چهره روز؛
بدرود شیخ، بدرود شیخالرئیس
نقش جاودان شیخ الرئیس در مجموعه «ابوعلی سینا» به نویسندگی و کارگردانی کیهان رهگذر بنام امین تارخ به ثبت رسیده است.
روزنامه صبا – بیستم مرداد…. بیستم مرداد ۱۳۷۸ روزی که آخرین کسوف قرن بیستم رخ داد، بسیاری نمیدانستند سالیان پیش و در ۲۰ مرداد ۱۳۳۲ ستارهای در محله قدیمی سدزوک شیراز، دیار لسان الغیب و شیخ اجل، یا بهتر بگوییم آسمان سینمای ایران متولد شده است. فرزند پنجم خانواده بود. فرزند پنجم وقتی پنج ساله شد، پدر تصمیم به هجرت از شیراز به سیستان و بلوچستان را گرفت. سه سال زندگی در زابل، در محاصره عقرب و رتیل و شپش، یادوارههای تلخ او از دوران کودکی است.
خانواده تاب ندارد و پدر تصمیم به بازگشت میگیرد. او دوباره در شیراز و سدزوک کودکی را گذراند به نوجوانی رسید. سنی که خیلیها در آن عاشق میشوند و امین هم همان زمان، در دبیرستان اسیر عشقی ابدی شد!
«در دوران دبیرستان یک روز به تماشای نمایشی در مدرسه نشستم که به قدری آن نمایش برایم جذاب آمد که ناخودآگاه حس کردم من هم جزوی از آن اثرم. از بچه های نمایش مدرسه خواستم که اگر از این به بعد برنامه ای دارند روی من هم حساب باز کنند ، خیلی زود من هم به این جمع اضافه شدم و توانستم به عنوان بهترین بازیگر تئاتر در استان هم انتخاب شوم» داستان شورانگیز او اینگونه آغاز شد.
۱۹ ساله بود که سپیدهدمی تابستانی پدرش روزنامه به دست در هشتی در خانه صدایش زد «امین… بابا بیدار شو، دانشگاه قبول شدی!» انگار که زلزله آمده باشد از جا برمیخیزد و پا برهنه تا هشتی میدود «چی؟… چی قبول شدم؟» پدر چشمهای پف کردهاش را ریز میکند و روزنامه را جلوی صورتش عقب و جلو میبرد «هنرهای…هنرهای نما…» میان حرفش میپرد «هنرهای نمایشی دانشگاه تهران» و با یک دنیا ذوق روزنامه را از دست پدر میقاپد و فریادی از ته دل میکشد… و صفیر اعتراض اهل خانه که در صبحگاه بیدارشان کرده، صحنه را طنازتر میکند.
چهار سال زندگی در تهران، در تنهایی سخت است اما فارغ التحصیلی هم دنیایی دارد. باز میگردد به شیراز و سال ۱۳۵۴ با مجموعه «شهر من شیراز» وارد تلویزیون میشود. دو سال بعد زمانی که قرارداد بازی در سریال «ارثیه ایرانی» را امضاء میکرد هم نمیدانست دست سرنوشت او را به دومین عشق جاودانش میرساند و طولی نمیکشد که امین تارخ و منصوره شادمنش که در تئاتر هم بازی و در دانشگاه همکلاسیاش بود ازدواج میکنند.
حاصل این پیوند سه پسر به نامهای مانی، نیما و نامی شد. تارخ چهار سال پس از انقلاب و سال ۱۳۶۱ در فیلم «مرگ یزدگرد» که بهرام بیضایی آن را از نمایشنامهای به همین نام اقتباس کرده بود با ستارههایی مانند سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی و علیرضا خمسه همداستان شد. یکی از ماناترین نقشآفرینیهای او اما یک سال بعد و در مجموعه تلویزیونی «سربداران» خلق شد. «شیخ حسن جوری» شخصیت اصلی این سریال بود که نقش آن به امین تارخ سپرده شد تا با بازی درخشانش، یکی از به یادماندنیترین نقشها را در خاطرات سیمای ایران بیافریند.
فقط یک سال بعد، نقش جاودان شیخ الرئیس را در مجموعه تلویزیونی «ابوعلی سینا» به نویسندگی و کارگردانی کیهان رهگذر به نام امین تارخ ثبت شد. سال ۱۳۶۶ اما زمان حضور او در فیلم ماندگار و احساسی «پرنده کوچک خوشبختی» و بازی کنار زندهنام هما روستا، زندهنام جمیله شیخی، زندهنام شهلا ریاحی، آزیتا لاچینی و عطیه معصومی بود. همان سال بازی در فیلم «پاییزان» رسول صدرعاملی به دیگر اثر جاودان او بدل شد. تارخ به ستاره دهه ۶۰ بدل شده بود و به همین دلیل مسعود کیمیایی نیز برای فیلم «سرب» در سال ۶۷ سراغ او رفت.
«جلالالدین» فیلم «مادر» علی حاتمی اما رمز و راز بازی ویژهای از تارخ را فاش کرد تا بیننده را مسحور متانت و شخصیت دوستداشتنی «جلالالدین» مقابل «محمد ابراهیم» با بازی زندهنام محمدعلی کشاورز کند. سال ۱۳۷۱ او در فیلم «سارا» و در نقش مقابل نیکی کریمی، بازی متفاوتی داشت. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل نقش اول مرد اما چندسال بعد و در ۱۳۷۵ و برای نقشآفرینی در فیلم «ماه و خورشید» روی شانههای تارخ نشست. این سیمرغ اما به راحتی نصیب او نشد. خودش درباره این موضوع میگوید:« محمدحسین حقیقی با من تماس گرفت و گفت قصد ساخت فیلمی دارد و نقش کوتاهی وجود دارد که تمایل دارد من در این نقش بازی کنم. همزمان مشغول بازی در سریال «هفت سنگ» بودم و گریم با موهای بلندی داشتم. نقش پیشنهادی محمدحسین حقیقی یک رئیس دانشگاه بود که بایستی این شخصیت موهای کوتاهی میداشت. خوشبختانه با کمک دستان هنرمند و خلاقانه عبدالله اسکندری این تغییر چهره و مو به خوبی انجام شد و در نهایت با این شرایط در حدود دو ساعتی به بازی در فیلم پرداختم. بازی من در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر همان سال دیده شد و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مرد مکمل شدم که به خاطره ای جذاب برایم تبدیل شد.»
او دو سال پیش از این افتخار، نخستین مدرسه آموزش بازیگری ایران را با نام «کارگاه آزاد بازیگری» در تهران تاسیس کرد. این مدرسه از سال ۱۳۷۹ با سایر مدارس بین المللی همکاری کرد و تارخ نیز مدتی در دانشگاه مرکز فیلیندرز درامای استرالیای جنوبی به تدریس بازیگری پرداخت. یکی از ویژگیهای جالب امین تارخ، نزدیکان سینماییاش بود. غیر از همسرش، پری امیرحمزه مادر همسرش نیز بازیگر مطرحی بود. همچنین فرخنده شادمنش، خواهر همسرش نیز بازیگر است. مهدی، یکی از برادرانش هم به جرگه بازیگران پیوست اما هرگز نتوانست خاطرات برادر بزرگش را تکرار کند. تارخ در فیلمهای متعدد دیگری نیز مانند دلشدگان، شقایق، مجمسه، قاعده بازی، پابرهنه در بهشت و پشت دیوار سکوت را هم در کارنامه خود دارد اما برخی نقشآفرینیهای او عجیب به دل نشستند.
چرا شیخ جهاد نداد؟
به یقین یکی از جاودانترین مجموعههای تاریخ سیمای ایران، سریال «سربداران» است. مجموعهای که تا بخواهید ستاره داشت و آن ستارهها در «سربداران» خوش درخشیدند اما برخی شخصیتهای این مجموعه گاه ذهن بینندگان موخاکستری سیمای ایران را همچنان پس از حدود ۴۰ سال درگیر خود میکنند. یکی از زیباترین بخشهای این سریال محاکمه شیخ حسن جوری با بازی درخشان زندهنام امین تارخ، مقابل قاضی شارع با نقشآفرینی علی نصیریان بود. جایی که نبرد دیرینه منطق و مغلطه درمیگیرد. آنجا که قاضی شارع در توجیه محاکمه خویش علیه شیخ حسن جوری میگوید:« آن چه تا کنون انجام دادهام، هرگز خیانتی به مردم نبوده است. مغولان دوستتر دارند که بدون محاکمه کشتار کنند. تنها عملی که حقیر انجام داده است، مهار کردن کشتار آنان با حکمیت و قضاوت بوده است.
آیا این جنایت است یا مهار کردن جنایت؟» و شیخ حسن در پاسخ میگوید:« محق جلوه دادن جنایت که از نفس جنایت موهنتر است!» قاضی شارع از تک و تا نمیافتد:« قضاوت من چون تیغی دو دم است که یک دم آن به سمت جنایتکاران است» اما پاسخ میشنود:« که هر دو دم به سوی مردم است!» قاضی از کوره در میرود:« مردم مردم مردم…؛ سرتاسر تاریخ را انباشتهاید از دادخواهی برای مردم، و آنان را به کشتار دادهاید، و سیراب کردهاید تاریخ را، این تشنه سیراب نشدنی را.» این دیالوگ شاید در ذهن بسیاری از بینندگان «سربداران» مانده باشد اما یک سوال همیشه به ذهنم هجوم میآورد…چرا؟ چرا شیخ علیه مغولان فتوای جهاد نداد؟ و افسوس که دیگر امین تارخ میان ما نیست که از او بپرسم. یاد و خاطرهاش جاویدان.
یاسر سماوات
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است