روزنامه صبا

روزنامه صبا

بهزاد داوری در گفتگو با صبا:

خوشحالم که دوباره به صحنه تئاتر بازگشته‌ام


۱۳ سال است که تئاتر کار نکرده بودم و بیشتر مشغول به کارهای تصویر بودم و این نمایش بازگشتی به آن خانه اصلی است که سال ها از آن دور بودم و از این بابت خیلی خوشحالم که دوباره به صحنه تئاتر بازگشته‌ام.

مریم عظیمی_ دور دوم اجرای نمایش «باخ» به نویسندگی و کارگردانی بهزاد عبدی موزیسین نام آشنای کشورمان پس از اجرای این اثر در تاجیکستان اینبار در سالن نوفل‌ لوشاتو آغاز شده است. «باخ» داستان تماشاخانه‌ای است که طی اتفاقات سیاسی و اجتماعی دست به دست شده و حال به مکانی برای تقابل اندیشه، هنر و تعصب تبدیل شده است. این نمایش صدا و آرزوهای بخشی از جامعه که در انتظار شنیده شدن است را فریاد می‌زند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را می‌خوانید.

 

از کاراکتر سعید و نحوه نزدیک شدن به وجوه متفاوت آن بگویید

هر زمان که می‌خواهم کاراکتر، شخصیت یا تیپی را بازی کنم قبل از هر چیز فیلمنامه یا نمایشنامه را می‌خوانم و متن، جمله‌ها و نوع ادبیاتی که برای کاراکتر انتخاب شده یک سری از خصوصیات از جمله نوع رفتار کاراکتر و لحنش را آشکار می‌کند و می‌توانم بر اساس این داده‌ها وجوه کاراکتر را چیدمان کنم البته من جزو آن بازیگرانی هستم که زود تصمیم نمی‌گیرم و مدام با کاراکتر کلنجار می‌روم تا به آن شخصیت یا تیپ برسم. در این نمایشنامه کاراکتر سعید مدام شعر و سجع می‌گوید و نوعی شیدایی و عاشقی دارد که خودم نیز یک سری ویژگی‌ها به آن افزودم مثلاً اینکه از نظر من این کاراکتر یک سری ادا و اصول‌ دارد که می‌تواند برگرفته از جامعه، ذهن و یا گذشته‌اش باشد مثلاً این کاراکتر کفتر دارد و این مسئله تداعی‌گر فیلم طوقی بهروز وثوقی بود همینطور شکل عشق و عاشقی او تداعی‌گر فیلم‌هایی مثل همسفر و ممل آمریکایی است البته نه اینکه بخواهم کاراکتر بهروز وثوقی را بسازم، نه بلکه چیزهایی در ذهن من پدیدار می‌شد و من خواهی نخواهی یک تیپ و شخصیت از این کاراکتر ترسیم می‌کردم. پیرو این مسائل به این رسیدم که سعید می‌تواند به فیلم‌های بهروز وثوقی یا حتی ترانه‌های کوچه بازاری علاقمند باشد. از طرفی شخصیت سعید نمی‌توانست فقط یک تیپ با یک سری ادا و اصول خاص باشد و من از این نقش سه تعریف داشتم یکی اینکه او در بخش‌هایی که مربوط به عاشقی‌اش با فروغ است در تیپ بهروز وثوقی است و در ارتباط با بشیر یک نگاه از بالا دارد و جایی که شکست می‌خورد و فرو می‌ریزد کاراکتر خود سعید نمایان می‌شود که دیگر هیچ کدام از آن ادا و اصول‌ها را ندارد. می‌توان گفت که ما تقریباً سعید را از یک تیپ، به یک شخصیت رساندیم یعنی تیپی که در پایان به یک شخصیت تبدیل می‌شود. فاصله‌ای که بین خود سعید کفتر و ادا و اصول‌هایش است دو جنس مختلف بازی را می‌طلبد. کاراکتری که در هر لحظه می‌تواند تغییر کند، گاه خود سعید باشد و گاه ادا و اصول‌هایی که برگرفته از علایق و ذهنش است و این دو جنس بازی برای من بازیگر بسیار جذاب است.

در لحظه فروپاشی سعید در برابر موسی حتی تن صدای شما نیز تغییر می‌کند

دقیقاً و این دیگر خود سعید است که وقتی می‌بیند دستش به جایی بند نیست و همه چیز از او گرفته شده به نوعی عریان می‌شود.

یک نکته مهم این بود که ما خط میزانسن‌ها را نمی‌دیدیم

به هر حال در هر نمایشی ما یک سری میزانسن‌ داریم که توسط کارگردان طراحی شده اما من سعی کردم بدون اینکه میزانسن‌ها را خیلی تغییر دهم آنها را از آن خود کنم به شکلی که تکرار روز قبل نباشند چون به هر حال تئاتر به یک تکرار می‌رسد اما ما سعی می‌کنیم میزانسن را آنقدر روان اجرا کنیم که مخاطب حس کند بخشی از زندگی ما است بنابراین به جای اجرای میزانسن‌ها به صورت خط کشی شده تمرکزمان روی حفظ میزانسن، توازن و ترکیب‌بندی صحنه است.

سخن پایانی

حدود ۱۳ سال است که تئاتر کار نکرده بودم و بیشتر مشغول به کارهای تصویر بودم و این نمایش بازگشتی به آن خانه اصلی است که سالیان سال از آن دور بودم و از این بابت خیلی خوشحالم که دوباره به صحنه تئاتر بازگشته‌ام.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها