آناهیتا غنی زاده در گفتگو با صبا:
کودکان امروز با مسئله فرهنگ و فلسفه آشنا شدهاند
کودکان امروز با مسئله فرهنگ و فلسفه آشنا شدهاند و کتابهای بسیاری در حوزه کودک و نوجوان در باب چرایی، چگونگی و چیستی وجود دارد و این سوالات فلسفی برای کودکان مطرح اما پاسخ به آنها کمتر است.
مریم عظیمی– نمایش کودک و نوجوان «عشق که میگن چیه؟» به نویسندگی زهرا خسروی و کارگردانی آناهیتا غنیزاده پس از اتمام دور اول اجراها و استقبال بیش از ۴۴۰۰ مخاطب حال در دور دوم اجراهایش در سالن سینما تئاتر وزرا وابسته به کانون پرورش فکری کودک و نوجوان روی صحنه میرود. این نمایش همانگونه که از عنوانش پیداست به جستجوی دو نوجوان برای درک معنی و مفهوم عشق میپردازد و با بهرهگیری از عروسک، ماسک و بخشهای انیمیشنی اثری متفاوت ارائه میکند. در ادامه گپوگفت خبرنگار صبا با کارگردان این نمایش را میخوانید.
ورود شما به عرصه نمایش کودک و نوجوان چگونه بود و جذابیت فعالیت این عرصه برای شما چیست؟
خوشبختانه هنر سالیان سال در مسیر زندگیام بوده است. من پس از آنکه در هنرستان هنرهای زیبا نقاشی و مجسمه سازی خواندم، در فرهنگسرای نیاوران به تحصیل درزمینه گرافیک پرداختم و افتخار این را داشتم که چهار سال در تلویزیون خدمت آقای اسفندیار احمدی و آقای نصرت کریمی انیمیشن را آموزش ببینم و ماحصل همه اینها منجر به این شد که در کنکور هنر شرکت کنم و در رشته کارگردانی تئاتر به تحصیل ادامه دهم. مجموعه این تجربیات و دانش از هنر برایم بسیار مفید بود و در مسیر کارگردانی به من خیلی کمک کرد. در ادامه برای همراهی بیشتر با فرزندم در مهد کودک به آموزش نقاشی خلاق مشغول شدم و در این مسیر متوجه شدم که چقدر به تاثیرگذاری روی کودکان علاقهمند هستم و تلاش کردم تا در این راستا حرکت کنم بنابراین پس از پایان تحصیلات تئاترم هرجا که فرزندانم مدرسه یا مهد کودک میرفتند و امکانش وجود داشت که دوره یا کلاسی برگزار کنم نه تنها پرهیز نکرده که اصرار هم کردم تا این اتفاق بیفتد و این همراهی با کودکان باعث شد علاقهمند شوم بیشتر در کنار کودکان و حتی والدینشان باشم. گرفتن مجوز آموزشگاه هنرهای نمایشی نیز در همین راستا بود و ما با درخواستهای زیادی در مورد مربی نمایش خلاق روبرو بودیم. از طرفی پایاننامه دوره لیسانس من نیز به بررسی نمایش خلاق مربوط بود و از طریق دکتر اکرم قاسم پور که با بچهها نمایش خلاق کار میکردند با این مقوله آشنا شدم و چقدر خوشحالم که از طریق ایشان این آشنایی رخ داد چرا که درستترین تعریف از تکنیک نمایش خلاق را ایشان به من آموزش دادند. مجموع این مسائل باعث شد تا من به دنبال منبع مکتوبی در ارتباط با نمایش خلاق باشم اما تنها به کتابی از خانم ثریا قزل ایاغ رسیدم و با محدودیت منابع مکتوب در موضوع نمایش خلاق روبرو شدم. سرانجام در کتابخانه کانون با یک منبع انگلیسی زبان برخورد کردم و در نهایت از لحاظ تئوریک توانستم با مبحث نمایش خلاق آشنا شوم. من به این معتقد بودم که صرفاً تجربه عملی کفایت نمیکند و دانش تئوری باید توامان با این تجربه باشد. از آنجایی که با مربیان کودکان کار میکنیم این مربیان دغدغههای امروز کودکان و چالشهای آنها با خانواده را به ما در میان میگذارند و باعث میشوند ما به روز باشیم. بر همین اساس من معتقدم کسی که کار تئاتر میکند برای شناخت مخاطبش چه بهتر که بتواند کار آموزشی نیز انجام دهد.
پروژه این نمایش چگونه کلید خورد؟
سال ۱۴۰۲ بود که آقای زینالعابدین مسئول مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری که همیشه به من لطف داشتند شعله دوباره تئاتر کار کردن را در ذهنم روشن کردند. پیرو همین مسئله روزی در انتشارات «بازی اندیشه» از آقای شکوری خواهش کردم تا چند کتاب که قابلیت تبدیل به درام را داشته باشند معرفی کنند، در میان کتابهایی که ایشان معرفی کردند کتاب «عشق که میگویند چیست؟» از دیوید کالی بیش از بقیه توجه مرا جلب کرد. از طرفی چند سالی است که با خانم خسروی در شورای کتاب کودک همکاری میکنیم و هر دو، عضو گروه بررسی ادبیات نمایشی کودک هستیم و نمایشنامههای مکتوب و چاپ شده را به اتفاق دیگر دوستان بررسی میکنیم و از این منظر دیدگاههایمان به هم خیلی نزدیک است و حرف هم را میفهمیدیم. مضاف بر آن، خود خانم خسروی دکترای ادبیات نمایشی دارند و همین مسئله عاملی شد که من برای نوشتن این نمایشنامه از ایشان دعوت کنم و به نظر من این اثر انعکاس بسیار خوبی داشته و دارد نه اینکه من بگویم بلکه این بازخورد مخاطبان این نمایش است. خوشبختانه ما دغدغهای در مورد متن نداشتیم و با توجه به حساسیتی که همه گروه داریم آنقدر قابلیت متن بالا بود که نیازی به تغییر نداشت البته در جریان اجرا و قطعاً وقتی نمایشنامه اکت پیدا میکند چیزهای اضافه و یا کم میشود اما چهارچوب هیچ چیزی تغییر نکرد.
مهمترین نکته در مورد نمایش شما پرداختن به یکی از سوالات تابوی دوران نوجوانی یعنی عشق است. تابویی که شاید تاکنون شکسته نشده است.
بله من تحقیقات میدانی زیادی انجام دادم و از اساتید و متولیان امر پرس و جو کردم اما متاسفانه به این نتیجه رسیدم که نه تنها در طول این ۴۷ سال بلکه حتی پیش از آن نیز واقعاً به این صراحت به مقوله عشق برای کودکان پرداخته نشده است. متاسفانه ما همواره صورت مسئله را پاک میکنیم و این موضوع در فرهنگ ما ریشه دارد. در واقع به این علت که پاسخ آن مسئله و سوال را نداریم و به جای آنکه بگوییم نمیدانیم و تحقیق کنیم تا بفهمیم، صورت مسئله را پاک میکنیم. در حالی که نباید از سوالات کودکان فرار کرد و اگر جواب را نمیدانیم باید صادقانه بگوییم نمیدانیم و اینکه خودمان به تحقیق برای یافتن پاسخ بپردازیم و کودکان را نیز به این تحقیق تشویق کنیم و برای یافتن جواب به تعامل با کودکان روی بیاوریم تا نتیجه بهتری حاصل شود. ما در قبال کودکان مسئول هستیم و کار کردن با کودک یا برای کودکی که به واسطه تکنولوژی در برخی از موارد اطلاعاتی به مراتب بیشتر از ما دارد بسیار سختتر از کار کردن برای بزرگسالان است. کودکان امروز با مسئله فرهنگ و فلسفه آشنا شدهاند و کتابهای بسیاری در حوزه کودک و نوجوان در باب چرایی، چگونگی و چیستی وجود دارد و این سوالات فلسفی برای کودکان مطرح اما پاسخ به آنها کمتر است. ما نیز در این نمایش به برخی از سوالهای بچهها پاسخ میدهیم و جنبههای مختلف مسئله را مطرح کرده حتی ایجاد سوال میکنیم متلا اینکه شاید در نگاه اول دوست داشتن و عشق صرفاً یک رابطه جنسیتی محسوب شود اما فقط اینگونه نیست و عشق میتواند رنگ و بو و فرم و شکل و حتی تعاریف متفاوتی داشته باشد و نکته جالب دیگری که در نمایش ما مطرح میشود این است که هر کسی میتواند از منظر خود تعریفی از عشق داشته باشد همانطور که مادر و پدر داستان یا مادر بزرگ و پدربزرگ نمایش، هر کدام با تجربه و حس شخصیشان عشق را تعریف و ابراز میکنند. در شعر پایانی ترانهسرای نمایش میگوید که عشق به همین سادگیست و همین که همدیگر را داریم و در کنار هم هستیم جلوهای از عشق است و ما فراموش کردهایم که عشق، مهر و مهربانی میتواند همین قدر به ما نزدیک باشد.
از همکاری با سینا ییلاق بیگی که از طراحان صحنه شناخته شده هستند بگویید؟
تقریباً یک دهه از زمانی که ما از آقای ییلاق بیگی دعوت کردیم تا در نمایش «لاکی عجق وجق» طراحی صحنه کار را بر عهده بگیرند میگذرد و از آن زمان همکاری ما ادامه داشته است. ایشان واقعا فوقالعاده هستند و ما خیلی زود با هم به توافق میرسیم چون معمولاً همفکر هستیم. ایشان بسیار خلاق و علیرغم اینکه در این حوزه بسیار فعال هستند شما هیچ طراحی صحنه مشابهی از ایشان نمیبینید. به عنوان کارگردان فکر میکنم که وقتی نیروی متخصصی را دعوت به کار میکنم باید خود را به او و دانشش بسپارم و فقط اگر لازم بود به مسئله ورود کنم به خصوص اکنون و پس از چندین همکاری که با آقای ییلاق بیگی داشتم میتوانم به صورت کامل و صد در صدی نظر ایشان را بپذیرم.
بازیگرانی که نقش دخترهای نوجوان نمایش را بازی میکنند بسیار باورپذیر ظاهر شدهاند با این حال آیا در ابتدای پروژه نیازی به استفاده از بازیگر کودک یا نوجوان حس کردید؟
شاید بسیاری از عزیزان در این عرصه ترجیح بدهند که از بازیگر کودک یا نوجوان استفاده کنند اما من به شدت با این مخالفم و معتقدم که کودک و نوجوان باید با همسالان خودشان کار کنند و این تابویی است که من آن را نمیشکنم و فکر میکنم وقتی کودکان و نوجوانان وارد عرصهای میشوند که باید در کنار بزرگسالان فعالیت کنند ممکن است در معرض مسائلی قرار بگیرند که برای سنشان مناسب نیست از طرفی خانم سوده سعدایی که بازیگر نقش بهار هستند از بازیگران با تجربه و حرفهای کار کودک هستند و جوایز زیادی نیز در جشنواره مختلف کسب کردهاند اما به خاطر فیزیک مناسب و قدرت بازیگری ایشان کودکانی که به دیدن نمایش مینشینند در پایان کار هنوز فکر میکنند که این بازیگر کودک یا نوجوان است در حالی که اینگونه نیست حتی ایشان با فاطمه اکبری که نقش افرا را بازی میکند فاصله سنی دارند اما آنقدر هماهنگ هستند که این تفاوت اصلاً به چشم نمیآید و هر دو به درستی نقش خود را ایفا میکنند و بر اساس بازخوردهای مخاطب میتوانیم بگوییم که بسیار باورپذیر هستند.
از رده سنی مخاطبان این نمایش بگویید.
