گفتگوی صبا با عوامل فیلم «قطع فوری»
«قطع فوری» تلنگری به همه ماست!
در این شماره از روزنامه با مریم بحرالعلومی و سامان صفاری درباره «قطع فوری» و آخرین نقشآفرینی علی انصاریان به گفت وگو پرداخته ایم.
مریم بحرالعلومی فیلمساز جوانی است که در سومین فیلم مستقل خود با عنوان «قطع فوری» نگاه متفاوتی به مقوله مرگ و ترس از آن ارائه کرده است. این فیلمساز که فیلمش را در ستایش مرگ میداند، معتقد است که این باور نسبت به مرگ میتواند ما را به انسانهای بهتری در زندگی تبدیل کند.
این فیلم در کنار ایده جذابش، با یک اتفاق غیرمنتظره و ناگهانی هم روبرو شد و علی انصاریان بازیکن سابق و محبوب فوتبال و یکی از بازیگران نام آشنا اما نوظهور خود را به فاصله کوتاهی بعد از پایان فیلمبرداری بر اثر کرونا از دست داد و فقدان ناباورانه او بسیاری از مردم ایران را در بهت و اندوه بزرگی فرو برد.
خبرنگار صبا با مریم بحرالعلومی و سامان صفاری درباره «قطع فوری» و آخرین نقشآفرینی علی انصاریان به گفت و گو نشسته است.
مریم بحرالعلومی:اگر حمایت نشوم دیگر فیلم نخواهم ساخت
درباره فیلم قطع فوری و فیلمنامه این اثر بگویید که ایده آن چطور شکل گرفت و پرداخته شد؟
شبی در تهران حدود سال ۹۶ یا ۹۵ زلزلهای رخ داد که تا دم صبح مردم بیرون از خانه ماندند و من نیز به همراه مادرم و همسایهها چند ساعتی از شب را بیرون از منزل سپری کردیم و این جرقه اصلی شکلگیری این ایده در ذهنم بود.
موضوع ترس از مرگ و طلاق که متأسفانه آمار آن در جوامع امروزی رو به افزایش است، یکی از دغدغههایی بود که دوست داشتم بتوانم در بستر سینما درباره آن صحبت کنم و از داشتهها، دوست داشتنها و زندگی در لحظه بگویم. من لزوما مخالف طلاق نیستم اما فکر میکنم بسیاری از طلاقها دلیل قانع کننده و پیچیدهای ندارند و به دلایل متعدد از جمله نبود آگاهی لازم و فرهنگسازی و همچنین نبود پشتیبانی لازم از طرف خانوادهها اتفاق میافتند و مسیر زندگی افراد را تغییر میدهند.
مضمون فیلم قطع فوری درباره نگرش به مرگ و زندگی است. شما به مرگ چگونه نگاه میکنید و فکر میکنید نوع نگاه مردم ایران به مرگ چه تأثیری بر کیفیت زندگی آنها میگذارد؟
چارچوب فیلم قطع فوری پرداختن به همین سوال شماست و دقیقا نگاه من به عنوان فیلمساز مولف در فیلم مستتر است. این که چقدر میتوانیم با مرگ باوری به خواستههایمان نزدیکتر شویم و زمان را برای خودمان کوتاهتر کنیم تا بتوانیم در لحظه زندگی کنیم. ما ضربالمثلهای بسیاری داریم که بر همین نکته تأکید دارند اما هیچ وقت عملی نمیشوند از جمله این که «چه کسی فردا را دیده است»، «چه کسی از فردایش خبر دارد». این ضربالمثلها را باید درک و زندگی کرد. من تلاش کردم به حلقه وصل تمامی این معضلات که همان عشق و مهر گم شده است و همه اینها زیرمجموعه درک کوتاه بودن دوران زندگی است، بپردازم.
در سالهای گذشته مرگهای ناباورانه و ناگهانی بسیاری را دیدیم و تجربه کردیم. از دست دادنهایی که تا یک ساعت قبل از آن قابل تصور نبود. همه اینها برایم چالشهای ذهنی بود که چرا این اتفاقات برای ما تلنگری نیست که این قدر به خودمان سخت نگیریم.
به قول مرحوم پدرم که میگفت چرا این اتفاقات فقط از بهشت زهرا تا میدان توحید تداوم دارد و بعد از آن فراموش میکنیم.
این نگاه من در فیلم قطع فوری بود که بتوانیم با درک مرگ و شاید حتی در ستایش مرگ انسانهای بهتری باشیم.
این فیلم با آخرین نقشآفرینی علی انصاریان همزمان شد که تازه به عنوان یک بازیگر دیده شده بود و میتوانست آینده درخشانی را نیز در سینما داشته باشد. درباره حضور او در این فیلم بگویید که چطور انتخاب شد؟
احساسم این بود که شاید کائنات، جریان هستی، پروردگار یا نیروی ویژه و عظیمی ما را به سمت پیامی که فیلم داشت سوق داد و با رفتن علی انصاریان بر مسئلهای که فیلم دنبال میکرد، صحه گذاشت.
علی انصاریان را از سال ها قبل میشناختم. سال ۸۶ اولین بار در مراسم سوگواری یک دوست مشترک که در جوانی از دنیا رفت، از نزدیک با هم آشنا شدیم که من قصه او را در قالب شخصیت لیلا با نقشآفرینی درخشان شقایق فراهانی قرار دادم.
از دست دادن انصاریان یکی از سوگهایی بود که در زندگی شخصی خودم به تلخی آن را تجربه کردم آن هم در شرایطی که روزها و ساعتها درباره موضوع فیلم که راجع به ارزش زندگی و مرگ باوری بود، با همدیگر صحبت میکردیم و در قالب موضوع اصلی این فیلم تلاش میکردیم تا آدمهای بیشتری را بتوانیم با طرز فکر خودمان همراه کنیم.
من جملهای را درباره او در مراسم افتتاحیه و اکران این فیلم گفتم که باز هم تکرار میکنم؛ این فیلم با از دست دادن یکی از بازیگرانش رسالت خود را به سرانجام رساند. اتفاقی که آنقدر ناراحت کننده بود که تا چندین ماه کار تدوین را به دلیل تألمات روحی به تعویق انداختیم چون اصلا نمیتوانستم به راشهای این فیلم نگاه کنم.
بازی انصاریان به نظر من یکی از بهترین بازی های او در سینما بود همان طور که خواهر علی و خانواده اش نیز بر این باورند.
نقشی که او ایفا کرد اگر چه طول زیادی نداشت اما او توانست خیلی راحت جلوی دوربین قرار بگیرد و کارش را به خوبی انجام دهد.
علی خیلی باانگیزه بود و قرار بود طی صحبتی که با هم داشتیم در فیلم دیگری نقش متفاوتی را به عهده او بگذارم ولی دیگر اجل مهلت نداد و شاید به من هم برای ساخت آن مهلت ندهد.
انصاریان با توجه به سوژهای که در این فیلم دنبال می شود و اتفاقی که به فاصله کوتاهی از پایان این فیلم برای او رخ داد، چه نگاهی به مرگ داشت؟
یکی از دلایل شاد بودن انصاریان همین نگاه او نسبت به مرگ و زندگی بود. با وجود آن که او هم مثل همه افرد دیگر شاید غم و غصهها و از دست دادنهایی را در زندگی خود داشته، اما همیشه شاد بود.
یکی از دلایل همراهی او با این فیلم نیز همین نگاه مشترک ما نسبت به مرگ بود. علی مرگ را هم خیلی ساده میدید و هم خیلی نزدیک.
او با نقش آفرینی درخشانی که در نقش مجید این قصه داشت، نشان داد که حتی با مرگ هم میتوان شوخی کرد.
علی غم سنگینی برای از دست دادن پدرش در دل داشت و همیشه نگران از دست دادن مادرش بود و این ترسی بود که همیشه همراه او بود. آرزو داشت قبل از مادرش از دنیا برود و گویی خداوند به ندای دل او پاسخ داد
از اکران این فیلم در گروه هنروتجربه با توجه به مخاطب کمتر این آثار راضی هستید؟
فیلمهایی که برای مخاطب ویژهتر ساخته میشود برای پخش و اکران در گروههای دیگر سینمایی مورد توجه قرار نمیگیرد. فیلمی که از اساس به شکل هنری و تجربی ساخته میشود و کارگردان تجربههای زیستی و مطالعاتیاش را در قالب فیلم و در یک بستر هنری ارائه میکند ذائقه مخاطب آن هم هنروتجربهای است و بهتر است در این گروه اکران شود.
در گروه هنروتجربه همان طور که دوستان تلاش میکنند با حمایت اندکی از سوی سازمان سینمایی و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی همراه است و چنین فیلمهایی در این گروه بهتر میتوانند عرضه شوند. اما به لحاظ تبلیغاتی در رسانهها و فضای مجازی به این فیلمها پرداخته نمیشود.
نه فقط فیلم من بلکه ممکن است فیلم های ارزشمندتری هم در این گروه باشد اما آن طور که شایسته است مورد توجه قرار نمیگیرند. نگاه غلطی نسبت به این فیلمها وجود دارد که تصور میشود اگر فیلمی در این گروه اکران میشود، از سر ناچاری بوده است. در حالی که فیلمهای گروه هنروتجربه فیلترهای خاص خود را دارند و بسیاری از فیلم ها نیز امکان ورود به این گروه را ندارند. نمی دانم این کج سلیقگی و نهاد کج از کجا بنیان گذاشته شده است ولی باید این نگاه غلط اصلاح شود و توجه مان را روی فیلم و کیفیت آن متمرکز کنیم نه گروهی که آن را عرضه میکند تا شاهد اتفاقات بهتری در گروه هنروتجربه باشیم.
همچنین ما در زمینه فیلمهای مستقل با رویکرد هنر و تجربه همچنان خلاهایی را داریم که گاهی عمیقتر هم میشود.
من فیلمساز دغدغهمند مسائل مهمی را در قالب فیلم مطرح میکنم که میتواند دیدگاه مردم را نسبت به زندگی تحت تاثیر قرار بدهد اما برای دیده شدن این فیلمها هیچ حمایتی صورت نمیگیرد. به طور مثال با نمایش دانشگاهی، انجام کارهای پژوهشی و فراهم کردن موقعیتهایی برای بحث و بررسی درباره این مسائل فارغ از کیفیتی که فیلم دارد میتوان از این آثار حمایت کرد.
برای فیلم های بعدی هم با همین رویکرد و برای گروه هنروتجربه فیلم خواهید ساخت؟
من به عنوان یک فیلمساز مستقل تاکنون سه فیلم مستقل را تهیه و کارگردانی کردهام و اگر بعد از این حمایت و همراهی نبینم دیگر فیلم نخواهم ساخت.
شاید این اهمیتی نداشته باشد اما وقتی این فیلمسازان خسته از شرایط، تکثیر شوند آن گاه شاهد اتفاق خوبی در سینمای اندیشه محور نخواهیم بود.
در سینمای دیگر کشورهای توسعه یافته دنیا چگونه به فیلمهای هنری و تجربی نگاه میکنند و این آثار چه جایگاهی در سینمای آنها دارد؟
در سینمای دیگر کشورها نگاه ارزشمندتری نسبت به سینمای التارناتیو و هنروتجربه هست. هنر، واژه تاثیرگذار و مهمی است که وقتی در کنار واژه تجربه قرار میگیرد عنوان جذابی میشود و زمانی که فیلمی هم هنر و هم تجربه را دربرمی گیرد، باید یک فیلم دیدنی باشد و همه ما به دنبال تجربه همدیگر هستیم. در سینمای هنروتجربه دنیا فیلمسازی چون نولان ساخته می شود که فیلمش به اسم او ارزش داده است.
این نگاه بینالمللی به فیلمهای هنروتجربه باید در ایران نیز فرهنگسازی شود.
نمایش این فیلم در جشنوارههای خارجی و برای مخاطبان خارجی چگونه بود و چقدر با آن ارتباط برقرار کردند؟
خیلی ارتباط خوبی برقرار کردند. در دو نمایش این فیلم که در فستیوال داکا در بنگلادش و در ازمیر ترکیه که جشنواره ای مختص زنان فیلمساز بود، بسیاری از مخاطبان با آن ارتباط برقرار کردند و به طور کلی نسبت به تفاوت این فیلم با سینمای ایران توجه شد. نگاهی که در این فیلم نسبت به زن و مرد و خانواده ایرانی در کنار مسئله ترس از مرگ ارائه می شود، به نظرشان اتفاق خوبی بود و نظرات مثبت بسیاری را بعد از تماشای این فیلم دریافت کردیم.
و نکته آخر
انشالله که از سوی مسئولان مورد حمایت بیشتر قرار بگیریم و مردم عزیز و مخاطبان ما نیز که همیشه در صدر حمایت ها قرار داشته اند که از آنها سپاسگزاریم و امیدواریم که این حمایتها از سوی مسئولان و مخاطبان تداوم یابد تا سینمای مستقل، دغدغهمند و جریانساز هم بتواند زنده بماند.
سامان صفاری بازیگر:فیلم قطع فوری تلنگری به همه ماست
سامان صفاری بازیگر نقش میثم در فیلم «قطع فوری» درباره حضورش در این فیلم توضیحاتی را ارائه کرده است.
درباره نقشتان در فیلم قطع فوری بگویید که چه ویژگیهایی داشت و چه چالشهایی را برای ایفای آن داشتید؟
داستان این فیلم درباره چالشها و درگیریهای زندگی مدرن امروز برای یک زوج جوان است و من نقش کارکتری به نام میثم کندی را بازی کردم که در شرایط سختی قرار دارد و در حال جدا شدن و طلاق است.
بازی در این فیلم را به این دلیل پذیرفتم که فیلمنامه جدیدی بود واتفاقات جدیدی در آن شکل میگرفت.
همچنین لوکیشن این سریال نیز در منطقه اکباتان واقع شده بود که برای من به این دلیل که سالها در این منطقه زندگی کرده بودم و خاطرات بسیاری را در من زنده میکرد، بسیار جذاب بود.
البته زمانی فیلم ساخته شد که ما درگیر کرونا بودیم و بازیگران شرایط بسیار سختی داشتند از طرفی ترس از درگیر شدن با کرونا وجود داشت و از طرفی هم بازیگران نمیتوانستند از ماسک استفاده کنند و نسبت به دیگر عوامل بیشتر در معرض خطر بودند اما به هر حال این ضرورت کار سینماست.
فیلمنامه را که خواندید به نظرتان چگونه بود از نظر انتخاب سوژه، پرداخت شخصیتها و بیانیهای که به آن میپردازد؟
این فیلم نگاه جذاب و جدیدی به مقوله مرگ و زندگی دارد و بر این نکته تأکید دارد که ما در زندگی خیلی وقتها درگیر چیزهایی می شویم که واقعا مهم نیستند.
در راستای داستان این فیلم که نگاه متفاوتی به مرگ دارد، ما یک رخداد واقعی بسیار دردناک را هم تجربه کردیم و خیلی ناگهانی علی انصاریان یکی از بازیگران این فیلم را یک هفته بعد از پایان فیلمبرداری بر اثر کرونا از دست دادیم. این آخرین نقشآفرینی انصاریان در سینما و به نظر من جذابترین نقش او بود.
در روزگاری زندگی می کنیم که ممکن است دوستی یک استوری در اینستاگرام منتشر کند و صبح فردا دیگر در این دنیا نباشد در حالی که استوری او هنوز در فضای مجازی جدید است و به مدت پانزده ساعت دیگر در دسترس است و این اتفاقات نشان میدهد که ما خیلی چیزهای جزئی اما مهم زندگی را فراموش کردهایم. بنابراین نباید خیلی چیزها را جدی بگیریم و بایستی از کوچکترین لحظات زندگی خودمان لذت ببریم یعنی همین که هر روز صبح از خواب بیدار میشویم و فرصت دیدن عزیزانمان را داریم باید شاکر باشیم.
به نظر من فیلم «قطع فوری» تلنگری به همه ما و مخاطبان است تا نگاهمان را به زندگی و مرگ تغییر بدهیم.
این فیلم نگاهی داشت به مقوله مرگ و زندگی در لحظه. نگاه شما به مقوله مرگ چگونه است و از دست دادن علی انصاریان بعد از پایان فیلمبرداری این فیلم باعث چه تغییری در نگاه شما به زندگی شد؟
روح علی انصاریان عزیز شاد! من امیدوارم که پرونده پزشکی او هر چه سریع تر به نتیجه مشخص برسد و اگر قصوری صورت گرفته است، در حد امکان جبران شود هر چند که رفتن علی در هر صورت جبران ناپذیر است.
انصاریان عزیز در این فیلم دیالوگی دارد که هر بار آن را میشنوم منقلب میشوم. در یکی از سکانسها که در حقیقت آخرین دیالوگ او محسوب میشود، علی میگوید: «انشاءالله همین جمع بهشت!»
بازی علی انصاریان در این فیلم یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهای اوست به طوری که هر بینندهای به راحتی با او ارتباط برقرار میکند.
بازخورها چگونه بود؟
با وجود آن که سلایق مخاطبان در سینما متفاوت است و هر مخاطبی ممکن است فیلمی را دوست داشته یا نداشته باشد، اما با این حال من تاکنون بازخوردهای مثبتی را نسبت به این فیلم دریافت کردهام.
این فیلم پرکارکتر است و هر مخاطبی میتواند با یکی از این کارکترها همذات پنداری کرده و ارتباط خوبی با آنها برقرار کند.
هر چند هر فیلمی نواقص خودش را هم مکن است داشته باشد اما در مجموع من بازخوردهای خوبی را از مخاطبان و منتقدان دریافت کردم.
از طرف دیگر این فیلم برخلاف بسیاری از فیلم های دیگر به صورت مستقل و در مدت زمان کوتاه به نتیجه رسیده است اما موفق شد به جشنوارههای معتبر خارجی راه پیدا کند و بازخورد خوبی را از مخاطبان خارجی بگیرد.
فاطمه حمیره
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است