حسین میرزاییان در گفتگو با صبا:
تنها صداست که باقی میماند
بشیر کارگری را از صفر شروع کرده و بعد لحظه به لحظه ارتقا پیدا کرده اما همه چیزهای دیگر از او گرفته شده و تنها چیزی که باقی مانده صدایش است، همانگونه که موزیسینها میگویند تنها صداست که باقی میماند.
مریم عظیمی_ دور دوم اجرای نمایش «باخ» به نویسندگی و کارگردانی بهزاد عبدی موزیسین نام آشنای کشورمان پس از اجرای این اثر در تاجیکستان اینبار در سالن نوفل لوشاتو آغاز شده است. «باخ» داستان تماشاخانهای است که طی اتفاقات سیاسی و اجتماعی دست به دست شده و حال به مکانی برای تقابل اندیشه، هنر و تعصب تبدیل شده است. این نمایش صدا و آرزوهای بخشی از جامعه که در انتظار شنیده شدن است را فریاد میزند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را میخوانید.
در این نمایش برخی ترانهها را میخوانید و مخاطب بیش از پیش با صدای شما آشنا میشود
به هر حال یکی از ابزارهای بازیگر صرف نظر از حس، بیان، فیزیک و… این است که بتواند خوب بخواند و این خوب خواندن صرفاً به واسطه صدای خوب فرد نیست. اساتید ما همواره در دوره هنرجویی میگفتند که بازیگری که نتواند خوب بخواند و خوب برقصد یک بازیگر شش دانگ نیست به همین علت من سعی کردم در همان دوره هنرجویی دورههای صداسازی و آواز را بگذرانم و بعد از آن وقتی وارد فضای حرفهای شدم و کارگردانها میدیدند که میتوانم بخوانم دوست داشتند که از این وجه نیز استفاده کنند و من نیز به تناسب نقشهایی که انتخاب میکردم اگر جا داشت این کار را انجام میدادم مثلاً در نمایش کوچه عاشقی که در سعدآباد اجرا شد و همیشه پیشنهاداتی در این راستا وجود دارد اما من فکر میکنم که اگر بیش از این وارد این مقوله شوم شاید از آن وجه نقش پردازی در تئاتر کمی دور شوم.
برای نقش بشیر یک ژست بدنی متفاوت در نظر گرفتهاید که سرکوب شدگی و سرخوردگی این قشر اجتماعی را نشان میدهد
بشیر نیشابوری علیرغم اینکه ذاتاً صدای خوبی دارد و در خانواده ای صاحب ذوق هنری بزرگ شده است بر اساس اتفاقاتی که در جامعه میافتد و فوت پدرش متوجه میشود که دیگر نمیتواند از طریق موسیقی درآمد خاصی داشته باشد به همین علت برای حمایت از خانوادهاش شهرش را ترک میکند و به تهران میآید. طی این اتفاقات او دچار آسیبهای اجتماعی میشود همانگونه که امروز میبینیم بزرگوارانی با سبقه هنری خوب به کشورهای دیگری میروند و برای تامین مخارجشان مجبور هستند کارهایی انجام دهند که در شانشان نیست هرچند که کارگری محترم است اما تخصص آنها نیست. بشیر نیز میپذیرد که تا قبل از این خواننده بوده ولی حال باید کار ساختمانی کند تا پولی در بیاورد و برای خانوادهاش بفرستد و این سالن تئاتر هم اولین جایی نیست که او برای کار آمده، بنابراین این گذر زمان و اتفاقات، تاثیرش را روی رفتار و خلق و خوی او گذاشته و تنها چیزی که از بشیر نیشابوری مانده فقط صدای خوبش است به همین دلیل وقتی از او میخواهند که بخواند آنقدر تشنه خواندن است که سر ضرب و بدون تعلل میخواند و در واقع کاراکترش در فرایند و پروسه اتفاقاتی که برایش رخ داده شکل گرفته است. او کارگری را از صفر شروع کرده و بعد لحظه به لحظه ارتقا پیدا کرده تا سرکارگر شده اما همه چیزهای دیگر از او گرفته شده و تنها چیزی که باقی مانده صدایش است و همانگونه که همیشه موزیسینها میگویند این تنها صداست که باقی میماند.
سخن پایانی
از تمام عزیزانی که این مصاحبه را میخوانند و میبینند حال چه قشر تئاتری و فرهنگی هستند یا فرهنگ و تئاتر دوستان خواهش میکنم از تئاتر حمایت کنند چرا که ما امروز در شرایط ویژه و مهمی قرار داریم و فکر میکنم که تئاتریها در این شرایط باید یک قدم جلوتر از دیگران حرکت کنند. باید دست به دست بدهیم و واقعا برای تئاتر تلاش کنیم نه برای خودمان که اگر اولویتمان این باشد خودمان نیز رشد میکنیم.