ما بازه سنی ۶ تا نهایت ۱۲ سال را برای مخاطب در نظر گرفتیم. در واقع من به رده سنی ۹ تا ۹۹ سال معتقد نیستم و فکر میکنم کار باید بر اساس گروه سنی مشخصی تهیه شده باشد و بر همین اساس شناخت مخاطب از اهمیت زیادی برخوردار است چون دایره لغاتی که استفاده و مبحثی که برای رده سنی مد نظر باز میشود باید برای آن بازه سنی قابل درک باشد اما ما مخاطبانی با سن کمتر و حتی مخاطبانی با سن بسیار بالاتر یعنی در رده بزرگسالان و میانسالان هم داشتیم و خوشبختانه مخاطبان کم سن و سالتر نیز توانستند با کار ارتباط برقرار کنند که به گفته والدینشان علت آن دکور، لباس مناسب و توجه به جزئیات بود. در اولین اجراها با این مسئله مواجه بودیم که مخاطب ریتم دیگری را در موسیقیهای نمایش طلب میکرد اما خواسته ما به عنوان گروه نمایشی این بود که بر اساس عادتهای مخاطب پیش نرویم چون معتقدیم که کودکان همانقدر که باید در یک نمایش طراحی دکور، لباس، عروسک، گریم ، نور و بازیگری و عروسک گردانی خوبی بینند باید یک موسیقی خوب نیز بشنوند و به این موسیقی عادت کنند و وظیفه ما به عنوان هنرمند همین است. در واقع کنار هم قرار گرفتن همه این عناصر سبب شد تا مخاطبانی از گروههای سنی مختلف داشته باشیم که هر کدام توانستند با کار ارتباط برقرار کنند به همین علت من از تمام اعضای گروه به خاطر همراهی و تخصصشان متشکرم.
استفاده از انیمیشن دو بعدی چگونه وارد این نمایش شد و آیا در آثار پیشین نیز از انیمیشن استفاده کرده بودید؟
در آثار قبلی نه به این شکل اما به شکل دیگری از انیمیشن استفاده کرده بودیم بر اساس همان پیشینهای که در هنرهای تجسمی دارم قابهای جذاب و زیبا را خیلی دوست دارم همینطور تصویرسازی و برای من مهم است که اثر قابهای ویژه و هیجان برانگیز برای بچهها داشته باشد. استفاده از انیمیشن در این نمایش پیشنهاد نویسنده بود و ما قرار بود در ابتدا این بخش از کار را با تکنیک سایه کار کنیم اما من تغییر نظر دادم و از روشنک ستاری خواستیم تا طراحیش را انجام دهند و ساخت آن نیز با آقای بهنام فرد افشاری بود.
سخن پایانی
تئاتری که با این همه شرایط سخت و فشرده ساخته میشود نیاز به حمایت دارد. به نظرم خیلی خوب خواهد شد اگر بخشهای خصوصی بتوانند حامی بخشهای فرهنگی و هنری باشند و این درک را داشته باشند که اگر محصولی برای خانواده تولید میکنند آن خانواده نیاز دارد که برایش محصول فرهنگی و هنری نیز تولید شود. چرا که با بالاتر رفتن فرهنگ یک خانواده و فرهنگ جامعه، شکل استفاده و فرهنگ استفاده نیز به همان نسبت بالا میرود بنابراین ما لازم و ملزوم یکدیگر هستیم و مثل یک زنجیره به هم وصل هستیم. از طرفی به لحاظ هزینهها حمایت کردن از آثار فرهنگی و هنری برای یک تولید کننده جایی از ارعاب ندارد اما همین حمایت برای ما فعالین عرصه فرهنگ و هنر میتواند یک اتفاق ویژه را رقم بزند و فعالینی مانند ما که کارمان همین است به جای اینکه هر چند سال یکبار اثری را تولید کنیم با وجود این حمایتها میتوانیم بیشتر کار کنیم و خود این حمایت نیز تبدیل به یک عادت جذاب، زیبا و فرهنگی میشود. فکر میکنم که ما نباید تئاتر را دست کم بگیریم و سوالم این است که چرا به پیشنهادات ما که سالهاست در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت میکنیم اهمیت نمیدهند و تئاتر را به سطح مدارس نمیبرند؟ چرا آموزش و پرورش انقدر نسبت به این ماجرای تئاتر خود را بیگانه میبیند در حالی که از طریق تئاتر میتوان در تمامی مسائل را به کودکان آموزش داد. هر آنچه در بزرگسالی برایمان رخ میدهد نشئت گرفته از کودکی ما است و چقدر خوب خواهد بود که بتوانیم از کودکی با نمایش و به خصوص نمایش خلاق و که بسیار موثر است ویژگیهای مثبت شخصیتی را در فرزندانمان پرورش بدهیم و برای آینده انسانهایی پر از اعتماد به نفس، تمرکز، خلاقیت و انسانهایی گروهپذیر پرورش دهیم.