خودمان از خودمان حمایت میکنیم!
علی کشوری، شیرین فرخندهنژاد و الهام رضایی از نمایش «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» گفتند.
«چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» نوشته ادوارد آلبی، به کارگردانی شیرین فرخندهنژاد و با حضور میکائیل شهرستانی به عنوان طراح و مشاور کارگردان در خانه نمایش دا روی صحنه است. در این نمایش علی کشوری، الهام رضایی، شیما زادپور، میثم نیکخواه، دلارام زرگر و مهدی ارجمند ایفای نقش میکنند. خبرنگار صبا با علی کشوری بازیگر نقش جورج، شیرین فرخندهنژاد کارگردان این اثر و الهام رضایی بازیگر نقش مارتا به گفت وگو نشسته است که در پی میخوانید.
علی کشوری بازیگر نقش جورج: تئاتر بازدارنده خشونت در جامعه است
آقای کشوری درباره حضورتان در این نمایش به عنوان بازیگر نقش جورج بگویید که چطور انتخاب شدید؟
من از شاگردان قدیمی استاد میکائیل شهرستانی هستم و سالهای زیادی است که با ایشان در نمایشهای مختلف همکاری داشتهام. به طور معمول استاد شهرستانی در آثاری که با هم کار میکنیم به من اعتماد میکنند و نقشهای مقداری سخت و پیچیده که طراحی های بیشتری نیاز دارد را به من میسپارند و نقش جورج در این نمایش نیز از آن جمله است.
نقش جورج بسیار از شخصیت خودم فاصله دارد و از آن جمله نقشهای خاصی است که نیاز به طراحی و ساختن دارد. ما سعی کردیم همیشه حتی در کارهایی که مقداری تنه به تیپ میزند به سمت تیپ نرویم و از هیچ اثر دیگری هم وام نگیریم و تلاش کردهایم با مشورت استاد شهرستانی به کارکتری برسیم که از نظر بدن و بیان برای اولین بار در جهان هنرهای نمایشی خلق می شود.
نقش جورج در این نمایش چه ویژگیهایی دارد و چه چالشهایی برای شما به عنوان بازیگر داشت؟
جورج استاد دانشگاه است اما نه یک استاد معمولی. متن نمایشنامه کلیدهایی را برای خلق این شخصیت به بازیگر میدهد که بسیار کمک کننده است. ما با شخصیتی طرف هستیم که در این تئاتر یک کنش نمایشگری دارد. او در قالب یک میهمانی، بارها و بارها بازیهایی را ترتیب میدهد که همراه با همسرش هم یک روند داستانی را طی میکند و هم لجبازیها و سرگرمیهای خاص خودشان را راه میاندازد.
این دو به عنوان زوجی که صاحب فرزندی نیستند و زندگی آنها ملالآور شده وعشق زیادی بین آنها نیست شاید برای آن که کنار هم تا امروز طاقت بیاورند بازیهایی را ترتیب میدهند.
این شخصیت میطلبید که طراحی کارکتر خاصی داشته باشد که بتوانیم هم نمایشهای داخل این نمایش را به گونهای جذاب و منحصر به فرد با صدا و بیان متفاوت اجرا کنیم که برای مخاطب جذاب باشد و هم منطق خود نمایشنامه رعایت شود. در طول چندین ماه تمرین منسجم زیر نظر آقای شهرستانی و خانم فرخندهنژاد سعی کردیم که این داستانکها را با شخصیتهای جذاب آن تلفیق کنیم. جورج خودش یک شخصیت محوری جذابی دارد و هر بار در این داستانکها یک تیپ جدید میسازد.
جورج و مارتا در این نمایش، شخصیتهایی هستند که یک رویای آمریکایی به فنا رفته را به نمایش میگذارند. رویایی که جز یک تنه پوک و تهی چیزی از آن باقی نمانده است. رویایی که قرار بود خوشبختی را به ارمغان بیاورد و ظاهر یک زندگی ایدهال و همراه با امکانات را دارد.
جورج استاد دانشگاه و همسرش دختر رییس دانشگاه است و باید یک زوج خوشبخت و فرهیخته باشند اما در حقیقت این طور نیست و در این نمایش با جهان هولناک میان آنها آشنا میشویم. دلخوشی آنها یک کودک خیالی است که تربیت میکنند و سر تربیت این کودک خیالی هم بحث و جدل دارند و در ادامه داستان وقایعی پیش میآید که خودشان دست به خود تخریبی میزنند و این دلخوشی را هم از خودشان میگیرند.
در این کشمکشهای فزایندهای که میان آنها وجود دارد، بی رحمانه به هم میتازند و این کودک و دلخوشیهایشان را در خیالشان هم نابود میکنند. البی نویسنده اثر، این نقد را به رویای امریکایی وارد میکند که زندگی مدرن با هم پیشرفتهایی که به لحاظ مادی به همراه داشته است اما از اخلاق، احساس، ایثار و دیگر خصایل خوب انسانی آرام آرام تهی میشود و این یک هشدار جدی به جامعه است.
این اثر که یک ژانر تلفیقی از نمایش ابزورد و کمدی سیاه با یک متن سنگین درام است، بازیهای بسیار حساب شده و جدی میطلبد و درآوردن این شخصیتها کار بسیار سختی است به طوری که بازیگر باید بتواند خوب موقعیتشناسی کند، بزنگاهها را خوب بشناسد که چه وقت سراغ غرق شدن در درام برود و بازی رئالیستی ارائه کند و کی لحظات فانتزی کمدی سیاه را خلق کند. این موقعیت شناسی به ویژه در کارکتر جورج بسیار مهم و جدی بود و ما هم ماهها تلاش کردیم که این داستان درست و خوب دربیاید به طوری که نه آنقدر سراغ بازی فانتزی برویم که باور پذیری آن به مشکل بخورد و یا تبدیل به تیپ شود و نه آنقدر در بازی رئالیستی غرق شویم که تنها یک درام ساده را دربیاوریم و خوشبختانه تا امروز واکنشهای مثبتی را دریافت کردهایم.
این نمایشنامه معروف بارها در سراسر جهان روی صحنه رفته است. شما برای نزدیک شدن به نقش خودتان چه کردید؟ آیا به تماشای بازی دیگر بازیگران ایرانی و خارجی در این نقش نشستید؟
شاید خیلی از دوستان تئاتری در این موقعیتها تصمیم بگیرند که سراغ دیدن آثار دیگر نروند که روی بازی آنها تاثیر نگذارد اما من به شخصه همواره سعی میکنم هر تعداد روایت ای جدی که درباره یک اثر صورت گرفته است، ببینم نه به منظور وام گرفتن از آنها بلکه برای آن که آنها را نقد کنم و تکرار نکنم. بنابراین این نمایشها را میبینم تا بدانم جای چه ایدهای خالی است و چه چیز جدیدی را میتوانم به آن اضافه کنم.
فکر میکنم بهتر است ما آثار را ببینیم که فلسفه درونی آنها را کشف کنیم چرا که هر اثری زوایای تازهای را ارائه میکند که در فضای فلسفی یک اثر میتواند کمک کننده باشد اما در زمینه فرم و ساختار بدنی و بیانی یک شخصیت سعی میکنم از هر آنچه میبینم فاصله بگیرم.
شخصیت هایی که تاکنون بازی کردهام از جمله شخصیت جورج در این نمایش هیچ شبیهی در سینما و تئاتر ندارد و این متفاوت بودن کلیت این نمایش از دیگر آثار اجرا شده از جمله با نسخه سینمایی آن و همچنین شخصیت جورج، نکته ای است که دیگر هنرمندان سینما و تئاتر که به تماشای این نمایش نشستند به آن اشاره کردند. ضمن این که این متفاوت بودن دور از متن اثر نبود.
فکر میکنید در شرایط امروز ایران که مسائل و مشکلات زندگی شخصی و اجتماعی مردم با چالشهای بسیاری روبروست، بازی در چنین نقشهای پرچالش و پرتنشی چقدر میتواند مخاطب را با خود همراه کند؟
این که مخاطب امروز در چه شرایطی است بسیار تعیین کننده است و هر هنرمندی هم برای مخاطبانش اثر تولید میکند و به این نکته توجه دارد که جامعه و مردمش چه نیاز دارند اما با این حال این که به طور صددرصدی به سمت مخاطبان حرکت کنیم نیز درست نیست.
رسالت ما شاید این است که همزمان با رضایت مخاطب او را به سوی خاصی که احساس میکنیم درست است، رهنمون کنیم و ایدهای به او بدهیم.
در هنر بناست که دنیای وارونه شده و خارج شده از تعادل را به تعادل برگردانیم. وقتی شرایطی را در یک اثر هنری نشان میدهیم اگر راه حل جدی برایش نداریم دست کم میتوانیم یک شمع روشن کنیم و یک کورسوی امیدی را به مخاطب نشان دهیم. اشاره به بد بودن شرایط و نشان دادن مشکلات در همین نمایشها و فیلمهای بسیاری که امروز تولید میشود، فقط حال مخاطب را بد میکند. بنابراین من معتقدم که در اثر هنری باید کنشگر باشیم نه منفعل و در عین انتقاد کردن باید به راه حلها هم فکر کرد و دست کم، بلند بلند فکر کنیم. این نمایش نیز در همین راستا حرکت میکند که ایدهای را برای مخاطبش مطرح کند.
برخی شاید تصور کنند که مشکل اصلی جامعه ما مشکل اقتصادی است اما من فکر میکنم مشکل ما نه اقتصادی بلکه فرهنگی است و اگر در جنبههای مختلف زندگی برای ما معضلات و پیچیدگیهایی ایجاد شده است در بسیاری موارد به دلیل رشد نیافتن فرهنگ است.
به طور مثال؛ خودخواهی مسئله اول ماست و هر کسی سعی میکند در راستای منافع شخصی خودش حرکت کند. در چنین شرایطی هر کس میخواهد در هر جر و بحثی به هر قیمتی برنده باشد حتی به قیمت لگدمال کردن شخصیت طرف مقابل و این یک نوع بازندگی است که جهان امروز به آن مبتلاست و این خودخواهی ها در بین بخشی از مردم ما نیز جریان دارد و این نمایش نیز در نقد این نگاه است.
فکر میکنید در شرایط تئاتر امروز ایران چه فرصت هایی برای بازیگران فراهم است و آیا به عنوان یک شغل میتوان به آن تکیه کرد؟
این روضه پر روایتی است که بارها گفته شده است. هنر اصولا در جامعهای به آن بها داده میشود که در درجه اول معیشت آنها فراهم است. هنر جزء نیازهای عالیه انسانی است و زمانی که کسی برای حداقلها میجنگد، آمادگی روحی برای نشستن روی صندلی سالن نمایش و فرصتی برای دیدن نمایش هم ندارد. بنابراین، شرایط متاسفانه برای تئاتریها خوب پیش نمیرود و از طرفی هم حمایتهای دولتی حداقلی است. پرداختن به این مباحث مفصل است و در این مجال نمی گنجد اما آنچه در واقعیت صحنه هنرهای نمایشی شاهدیم این است که بسیاری از عزیزانی که به شکل حرفهای یا پاره وقت و دانشجویی وارد این حرفه میشوند اصلا نمیتوانند روی تئاتر به عنوان شغل سرمایه گذاری کنند زندگی با این شغل نمیچرخد و هنوز دغدغه متولیان فرهنگی ما تئاتر نیست چرا که هنوز به این نقطه نرسیدهاند که این روایتها هستند که سرنوشت یک ملت را روشن میکنند. این نکته بسیار مهمی است که در رساله پایان نامهام نیز به آن پرداختهام. اهمیت روایت درتعیین سرنوشت یک کشور برای ما هنوز جدی نیست.
در حالی که در آمریکا دو ستون اصلی هژمونی آنها سینما و غول نظامی است یعنی سینما به همان میزان یا شاید بیشتر از بخش نظامی حائز اهمیت است و با این دو ابزار توانسته اند هژمونی خود را به جهان تحمیل کنند.
ما اگر به تئاتر و سینما توجه کنیم بسیاری از مشکلات فرهنگی که مشکلات اقتصادی را نیز در پی داشته است، نیز برطرف خواهد شد و جلوی خشونتهای جاری در جامعه را نیز میگیرد چرا که اصلیترین رکن تئاتر گفتگوست و زمانی که حرف دیگری را بشنویم و به هم احترام بگذاریم این تنشها در جامعه نیز ایجاد نمیشود.
من معتقدم برخی از اتفاقات اخیر جامعه که هر کسی را با هر گرایشی متأثر کرد، ناشی از بیتوجهی به هنرهای نمایشی است.
شیرین فرخنده نژاد:قصه این خانه در پس خانه های ما نمایان است
درباره انتخاب این نمایشنامه ی بگویید و ارتباط آن با جامعه امروز ایران بگویید.
انتخاب یک متن، باید جهان شمول باشد و وابسته به زمان و مکان خاصی نباشد. در این صورت همیشه برای مخاطب، تازگی خود را دارد. در این داستان هم، زن و شوهری که مطمئنا روزی با عشق زندگی را آغاز کردند و افقهای باز و روشنی برای خود متصور بودند، حال در میانسالی آن عشق کمکم رنگ باخته و تکرار روزمرگیها و شکستها، باعث رخوت و دلمردگی آنها شده و برای نجات از این بنبست دست به کارهای نامعقول میزنند. اما در نهایت باید واقعیت را پذیرفت.
فضای پرتنش این نمایش فکر میکنید چقدر در حوصله تماشاگر امروز ایرانی است؟
شکر خدا، بازخورد تماشاگران نشان میدهد که با نمایش ارتباط برقرار شده است. به هر حال قصه این نمایش میتواند در پس درهای خانه خیلی از ما، نمود عینی داشته باشد.
بازیگران را چطور انتخاب کردید؟
بازیگران از دوستان عزیز و قدیمیام هستند که سالهاست در کنار هم کار میکنیم و همگی از شاگردان استاد میکائیل شهرستانی هستیم.
استقبال از آن در شرایط کنونی چطور بوده و آیا مخاطبان با آن ارتباط برقرار کردند؟
البته، در این کار روابط عمومی ما به موقع و در زمان مناسب، خوب عمل نکرد. با این حال از استقبال تماشاگران خوشنودم.
اجرای شما با سانسور هم مواجه شد؟
متنهای خارجی، به واسطه فرهنگ خاص خودشان نوشته میشود و برای اینکه بتوانیم آن را با فرهنگ اسلامی جامعه تطبیق دهیم، مجبور به حذف بعضی قسمتها هستیم، به طوری که به اصل داستان صدمه وارد نشود.
شرایط کار کردن تئاتر در حال حاضر چگونه است و چقدر مورد حمایت قرار می گیرد؟
شرایط که سخت و طاقتفرساست. از هزینه کپی گرفتن متن، برای توزیع بین بازیگران بگیرید تا اجاره پلاتو برای تمرین و مهیا کردن وسایل دکور، لباس و گریم. پس از چندین ماه تمرین باید به دنبال مجوز برای اجرا و یافتن تماشاخانه بود و بعد از آن، هزینههای تبلیغات محیطی و مجازی و… اینها بدون کوچکترین حمایت مالی، هزینه سنگینی به کار وارد میآورد که همه مربوط به قبل از فروش بلیت و استقبال تماشاگران است اما در این میان، حمایتهای معنوی استاد شهرستانی و دوستان عزیز گروه، تنها دلیل تحمل این راه بود.
حضور اقای میکاییل شهرستانی به عنوان طراح و مشاور به چه صورت بود و در چه بخشی از این اثر حضور داشتند؟
من سالهاست افتخار شاگردی آقای میکائیل شهرستانی را دارم، حتی قبل از ورود به دانشکده سینما- تئاتر دانشگاه هنر تهران و این باعث مسرت بنده است که بتوانم از راهنمایی، هدایت، نگاه و بینش ایشان از انتخاب متن تا اجرا بهره ببرم.
الهام رضایی بازیگر نقش مارتا:خودمان از خودمان حمایت میکنیم
شما چگونه برای نقش مارتا انتخاب شدید؟
بعد از چند سال همکاری با گروه استادم میکائیل شهرستانی و بازی در کارهای آقای مهدی ارجمند سال گذشته در نمایش «اسم» به کارگردانی خانم فرخنده نژاد حضور داشتم. در واقع نمایش چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟» دومین همکاری من با خانم فرخنده نژاد و سرپرستی استاد شهرستانی است. متناسب با کاراکترهای این نمایش، چند نفر انتخاب شدند و بعد از جلسات دورخوانی با توجه به توانایی بازیگران، شخصیت ها انتخاب و تمرینات اصلی شروع شد.
این نقش چه ویژگیهایی داشت که برای شما جذاب بود؟
افت و خیزها، واکنشهای روانی، هیجانات و رفتارهای غیر نرمال مارتا برام جذاب بود. نقش قبلی من در نمایش اسم تقریبا زنی مطیع بود و کاملا متفاوت از مارتا در ویرجینیا وولف. جسارت زن در عین اینکه همچنان با کودکی اش همراه است، از موارد جذاب کاراکتر مارتا است.
برای ایفای نقش چه مسیری را طی کردید و آیا به نسخههای اجرا شده دیگر از این متن هم مراجعه داشتید؟
واقعیت این است که شاید برای عدهای از بازیگران بهتر است که قبل از شروع کار به بازی کسانی که قبلا کار کردهاند نگاه کنند اما معمولا من ترجیح میدهم متن را مرور کنم، با آن زندگی کنم و خودم با نقشم روی صحنه بروم.
فکر میکنید متن این اثر چقدر با جامعه امروز ایران همخوانی دارد؟
در شروع کار تصور میکردم این کار خیلی دور از فضای جامعه و فرهنگ ما است اما متاسفانه در پارهای موارد با کم و زیادهایی از نزدیک چنین فضایی را به چشم دیدهام و شاید عمیقا حس کردم که در ایران و حتی نزدیک خودمان هم افرادی را با شرایط جورج و مارتا داریم و فقط کافی است نگاهی متفکرانه به زندگی شان داشته باشیم.
جلسات تمرین چقدر طول کشید و بازخوردها چطور بود؟
ما تقریبا از تیرماه دورخوانی شروع کردیم و قرار بود مهر ماه روی صحنه برویم ولی با اتفاقهایی که در ماههای گذشته پیش آمد کار به تعویق افتاد و از اواخر فروردین تا ۱۹ اردیبهشت ما اجرا داریم. خوشبختانه استقبال خوب بود و خدا را شکر عزیزانی که کار ما را دیدند نظرات مثبت داشتند. ضمن اینکه نظرات منفی هم قطعا در بهتر شدن کار موثر خواهد بود.
چه دورنمایی برای بازیگران زن تئاتر میبینید؟
متاسفانه من و امثال من چندین سال بدون امکانات و بدون حمایت با سختی کار میکنیم اما به چشم میبینیم دنیای سینما و حتی تئاتر فقط با گروهی خاص جلو میرود. نقشها در بین دوستان تقسیم میشود به طوری که شما همزمان بازیگری را در چندین اثر میبینید. به عنوان یک شغل ترجیح می دهم حرفی نزنم واین تلخ است.
چقدر از تئاتر امروز ایران حمایت میشود؟
در چند سالی که من کار می کنم به هیچ عنوان حمایتی نمی بینم.
حمایت صرفا مالی نیست. ای کاش بزرگان تئاتر که سالهاست در این عرصه حضور دارند گاهی به سالنهای تئاتر بیایند و جوانانی را ببینند که با همه سختی اما با دنیایی از عشق کار میکنند.
صرفا از استادم میکائیل شهرستانی تشکر می کنم که با وجود مشغله های فراوان در آموزش هنرجویانش، حمایت خودشان را از ما دریغ نکردند، درحالی که در همین شب ها در سالن استاد ناظر زاده نمایش باغ آلبالو را به روی صحنه میبرند. بانو مرجان رزم آزما دراماتورژ کار و همه عزیزان با کمک های فراوان، ویرجینیا وولف را به روی صحنه بردند. ما صرفا خودمان از خودمان حمایت میکنیم.
فاطمه حمیره