حامد شایسته:
«کوبیسم» از مخاطب عام تا خاص را دربرمی گیرد
کارگردان فیلم «کوبیسم» معتقد است این فیلم از مخاطب عام تا خاص و از کودک تا بزرگسال را دربرمی گیرد.
فیلم سینمایی «کوبیسم» که اکران آن از پلتفرم «هاشور» آغاز شده است، سوژه جذابی دارد و در ژانر جنایی بر اساس زندگی دو نقاش ایرانی و غیرایرانی که سوژههای نقاشی خود را به قتل میرساندند، ساخته شده است.
حامد شایسته کارگردان این فیلم که ساخت هفت فیلم کوتاه و یک فیلم بلند سینمایی را در کارنامه هنری خود دارد، برای دومین فیلم بلند خود یک سوژه جنایی را برگزیده است؛ ژانری که مخاطبان بسیاری در سینمای ایران و جهان دارد و در سالهای اخیر در کانون توجه بسیاری از فیلمسازان جوان ایرانی قرار گرفته است.
به بهانه آغاز اکران «کوبیسم» روزنامه صبا با حامد شایسته کارگردان در این فیلم گفتگو کرده است. با ما همراه شوید.
کارگردان فیلم «کوبیسم» بر این باور است که نسل جوان فیلمسازان ایرانی مایل نیستند همراه با موجی از فیلمسازی که از زمان عباس کیارستمی تا اصغر فرهادی به آن پرداخته میشد، حرکت کنند و اتفاقا میخواهند نگاه تازهای در فیلمسازی را تجربه کنند؛ فیلمهایی که لزوما موضوع آن مسائل و مشکلات مردم ایران نباشد و فیلم «کوبیسم» نیز در همین راستا در ژانر جنایی ساخته شده است.
سوژه فیلم کوبیسم و فیلمنامه اولیهاش بر اساس چه طرحی شکل گرفت؟
سوژه این فیلم بر اساس واقعیت تاریخی شکل گرفته و درباره زنی نقاش به نام فریدا است که ما این شخصیت را در فیلمنامه به مرد تبدیل کردیم. این زن نقاش هر زمان که از روی مدلی نقاشی میکرد، او را می کشت. بنمایه اولیه این فیلمنامه بر اساس واقعیت است اما با نگاهی سوررئال گسترش پیدا میکند و هیچ یک از سکانسهای فیلم رئال نیست.
چرا شخصیت زن را به مرد تبدیل کردید؟
به دلیل محدودیتهایی که در سینمای ایران وجود دارد ناگزیر از این کار بودیم. برای برخی نقشها نمی توان از شخصیت زن استفاده کرد و ما هم ناچار شدیم که این شخصیت را در قالب یک مرد ببینیم.
آیا پیشتر هم در سینما به این سوژه پرداخته شده بود؟
بله. فیلمهایی با این سوژه به ویژه در هالیوود ساخته شده است.
«کوبیسم» با فیلمهای قبلی برگرفته از همین سوژه، چه تفاوتهایی دارد؟
شخصیت اصلی فیلم ما البته با کاراکتر فریدا متفاوت است. ما از یک مرد نقاش ایرانی هم الهام گرفتیم که او هم سوژهها و مدلهای نقاشیهایش را میکشته و در حیاط پشتی خانهاش دفن میکرده است. جنایتهای این نقاش ایرانی حدود ۱۰ سال پیش صورت گرفته و از جمله پروندههای بسته شده در دادگستری است.
روی این سوژه اصلی برای رسیدن به فیلمنامه چقدر مطالعه شد ؟
ابتدا بر اساس اتفاقاتی که رخ داده بود، تحقیقاتی صورت گرفت و پس از آن با توجه به دنیای نوگرا و سوررئالی که میخواستیم دنبال کنیم، فیلمنامه را نوشتم.
درباره انتخاب بازیگران چطور به نتیجه رسیدید؟
جمشید بهادری بازیگری بود که پیش از این بازی او را دیده بودم و به نظرم بسیار به این شخصیت نزدیک بود. زمانی که بهادری فیلمنامه را که خواند، دوست داشت این شخصیت را بازی کند و به این ترتیب همکاری ما شکل گرفت. درباره بازیگران دیگر نیز همین طور بود. بازی همه آنها را دیده بودم و مختصات شخصیتهای فیلم را بر اساس بازیگر خاص آن نقش نوشتم.
اکران فیلم چطور بود؟
اکران قرار بود روی پرده سینمایی هنروتجربه باشد. با این اوضاع و شرایطی که سینما دارد برای ما کارگردانهای جوان، بردن فیلم روی پرده آسان نیست چون تهیهکنندگان یا پولهای کلان میگیرند یا معیارهای عجیب غریب برای فیلمهای روی پرده در نظر میگیرند و به این ترتیب سینما رفته رفته میمیرد. به نظر من سینمای هنروتجربه از میان بیش از ۸۰ میلیون جمعیت ایران حتی یک میلیون تماشاگر هم ندارد و در این شرایط نمیتوان فیلم را اکران کرد پس ناچار شدیم از پلتفرمهای آنلاین که البته پیشرفتهای خوبی هم داشتند، استفاده کنیم. باید بگویم موضوع حمایت از کارگردانهای جوان در سینمای هنروتجربه یک شعار است و روی دیگر آن یک شورای ۱۰ نفره حضور دارند که فیلمها را قضاوت میکنند و ۹۰ درصد فیلمها در این شورا پذیرفته نمیشود. فیلمی داشتم که در بهترین فستیوالها شرکت کرده و جوایزی هم دریافت کرده بود اما در هنروتجربه رد شد و این واقعیتی در هنروتجربه است. فیلمی که از جشنواره کن جایزه برده است چرا در هنروتجربه رد میشود و منِ کارگردان جوان نمیتوانم فیلمم را در خانه خودم اکران کنم ولی در فستیوالهای خارجی این امکان وجود دارد؟ در حال حاضر هنروتجربه مخاطب زیادی هم ندارد به این دلیل که کیفیت فیلمها پایین است و عامه مردم هم مخاطب آن نیستند.
فکر میکنید بهترین فضا برای اکران و نمایش این فیلم کجاست؟
سینمای هنروتجربه سینمایی است که مختص فیلم ما محسوب میشود اما با مدیریت ضعیف و پایین آمدن کیفیت آثار حالا دیگر پلتفرمهای آنلاین جای آنها را گرفته است و فراگیری این پلتفرمها به اندازهای است که سینمای بدنه را هم فرامیگیرد. پلتفرمهای برخط امکانات خوبی دارند چون آنلاین هستند، همه میتوانند هر زمان که خواستند تماشا کنند.
فکر میکنید مخاطب این فیلم چه کسانی هستند و چه گروهی از مخاطبان را میتواند به خود جذب کند؟
به نظرم فیلم «کوبیسم» از مخاطب عام تا خاص و از کودک تا بزرگسال را دربرمی گیرد. مردم سریالهای صداوسیمای کشورمان را تماشا نمیکنند و سراغ سریالهای خارجی میروند، همین طیف از مخاطبان نیز فیلم ما را دیده و مخاطب آن بودند.
بازخوردها چطور بود؟
کامنتهایی که مخاطبان گذاشته بودند و برخی از آنها را برای ما فرستاده بودند، خیلی خوب بود و خوشبختانه مردمی که فیلم ما را تماشا کرده بودند، با وجود آن که این فیلم هیچ بازیگر شناخته شده و چهرهای ندارد اما از سطح کیفی فیلم راضی بودند.
چرا نخواستید از بازیگر چهره استفاده کنید؟ به دلیل کاهش هزینهها؟
این دیدگاه که حتما فیلم باید چهره شناخته شدهای داشته باشد تا دیده شود، منسوخ شده است. مردم میخواهند فیلم خوب ببینند و دنبال داستان خوب هستند نه صرفاً دیدن چهرههای شناخته شده و البته بدون بازیگران چهره هزینههای تولید فیلم هم کاهش پیدا میکند.
در مسیر تولید این فیلم چه مسائل و مشکلاتی را پشت سر گذاشتید؟
ما گروهی مستقل هستیم و مستقل بودن در فیلمسازی به شدت سخت است. ما هم سختیهای بسیاری را به لحاظ مالی و تبلیغاتی داشتیم. فکر میکنم هر کسی در سینما به صورت مستقل فعالیت داشته باشد، این زحمات و سختیها را هم خواهد داشت چون از حمایتهای دولتی برخوردار نیست و ارگانهای دولتی مانند فارابی و حوزه هنری نیز فقط از فیلمنامههای مشخصی حمایت میکنند. بنابراین فیلمساز مستقل باید بتواند روی پای خودش بایستند.
برای پخش بینالمللی هم برنامهای دارید؟
در حال پخش بینالملل هم هستیم چون راضی کنندهتر از پخش داخلی است. این فیلم برای فستیوالهای مختلف بینالمللی از جمله جشنواره بوسان کره جنوبی و جشنوارههای انگلیس و آمریکا ارسال و پذیرفته شده است.
برای فیلم بعدی هم طرح و سوژهای دارید؟
بله. فیلم بعدی من با نام «سوفیا» داستانی با تم اکشن و جنایی است و درباره دختری است که یک نرمافزار بازی را طراحی میکند. با شرکت در این بازی باید تا مرحله آخر پیش بروید تا دستبندی که به دستتان است باز شود.
ژانر معمایی-جنایی مورد علاقه بسیاری از فیلمسازان جوان است به نظر میرسد که شما هم به فیلمسازی در این ژانر علاقه دارید.
بله. سینما گفتمانی جهانی است و نمیتوانیم فقط در کشور خودمان حرف بزنیم. سینمای قبل از نسل ما شامل فیلمهایی بود که کشورمان را تیرهبخت و بینوا نشان میداد تا بتوانند از جشنوارههای جهانی جایزه بگیرند. این موج فیلمسازی از زمان سینمای عباس کیارستمی آغاز شد و تا همین امروز و سینمای اصغر فرهادی ادامه یافته است. اگر چه آن چه این فیلمها نشان میدهند، واقعیت است اما چرا باید فقط درباره نگونبختیها فیلم بسازیم؟ این پرسش نسل جوان است.
ما فیلمهایی را در دنیا میبینیم که نسبت به آنها بسیار عقبتریم. دلیل این دورافتادگی چیست؟
نسل جوان میخواهد نوآوری داشته باشد و روی موجی که از سالها پیش در سینما وجود داشته است، حرکت نکند و به این دلیل سراغ فیلمهای درام نمیرود. نسل امروز سعی دارند نگاه جدیدی را در فیلسمازی داشته باشند و در تئاتر هم این اتفاق افتاده و جواب داده است.
فاطمه حمیره
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است