته باشد و کارگردانی خوبی انجام نشود ماحصل کار اثر خوبی نخواهد بود.
سبک کار کدامیک از فیلمسازان جوان را دوست دارید؟
سعید روستایی با ساخت فیلم «ابد و یک روز» نشان داد که سینما و فضا سازی را درست می شناسد و حرفی هم که در فیلم مطرح میکند مسئله روز اجتماعی بود. صفی یزدانیان هم در فیلم «دنیای شما ساعت چنده» نیز به خوبی از هویت یک شهر در شخصیتپردازی شخصیتهای فیلمش استفاده کرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است