روزنامه صبا

روزنامه صبا

شهروز دل‌افکار در گفتگو با صبا:

دغدغه هنر انسانیت است


دغدغه هنر انسانیت است و من هم در تمام این سال‌ها دوست داشتم که آدم‌ها را درست مانند هنر دوست داشته باشم و خوشبختانه حالم سر این کار و کارهای دیگرم خوب است.

مریم عظیمی– نمایش «آشپزخانه و متعلقات» نوشته انیس ژاوی به کارگردانی شهره سلطانی و بازی چهره‌های نام آشنایی مانند کمند امیرسلیمانی، مهرداد ضیایی، بهروز پناهنده، شهره سلطانی و شهروز دل‌افکار این روزها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه می‌رود. این نمایش که در سال ۱۹۹۲ برنده چهار جایزه مولیر شده برای اولین بار در ایران به اجرا رسیده است. در خلاصه این نمایش آمده: یک مهمانی ساده به افتخار دوستانی که سال‌هاست همدیگر را ندیده‌اند، که ای کاش هیچ وقت نمی‌دیدن… . لازم به توضیح است که شهر سلطانی کارگردان و بازیگر این نمایش این روزها در سوگ برادرشان نشسته‌اند و با وجود این مصیبت نگذاشتند به اجرای این نمایش لطمه‌ای وارد شود. ضمن تسلیت روزنامه صبا به این بانوی هنرمند به دلایلی که گفته شد شرایط گفت‌وگو با وی ممکن نبود. در ادامه گپ‌وگفت خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را می‌خوانید.

 

چگونه شد که به پروژه نمایش «آشپزخانه و متعلقات» ملحق شدید؟

خانم شهره سلطانی از دوستان خوب من هستند و چند بار پیش از این نیز قرار بود در پروژه‌های دیگری همکاری کنیم که از کم شانسی من ممکن نشد اما خوشبختانه برای این نمایش شرایط فراهم شد. ایشان از بین ۵ پرسوناژ این نمایشنامه نقش «فرد» را به من پیشنهاد کردند و من هم با توجه به اینکه پیش از این نیز با آقای بهروز پناهنده همکاری کرده بودم و دیگر دوستان نیز از بازیگران قدیمی و با تجربه تئاتر بودند با کمال میل پذیرفتم و دور هم جمع شدیم و کار را به اجرا رساندیم.

چگونه به این کاراکتر نزدیک شدید و از نظر شما کاراکتر چه ویژگی‌هایی داشت؟

این کاراکتر به نوعی یک شخصیت هیپی گونه و بی‌خیال دارد من هم از همین ویژگی کاراکتر بهره گرفتم و سعی کردم با نزدیک کردن کاراکتر به خودم کاراکتری به وجود بیاورم که مخاطب با آن همزاد پنداری کند و در نتیجه این موضوع، به نظرم کاراکتر بانمکی خلق شد چرا که دیگر کاراکترها روی یک نظمی عمل می‌کنند ولی کاراکتر «فرد» بر خلاف جهت آنهاست و هیچ چیز برایش مهم نیست. در واقع کاراکتر جذابی است که خودم در زندگی عادی تجربه‌اش نکردم چون همیشه، همه چیز برایم بسیار اهمیت دارد و به نظرم این یک شانس برای بازیگر است که کاراکترهای دور از خودش را بازی کند به همین جهت این نقش برای من خیلی جذاب بود و کمی هم شیطنت چاشنی کار کردم و از بازخوردهایی که تا این لحظه گرفته‌ایم فکر می‌کنم که مخاطب این کاراکتر را دوست دارد. در واقع این کاراکتر در کنار کاراکترهای دیگر مثل یک مکمل عمل کرده و به فضای طنز کار کمک می‌کند و فضای کار را از آن جدیت موجود لحظاتی دور می‌کند و حال و هوای جدیدی به آن می‌بخشد.

ژست بدنی خاصی برای این کاراکتر انتخاب کرده‌اید و طراحی لباس نیز به کمک آن آمده است. در این رابطه بگویید.

بله همینطور است. با توجه به اینکه اتفاقات نمایش در یک میهمانی رخ می‌دهند و کاراکترها اغلب لباس رسمی به تن دارند این کاراکتر با یک پوشش روزمره حاضر شده که تا حدی به خاطر شکل گشاد یا پارچه جینی که از آن استفاده شده آن حس بی تفاوتی نسبت به رسمیت مهمانی را القا می‌کند و ترکیب لباس با ژست بدنی، نوع راه رفتن و حرکاتی که کاراکتر انجام می‌دهد کاراکتری ول، شل، شکننده و در عین حال جذاب را ارائه می‌کند و به نوعی می‌توان گفت که درام اساساً همین است و حضور انسان‌های متفاوت در یک موقعیت درام را شکل می‌دهد و و در درام‌های خوب اکثراً این افراد ضد و نقیض و متضاد را کنار هم می‌بینیم.

در واقع می‌توان گفت که تضاد میان این کاراکترها درام را شکل می‌دهد.

بله دقیقاً، خوب به یاد دارم در نمایشی «رویای نیمه شب تابستان» دو کاراکتر وجود داشتند که از تضادشان آن کمدی شکل می‌گرفت حال در تراژدی نیز با چنین چیزی روبرو هستیم اما این تضادها در کار کمدی بیشتر خودشان را نشان می‌دهند.

از تجربه همکاری‌تان با خانم سلطانی در مقام کارگردان بگویید.

نه اینکه بخواهم تعریف کنم اما ایشان فوق‌العاده هستند با اینکه برادرشان در حین تمرینات این نمایش فوت کردن اما ماندند و کار کردند. من فکر می‌کنم دغدغه هنر انسانیت است و من هم در تمام این سال‌ها دوست داشتم که آدم‌ها را درست مانند هنر دوست داشته باشم و خوشبختانه حالم سر این کار و کارهای دیگرم خوب است چون آدم‌های اطرافم خوب هستند و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها