روزنامه صبا

روزنامه صبا

حسین مهکام در گفتگو با صبا:

نسل ما از زیر شنل مهرجویی برآمده است


در سینمای ایران، مرحوم داریوش مهرجویی و حمید نعمت‌الله و علی مصفا و مانی حقیقی و رفیقمان سروش صحت جلوداران این عرصه‌اند. به شکلی واضح نسل ما از زیر شنل مهرجویی برآمده است.

سمیه خاتونی – در این گفت‎‌و‌گو به سراغ عوامل سازنده فیلم سینمایی «عینک‌قرمز» آخرین ساخته حسین مهکام رفته‌ایم، حسین مهکام کار خود را در سینما با فیلمنامه‌نویسی مشترک در آثاری چون «آدم، هیچ، بیست» با عبدالرضا‌کاهانی آغاز کرد و همچنین در آثاری چون «آزادی مشروط»، «بی‌حسی موضعی»، «آندارنیک»، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «برف»، «احمد به تنهایی»، «کشیک ‌قلب» در سمت کارگردان و نویسنده حضور داشت. در این فیلم که به تهیه‌کنندگی مرتضی شایسته است بازیگرانی چون؛ حامد بهداد، هادی کاظمی، الناز حبیبی، پانته‌آ پناهی‌ها، سروش صحت، نادر فلاح، سهیل مستجابیان و… ایفای نقش کرده‌اند. گفت‌وگو با کارگردان این فیلم را در ادامه می‌خوانید.

 

طرح و ایده فیلمنامه «عینک قرمز»، متاثر از چه مضامینی در ذهن شما شکل گرفت؟

ایده ابتدایی این فیلم با عنوانی دیگر و فضاسازی دیگری و داستانی کاملاً متفاوت، از دوستم مهدی بدرلو که اینک تهیه‌کننده بسیار موفقی است، کمی بعد از تولید فیلم «بی حسی موضعی» به من پیشنهاد شد. مهدی آن موقع مدیر تولید «بی حسی‌موضعی» بود و از نظر من فقط مدیر تولید نبود. بلکه بسیار بسیار جهان کمدی آن فیلم و ذهن مرا می‌دانست. من آن ایده را چندین بار نوشتم و هر بار احساس کردیم امکان ساختش نیست.

 ایده سه خطی اثر چه بود؟

اینکه آن ایده چه بود نخواهم گفت. چون «عینک قرمز» آنقدر با آن فاصله دارد که مهدی ممکن است روزی بخواهد آن ایده را بسازد و درست نیست من بیانش کنم. تا این که از مهدی اجازه گرفتم و مدل خودم را با تغییرات ماهوی بسیار تبدیل کردم به چیزی که دیدید.

 با توجه به آثار قبلی شما که هر کدام تجربه‌هایی نو در ساختار سینمایی ایران هستند، «عینک قرمز» چه مباحث نو و جدیدی را پیش روی سینمایی ایران گشاده است و به دنبال پایه‌ریزی چه سینمایی است؟

راستش من تعابیر شما را از سر لطف می‌دانم و هرگز درباره خودم این گونه فکر نمی‌کنم. وقتی فیلمنامه می‌نویسم و یا می‌سازم و حتی بعدش، ابداً به این که کجای سینما ایستاده‌ام فکر نمی‌کنم. شاید هم خوب نباشد. اما ذهنم بیشتر درگیر کار مطالعاتی خودم است تا هر چیز دیگر. من فیلم ساختن را گامی در حرکت در یک پروژه دراز مدت مطالعاتی شخصی می‌دانم. اما درباره این فیلم، فاصله زمانی از فیلم «بی‌حسی‌موضعی» که فیلم سوم من بود و بعدش ساختن فیلم «احمد به تنهایی» تا «عینک قرمز» چیزی حدود چهار سال بود که طبیعتاً ذهن آدم تغییرات بسیاری می‌کند. همان‌گونه که جهان عوض می‌شود. آن هم جهانی که در این فاصله از یک پاندمی عجیب عبور کرده است. از سال ۲۰۲۰ و رخدادهای بعد آن، در سینما و تئاتر به دنبال کمدی گروتسکی بودم که بعدتر با «بی‌حسی موضعی» امتدادش دادم. به زعم خودم در «عینک‌قرمز» لایه‌ دیگری از این سبک را انضمام دادم که با فانتزی و کاریکاتور تلفیق شده بود، این ورطه‌ای است که گویا تماشاگر را خیلی همراه نکرده است. شاید هم تماشاگر ذائقه‌اش عوض شده. چون «بی‌حسی‌موضعی» فروش بسیار خوبی داشت. آن فیلم هم در همین ژانر بود. بلکه حتی رادیکال‌تر. اما به نظرم می‌رسد این فصل مطالعاتی به پایان رسیده است. احتمال می‌دهم فیلم بعدی‌ام یا حتی فیلم‌های بعدی‌ام، رویکردی دیگر داشته باشند. به کل دورتر از این‌هایی که ساخته‌ام.

برای بیان این لحن در سینما که در زمره آثار پست‌مدرن می‌گنجد، بازیگری و سبک بازی باید از چه مولفه‌های بهره بگیرد؟ با همین تناسب شما بازیگران این فیلم را با چه رویکردی انتخاب کردید، مهمترین چیزی که از آنها برای انتقال حس و اتمسفر جهان داستان اثر خواستید چه بود؟

خوشبختانه بازیگران این فیلم شناخت خوبی از این مدل کمدی داشتند. از حامد بهداد و پانته‌آ پناهی‌ها که هر کدام استادی هستند تا نادر فلاح و هادی کاظمی و الناز حبیبی و سهیل مستجابیان و البته سروش صحت عزیز که خودش یکی از سردمداران جدی این نوع کمدی است و بارها گفته‌ام صد هیچ از امثال من جلوتر است. برای بازی گرفتن از این دوستان، هرگز مشکلی نداشتم. کاملاً واقف به این لحن در سینما بودند. خب، همه ما می‌دانیم که لحن، مهم‌ترین امر در سینماست. حفظ لحن در یک فیلم سخت‌ترین و مهم‌ترین وظیفه کارگردان است که یک لایه مهمش در بازی‌ها رخ می‌دهد. تمهید این معنا، عبارت کاریکاتور بود. این که قرار است یک کارتون بسازیم که از قضا دارد رئالیته رفتاری جهان نیوتونی را پی می‌گیرد و البته گاهی همان را هم به هجو می‌کشد.

از امکانات فنی فیلم بگویید، فضاسازی‌ها و دکوپاژهای فانتزی در مقایسه با سبک‌های دیگر چگونه است؟ آیا برای فضاسازی فیلم،آثار  کارگردان خاصی در جهان مد نظرتان بود؟

عطف به پاسخ قبلی، میزانسن و دکوپاژ  هم در هر لحنی اقتضائات خودش را دارد. ماجرای حفظ ریتم و تمپوی مخصوص این لحن، چالش فیلمساز است. این معنا در تدوین بیشتر جلوه می‌کند. کاری که همسرم سمانه سزاوار که تدوینگر ثابت من است، همواره به خوبی از پس آن بر می‌آید. بنابر این تفاوت سبکی مهم نیست. مهم، شناخت شیوه است. شیوه‎ای که از یک فرم پیشینی ازلی چشمه می‌گیرد و در ساختمان اثر جلوه می‌کند. بخشی هم دست ما نیست. رابطه جادویی ذات سینما با درون فیلمساز است که ناگهان رخ می‌دهد و باید به آن مجال بروز و ظهور داد. یک جور رخداد معطوف به جهان ذهنی فیلمساز که باید با چاشنی بی پروایی سراغش رفت. در این رابطه فیلمساز خاصی مد نظرم نبود. اما در جهان سینما، کسانی در این حوزه کار مبسوط کرده‌اند. از فدریکو‌فلینی و امیرکاستاریکا که به هر یک ارجاعات صریحی در این فیلم داده‌ام. مثلاً پوستر «آمارکورد» را جایی نشان داده‌ام و یا «زیرزمین» امیر کاستاریکا را توی لپ‌تاپ شخصیت مقنّی نشان می‌دهم. در سینمای خودمان نیز، مرحوم داریوش مهرجویی و حمید نعمت‌الله و علی مصفا و مانی حقیقی و رفیقمان سروش صحت جلوداران این عرصه‌اند. به شکلی واضح نسل ما از زیر شنل مهرجویی برآمده است و این حقیقتی غیر قابل انکار است.

مخاطب برای هر چه بیشتر فهم کردن دنیای اثر «عینک قرمز»، بهتر است قبل از تماشای فیلم با چه مولفه‌هایی از سینمای هنری و… آشنا باشد؟

امروزه هر گونه توقعی از تماشاگر ایرانی مع‌الاسف راه به خطا می‌برد. تماشاگر ایرانی چنان در مهلکه‌ای از غرور کاذب ناشی از کمدی‌های سخیف هزل فکاهه فرو رفته است که من یکی هیچ توقعی از او ندارم. از مخاطبی که به جای کتاب خواندن، سریال آبدوغ خیاری ترکی تماشا می‌کند و به جای فکر کردن به آرت، به فکر کاشتن مو و عمل زیبایی است، هیچ توقعی ندارم. فقر اقتصادی هم در این مقوله، بهانه‌ای بیش نیست. اگر کسی بخواهد کتاب بخواند، در حضیض فقر، شیوه‌اش را پیدا می‌کند. سری به مراکز زیبایی بزنید. ببینید عموم مراجعان‌شان از چه طبقه‌ای هستند. طبقه زیر متوسط که روزگاری احترامشان واجب بود. اما اینک احترام خود را با چشم و هم چشمی‌های پلشت اکسپلوررهای اینستاگرامشان تاخت زده‌اند. نه؛ من یکی از این تماشاگر توقعی ندارم. همین که پول می‌دهد می‌رود سینما دمش گرم. اخیراً که دست به فحششان هم زیاد شده و می‌آیند برای آدم ناسزاهای عجیبی می‌نویسند.

 بهترین سکانس این فیلم از نظر مخاطب و خودتان کدام بخش بود؟

برای من، از ابتدای نگارش این فیلمنامه تا انتهای تولید و پس تولیدش، چند سکانس و یا بهتر بگویم چند فصل در فیلم، از همه مهم‌تر بود. یکی فصل کشتی در انزلی و دیگری نیم ساعت پایانی فیلم. یعنی از جایی که درگیری‌ها داخل و بیرون آرایشگاه محمود آغاز می شود تا انتها.

 برنامه پخش اکران آنلاین اثر را از چه زمانی آغاز می‌کنید؟

برنامه اکران به تمامی نزد تهیه‌کننده و پخش‌کننده است و دخالتی ندارم. اما گمانم، بلافاصله بعد از اتمام اکران در سینماها، اکران آنلاین فیلم آغاز خواهد شد.

 ساخت «عینک قرمز»، چه تجربه ویژه‌ای را در ساحت سبک‌شناسی کارگردانی و فیلمسازی برای شما رقم زد؟

گمانم جواب این سوال را از حیث ساختمان و ساختار و شیوه، به انحاء مختلف در پاسخ‌های پیش داده باشم. اما از حیث رفتار شخصی، به هر حال از هر تجربه‌ای باید درس گرفت. به طور مشخص فهمیدم که باید عزم سویه دیگری از دغدغه‌هایم در سینما کنم. فیلم اصطلاحاً رئالیستی اجتماعی تلخ یکی از دغدغه‌های سالیان من بوده و در فیلمنامه‌نویسی برای دیگران و گاه برای خودم بارها تجربه‌اش کرده‌ام. گمانم از هر حیث باید به آن بحث‌ها برگردم. روزگار تلخ‌تر از این حرف‌هاست، به هر شیوه‌ای که نگاهش کنیم. هر چند که برای من اوج تلخی در هجو ساختارها و رسیدن به تمسخر جهان عیان می‌شود. اما برخی دغدغه‌های اجتماعی صریح‌تر که زهر خود را دارند، دوباره یقه‌ام را گرفته است.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها