روزنامه صبا

روزنامه صبا

سیدمحمدعلی صدری‌نیا در گفتگو با صبا:

جنگ را از دل مردم روایت کردیم، نه از خط مقدم


من و محسن اردستانی در مستند «تهران بیروت» روایتی از اتفاقات پشت جنگ را به تصویر کشیده‌بودیم. با شروع جنگ ۱۲ روزه همین ایده را احیا کردیم و به جای تمرکز بر خط مقدم، سراغ داستان‌هایی از مردم رفتیم.

نیره رضایی مطلق – همانقدر که جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برای ایرانی‌ها یک موقعیت ویژه و استثنایی برای محک زدن روحیه مقاومت و همدلی‌شان بود، گفتن از آن خصوصاً به زبان هنر و تصویر نیز نیاز به ظرافت‌ها و ویژگی‌هایی خاص دارد. در این جنگ هر فرد با توجه به زاویه دید یا طرز تفکری که داشت به یک نگاه واحد یعنی وطن و حفظ ایران رسید به طوری که در آن برهه مقاومت و ایستادگی و همدلی سرفصل مشترک در تاریخ بشری شد. از همان روزهای اول حمله رژیم صهیونیستی به ایران بود که دوربین‌های مستندسازان هم روشن شد تا هرکدام داستان خود را از دل این جنگ روایت کرده مستندهایی با رویکردهای گوناگون بسازند. برخی از مستندها راوی آن‌روزهای سخت‌ شدند و با انبوهی از تصاویر میدانی جنگ همراه شدند که همین برای بسیاری از مخاطبان این‌گونه آثار یکی از عناصر جذابیت محسوب می‌شود برخی نیز سراغ آدم‌های بعد از جنگ رفتند و از زبان آن‌ها آنچه گذشته را روایت کردند تا تصویر روشنی از یک جنگ عقیده باشند. هر کس در این پرده عجایب کوشید فیلم خود را بسازد و حقیقت را از دریچه‌ای متفاوت به نمایش بگذارد. رسالت مستند هم کم و بیش همین است. یعنی بیان یک تفکر با استفاده هنرمندانه و خلاقانه از ابزارهای موجود. حالا پس از این جنگ مجموعه مستند «تهران تل آویو» توانسته‌ است با در نظر گرفتن شرایط موجود و پس از پشت سرگذاشتن روزهای ملتهب آثاری درخور تهیه کرده روی آنتن شبکه دوسیما به نمایش بگذارند و اثری متمایز در ساحت محتوا و فرم به مخاطب ارائه‌ دهند.

مستند «تهران تل‌آویو» از جمله مستندهایی است که همزمان با آغاز جنگ ۱۲ روزه کلید خورد و تولیدش همچنان ادامه دارد. این مجموعه به تهیه کنندگی و کارگردانی سید محمد علی صدری نیا که هر روز حوالی ساعت ۱۷:۴۵ از شبکه دو سیما پخش می‌شود، محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که در استودیو ۲۲ تولید شده است. سید محمد علی صدری‌نیا که پیش از این او را با مستندهایی در سوریه و لبنان می‌شناسیم در این جنگ دوربین خود را وسط تهران و دیگر شهرهای درگیر جنگ ۱۲ روزه برده است. با او درباره این مسیر گفت‌وگو کردیم.

نقطه آغاز مستند «تهران تل‌آویو» از کجا شکل گرفت؟ 
من و محسن اردستانی پیش از این در مستند «تهران بیروت» روایتی از پشت جبهه و اتفاقات پشت جنگ را به تصویر کشیده‌بودیم. با شروع جنگ ۱۲ روزه همین ایده به ذهنمان رسید که آن تجربه را احیا کنیم و به جای تمرکز بر خط مقدم، سراغ داستان‌هایی از مردم برویم که کمتر کسی به آن توجه کرده و چهره متفاوتی از جنگ را از دل اتحاد مردم و فعالیت گروه‌ها و نهادهای امدادی و مردمی را به نمایش بگذاریم. برای همین «تهران تل‌آویو» برای من ادامه منطقی تجربه «تهران دمشق» و «تهران بیروت» بود. که این بار در قسمتهای ابتدایی میکائیل دیانی برای کمک در بخش کارگردانی آمد و تولید این مجموعه شروع شد.

چه تصوری از سوژه‌ها و موضوعات پیش‌رو داشتید؟

ما این مجموعه را با جنگ کلید زدیم و بنایمان بر این بود که با توجه به تخمینی که از فضای جنگ‌زده و پس از آتش بس داشتیم، در ۱۰یا ۱۲ قسمت کار را تولید کنیم . اما سوژه‌ها و داستان‌هایی که در آن روزها شاهد بودیم آن‌قدر جذاب بود که حس کردیم باید کار ادامه پیدا کند و اکنون پس از تهران سراغ شهرهای مختلف از جمله تبریز و زنجان رفته‌ایم و در آینده به کرمانشاه، اصفهان و شهرهای شمالی خواهیم رفت تا قصه‌‌های جذابی را از آن شهرها روایت کنیم. ابتدا راوی قصه انسان‌هایی بودیم که در فرآیندهای جنگی اغلب نادیده گرفته می‌شوند؛ از نیروهای امدادی و داوطلب، کارگران شهرداری گرفته تا کودکانی که در شرایط بمباران نیازمند احساس امنیت هستند.

به نظرم ده قسمت اول مستند که روی آنتن رفت هویت مستندتان شکل گرفت؟

نگاه ما کاملا برخاسته از نگاه یک مخاطب عام به وقایع این جنگ بود یعنی در مواجهه با این جنگ اولین نکته بحث امداد و درمان بود به همین دلیل در ۱۰ قسمت ابتدایی سراغ بخش‌های امدادی رفتیم و همراه با آتشنشانان و امدادگران هلال احمر وارد ساختمان‌‌هایی که مورد اصابت قرار گرفته‌ بودند می‌شدیم و روایتی از تلاش آن‌ها در آن محل داشتیم. بدیهی است که نگاه ما در این بخش‌ها مبتنی بر هدف قرارگرفتن مناطق مسکونی و غیرنظامی بود. شاید هدف اصلی یک ساختمان نظامی بوده اما در کنار آن خانه‌های مردم عادی یا کسب‌وکارشان هم هدف قرار گرفته شده‌بود.

تمرکزتان روی کشتن غیرنظامیان بود؟

در قسمت مربوط به دکتر تهرانچی آنچه به تصویر کشیدیم ادعای رژیم صهیونیستی مبتی بر نقطه زنی و هدف قرار دادن یک نفر بود اما در کنار ساختمان اساتید و خانه این دانشمند هسته‌‌ای که طبقه ششم بود یک ساختمان مسکونی چهار واحدی هم ویران شده بود و کلی شهید و مجروخ داده بود. یا در قسمت دیگری سراغ ساختمانی در خیابان گیشا در تهران رفتیم که به قول این رژیم نقطه زنی شده‌بود که فرد مورد نظر را ترور کنند اما طبقه بالای ساختمان که یک مرکز روانشناسی بود و سالن زیبایی همجوار آن کاملا آسیب دیده بود. دیدن پرونده مراجعین آن مرکز که در آنجا پراکنده شده بود یاتخریب مغازه نان سحر در مجاورت این ساختمان همگی چهره کریه جنگ را نشان می‌داد. ما سعی می‌کردیم روی این موضوعات تکیه کنیم تا بگوییم که جان انسان‌ها برای رژیم صهیونیستی اهمیتی ندارد.

چطور از هیجان این بحران فاصله گرفتید تا روایت منطقی و واقعی داشته‌باشید؟

آنچه ما در این مستند آموختیم و در پی آن بودیم این بود که گاهی بهتر است برای مستندسازی از جنگ و به تصویرکشیدن عمق این فاجعه، چند قدم عقب‌تر برویم و زاویه‌ای دیگر را انتخاب کنیم در آن صورت حتما می‌توان به نتایج بهتری دست پیدا کنیم. هرچه جلوتر می‌رفتیم و سوژه‌های جدید به ما پیشنهاد می‌شد مسیر مستند از بیان فجایعی که در این مدت رخ داده هم تغییر می‌کرد. کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که حالا باید به سراغ لایه‌های اجتماعی متاثر از این جنگ برویم و داستان‌ها و اتفاقات متعددی که رخ داده را برای نسل امروز و نسل آینده ایران ثبت تاریخی بکنیم.

چگونه از فضای جنگ به فضای بی‌خانمان‌ها و کودکان بی‌سرپرست رسیدید؟

ما یک باره با حجم زیادی از سوژه‌ها و اتفاقاتی روبرو شدیم که همگی به کار ما مربوط می‌شد. مثلا با خانم‌هایی اشنا شدیم که در مرکز طلوع بی‌نشان‌ها در این شب‌ها برای کارتن‌خواب‌ها و بی‌خانمان‌ها غذا درست می‌کردند و می‌گفتند که هر کس به سهم خود باید به بقیه مردم کمک کند. ما یک قسمت از مستند را به این مرکز که با فعالیت‌های اجتماعی اکبر رجبی شناخته می‌شود، اختصاص دادیم. شاید در نگاه اول این موضوع خیلی به جنگ ربط نداشت اما وقتی در دل آن رفتیم متوجه شدیم گروهی در دل جنگ به فکر آب و غذای بی‌خانمان‌های تهران بوده‌اند و این از جذابیت‌های اجتماعی این جنگ بود.

پس ازاین بود که دوربین را به شهرهای مختلف بردید؟

مطلع شدیم که در تبریز در خیریه فرزندان رحمت مربیان مرکز نگهداری از کودکان بی‌سرپرست تصمیم گرفتند مانند پدرومادر نداشته این بچه‌‌ها کنارشان بمانند تا از صدای بمباران نترسند. این‌ها این ۱۲ روز را با بچه‌ها بازی کرده بودند، برایشان موسیقی پخش می‌کردند و تلاش می‌کردند تا اضطراب ناشی از صدای بمباران‌ها را کاهش دهند.

رسیدن به این سوژه‌ها چقدر فضای مستندتان را تغییر می‌داد؟

در این نوع مستندها هرچقدر سراغ لایه‌های پایین‌تر جامعه می‌روید شگفت‌زده‌تر می‌شوید و تازه می‌بینید چقدر ماجرا و چقدر سوژه وجود دارد. در تبریز گروه‌هایی را دیدیم که به فکر مردم آسیب‌پذیر و قشر ضعیف بودند و برای تأمین نیازهای اساسی آن‌ها برنامه ریزی می‌کردند یا مداحانی که در ایام محرم، هر روز در خانه یکی از شهدا روضه می‌خواندند. یا گروه‌‌های مردمی که برای گشت‌های ایست بازرسی غذا تهیه می‌کردند. این‌ها سوژه‌هایی بود که ما را به یاد ۸ سال دفاع مقدس مقدس‌ و اتفاقاتی که آن زمان روایت شده می‌انداختند و ما را به ساخت مستند تا ۳۰ قسمت ترغیب کرد.

احتمالا با ملاحظات اخلاقی در تولید این مستند روبرو می‌شدید؟

من به شخصه با این صحنه‌‌هاغریب نیستم اما تاثیرگذارترین صحنه برای من و گروه فیلمبرداری زمانی بود که با یک گروه امدادی هلال‌احمر، در تهران همراه شدیم که سه روز درگیر عملیات آواربرداری از یک ساختمان بودند و دنبال دو نفر بودند که زیر آوار قرار داشتند. ما زمانی به ساختمان رسیدیم که چند دقیقه‌‌ای از پیدا شدن پیکر یکی از افراد که خانمی مسن بود نگذشته‌بود. شرایط بسیار خاص و تکان دهنده‌ای بود و برای دوربین یک مستندساز لحظه خاص و کم‌نظیری بود. ما که متاثر از این فضا بودیم سعی داشتیم وقایع پیش رو و برخورد پسران و دیگر اعضای خانواده را به عنوان یک سوژه ثبت کنیم. اما صحنه این سوگواری آن‌قدردردناک و شخصی بود که تصمیم گرفتیم به احترام حریم خصوصی آن خانواده، دوربین‌هایمان را خاموش کرده آنجا را ترک کنیم چون احساس کردیم در آن لحظات سخت عزاداری، آن خانواده از حضور دوربین معذب هستند.

و ورود به موضوعات روانشناسی خانواده؟

در یکی از قسمت‌ها هم به مرکز بازی‌ای رفتیم و طی صحبت با منصوره مصطفی‌زاده نویسنده و پژوهشگرکودک به موضوع مواجهه کودکان با جنگ و مرگ پرداختیم.

با این حال گفت‌وگو با علی لاریجانی در یکی از این قسمت‌ها غیرمنتظره بود؟

البته گفتت‌وگو با آقای لاریحانی گفت‌وگویی مستقل و جدای از تهران تل‌اویو بود اما به هرحال ما با موضوعات روز پیش می‌رویم و مسلما پس از آتش بس ابهامات درباره جنگ فراوان است تا اینکه امکان این گفت‌وگو چند روز بعد از آتش بس فراهم شد. آقای لاریجانی به دلیل نگاه واقع‌گرایانه و واقع‌بینانه ای که نسبت به مسائل دارند صحبت‌هایشان خیلی به این روند منسجم پس از جنگ در ذهن مردم کمک کرد و میزان استقبالی که مخاطبان و اهالی رسانه از این گفت‌وگوی یک ساعت و ۱۷ دقیقه‌ای داشتند نشان داد که چقدر جای این گفت‌وگوها روی آنتن تلویزیون خالی است و مردم نیاز دارند یک روایت درست از اتفاقات پیش رو و از سرگذرانده را بشنوند.

و مستند تهران تل‌آویو همچنان ادامه دارد؟

ما تا زمانی که به ورطه تکرار نیفتیم سوژه داریم و همچنان در این روزهای پس از جنگ، حجمی از روایت‌ها و اتفاقاتی را داریم که دوربین ما می‌تواند آنها را ثبت کند. برای ما زمان اهمیت دارد چون هنوز مردم درگیر این جنگ و تبعات آن هستند پس باید هرآنچه با چنین شور و انگیزه‌ای بازگو می‌شود را ثبت کنیم چرا که اگر ما این روزها را ثبت نکنیم خیلی زود مردم در بازگشت به زندگی عادی آن‌ها را فراموش می‌کنند.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها