وحید اسماعیلی در گفتگو با صبا:
مخاطب تا انتها پاکول را میبیند
متاسفانه سینمای اجتماعی به گونهای شده که مخاطب ایرانی سی دقیقه دوام نمیآورد و از سینما بیرون میزند اما خدا را شکر مخاطب تا انتهای فیلم پاکول مینشیند و نگاه میکند.
مریم عظیمی– در روزهای گذشته آئین رونمایی و اکران فیلم سینمایی «پاکول» به نویسندگی وحید اسماعیلی، کارگردانی نوید اسماعیلی و تهیهکنندگی غلامرضا آزادی در مجتمع سینمایی مگامال انجام و اکران این فیلم به طور همزمان در تهران و شهرستانها آغاز شده است. در این فیلم که روایتگر رنج انسانها و گره خوردن تقدیر آنها به یکدیگر است بازیگران نام آشنایی مانند نادر فلاح، علیرضا مهران، افسانه بایگان، صحرا اسداللهی، رضا اخلاقی راد و… به ایفای نقش پرداختهاند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با نویسنده این فیلم را میخوانید.
در مورد «پاکول» و قصه آن بگویید.
در «پاکول» با یک فیلم ناتورالیستی یعنی طبیعتگرا روبرو هستیم ولی قصه ما یک روایت عاشقانه بین یک پسر ایرانی و یک دختر افغان است که پس از گذشت سالها پسر، دختر را پیدا و مسیر زندگیاش تغییر میکند. او که احساس میکند روزنه امیدی یافته و در این راه با چالشهای مختلفی مواجه میشود. در واقع در پاکول با یک فیلمنامه سفری و سفر قهرمان روبرو هستیم.
با توجه به صحنه آخری که در فیلم میبینیم آیا سفر قهرمان فییم به پایان نمیرسد و به نوعی این سکانس پایانی نوید تولد یک قهرمان را میدهد؟
ما در صحنههای مختلف فیلم میبینیم که محل اشتغال امیر پناهگاه سگهای خیابانی است و شاید او حتی از ذات یک سگ نیز الگوبرداری میکند همینطور میبینیم که در پلانی به یک پیرمرد کمک میکند یا در دعوایی خیابانی به کمک یک دستفروش میرود و به نوعی ذات انسانی شخصیت امیر را نشان میدهیم. در واقع این شخصیت صرفاً برای نجات یسنا این سفر را انتخاب نکرده و شاید بخشی از این انتخاب برای نجات دادن و روشن کردن آن بخش تاریک زندگی خود امیر است به نوعی او میخواهد شخصیت خودش را کامل کند.
بنابراین با یک پایان باز روبرو هستیم!
در زمان تولید یک سری تغییرات روی فیلمنامه انجام شد و ماه نزدیک به ۸ بار این فیلمنامه را بازنویسی کردیم. در ابتدا فیلم یک پایان مشخص داشت و در زمان تولید کارگردان تصمیم گرفت که فیلم یک پایان باز برای شخصیت امیر داشته باشد و ما نیز بر اساس تصمیم کارگردان این اقدام را انجام دادیم.
بر خلاف اینکه اطلاعات زیادی در مورد بعد تاریک زندگی امیر داده نمیشود روی کاراکترهای موازی مثل اشکان که حتی نقشهای کوچکی دارند پرداخت پررنگتری انجام شده است!
در واقع اشکان گذشتهای با یسنا داشته که ما به این گذشته در دیالوگهایی که بین اشکان و امیر رد و بدل شده میپردازیم متاسفانه خیلی از صحنههایی که ما در فیلمنامه داشتیم و میتوانست شخصیتها را کامل کند در زمان تولید بخاطر شرایط گرفته نشد و مجبور شدیم یک سری از این دست اطلاعات را از طریق دیالوگ به مخاطب برسانیم اما به نظرم پرداخت روی گذشته امیر کامل است و ما نشان میدهیم که او از کودکی چه ارتباطی با یسنا داشته همینطور با پدر و مادرش اما در رابطه با محوریت کل فیلمنامه میتوانم بگویم که بیشتر بعد ناتورالیستی کار برای ما مهم بود اینکه این پسر بچه در کودکیاش به یک بنبست رسیده و در دل تاریکی زندگیاش احساس میکند که میتواند آن گذشته را تغییر دهد در صورتی که زورش به طبیعت نمیرسد.
به نوعی یک تقدیرگرایی در فیلم هست؟
بله، دقیقاً! بسیاری از آدمها میخواهند که گذشته خود را تغییر دهند و به دنبال فرصتی در این راستا هستند اما آنچه که طبیعت و خدا میخواهد به گونهای نیست که یک نفر بتواند خیلی راحت تغییرش دهد.
بازخوردی که تا این لحظه از مخاطب دریافت کردهاید چگونه بوده؟
از همان زمان که فیلمنامه اثر تکمیل میشد ما به بازخورد مخاطبان هم فکر کرده بودیم و میدانستیم که اوایل و تا دقیقه ۲۰ فیلم ممکن است کمی حوصله مخاطب سر برود و حس کند اتفاق خاصی در فیلم رقم نخورده اما ما تعمداً چنین پرداختی روی فیلمنامه داشتیم تا مخاطب بتواند با کاراکتر امیر همزاد پنداری کند چون امیر شخصیت افسردهای است و مسائلی با پدر پیرش دارد و از طرفی در تولید فیلم، جشنوارههای خارجی و داخلی را نیز در نظر گرفتیم و به گونهای نوشته شد که مخاطب ایرانی نیز بتواند با آن بعد سفری اثر ارتباط برقرار کند و فیلم صحنههای هیجانی داشته باشد تا بیننده ایرانی حوصلهاش سر نرود. متاسفانه سینمای اجتماعی به گونهای شده که مخاطب ایرانی سی دقیقه دوام نمیآورد و از سینما بیرون میزند اما خدا را شکر مخاطب تا انتهای فیلم پاکول نشست مینشیند و نگاه میکند.