روزنامه صبا

روزنامه صبا

امیرمحمد عبدی در گفتگو با روزنامه صبا:

«کاپیتان» فیلمی درباره امید است


نویسنده فیلم سینمایی «کاپیتان» با بیان اینکه «کاپیتان» فیلمی درباره امید است، تاکید کرد که اصلا معتقد نیستم داستانی که می‌نویسم موقعیت است یا شخصیت! 

فیلم سینمایی «کاپیتان» دومین ساخته محمد حمزه‌ای در حالی به جشنواره چهل و یکم رسیده که نام امیرمحمد عبدی را به عنوان  نویسنده فیلمنامه در عنوان‌بندی خود جای داده است. عبدی پیش‌تر سابقه همکاری به عنوان نویسنده با پروژه ساخت فیلم‌های «لاک قرمز» و «گمیچی» را هم داشته و امسال با فیلمنامه «کاپیتان» در جشنواره اعلام حضور کرده است. فیلمی با روایتی درام از رویای شیرین کودکانی که با بیماری خوفناک سرطان دست و پنجه نرم می‌کنند. شاید بتوان این فیلم را در گروه سنی کودک طبقه‌بندی کرد و سرکلیشه «سینمای اجتماعی» را هم برایش برگزید اما اگر بخواهیم در بعدی کلان، فارغ از تقسیم‌بندی‌های مرسوم به این «کاپیتان» نگاه کنیم، این فیلم در رده آثاری قرار می‌گیرند که تم اصلی‌شان امید به زندگی است. از داستان «ساداکو و هزار مرغ دریایی‌اش» در سرزمین آفتاب تابان گرفته (فیلمی درباره دختری به نام ساداکو که به دلیل عوارض ناشی از بمباران اتمی هیروشما و ناکازاگی، با وجود آنکه آن زمان به دنیا نیامده بود، قربانی لوکمی می‌شود و می‌کوشد با ساختن هزار مرغ دریایی ماهیخوار به صورت اوریگامی، از مرگ رهایی یابد) یا حتی داستان فیلم «رستگاری در شائوشنگ» که مشخصاً به امید برای زندگی می‌پردازد. مشخصاً سینمایی که مقوله امید را در نهاد آدمی تقویت می‌کند، جایگاهی غیرقابل انکار در همه گیتی دارد. «کاپیتان» نیز به گفته نویسنده‌ فیلمنامه‌اش داستانی از امید در سخت‌ترین شرایط برای کودکان سرطانی است. گفت‌وگوی روزنامه صبا با امیرمحمد عبدی نگاهی مجمل به فیلمنامه «کاپیتان» است. اگر می‌خواهید پیش از تماشای فیلم کمی با چند و چون روایی آن آشنا شوید، با این مصاحبه همراه شوید.

 فیلمنامه شما روایت‌گر «داستان موقعیت» است یا داستان شخصیت؟

اصلا معتقد نیستم داستانی که می‌نویسم موقعیت است یا شخصیت! به نطر من هردو زیرمجموعه زمانی معنا می‌یابند که کنار هم قرار بگیرند (یک یا چند شخصیت در یک یا چند موقعیت قرار می‌گیرند) «کاپیتان» فیلمی درباره امید است.

 از این دست آثار با تم امید به زندگی بین بیماران لاعلاج در سینمای جهان دیده می‌شود. برای نمونه فیلم «ساداکو و هزار مرغ دریایی‌اش».

بله به یقین همینطور است. امید نه تنها مقوله‌‍‌ای بسیار مهم در زندگی انسان‌هاست، بلکه حتی ضامن خود زندگی هم هست. برای همین موضوع بود که ما تمرکز بسیار زیادی به «کاپیتان» معطوف کردیم. واقعا اهمیت امید در این داستان بیش از پیش نمایان می‌شود. شما با گروهی از کودکان سرطانی روبرو هستید که ممکن است یکی از آن‌ها یک شب بخوابد و صبح فردا بیدار نشود. کامنت‌هایی که به ما می‌رسید، برای ادامه بهینه کار مجاب‌مان می‌کرد.

 در این فیلم نقبی به فوتبال زدید. شما خودتان اهل فوتبال هستید؟

البته که هستم! من هم مثل شما ایرانی‌ام و ما اغلب فوتبال و کشتی را دنبال می‌کنیم. البته بگذارید چیزی را تشریح کنیم. آن تصوری که شما از فوتبال دارید در این فیلم به چشم نمی‌خورد.

 اما صبر کنید! من مطمئنم که سکانس فوتبال بازی کردن هم در فیلم «کاپیتان» گنجانده شده! اینطور نیست؟

بله وجود دارد. حرف من این نبود. بله بازی فوتبال در این فیلم لحاظ شده اما این بازی با توجه به توانایی بچه‌های سرطانی انجام می‌شود. آن‌ها توان بازی فیزیکی فوتبال را ندارند. امیدوارم منظورمان را رسانده باشم.

 بسیار خب. خارج از بحث فیلم «کاپیتان» به نظر فیلمنامه‌نویس‌ها در عالم سینما، قشر مظلومی‌اند. این موضوع را قبول دارید؟

خب از چه نظر ما مظلومیم؟!

 نویسنده فیلم سینمایی «کاپیتان» با بیان اینکه «کاپیتان» فیلمی درباره امید است، تاکید کرد که اصلا معتقد نیستم داستانی که می‌نویسم موقعیت است یا شخصیت!

ببینید من هم مانند بسیاری از مردم در خانواده‌ای بزرگ شدم که مشکلات معیشتی عدیده‌ای داشت. نمی‌دانم تا چه حد من را می‌شناسید اما به جرات می‌توانم بگویم تا حالا نشده که کاری را به انجام برسانم و بعد از آن بگویم چر اینقدر دستمزد من پایین بود؟! یا چرا فلان بازیگر و بهمان عامل فیلم از من بیشتر پول گرفتند. به عنوان یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای به یقین سینما محل کسب و کار و ارتزاق من است و تمام درآمد من از سینماست اما هرگز دوست نداشتم به سینما، چنین نگاهی داشته باشم. همواره چیزهای مهم‌تری برای من مطرح بوده‌اند.

شما را پیش‌تر با «لاک قرمز» و «گمیچی» می‌شناختیم. چه شد که نویسندگی فیلمنامه «کاپیتان» را پذیرفتید؟

راستش زمانی که از من برای همکاری با گروه تولید این فیلم دعوت شد، قرار بود فیلمنامه‌ای را که آماده شده بود، قبل از آغاز پیش‌تولید بازنویسی کنم اما روال کار من این نبود. من به کارگردان و تهیه‌کننده گفتم فیلمنامه را کنار می‌گذارم و از اول با ذهنیت و قلم خودم آن را می‌نویسم. خوشبختانه هم عوامل تولید فیلم، هم بنیاد سینمایی فارابی به من اعتماد کردند تا کار را آغاز کنم.

 چه زمانی صرف نوشتن فیلمنامه شد و چندبار آن را بازنویسی کردید؟

از آغاز نگارش تا پایان آن، زمانی حدود یک ماه بیشتر طول نکشید. درباره بازنویسی اثر، از آنجا که شما هم تقریباً همکار ما هستید، می‌دانید که چنین متونی (فیلمنامه‌ها) دست‎‌کم چندبار قلم می‌خورند. تغییرات ما البته دامنه گسترده‌‍‌ای نداشت و حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد کار بازنویسی شد. من همه چیز را توضیح داده بودم و البته حین فیلمبرداری نظراتی هم به ما رسید که به ذهن خودمان خطور نکرده بود. بنابراین ۲۰ روز مانده به پایان فیلمبرداری، لوکیشن ما تغییر کرد.

 دلیل تغییر لوکیشن چه بود؟!

خب کار ما زمستان فیلمبرداری می‌شد و بچه‌ها نمی‌توانستند با لباس بیمارستان در فضای آزاد بازی کنند، پس تصمیم گرفتیم لوکیشن را تغییر دهیم.

کمی از داستان فیلم را نظر به اینکه فیکشن لو نرود، بازگو می‌کنید؟

خب این کار را که واقعاً نمی‌توانم بکنم اما یک جمله درباره «کاپیتان» می‌توانم بگویم. این‌که فیلم تمام تلاشش را می‌کند تا بگوید حتی در سخت‌ترین شرایط و زمانی که با مرگ هم دست و پنجه نرم می‌شود، می‌توان زندگی کرد و به زندگی اندیشید.

نویسنده موردعلاقه شما کیست؟

سوال خیلی سختی پرسیدید… راستش برای کسانی که مطالعات متعددی دارند، انتخاب یک نویسنده یا یک اثر به عنوان کار مورد علاقه، بسیار دشوار است. درست مثل آلبوم‌هایی از خوانندگان مطرح که بسیار سخت است که شما یک ترانه را در آن‌ها گلچین کنید. با وجود این من داستان‌هایی را با لایه اجتماعی بیشتر می‌پسندم.

و چقدر به موفقیت فیلنامه «کاپیتان» در اختتامیه جشنواره خوشبینید؟

بی تعارف باید اذعان کرد هر کدام از عوامل فیلم‌های مختلف که امکان دریافت سیمرغ بلورین را دارند، دست‌کم تا شب اختتامیه با رویای دریافت سیمرغ می‌خوابند. من هم از این قاعده مستثنی نیستم ولی مطمئن نیستم فیلمنامه ما جایزه بگیرد اما رویای دریافت سیمرغ بلورین را دارم.

یاسر سماوات/  مریم ضیغمی محمدی

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است