حمیدرضا شاهپسند در گفتگو با صبا:
با امید زندهایم
هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، برای خودم یک هدف مشخص میکنم که تا پایان همان شب به آن رسیده باشم. انسان با امید زنده است و فکر میکنم حداقل برای بازیگران باید این هدفمندی وجود داشته باشد.
مریم عظیمی– نمایش «میرزا مخنث» به نویسندگی و کارگردانی صالح رجایی پس از حضور در جشنواره تئاتر فجر به سالن قشقایی تئاتر شهر رسیده است. این نمایش با استفاده از عروسک نگاهی متفاوت به واقعه کرمان، حضور آقا محمدخان قاجار و نقش او در این واقعه دارد. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را میخوانید.
فیگور بدنیای که برای شخصیت «پدر» جد انتخاب شده بسیار انتزاعی و یادآور فیگور جسمی عنکبوت بود لطفاً کمی در اینباره توضیح دهید.
در مورد بدن ابتدا باید به خود متن برگردیم. سه شخصیت از چهار کاراکتر اصلی، یعنی مشتاق علیشاه، نجفقلیخان و آقامحمدخان شخصیتهای تاریخی هستند که سندیت دارند. اما «پدرجد صالح» هیچ سابقه مستندی ندارد و خود صالح رجایی هم هرگز او را ندیده است. بنابراین کار من سختتر بود. نه میتوانستم به اسناد تاریخی تکیه کنم، نه به ذهن مخاطب برای تداعی. صالح در این راستا خیلی کمکم کرد و با تمرینهای زیاد، رفتهرفته به فیگور بدنیای رسیدیم که خاص این کاراکتر باشد. تمرینهای روزانه، طولانی، دقیق، و تمرینهای بدنمحور کمکمان کرد تا هر چهار بازیگر فیگور منحصربهفردی داشته باشیم.
فیگوری که شما بدان رسیدهاید، حس حیوانی خاصی را منتقل میکرد.
بله، دقیقاً. ما به مرور به فرمی که در مورد من میتوان گفت چیزی شبیه به عنکبوت، یا شاید تمساح، یا حتی یک دایناسور بود، رسیدیم و این فیگورها از دل تمرین برآمده اند.
از تجربه مواجهه خود با عروسکهای این نمایش بگویید.
پیش از این دید من نسبت به عروسک صرفا عروسکهایی از جنس «ماپت»ها یا عروسکهای انگشتی بود که خود خیلی دوستشان دارم. ولی اینبار با عروسکی مواجه شدیم که به کلاه متصل بود، فاصلهای حدود یک وجبی از صورت اجراگر و ترکیب عجیب و جذابی داشت. برای من تجربه جدیدی بود و به نظرم توانستیم بازخوردهای خوبی هم بگیریم. ترکیب صورت بازیگر و صورت عروسک، آن مفهوم دوگانگی که نمایش دنبال میکرد رو هم تقویت میکرد.
با توجه به شرایط نهچندان آسان تئاتر امروز، بهخصوص برای نسل جوان، آیا آینده را روشن میبینید؟
حقیقتش را بخواهید، بله؛ من آینده را روشن میبینم. هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، برای خودم یک هدف مشخص میکنم. هدفی که تا پایان همان شب به آن رسیده باشم. باور دارم انسان با امید زنده است و فکر میکنم حداقل برای بازیگران باید این هدفمندی وجود داشته باشد.