روزنامه صبا

روزنامه صبا

مرتضی شاه‌کرم در گفتگو با صبا:

مقید به این نیستم که پایان اثرم باز و یا بسته باشد


مقید به این نیستم که پایان اثرم باز و یا بسته باشد. من سعی می‌کنم بهترین پایان را برای کارم انتخاب کنم. شاید اینکه پایان نمایش ما با شروع یک پرسش همراه است برای مخاطب جذابیت بیشتری داشته باشد.

مریم عظیمی– نمایش «اشتراکی» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی شاه‌کرم که در این روزهای پایانی سال در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود در پرداخت به معضل خانه‌های اشتراکی، کاراکترهای قصه‌اش را در انتخابی بین ثروت و ارزش‌هایشان به چالش می‌کشد. در این نمایش که نگاهی تراژدی کمیک به این مقوله داشته بازیگرانی مانند مسعود کرامتی، پروا آقاجانی، سهند جاهد، فاطمه نیشابوری و … به ایفای نقش می‌پردازند. در ادامه گپ‌وگفت خبرنگار صبا با کارگردان این نمایش را می‌خوانید.

 

ایده اولیه این نمایشنامه چگونه شکل گرفت؟

فکر می‌کنم از میدان هفت تیر تهران که به سمت پایین می‌رویم دیگر لازم نیست که به دنبال ایده و سوژه بگردیم بلکه فقط باید به این توجه کنیم که کدام  مهمتر است و به آن بپردازیم. قضیه واحدهای اشتراکی که من در این نمایشنامه به آن می‌پردازم ماجرایی است که امروز گریبانگیر مملکت، جامعه و بسیاری از مردم است. یک ناهنجاری جدید که گریبانگیر بسیاری از افراد است و از آنجایی که خود من هم مستاجر هستم مانند بسیاری دیگر از مردم این دغدغه را دارم و این دل مشغولی باعث شد که یکی از دوستانم از من بخواهد تا با او به جایی بروم که دو خانواده غریبه با هم در یک واحد بسیار کوچک زندگی می‌کردند و همین مسئله تلنگری بود برای اینکه قصه اولیه نمایش «اشتراکی» شکل بگیرد.

معمولا نمایشنامه‌های رئالیستی مرحله تحقیقاتی دارند یا مصاحبه‌هایی با افراد درگیر مسئله ممکن است انجام شود آیا برای شما نیز اینگونه بود؟

من با کسی به صورت مستقیم مصاحبه نکردم ولی بر اساس چیزهایی که دیده و شنیده‌ام و درک می‌کنم و بر اساس زیستی که داشتم به این نتیجه رسیدم که حتماً باید این دغدغه را مطرح کنم و از آنجایی که کار اصلیی‌ام تئاتر است و در کنارش کار تصویر انجام می‌دهم با خود فکر کردم که بهتر خواهد بود اگر ابتدا موضوع را در تئاتر محک بزنم. معمولا برای اینکه یک حرف تلخ بر جان آدمی بنشیند سعی می‌کنیم آن را با زبان شیرین مطرح کنیم به همین علت این کار نیز به سمت تراژدی کمدی‌هایی رفت که به گروتسک تنه می‌زنند و در اغلب کارهای پیشینم نیز این ویژگی وجود دارد.

در برخورد با یک پدیده رئالیستی اجتماعی ممکن است دچار شعار زدگی شویم. شما برای اجتناب از این شعار زدگی در نمایشنامه و اجرا به چه مسائلی دقت کردید؟

فکر می‌کنم گاهی در تئاتر باید یک سری چیزها را بفهمیم بدون اینکه آنها را بشنویم یعنی مسائل باید بجای تبدیل به دیالوگ به موقعیتی تبدیل شوند که مخاطب آن را ببیند و به نظرم این یکی از راه‌های فرار از شعار زدگی است. من اگر بخواهم در مورد ایثار یک فرد دیالوگ بنویسم قطعاً دچار شعار زدگی خواهم شد اما اگر ایثار او را به صورت عینی به تماشاگرم نشان دهم دیگر شعار زده نخواهد بود و مخاطب ایثار را می‌فهمد و درک می‌کند و این یکی از راه‌هایی است که همیشه برای فرار از این موضوع  به ذهنم می‌رسد. بنابراین اگر مسئله خانه‌های اشتراکی را به شکل دیالوگ در می‌آوردم صرفاً تایید مخاطب را بدست آورده بودم و آنچنان که باید اثرگذار نمی‌بود اما  وقتی مخاطب بنشیند و زندگی دو یا چند خانواده را کنار هم ببیند به درک عمیق‌تری از وضعیت می‌رسد.

خب تمام کردن یک اثر رئالیستی کار سختی است و گاه برای فرار از همین مسئله، سازندگان اثر به پایان باز روی می‌آورند. از کامنت‌های تیوال به نظر می‌آید که مخاطب شما از پایان نمایش راضی است.

حقیقتش من مقید به این نیستم که پایان اثرم باز و یا بسته باشد. من سعی می‌کنم بهترین پایان را برای کارم انتخاب کنم. شاید اینکه پایان نمایش ما با شروع یک پرسش همراه است برای مخاطب جذابیت بیشتری داشته باشد. پرسشی که یک پرسش دراماتیک نیست اما مخاطب وقتی از سالن بیرون می‌رود از خودش می‌پرسد. من خیلی دوست دارم که وقتی نمایشی را اجرا می‌کنم تاثیرش تا مدتی روی مخاطب بماند درست مانند اثر یک عطر درجه یک و مرغوب که تا مدتی همراه ماست و فکر می‌کنم که خاصیت یک نمایش خوب نیز همین است اینکه جوری تمام شود که همراه مخاطبی که از سالن بیرون می‌رود بماند و به نظرم پایانی که تاثیرگذار است یک پایان خوب به حساب می‌آید.

معمولا وقتی یک نام پررنگ مثل آقای مسعود کرامتی در گروه بازیگران اثر به چشم می‌خورد باقی بازی‌ها زیر سایه آن نام می‌رود اما به نظر می‌رسد که در نمایش شما این اتفاق نیفتاده است و بازی دیگر بازیگران نیز توجه مخاطب را جلب کرده است.

من فکر می‌کنم دلیل این مسئله خود آقای کرامتی است چون اخلاق و رفتار حرفه‌ای را به شکل کاملاً حرفه‌ای به ما نشان داد و یکی از دلایل اصلی که امروز این کار روی صحنه است حضور آقای کرامتی است و من واقعا به ایشان مدیون هستم چون مثل یک برادر دلسوز در کنار من ایستادند، کنسه دادند، ایرادها را گرفتند و کمک کردند و این برای من اتفاق بسیار بزرگی است. روز اولی که آقای کرامتی سر تمرین حاضر شدند به هیچ عنوان با این دیدگاه که من از همه شما بزرگتر یا جلوتر هستم نیامدند و اولین حرفی که به من زدند این بود که وقتی اینجا می‌آیم کسی به من استاد نگوید و این نگرش آقای کرامتی باعث شد که باقی اعضای گروه نسبت به ایشان احساس راحتی بیشتری داشته باشند و راحت بازی خودشان را انجام بدهند. علاوه بر این خود آقای کرامتی نیز سعی کرد سطح بازی‌ها را به جایی برساند که همه بازی‌ها یک دست باشند.

در مورد علت انتخاب صحنه دو سویه برای اجرا و دکور مینیمالیستی و کاربردی و نورپردازی فضاساز کار بگویید.

اساساً سویه‌ها از آنجایی می‌آیند که یک کارگردان می‌خواهد زاویه دید بهتری به مخاطبش بدهد برای همین صحنه کار را دو سویه انتخاب کردم چون بر مبنای دیالوگ است و دیالوگ‌ها رو در روی هم گفته می‌شوند و برای اینکه از آن شکل مرسوم میزانسن‌های همیشگی تئاتر که بازیگرها در صحنه‌ای یکسویه به صورت ۴۵ درجه روبروی یکدیگر نشسته یا دیالوگ می‌گویند، فرار کنم از صحنه دوسویه استفاده کردم هرچند که آثار فاخر زیادی در صحنه یکسویه به اجرا می‌روند. طراح صحنه این کار سینا ییلاق بیگی است که در چند کار دیگر نیز همکاری کردیم و سبک و سیاق مرا می‌شناسند. من همیشه به دنبال سادگی و مینیمالیسم بوده‌ام و نه بدنبال شلوغ کاری و زرق و برق در دکور و واقعیتش امکانش را نیز نداشتم اما من از یک دردی حرف می‌زنم که دوست ندارم این درد را در یک رنگ و لعاب و شکل و شمایل پر زرق و برق پنهان کنم بلکه دوست دارم این درد عیان باشد و بیرون بزند. بنابراین همه چیز را حذف می‌کنم و با مخاطب یک زندگی و صحنه ساده راه قرارداد می‌کنم و آقای ییلاق بیگی نیز در این زمینه همیشه با من همراه بوده است. جدای از این از تکنولوژی و مپینگ هم برای فضاسازی استفاده می‌کنیم تا مخاطب و تماشاگر را به فضاهای مختلفی ببریم و این فضاهای مختلف را از طریق مپینگ می‌سازیم.

سخن پایانی

حقیقتش به جز رسانه‌های رسمی و دوستانی مانند شما دستم به جایی بند نیست و پروپاگاندای خاصی ندارم، این شکل جدید تبلیغاتی را بلد نیستم و اصلا هم نمی‌خواهم یادش بگیرم به همین علت از این تریبون استفاده می‌کنم و از مسئولین درجه یک کشور دعوت می‌کنم که بیایند و این نمایش را ببینند چرا که این یک دغدغه اجتماعی است که تازه سر باز کرده و مسئولینی که خواب هستند باید بیایند و حداقل با دیدن این مدل آثار با گوشه‌ای از مشکلات جدیدی که گریبان‌گیر مردم شده مواجه شوند تا بتوانند فکری به حالش کنند وگرنه کار به جایی می‌رسد که باید پشت بام و پارکینگ خانه‌هایمان را اجاره بدهیم یا اینکه در پشت بام و پارکینگ‌ها زندگی کنیم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است