بهزاد عبدی در گفتگو با صبا:
باخ نماینده روح تمام موزیسینهای بزرگ و روح موسیقی است
در این نمایش باخ در واقع نماینده روح تمام موزیسینهای بزرگ و نماینده روح موسیقی است. اگر در کشور ما به موزیسینهای بزرگ مان به اندازه باخ بها داده میشد باخ زمانه ما افرادی مانند حسین علیزاده بودند.
مریم عظیمی_ دور دوم اجرای نمایش «باخ» به نویسندگی و کارگردانی بهزاد عبدی موزیسین نام آشنای کشورمان پس از اجرای این اثر در تاجیکستان اینبار در سالن نوفل لوشاتو آغاز شده است. «باخ» داستان تماشاخانهای است که طی اتفاقات سیاسی و اجتماعی دست به دست شده و حال به مکانی برای تقابل اندیشه، هنر و تعصب تبدیل شده است. این نمایش صدا و آرزوهای بخشی از جامعه که در انتظار شنیده شدن است را فریاد میزند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با نویسنده و کارگردان این نمایش را میخوانید.
آیا اهمیت موسیقی در تئاتر سبب شد که به سمت نوشتن چنین نمایشنامهای بروید؟
هم بله و هم خیر! در ابتدا باید بگویم که خود موسیقی تئاتر تعریفی دارد که نمیتوان گفت فقط در ایران اما از تعریف خود خارج و تبدیل به یک موسیقی زمینهای مثل موسیقی فیلم شده است و این روزها کمتر تئاتری میبینیم که موسیقی در بافت اثر تعریف شده باشد و موسیقی نمایش باشد. برخوردی که با موسیقی نمایش صورت میگیرد بیشتر از جنس موسیقی فیلم است یعنی صدایی پخش میشود و بازیگر بازیاش را میکند و اتفاقاتی که پیرو آن است و من چندان موافق این قضیه نیستم و هر زمان مجبور به آن شده باشم سعی کردهام که موسیقی باز در بافت خود اثر باشد. در نمایش باخ نیز تمام تلاشم را کردم تا از هویت موسیقایی باخ استفاده کنم و قصهای را بسازم و قصه موسیقی بر اساس قصه شخصیتها پیش برود و یک اتفاق موسیقایی دراماتیک بیفتد. نگاه من به موسیقی تئاتر بر این اساس است که سعی کردم در این اثر نیز رعایتش کنم.
آیا تعریف تئاتر موزیکال به درستی جا افتاده است و اینکه آیا این نمایش تئاتر موزیکال محسوب میشود؟
ما یک نمایش موزیکال داریم که اتفاقات نمایشی در آن میافتد و موسیقی در راستای نمایش به صورت آواز اجرا میشود مثلاً دیالوگها به صورت آواز گفته میشوند مانند اثر اشکها و لبخندها که به ذات نمایش است و در کنار این بعد تئاتری یک سری دیالوگ به صورت آواز میآید که تکمیل کننده ماجراست. غیر از این واژهای به نام کنسرت نمایش نیز داریم که آقای محمد رحمانیان در آثاری مانند ترانههای قدیمی و ماندگار به این شیوه کار کردند یعنی نمایشی اجرا میشد و در بین اپیزودها خواننده میآمد و قطعهای را اجرا میکرد که اینگونه آثار کنسرت نمایش نامیده میشود. اما اینکه ما ملغمهای بسازیم که معلوم نیست نمایش موزیکال میبینیم یا کنسرت، امروز خیلی زیاد شده است. آثاری که نه تئاترش آن تئاتری که باید است و نه موسیقیاش آنچه که باید. اما کاری که من نوشتم هیچکدام از این دو نیست و در نمایش باخ موسیقی جزئی از اثر است و شاید بتوان به نوعی آن را موزیکال دانست ولی نه در ابعاد موزیکال چرا که آثار موزیکال معمولاً بیگ پروداکشن هستند و به این راحتی نمیتوان یک اثر را نمایش موزیکال نامید.
هرچند که در این نمایش، باخ یک نمود جسمانی پیدا میکند اما از موزیسینهای دیگری نیز یاد میشود
در این نمایش باخ در واقع نماینده روح تمام موزیسینهای بزرگ و نماینده روح موسیقی است. اگر در کشور ما به موزیسینهای بزرگ مان به اندازه باخ بها داده میشد واقعا باخ زمانه ما افرادی مانند فرهاد فخرالدینی، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، آقای دهلوی و.. بودند. کسانی که به عقیده من باخ های زمانه ما بوده و هستند و باید عنایت ویژهای به آنها داشت و در اشل جهانی با آنها برخورد کرد و برایشان ارزش قائل شد.
آیا علت خاصی داشت که از میان تمام موزیسینهای نامدار باخ را انتخاب کردید؟
بله باخ نه تنها برای من بلکه برای تمام بزرگان موسیقی جهان اگر نگوییم خدا است، نسبت به موسیقی در جایگاه الوهیت قرار دارد.
بازخورد مخاطبان در اجراهای تاجیکستان چگونه بود؟
خوشبختانه مخاطبان در تاجیکستان به شکل باورنکردنی و به شدت با این نمایش ارتباط برقرار کردند و علاوه بر تئاتریها و هنریها، مردم عادی نیز قصه و مانیفست آن را درک کرده بودند و این برای من بسیار جذاب بود به خصوص که ما دکور هم نبرده بودیم و تنها با نور تمام صحنهها را اجرا کردیم.
سخن پایانی
خیلی خوشحال میشوم که مخاطبان بیایند و کار را ببینند. خوشبختانه بازخوردی که تا این لحظه از مخاطبین گرفتهایم بسیار خوب بوده تا حدی که در پایان اجرا مخاطبین برای دقایق طولانی تشویق میکنند و این نشانه حال خوب مخاطب پس از اجرا و انرژی خوبی است که کار به مخاطب و مخاطب به ما داده است, پیشنهاد من این است که اگر به نمایشهایی از این جنس علاقهمند هستند بیایند و کار را ببینند و ایمان دارم که پشیمان نخواهند شد.