نقدی بر فیلم سینمایی «عطرآلود»
یک ایده ناب پنهان در کودکی
چالشهای علی برای یافتن ایده ناب که در مسیر زندگی و دوره کودکی مخفی مانده باید سپری میشد و این چالشها معطوف به یافتن ایده و ساختن عطر بیبدیل به سرانجامی بایستهتر نزدیک میشد.
روزنامه صبا – فیلم عطرآلود به دنبال آن است که در یک فضای عاشقانه و ملودرام ضمن پرداختن به شرایط سخت زندگی و گذر امیدوارانه از آن به صنعت عطرسازی نیز پرداخته شود و همین فیلم را متفاوت و متمایز با دیگر آثار این گونهی سینمایی خواهد کرد.
فیلم از رابطه علی و همسرش، پیش از ازدواج در یک جشنواره عطرسازی آغاز میشود و فرجام آن، ازدواج آن دو و راهاندازی مهدکودک توسط همسرش خواهد بود اما علی در عطرسازی بلاتکلیف است چون ایدهای برای این کار ندارد. بنابراین سختیها و دشواریها، یک به یک سر راه او قرار میگیرند و باید علی از آنها درگذرد تا به سرانجامی خوشآیند، نزدیک و نزدیکتر شود.
فیلمنامه حسین حسنی میتوانست از حشو و زوائد کاسته شود و در مدار سرراستتری داستان خود را برای تاثیر مطلوبتر پیش ببرد. اگر علی میخواهد عطر بساز و ایدهای ندارد، این خود بزرگترین گره در کار است و اگر علی دچار سرطان ریه است، باز خود این موضوع موقعیت را حساستر میکند و بر سختی راه علی میافزاید. بنابراین ضرورتی به خرده داستانهایی چون پدر حسام و طلافروشی شمس نبود بلکه باید بیشتر ما علی را در شکست در جشنواره و یافتن یک ایده اولیه بنابر رودررویی با همان زن نابینا در نیمه داستان ردیابی میکردیم و نیمه دوم در چالشهای علی برای یافتن ایده نابتر که در مسیر زندگیاش و دوره کودکی مخفی مانده است باید سپری میشد و اینگونه چالشهای معطوف به یافتن ایده و ساختن عطر بیبدیل به سرانجامی بایستهتر نزدیک میشد.
به هر تقدیر پرداختن به صنعت عطرسازی یک نگاه متفاوت و چالشانگیز را پیش روی مخاطبی که از آن آگاه نیست، قرار میدهد و اگر قرار بود ما با صنعت فرش یا سفالگری و مانند اینها مواجه شویم آنگاه وضعیت تکراری و چه بسا نخنما و کلیشهای میشد؛ اما عطرسازی صنعتی ناشناخته درمیان مخاطبان سینمای ایران است و همین ناشناختگی بر نو بودن وضعیت میافزاید و همین نکته بارزی است که فیلم را فراتر از یک ملودرام میتوانست به اثری فرهنگی تبدیل سازد؛ اما اصرار بر چالشهای جانبی پیرنگ را از حقیقت وجودی خود کمی دور میسازد و این برای لحظاتی باعث سردرگمی مخاطب خواهد شد.
بازیگران به نسبت فضای ملودرام باید که احساساتی بازی میکردند و چنین نیز شده است و در عین حال قابهای دوربین و تقطیعهای سینمایی و چیدمان صحنه و ایجاد حرکات و میزانسنها به دنبال آن است که سینما برجستهتر شود و مخاطب احساس کند که در سالن سینما دارد یک فیلم میبیند و چه بسا لحظات درخشانی نیز در گسترهی طبیعت در مواجهه با برف یا جنگل زیباتر نیز مینماید و درواقع کشف ایده نیز در همین طبیعت ملحوظ شده است و در خاطرات کودکی علی پنهان مانده است و فلاش بکها در نیمه دوم داستان ملاحظات سینمایی را نیز بارزتر میکند که اگر با آگاهی و تسلط بر آن در طول فیلم برآن اشاره و پرداخته میشد حتما فیلم فراتر از یک ملودرام میتوانست مخاطب را درگیر خود گرداند و اینگونه تاثیر ماندگارتری را بر مخاطب میگذاشت اما در حال حاضر این تاثیر بنابر همان احساسات و مکاشفه حسی درمیان ماجراجویی های جانبی کمرنگتر شده است و تاثیر آن، حالت سوسو یافته است و نمیتواند تاثیر غایی خود را بر مخاطب بگذارد.
فیلم عطرآلود همان گونه که از اسمش پیداست، میخواهد با طراوت و تازگی مخاطب را همراه کند و تلاش گروه به دنبال بیان یک وضعیت خلاقهتر است و در این راه، کوشش کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و حتی بازیگران مشهودتر است و چه بسا فیلمنامه نیز با یک نگاه انتقادی میتوانست مطلوب خود را نه در ماجراجوییهای جانبی، بلکه دریافتن و پرورش ایده عطر میتوانست جستجو کند و این جستجوگری با همه ملاحظات سخت و دشوارش میتوانست فرآیند خلاقه را نصیب چارچوب فیلم گرداند و این همان ساختار مطلوبتر این اثر خواهد بود.
درکل فیلم عطرآلود با یک تدوین مجدد و ایجاد ضربه آهنگ بهتر میتواند همچنان به عنوان یک ملودرام عاشقانه مخاطب را درگیر آن سازد و البته حذف صحنه های ماجراجویی شاید همان مطلوب را به شکل بهتری پیش روی مخاطب قرار دهد.
رضا آشفته
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است