روزنامه صبا

روزنامه صبا

احسان مجیدی در گفتگو با صبا:

تفاوتی بین تئاتر کودک و بزرگسال نمی‌بینم


معتقدم که وقتی شما با کودک مواجه هستید دیگر نمی‌توانید غل و غشی در کار بیاورید. منظورم این است که من حساسیت بیشتری دارم و تفاوتی هم بین تئاتر کودک و بزرگسال نمی‌بینم حتی تئاتر کودک را حساس تر می‌دانم.

مریم عظیمی_ نمایش «بچه نهنگ» به نویسندگی زیبا برجی‌فلاح و کارگردانی احسان مجیدی اثری در ارتباط با اهمیت زیست و تعامل نوع بشر با طبیعت و جانداران است. این نمایش داستان خواهر و برادری به نام آسو و اَبرا است که در تلاش برای نجات یک بچه نهنگ به دنیای اطراف خود درس انسانیت می‌دهند. در ادامه گپ‌وگفت خبرنگار صبا با کارگردان این نمایش را می‌خوانید.

 

این پروژه از کجا شروع شد؟

این پروژه در واقع به سفارش حوزه هنری بود و بر اساس موضوع مد نظر آنها من بدنبال قصه ای بودم که به فضای این سفارش بخورد. پیرو همین موضوع متوجه شدم کتابی از انتشارات کانون پرورش فکری که پیشتر خوانده بودم به این فضا بسیار نزدیک است در ادامه من آنرا ایرانیزه کردم، ساختاری برایش طراحی کردم و بعد، از نویسنده خواستم براساس آن طرح اولیه، نمایشنامه را آماده کند.

یکی از مهمترین ابعاد این نمایش فرم بومی آن است. از این که چرا فرم بومی را انتخاب کردید بگویید.

واقعیتش این است که برای تاثیرگذاری بیشتر این فرم انتخاب شد. خب قصه اصلی که من بر اساس آن شروع کردم یک قصه خارجی بود و به نظرم آنقدر که فرم بومی می‌توانست، تاثیرگذار نبود به اقتضای فضا و اینکه دریای قصه باید دریای آزاد می‌بود که نهنگ داشته باشد جنوب کشور را انتخاب و در آن فضا هم روی جغرافیا و هم فولکلور کار کردم و سعیم این بود که از آن فضا وام بگیرم.

آیا خودتان اهل جنوب ایران هستید؟

نخیر، اتفاقا من از شمال غربی ایران و آذری زبان هستم و نکته جالب اینکه از لحاظ فرهنگی علاقه‌مند به جنوب و شرق ایران هستم بخصوص از لحاظ موسیقایی برایم بسیار جذاب است.

آیا در آثار قبلی مثل استخوان ماهی جادویی نیز چنین فضایی داشتید؟

خیر اتفاقاً آن نمایش در فضا و ساختار نمایش کلاسیک بود و به نوعی در یک ناکجا آباد می‌گذشت. این اولین باری است که در نمایشم از فضای ایرانی استفاده می‌کنم و فرهنگ بومی کشور خودمان را وارد نمایش می‌کنم و البته تصمیم دارم از این به بعد بیشتر این کار را انجام دهم چون خودم نیز به آن علاقه مند شده‌ام. اعضای گروه نیز هیچ کدام ربطی به جنوب ندارند و به همین دلیل ما در زمینه گویش از مارال ایزد بخش که از دوستان من و هنرمندی شناخته شده و بازیگری درجه یک هستند کمک گرفتیم و خب الحمدلله ماحصلش هم خوب بوده یعنی مخاطبان خوزستانی می‌گویند که با لهجه ما صحبت شده و مخاطبان هرمزگانی نیز همینطور اما لهجه بوشهری‌ها کمی غلیظ‌تر است و شاید بوشهری‌ها کمی به ما سخت بگیرند ولی خدا را شکر باز قبولمان دارند و می‌گویند که بدک نیست هی خوبه…

در تیم بازیگران از دو نوجوان استفاده کرده‌اید که مسلماً چالش‌هایی به همراه دارد. لطفا از این انتخاب و چالش‌هایش بگویید؟

هلیا نصراللهی که نقش دختر کار را بازی می‌کند پیش از این نیز تجربه بازیگری داشت و بچه های حوزه تئاتر کودک و نوجوان او را می‌شناسند اما در نهایت نویسنده از آنجا که هلیا از شاگردان ایشان بود این پیشنهاد را دادند و من هم قبول کردم و پاشا کشاورز نقش پسر بچه کار هم به واسطه یکی دیگر از دوستان معرفی شدند. چالش حضور کودکان و نوجوانان در تیم بازیگری نیاز به تمرین بیشتر است مخصوصا برای آن دسته که تا به حال روی صحنه نرفته‌اند. تمرین بیشتر سبب می‌شود که فضای کار را بیشتر درک کنند و در عین حال باید به آنها از پایه آموزش بازیگری بدهید و چون سنشان کم است مدل آموزشی نیز کمی متفاوت می‌شود. خوشبختانه در حین تولید و اجرای این اثر نیز خانواده‌های بچه‌ها خیلی همراه بودند وخیلی سخت نگذشت بخصوص که تمرین طولانی با بچه‌ها می‌تواند برای گروه هم سخت باشد و بازیگران حرفه ای باید تحملشان بیشتر باشد.

تمرینات کار چقدر طول کشید؟

دست روی دلم نگذارید که خون است…(می‌خندد) از آذر ماه سال قبل تمرینات آغاز شد و قرار بود بهمن ماه اجرا برویم، کار هم آماده بود ولی شرایطی پیش آمد که نشد. در ابتدا نیز قرار بود اوایل اردیبهشت در تالار هنر اجرا برویم اما آخر اردیبهشت امکانش فراهم شد و با تعطیلی‌ها و امتحانات خرداد نیز مواجه بوده و هستیم که کم و زیاد به کار آسیب می‌زند.

رسیدن کار به تالار هنر چگونه بود؟

تالار هنر به حوزه هنری پیشنهاد داد که این کار در تالار هنر اجرا شود و حوزه نیز این موضوع را با من مطرح کرد و چون تهیه کننده کار دوستان حوزه هنری هستند از این پیشنهاد استقبال کردم. علاوه بر این خود من سابقه اجرای چندین اثر را در تالار هنر دارم و بعد از چند سالی که در تالار هنر کار نکرده بودم مدیریت تالار هنر بر اساس لطفی که به من داشت از این کار دعوت کرد.

چه بازه سنی برای مخاطب این نمایش در نظر گرفتید؟

خب بعد از دوره خردسالی یعنی اوایل دبستان که به قول معروف بچه ها وارد دبستان می‌شوند تا نه سال یک دوره کودکی است و ۹ تا ۱۲ سال نیز دوره بعدی و از۱۲ سال به بعد فرد وارد نوجوانی می‌شود که خود آن هم خودش به دو دوره تقسیم میشود اما گروه هدفش این کار ۹ تا ۱۲ سال، یعنی بچه‌های این طیف سنی است و همانطور که شخصیت‌های اصلی نمایش یعنی دوقلوها در طیف ۱۰ سال سیر می‌کنند، مخاطب نیز در همین طیف است اما معنایش این نیست که مخاطبان با سنین بزرگتر یا کوچکتر از این نمایش، داستان و تصاویرش بهره‌‌ای نمی‌برند ولی گروه هدف نمایش من بچه های تقریبا ۹ تا ۱۲ سال هستند و این گروه کودک تلقی می‌شود از این جهت بچه نهنگ یک نمایش کودک است.

با تمام این اوصاف به نظر می‌رسید که برای نوجوانان حاضر در سالن هم اثر جذاب بوده و ارتباط گرفته‌اند.

بله حتی برای بزرگسالان، همانطور که می‌دانید بزرگسالان نیز وقتی نمایش کودک می‌بینند چون در لحظه سیر می‌کنند، به دوران کودکی خودشان برمی‌گردند و درونیاتی که شاید از قبل جا مانده و به آن پرداخته نشده، بولد می‌شود به همین علت از نمایش کودک لذت و بهره می‌برند نوجونان نیز همینطور چون این اثر رگه هایی دارد که به نوجوانان مربوط می‌شود مثلا آن دو شخصیت بزرگتر کار عبد و سمیر که با نهنگ چالش دارند و نهنگ را صید کرده‌اند نماینده طیفی از نوجوانان ما هستند و نوجوانان هم این بلند پروازی‌ها را دارند و می‌توانند با این بخشِ اثر همذات پنداری کنند.

در میزانسن‌ها نکته‌ اصلی توجه به آن بعد حرفه‌ای اثر بود و برخلاف بسیاری از نمایش‌های کودک، اثر یک فرم حرفه‌ای‌تر را دنبال می‌کرد.

من معمولاً در تمام کارهایم سعی کرده‌ام به این قضیه توجه داشته باشم، یعنی مخاطبم را در مورد این قضیه جدی بگیرم تا وارد یه اسلوب حرفه ای از تئاتر شود بنابراین تا آنجایی که در توانم بوده روی میزانسن ها، گرافیک، رنگ، نور، موسیقی و گویش درست بازیگران، رفتارها و کنش هایشان دقت زیادی می‌کردم مخصوصاً که مخاطبم کودک است و وقتی مخاطبم کودک است حساسیت من صد برابر بیشتر می‌شود بخاطر اینکه خودم را موظف میدانم که به آنها شکل دقیق و درستی از یک پدیده را نشان بدهم چون معتقدم که وقتی شما با کودک مواجه هستید دیگر نمی‌توانید غل و غشی در کار بیاورید و همه چیز باید در شکل درستش باشد البته منظورم این نیست که دوستانی که این کار را نمی‌کنند غل و غشی در کارشان هست بلکه منظورم این است که من حساسیت بیشتری دارم و تفاوتی هم بین تئاتر کودک و بزرگسال نمی‌بینم حتی تئاتر کودک را حساس تر می‌دانم. بنابراین تئاتر پدیده ای است که یه سری المان ها دارد و باید آن المان ها در اجرا بکار گرفته شود و روی صحنه بیاید تا بتوانیم آنرا تئاتر بنامیم و وقتی آن المان‌ها را ندارد می‌توانیم اسم های دیگری مثل جُنگ، شو یا هر چیز دیگری روی آن بگذاریم از این بابت من و گروهم همیشه سعی می‌کنیم به جزئیات و میزانسن تا آنجا که می‌توانیم بپردازیم که گاه امکانات سالن اجازه می‌دهد و گاه خیر و بر همین اساس هر چقدر که توان آن لحظه ما باشد را انجام می‌دهیم.

در حین دیدن این نمایش احساس کردم که شاید چالش برانگیزترین لحظه نمایش برای شما به عنوان کارگردان نشان دادن دنیای زیرآب بوده است.

فکر می‌کنم از لحظه اولی که کارگردان با متن درگیر می‌شود و قبل از اینکه گروه و طراحانش را انتخاب کند خودش یک دوره تمرینی با متن دارد که باید سپری شود. وقتی به عنوان کارگردان روی متن کار می‌کنید و لحظه به لحظه متن را می‌سازید و وارد صحنه های بعدی می‌شوید تا به پایان، یک شکل کلی از شماتیک اجرا در دستتان خواهد بود. من نیز از همان روز اول این قرار را با خود داشتم که دنیای زیر آب را نشان بدهم و به مرور زمان به آن فکر کردم اما نتیجه‌ای که به آن رسیدم این بود که به ساده ترین شکل ممکن این دنیای زیر آب را نشان بدهم در حالیکه می‌توانستم سراغ دنیای تکنیک بروم اما ترجیح دادم با بازی نور و حباب و عروسک این کار را به شکل ساده انجام دهم. در این راستا چندین بار در خانه توی ماکت این طرح را تست کردم و وقتی نتیجه گرفتم، با ایمان آن را روی صحنه آوردم و از طراح صحنه‌ و نورم خواستم که این فضا را طراحی کند و ماحصلش شد این صحنه که شما دیدید و الحمدلله جزو صحنه های خوب کار است. در این راستا با طراح صحنه و عروسک کار خانوم مژده ذکریاپور که از عروسک‌سازان و طراحان زبردست هستند همکاری داشتم و این امر با حضور این عزیزان محقق شد. با اینحال هر چند که هر قاب و لحظه‌ای از صحنه اهمیت خودش را دارد ولی باور دارم که در یک نمایش نیازی نیست که مدام از همین صحنه ها خرج کنید و کافی است که تماشاچی مثلا هر ۱۵ یا ۱۰ دقیقه یکبار همچین صحنه‌ای را ببیند تا از لحاظ بصری و ذهنی دوباره آرامشی بگیرد و گوشش شنواتر به ادامه داستان باشد.

سخن پایانی

این نمایش بر اساس آیه هایی از قرآن ساخته شد و زمانی که این سفارش به من داده شد اولین چیزی که مرا جلب کرد این دو آیه قرآن بود که برای من خیلی مهم بود از سوره زلزال که هر آنچه که میکنی بازگشتش به خودت است و همان موقع من تمام همت و توانم را برای تولید یک کار حرفه‌ای گذاشتم از این جهت که حداقل جلوی خدا سربلند باشم و کاری که بر اساس آیه های قرآن است اثر خوبی باشد و شاید اگر موقعیت دیگری بود به خودم انقدر سختی نمی‌دادم. ما تمام این مسیر را با قلبمان پیمودیم و شاید باورتان نشود ولی تمام عوامل این اثر به نوعی دستچین شده‌اند و بسیاری از افراد که قرار بود جزء عوامل این کار باشند تغییر کرده اند مانند نویسنده این کار که چند بار عوض شد بنابراین، این افراد دست چین شدند برای اینکه این کار را انجام بدهند و امیدوارم که بچه‌ها بتوانند بیایند و این کار را ببینند، همینطور خانواده‌ها این کار را ببینند و از آن استفاده کنند چون فرصت بسیار کم است و تئاترهایی که اینگونه حرف می‌زنند هم خیلی کم هستند

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها