روزنامه صبا

روزنامه صبا

امین سعدی در گفتگو با صبا

ما بیکار ننشسته‌ایم


ما هم مثل شما این روزها بیکار ننشسته‌ایم و در حال مقدمات اجرا و یا آموزش نمایش هستیم، امید دارم روزی برسد که برای اجرایی مجدد با هم گپ بزنیم.

سمیه خاتونی– امین سعدی یکی از کارگردانان فعال در تئاتر ایران است، او در بیش از ده نمایش صحنه‌ای در کسوت، بازیگر، نویسنده و کارگردان حضور داشته، او با کارگردانی نمایش «ساپو» و« منگی» دو اثر که یکی اقتباس از مالون می میرد بکت بود و دیگری اقتباس از رمان منگی بودف توجه منتقدین را به خود جلب کرد. وی از معدود کارگردانان در حوزه نمایش است که بیشتر از آنکه به دنبال جلب رضایت عمومی و فروش گیشه باشد، مسئله اثر و گفتمان آن با جهان حاضر و ناظر برایش مهم است. او در اثر ساپو مسئله مسخ انسان در دوران مدرن را مورد نقد قرار داد و در اثر منگی انسان بی وطنی را تصویر کرد که دیگر هیچ جای دنیا برای او امن نیست، انسانی که به بهانه زندگی هر روز می میرد و زنده میشود و جهان را شبیه به کشتارگاهی دید که در آن انسانیت رو به تباهی است. سعدی در دو اثر نمایشی اخیر خود، به دنبال چهره‌های شاخص در تئاتر و بازیگران شناخته شده نرفته است، برای او همچنان اثر و جایگاه نمایش به مثابه تفکر و نقد محیط در اولویت است. خبرنگار صبا در این روزهای پرتلاطم به سراغ او رفت تا روایت او را از جنگ و چالش‌های هنرمندان تئاتر در شرایط حاضر بشنود.‌

 

شروع این جنگ برای همه ما غافلگیرکننده بود و متاسفانه یکی از اصنافی که با کوچکترین تحول در کشور آسیب دیده و بعضاً تعطیل می‌شود، حرفه و هنر مقدس تئاتر است، چندی پیش نمایش «منگی» را روی صحنه داشتید با این حال دوست دارم از خودتون بشنوم، چه شد؟ برای خودتون و بازیگران نمایش با شروع جنگ چه اتفاقی افتاد؟

برای نمایش منگی سه اتفاق خوب داشت رقم می‌خورد که با شروع جنگ، همه از بین رفت. نمایش منگی در جشنواره گرجستان پذیرفته شده بود و قرار بود اول مرداد، به اتفاق گروه به گرجستان سفر کنیم و در این جشنواره حضور داشته باشیم. همچنین برای این نمایش امید به حضور در جشنواره‌های فرانسه و ارمنستان هم وجود داشت، که با این اوضاع حتی قابل پیگیری نیست. همچنین با گروهی از بازیگران دغدغه‌مند و حرفه‌ای تئاتر در حال تمرین یک نمایش بودیم که با وضع پیش آمده، تمرین‌ها  تعلیق شد، همچنین به تازگی موفق شده بودم نمایشی که از قدیم برای آن برنامه‌ریزی کرده بودم و در ساختار یک مونولوگ بود را به اجرا نزدیک کنم که متاسفانه همه این برنامه ها با شروع جنگ به حالت تعلیق و تعطیل درآمدند.

همیشه در آغاز جنگ، شرایط برای همه بحرانی‌تر و بغرنج‌تر است، شرایطی که هنوز نمی‌دانی این اتفاق تا چه اندازه عمیق است و تا چه زمان قرار است، طول بکشد….

بله، در حال حاضر شاهد هستیم که تمام برنامه‌های نمایش اعم از کوتاه مدت، بلند مدت و درحال اجرا به تعلیق درآمده‌اند. این حرف ها در گفتن ساده است، برای آماده شدن یک نمایش از تمرین تا اجرا، زمانی حدودا یکسال و شاید هم بیشتر صرف می‌شود، فارغ از هزینه‌های جانبی و سنگین دکور، یک گروه همدلانه شب و روزشان را میگذارند تا اجرایی در خور تماشاگر و را ارئه دهند، وقتی قائله و ورق به یکباره برمی‌گردد، اتفاقی بیشتر از نا امیدی را شاهد هستیم، چیزی شبیه به رکب خوردن و یا ضربه ای ناگهانی که انتظارش را نداشتی، اما چه میشود کرد؛ جنگ همین است هیچ چشم انداز روشن و مشخصی ندارد، حتی خبر هم نمی‌دهد که بتوان بر اساس آن تخمین زد و برای ما هنرمندان در شرایط امروز، هر اقدامی مثل راه رفتن در تاریکی است.

 تئاتر یک هنر گروهی است و نیاز به یک  جمع همدل و همراه دارد و از طرفی در وابستگی و تنیدگی شدید تماشاگر و مخاطب است، با این مولفه‌ها من احساس می‌کنم، دوره حاضر یکی از پر ریسک‌ترین شاخه‌های هنری، حرفه تئاتر است، با این وضع می‌خواستم بدانم در حال حاضر چه برنامه‌ای برای آینده دارید؟

به اصرار شدید مادرم و به خاطر آرامش او، در حال حاضر در شهرستان هستیم. خوشبختانه طراح صحنه خبره تئاتر، امیر پناهی نیز اینجاست، به اتفاق او تصمیم گرفتیم که در همین مدت با استفاده از ظرفیت‌های نمایشی و گروه بازیگران فعال شهرستان، دوره‌ای آموزشی و نمایشی به راه بیندازیم و از همین حالا به دنبال مقدماتش هستیم.

با این وصف آیا به بازگشت مادی و بازدهی اقتصادی این تصمیم هم فکر کرده‌اید؟

به هیچ عنوان و اصلا!  در واقع از همین حالا می‌دانیم که این کار هیچ درآمدی ندارد که بخواهیم  به دنبالش باشیم و یا به آن فکر کنیم.  بیشتر برای تعامل و ایجاد یک حال خوب است. راستش به این فکر کردم که در موقعیت ناگوار پیش آمده هر جور که از دستم برمی‌آید کنار مردم و هنرم باشم و بیشتر آن را یک وظیفه انسانی می بینم تا کار…

بلافاصله بعد از شروع جنگ، دوباره اولین مکانی که تعطیل شد، سالن‌های نمایش بود، هر چند که این بار عدم استقبال خود تماشاگر از نمایش‌های در حال اجرا هم مبرز است، با این حال به نظرتون، چگونه می‌شود فکری به حال نمایش‌های معلق، نمایش‌های آماده که به اجرا نرسیدند و حتی نمایش‌های در حال تمرین کرد که در این شرایط آسیب کمتری ببینند؟

در هر دوره و با هر پیشامد ناگوار، باید به دنبال راه حلی از جنس خود آن مسئله گشت. مثلاً به یاد دارم در دوران کرونا، پس از مدتی تعطیلی و وقفه، سالن ها با یک سوم تماشاگر شروع به کار کردند، یعنی با فاصله میان صندلی تماشاگران و اطمینان از رعایت بهداشت تئاترها به روی صحنه رفتند. همچنین برای کمک معیشتی به هنرمندان بسته‌های حمایتی اهدا شد و واریزی‌هایی به حساب هنرمندان انجام شد، هر چند که این واریزی‌ها اندک بودند، اما موثر واقع شد. این اقدامات از سوی صندوق هنر صورت گرفت. اکنون در آغاز جنگ به سر می‌بریم، اگر این جنگ فرسایشی شود و  این تعطیلی‌ها ادامه پیدا کند، حتی اگر بیشتر از یک ماه طول بکشد، هنرمندان تئاتر واقعا به مشکل مالی بر خواهند خورد. من از نزدیک با این دوستان در ارتباطم. به نظرم کمک هزینه‌هایی که از طرف صندوق هنر در دوران کرونا پرداخت ‌شد، مسیر درستی بود. یک جور دلگرمی برای هنرمندی که سرمایه فرهنگی این کشور هستند. در این دوره نیز به مثابه خود بحران باید برنامه‌ریزی‌های برای هنرمندان در نظر گرفته شود.

آیا می‌شود برای تداوم مسیر تئاتر هم فکری کرد، یعنی همچنان شاهد اجرای تئاتر باشیم؟

بله، به نظرم در این مدت می‌توان روی کار سفارشی حساب باز کرد، نه کار سفارشی به معنایی که از پیش وجود داشت. نمایش‌های ملی و میهن‌پرستانه که دل مردم را در این روزها گرم کند. نمایش‌هایی که یادمان بیندازد ما که بودیم و حالا درکجای تاریخ ایستادیمف این قبیل آثار هر چند مصرفی باشند روحیه مردم  را در این دوره تقویت می‌کنند و یادآور این جمله عمیق هستند که هر چه شود ما باز کنار هم هستیم. امروز فضای جامعه نه صرفا به خاطر جنگ و حمله دشمن، که به خاطر ترومای ناشی از حمله بحران‌زده و مستأصل است. مردم آسیب روحی این روزها را از یاد نخواهند برد، مگر آنکه به مدد هنرهای چون موسیقی،  تئاتر و… کمی از آن را سبک کنیم. هنری که آرامش روحی از دست رفته را به جامعه بازگرداند و با رویکرد ملی دلها را به هم قرص کند و اتحاد ایجاد کند.

فکر می‌کنید نمایش با چه سبک و در چه ساختاری در شرایط حاضر می‌تواند بهترین تاثیر‌گذاری را داشته باشد؟

بگذارید اول یک مثال بزنم، بعد به نوع نمایش و … هم اشاره می‌کنم. در کشور فرانسه در حال جنگ، یک سمت خیابان نیروها با دشمن درگیر بودند و در سمت دیگر خیابان نمایش اجرا می‌شد. پس بهترین رویکرد این است که تئاتر از سالن و از پشت در بسته بیرون بیاید و برود آنجا که مردم هستند. امروز به دلیل شرایط اضطرار شاهد تجمع مردم در اماکن عمومی مانند پارک‌ها، مترو و … هستیم، اجرای نمایش‌های خیابانی منظم در سطح ایران و به هدف همدلی با مردم بسیار تاثیر ماندگاری خواهد داشت. بنابراین اگر مسئولان همیشه دلسوز، قدری خوش سلیقه‌گی به خرج دهند و حمایت‌های لازم را از هنرمندان تئاتر داشته باشند، این اتفاق علاوه بر تاثیر‌گذاری، جریان ساز نیز خواهد بود. نمایش‌های خیابانی خصوصا در سبک پرفورمنس و … میتواند به افق بین‌المللی و جهانی زبان تئاتر نزدیک شود و همزمان از  مرارت‌های جنگ بکاهد و علاوه بر آن تلطیفی بر فضای ملتهب امروز باشد. تئاتر یک زبان بین‌المللی است و امروز لازم است که ما این تجاوز به خاک خود را با رویکردی هنری برای دنیا ترجمه کنیم. پتانسیل وجودی نمایش خیابانی و پرفورمنس این است که ایده‌اش را بر اساس محیط گرفته و در شرایط حاضر پرورش می‌دهد و به دلیل شیوه اجرا و ساختار نوع حضور تماشاگر، مبدع ویژه‌ترین نوع همدلی و همدردی است. نمایش خیابانی بواسطه فاصله اندک با تماشاگر، ارتباط تعاملی بیشتر و امکان بداهه پردازی‌های خلق الساعه، بیشترین پتانسیل را برای ایجاد گفتمان و دیالکتیک دارد. از سوی نمایش پرفورمنس که در حرکت خلاصه می‌شود، می‌تواند به زبانی جهانی و در سکوت کلام، بواسطه بدن و حرکت شرایط تاملاتی ویژه را فراهم کند. نمایشی که می‌تواند آدمها را به هم نزدیک کند و محصولش اتحاد است.

بله، امروز شرایط به قدری آسیب‌زاست که حتما با ادامه‌اش جامعه دچار تروماهای جدی خواهد شد.

برای خود من تا بحال شرایط به این اندازه هولناک نبوده، با اینکه در کودکی تجربه نصف و نیمه‌ای از جنگ و بمباران تهران داشته‌ام در برابر حوادث امروز به شدت نگرانم. یادم می‌آید در روزهای کرونا بیشتر بر خود مسلط بودم، با اینکه در همه‌گیری کروناه سه عزیز از دست دادم؛ پدر جانبازم، دایی و پدر بزرگم به رحمت خدا رفتند، با این حال وقتی کسی می‌گفت که دچار پنیک ناشی از دوران کرونا شده، برایم باور پذیر نبود و می‌گفتم این هم از آن اصطلاحات برچسب طور روانشناسان است. اما امروز با شنیدن صدای یک موتور دچار اضطراب میشوم، چون صدای حمله‌ها و جنگ پدافندی آسمان تهران همچنان در گوشم مانده است. وقتی نمی‌دانی چه خبر است و اخبار هم به دلایل نظامی، سیاسی و امنیتی ملاحظاتی را لحاظ می‌کند، دیگر هیچ چیر قابل حدس نیست، به یکباره بی دفاع می‌شوی!  شبکه‌های مخالف می‌گویند ما قهرمان و پیروزیم و شبکه‌های وطنی ما را پیروز توصیف می‌کنند. البته که این یک استراتژی نظامی است و حتما لازم است، خصوصا برای کشوری که مورد تجاوز و هجوم قرار گرفته، اما سهم مردم کجاست؟   برای ما همه چیز مبهم و هولناک است، مثل کسی که از یک دقیقه بعد خودش خبر ندارد.

ابعاد این حادثه را در دوستان خود چگونه دیدید؟

نکته جالب این است که شاهد شکل‌گیری یک همدلی ایرانی هستیم، امروز وقتی با دوستان مخالفم که همیشه دل‌گرفته از اوضاع بودند حرف میزنم قدر عافیت روزهای گذشته را می‌فهمند و همگی هر لحظه دعا میکنند که به گذشته برگردند. چون جنگ به ما نشان می‌دهد که خطر خشونت و توحش بیگانه تا چه اندازه ویران کننده است. به نظر من جنگ یک باز تولید خشونت است و کاملا با این حرف مخالفم که «صلح بعد از جنگ محقق میشود»، این حرف به شدت کودکانه و احمقانه است. به نظر من تنها صلح است که صلح می‌آورد. این حرفها برای من که از خانواده بازماندگان جنگ هستم، برآمده از درد است. درد همزیستی با یک انسان بازمانده از جنگ. بعد از جنگ با عراق چهل سال طول کشید تا ما تاسیسات خود را بازیابی کنیم. و زیرساخت‌های را بنا کنیم تا آینده کشور تضمین شود، اما حالا شاهدیم که همه آن تلاش‌ها رو به ویرانی است. پس جنگ تمام نمی‌شود. برای مردم یک کشور جنگ‌دیده، فقدان ادامه دارد. جنگ تماما افسون و افسوسی که پایان ندارد. خوشحال بودم که پدر من با جانبازی به خانه برگشت، اما میدانستم خانه‌های زیادی بودند که بی‌چراغ از حضور پدر شدند. .میراث جنگ برای بعضی غیرقابل جبران است، مادر من با این میراث سالها زندگی کرد و فداکارانه خودش را وقف پدرم کرد. من میدانم زندگی با باقیمانده‌های جنگ چه طعمی دارد! جنگ برای بازماندگان تمامی ندارد و یک مصیبت تکرار شونده است. اما آنچه که مسلم است ما شروع کننده این بحران نبوده و نیستیم و چاره‌ای جز ورود به این تخاصم نداشتیم. اما پروژه صهیونیست خودش یک بازتولید از خشونت هلوکاست است و امیدوارم که با اتمام این روزها،جنگ به کلی از جهان محو و نابود شود و گفتمان به جای جنگ به شکل واقعی جایگزین شود، نه این گفتمان دروغ و پر از عهدشکنی که خودش شروع کننده جنگ است، نه تفاهم و تساهل!

صحبت پایانی ..

وقتی به من زنگ زدید، دلم فرو ریخت. گفتم شاید اتفاق بدی افتاده، از اینکه می‌بینم شما دوستان رسانه همچنان فعال و پویا هستید خوشحالم‌. به علی کیهانی و چند تن از دوستان زنگ زدم و حالشان را در این روزها پرسیدم. کار ما و شما مکمل هم و در راستای جریان فرهنگ و هنر است. خبر خوب اینکه ما هم مثل شما این روزها بیکار ننشسته‌ایم و در حال مقدمات اجرا و یا آموزش نمایش هستیم، امید دارم روزی برسد که برای اجرایی مجدد با هم گپ بزنیم.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها