چهره روز؛
جمشید مشایخی؛ هنرمندی افلاکی و خاکی، از جنس آب
جمشید مشایخی؛ هنرمندی افلاکی و خاکی بود، که هر موی سپیدش یک دنیا تجربه را با خود داشت.
روزنامه صبا – خوشا نظر بازی که تو آغاز می کنی / به راستی از صلت کدام قصیدهای/ کلام از نگاه تو شکل میبندد/ نگاه از صدای تو ایمن میشود/خوشا نظر بازی که تو آغاز میکنی.
جمشید مشایخی از جنس آب بود. روان و سیال، جاری و ساری، نغمهاش جاودان، هنرمندی افلاکی و خاکی، که هر موی سپیدش یک دنیا تجربه را با خود داشت. برگ زرینی از تاریخ هنرکهن ایران زمین، که ریشهاش در فرهنگ و هنر ایران چنان استوار است که در آئینه ذهن هر ایرانی امتداد یافته است. او از تئاتر آمد، مادر همه هنرهای نمایشی و چون پیچکی سبز صدای همه ملت ایران در قاب دوربین شد.
او در کنار داوود رشیدی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، و محمدعلی کشاورز به عنوان پنج بازیگری شناخته میشدند که ترازی مشخص داشتند. علی حاتمی سینماگر مولف ایرانی، فیلم سازی است که به عنوان رشته اتصال این پنج بازیگر شناخته میشد. هنرمندانی که در تئاتر متولد شده بودند و تعریف تازهای از دنیای بازیگری را به یادگار گذاشتند. آن ها نه جزو آن دسته از بازیگرانی بودند که ستاره لقب میگرفتند و نه جزو بازیگرانی بودند که بی هیچ شمایلی صحنه را برای یکه تازی ستاره فیلمهای فارسی آماده میکردند. آن ها وزنه خود را در لنز دوربین داشتند و عیار بازیگران نقش اول را به چالش میکشیدند. جمشید مشایخی را نمیدانم به کدام فیلم منتسب کنم که خاطره ساز نشده باشد، او شازده است یا رضا تفنگچی که خوش نویسی میکرد، یا پدر بزرگی که تصویرش روی پرده سینما با نسل من آغاز شد، چقدر حس اینکه در نسلی تنفس کردهام که روی پرده سینمایش، سیمای از چهره پر خطوط مشایخی با موهای سپید نقش میشد زیباست، فیلم پدربزرگ که با آن احترام به موی سپید در نسل ما نهادینه شد. جمشید اما محدود به یک نسل نمیشد، او خاطره ساز چندین نسل است، و ایران را به ما نشان داد. با نقشهای ماندگار در فیلمهای که ورق به ورق فرهنگ عامه و فولکور ایران را به نمایش میگذاشت، انگار پر بیراه نیست که اگر به کسی که میخواهد فرهنگ مردم ایران را بشناسد بگوئیم کارنامه بازیگری جمشید برای خوانش فرهنگ ایران کافیست.
خوانش فرهنگ ایران در کارنامه جمشید مشایخی
طلیعه صبحی بود که از ششم آذر ماه سال ۱۳۱۳ در منطقه پارچین تهران طلوع کرد. و در آسمان هنری ایران قد برافراشت، جمشیدمشایخی با نقشهایش آئینهای تمام قد از دورههای مختلف فرهنگی و هنری ایران را به نمایش گذاشت.
او به دنبال آرزوهایش تحصیلات خود را در رشته تئاتر ناتمام گذاشت و با بازیهای درخشان در بدنه سینما و تئاتر ایران نشان درجه یک فرهنگ و هنر را از آن خود کرد. مشایخی با گیتی رئوفی دختر عمهاش ازدواج کرد و سه فرزند به نامهای نادر، نغمه و سام حاصل این ازدواج است. نادر، رهبر ارکستر تهران، در اتریش موسیقی خواند و ارکسترهای مختلفی را رهبری کرد. فرزندان مشایخی و انتظامی، هر دو از بهترین آهنگسازان ایران هستند. شاید وجه تشابه بهترین بازیگران سینمای ایران همین باشد. مشایخی سال (۱۳۳۶) به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای دراماتیک درآمد و به عنوان بازیگر با ایفای نقش در فیلم کوتاه جلدمار از هژیر داریوش به همراه فخری خوروش جلوی دوربین رفت. دهه ۴۰ برای او سه تجربه مهم سینمایی را به همراه داشت. خشت و آیینه به کارگردانی ابراهیمگلستان (سال ۱۳۴۴)، قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی(سال ۱۳۴۸) و گاو ساخته داریوش مهرجویی(سال ۱۳۴۸) نام مشایخی را به عنوان بازیگر سینما برای اهالی هنر و مخاطبان سینما آشنا کرد. از نمایش های مهم او در این دهه بازی در نقش بزرگآقا در نمایش میراث اثر بهرام بیضایی در آذر ماه ۱۳۴۶ بود.
دهه ۵۰ نمایشی از اوجگیری جمشیدمشایخی در نقشهای بدیع است. فیلمهای که در تاریخ سینمایهنری ایران ثبت شدند. فیلم شازده احتجاب به کارگردانی بهمن فرمان آرا در سال (۱۳۵۳)، ساخته شد. مشایخی در این فیلم، نقش شازدهای از آخرین بازماندگان خاندان قاجار را بازی میکندکه به سل موروثی مبتلاست و دست آخر مراد قاصد مرگ، در انتها برای شازده خبر مرگ خود شازده را میآورد، این فیلم در جشنواره کن به نمایش درآمد. و از فیلمهایی است که مشایخی از آن به عنوان بهترین فیلم خود یاد میکند. سوته دلان اثری بود که در اواسط این دهه فرصت همکاری مجدد با حاتمی را برای مشایخی فراهم کرد. حالا علاقه مندان سینما، خاندایی قیصر و شازده قجری را در کنار حبیب آقای ظروفچی سوته دلان میگذاشتند و به ظرفیت انعطاف مشایخی در عرصه بازیگری بیشتر پی میبردند.
مهمترین اتفاق در عرصه سریالسازی در تلویزیون نیز در این دهه با ساخت سریال ماندگار هزاردستان محقق شد، مشایخی در این سریال به ایفای نقش اصلی سریال یعنی رضاخوشنویس و رضاتفنگچی پرداخت. بازی جمشید مشایخی در نقش انسانهای بیرحم و همچنین نقشهای تاریخی نشانگر از جنس بازی او در نقش های متفاوت این دوره بود. اما دهه ۶۰ برای مشایخی دورهای دیگر بود، که توانست در هر کدام از نقشپردازیهایش اسطورهای از نقش را در ذهن مخاطب رقم بزند، از فیلمهای شاخص آن دوره کمالالملک در سال (۱۳۶۲) است که در آن نقاشی را بازآفرینی کرد که گویی در دل تاریخ با همین سکنات زیسته، ما با شنیدن نام کمال الملک، پیش از آن که به یاد پرتره نقاش بیفتیم، تصویر مشایخی را در ویترین ذهن حاضر میبینیم. جمشید مشایخی، در سال ۱۳۶۳، برای بازی در دو فیلم گل هایداوودی و کمالالملک، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد ازجشنواره فیلم فجر شد.
در دهه ۷۰ خانه ای روی آب (سال ۱۳۸۰) و یک بوس کوچولو(سال ۱۳۸۴) از بهمن فرمان آرا و جرم(سال ۱۳۸۹) اثر مسعود کیمیایی آخرین کارهای شاخصی است که جمشید مشایخی در آن به ایفای نقش پرداخت. در کارنامه بازیگری او، نقش های کم ارزش و گاه بیارزش نیز هست که به گفته خود، پذیرفتن آن نقشها را برای کمک به کارگردان ها قبول میکرد؛ هرچند که به کارنامه بازیگری اش لطمه وارد شود. مشایخی در سال ۱۳۹۳ به عنوان سفیر سلامت چشم و بینایی و در سال ۹۴ به عنوان سفیر سلامت از سوی وزارت بهداشت و دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران معرفی و به وی تندیس سلامت اهدا شد. وی برگزیده ششمین دوره همایش چهرههای ماندگار و یکی از تماشاخانههای تئاتر خاوران تهران به نام اوست.جمشید مشایخی دلداده مفاخرو فرهنگ این سرزمین بود، فرهنگی که گستره وسیعی از ادبیات، نمایش، موسیقی و تاریخ باستانی ایران را شامل میشد، او برای ادای دین به این مجموعه بی حدوحصر به سهم خود تلاش کرد.
فروردین ماه ۱۳۹۸ سیل بیسابقه و مرگبار بخشهای مختلفی از کشور را درگیر کرد که تلفات جانی و مالی بر جای گذاشت و یکی از بیسابقهترین سیلهای ۱۰۰ سال اخیر ایران را در برگرفت. جمشیدمشایخی در همین روزها بعد از نیمقرن خاطرهسازی برای نسلهای مختلف و تماشاگران هنرهاینمایشی از بیمارستان عرفان تهران، واقع در سعادت آباد، در سن ۸۴ سالگی به آسمان سفر کرد. او هنرمندی از جنس آب از خطه تنکابن بود که گویا آب او را با خود برد. مشایخی خالق شخصیتهای بسیاری بود که امروز هر کدام به بخشی از تجربه تصویری ما تبدیل شده است. براستی تو از صلت کدام قصیده ای…
سمیه خاتونی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است