روزنامه صبا

روزنامه صبا

مجید عسگری‌پور در گفتگو با صبا:

عکاسی جنگ تجربه‌ای تلخ برای یک عکاس است/ دیدن وحشت کودکان غمناک‌ترین بخش ماجرا بود


دیدن خرابی‌ها و وحشت مردم، برای من خیلی دردناک بود ولی باید تلاش می‌کردم کار و رسالتی را که بر عهده دارم به درستی انجام دهم. با این حال دیدن صحنه وحشت کودکان تأثیرگذارترین و غمناک‌ترین بخش ماجرا بود.

مریم عظیمی– در روزهایی که آسمان تهران تاریک بود و صدای انفجارها خواب را از چشم‌ها ربوده بود، گروهی بودند که برخلاف دستور پناه گرفتن، دل به خیابان زدند؛ عکاسان خبری‌ای که با دوربین‌هایشان نه‌فقط تصویر گرفتند، که راوی روزهایی شدند که هنوز فرصت روایتشان نیامده است. جنگی دوازده‌روزه بر ایران تحمیل شد و آن‌چه از آن باقی مانده، نه‌فقط ویرانی، بلکه تصاویری است که از خلال چشم و ذهن عکاسان بیرون آمده است. روزنامه صبا در این پرونده با مجید عسگری‌پور، عکاس خبرگزاری وانا و رویترز درباره تجربه زیسته‌شان در میانه‌ حملات موشکی گفت‌وگو کرده؛ درباره وظیفه، محدودیت، هراس و آن چیزی که تنها در لحظه‌ای کوتاه از قاب دوربین عبور می‌کند و در تاریخ می‌ماند.

 

تفاوت‌های عکاسی جنگ و بحران در چیست؟

عکاسی جنگ و بحران، هر دو تجربه‌ای تلخ برای یک عکاس خبری هستند، چرا که رسالت عکاس خبری حضور در دل اجتماع خصوصاً در مواقع بحران است. به هر حال، او چشم جامعه و نماینده افکار عمومی است. منظور از «عکاس خبری»، نیز هم عکاس خبری و هم خبرنگار است و این دو با هم خیلی تفاوتی ندارند و این رسالت مشترک هر دو گروه و وظیفه‌ای‌ است که جامعه بر دوش آن‌ها گذاشته و قطعاً مسئولیت‌شان را بسیار زیاد می‌کند. عکاس خبری باید ببیند و بتواند تحلیل و ثبت کند. دیدنِ درد مردم و هم‌زمان انجام وظیفه رسانه‌ای، برای یک عکاس می‌تواند کار بسیار سنگین و دردناکی باشد. ولی به هر حال، این یک وظیفه است. یک مسئولیت اجتماعی که جامعه بر دوش او گذاشته و باید به‌خوبی انجامش دهد. یکی از تجربه‌های شخصی من از بحران، زلزله سرپل‌ذهاب بود که در ساعات اولیه به آنجا رسیدم. به هر حال، دیدن صحنه‌هایی که درد و آشفتگی مردم را نشان می‌دهد، برای یک عکاس بسیار دردناک است. اما هم‌زمان باید تمام انرژی‌مان را می‌گذاشتیم برای اینکه بتوانیم گوشه‌ای از این درد مردم را با وظیفه رسانه‌ای‌مان ثبت کنیم و بتوانیم، حداقل از این طریق، صدای آن‌ها باشیم. اما جنگ، تجربه جدیدی بود چون من نیز مانند بسیاری از هم ‌نسلانم، در کودکی، سال‌های آخر جنگ را تجربه کرده بودم و شاید فقط به اندازه یک نوزاد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تجربه دارم و چیز زیادی از آن به یاد نمی‌آورم. به طور کل می‌توانم بگویم که چه در جنگ، چه در زلزله و چه در سایر بلایای طبیعی، وقتی یک عکاس خبری وارد صحنه می‌شود، با انبوهی از درد انسانها مواجه می‌شود، البته این قطعاً یک درد مشترک است و فرقی نمی‌کند خانه من یا خانه هم‌نوع من یا هم‌وطنم، بر اثر جنگ یا بلای طبیعی، خراب شده باشد یا نه. مهم این است که من به عنوان یک عکاس خبری  باید این درد مشترک را ثبت کنم و صدای آن آدم‌ها باشم.

در مورد تجربه شخصی‌تان از حملات اخیر به کشورمان بفرمایید.

حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان اتفاق بسیار دردناکی بود، در لحظات اولیه‌ای که این اتفاق افتاد، مانند بسیاری از مردم، با شنیدن صدای انفجار سراسیمه از خواب بیدار شدیم، با این تفاوت که من به عنوان یک عکاس همیشه در چنین مواقعی، اولین کاری که می‌کنم چک کردن تلفن همراهم است و ابتدا اخبار را دنبال می‌کنم به همین جهت بلافاصله دیدم که بسیاری از کانال‌های خبری و خبرگزاری‌ها و شبکه خبر، زیرنویس کردند که صدای انفجار تأیید شده و اسرائیل به خاک ایران حمله کرده است. پیرو این امر باید در همان دقایق اولیه خودمان را به محل کار می‌رساندیم و قاعدتاً بعد از آن، به جاهایی که مورد اصابت قرار گرفته بودند می‌رفتیم. همانطور که پیشتر گفتم دیدن خرابی‌ها و وحشت مردم، برای من خیلی دردناک بود ولی باید تلاش می‌کردم به عنوان یک عکاس خبری کار و رسالتی را که بر عهده دارم به درستی انجام دهم. با این حال دیدن صحنه وحشت کودکان تأثیرگذارترین و غمناک‌ترین بخش ماجرا بود. یعنی همیشه دیدن تشویش بچه‌ها و ناآرامی آن‌ها در هر شرایط بحرانی، حداقل روی من تأثیر عمیقی می‌گذارد.

به نظر شما چه چالش‌هایی در فعالیت رسانه‌ای در شرایط بحرانی، مانند جنگ، وجود دارد؟

یکی از مواردی که به لحاظ حرفه‌ای، خلأ آن در این شرایط احساس شد، در واقع نبود سازوکار مشخص برای فعالیت رسانه‌ای بود. ما به عنوان خبرنگار، باید در این شرایط یا در هر شرایط بحرانی دیگر، به فعالیت رسانه‌ای‌مان می‌پرداختیم، اما در بسیاری از موارد، از جانب دستگاه‌های مختلف، از این کار منع می‌شدیم. البته قاعدتاً در شرایط جنگی حساسیت‌ها زیاد است و باید ملاحظات امنیتی را هم برای شهروندان و هم برای خبرنگاران در نظر داشت. خوشبختانه حالا بعد از گذشت مدتی، این موضوع بهتر و دقیق‌تر مورد توجه قرار گرفته که باید سازوکار مناسبی وجود داشته باشد که حتی شهروندانی که با تلفن همراه‌شان عکس و فیلم می‌گیرند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند این عمل را به شکل حساب‌شده و دقیق انجام دهند و درنتیجه این نگاه می‌بینم که حالا بعد از گذشت یک بازه زمانی آگاهی‌هایی لازم به مردم داده شده که از هر جایی نباید عکس و فیلم گرفته شود، به‌ویژه مکان‌های نظامی‌ که حساسیت‌ زیادی روی آن‌ها وجود دارد. اگر همین سازوکار به صورت درستی برای خبرنگاران وضع می‌شد و به موقع انجام می‌گرفت، می‌توانست فعالیت گروه‌های خبری و خبرنگاران را نیز در چارچوبی درست با ساز و کار اصولی قرار دهد بدین ترتیب قاعدتاً بچه‌های خبرنگار و دوستان عکاس خبری هم می‌توانستند به‌صورت حرفه‌ای و در همان چارچوب، کارشان را به درستی انجام دهند.

با این تفاسیر شهروند خبرنگاران نیز می‌توانستند تاثیر بسزایی در ثبت این وقایع داشته باشند.

بله امروزه شهروند خبرنگاری هم جزئی از بخش خبری دنیا به حساب می‌آید. یعنی بسیاری از مردم، با تلفن همراه‌شان خواسته یا ناخواسته کار خبری و رسانه‌ای انجام می‌دهند. حتی انتشار آن در شبکه‌های اجتماعی گاه می‌تواند برد رسانه‌ای بسیار زیادی داشته باشد. به همین جهت نباید از این مسئله به‌راحتی گذشت که یک خبرنگار و یک عکاس خبری حرفه‌ای باید بتواند در شرایط امن، کار و رسالتش را انجام دهد و این نیازمند چارچوب و قوانین درستی است که بتواند کار عکاس خبری یا خبرنگار را تسهیل کند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها